فضای باز سیاسی بعد از سقوط سلطنت رضا خان
بعد از سقوط رژیم دیکتاتوری رضا شاه که با اشغال ایران توسط متفقین در شهریور سال 1320 صورت گرفت، با توجه به موج نارضایتی که بر اثرمشکلات شدید اقتصادی، فقر، گرسنگی، بیماری و بالاتر از همه استبدادی که در طول 25 سال بر مردم حاکم شده بودع محمد رضا فرزند رضا خان، چاره کار یعنی کاستن از موج نارضایتی مردم بویژه صاحبان نظر و فکر و در واقع آگاهان سیاسی را ، در ایجاد نوعی فضای باز سیاسی هر چند به صورت موقتی دید.
« در آن روز حدود 25 سال بود که رضا خان و دیگر عوامل بیگانه کوشیده بودند تا اسلام را از میان بردارند، سپس دوران پس از شهریور 20رسید، در این دوره نقش دیگری بازی شد:مذهب را آزاد گذارند و ممنوعیت مجامع دینی را برداشتند. » لذا در همان بدر امر علمای دین دست به کار نوشتن و فعالیت اجتماعی شدند.
امام خمینی و تالیف کتاب کشف الاسرار
بدون شک اولین اثر سیاسی ودینی که بعد از گذشت 25 سال از دوران سلطنت مخوف رضاخان، در ایران تالیف شد و در آن حملات با شدت و گسترده ای علیه نهاد سلطنت و در جهت دفاع از حکومت اسلامی صورت گرفت، کتاب کشف الاسرار بود که توسط امام خمینی (ره) نگاشته شد.« تحریر آن پاسخگویی با اتهاماتی بود که نویسنده کتاب هزار اسرار و دیگران به اسلام و علماء زده بودند. در ضمن رد این اتهامات بود که حضرت امام حمله های تندی علیه رژیم پهلوی به ویژه علیه رضا خان داشتند. » از بررسی این کتاب چنین برمی آید که امام خمینی (ره) نیز در ابتدا به تاسی از همان نظریه قدیمی سلطنت ماذون از نائب امام معصوم ، معتقد به سلطنت پادشاه عادل و مقید به اصول و احکام اسلامی بود. « ما نمی گوئیم و نگفتیم که شاه باید فقیه باشد. ولی از فقه که قانون رسمی مملکت است تخلف نکند، اطلاعات نظامی و تاریخی فقط برای شاه کفایت نمی کند. اول شرط شاه آن است که تخلف از قانون را بر خود روا ندارد و خود را مطیع قانون بداند. » این سخن حاکی از آن است که پادشاه باید حرمت علما را پاس دارد و ثانیا شاه را به جای حکومت کردن ،سلطنت. ضمنا امام با نهاد سلطنت مخالفت چندانی نمی نماید.
در جای دیگر می فرماید:« ما که می گوییم حکومت و ولایت در این زمان با فقهاست نمی خواهیم بگوئیم فقیه هم شاه و هم وزیر و هم نظامی و هم سپور است بلکه می گوئیم همانطور که یک مجلس مؤسسان تشکیل می شود از افراد یک مملکت و همان مجلس تشکیل یک حکومت و تغییر یک سلطنت می دهد، اگر یک همچو مجلسی از مجتهدین دیندار که هم احکام خدا را بدانند و هم عادل باشند و از هواهای نفسانیه عاری باشند و آلوده به دنیا و ریاست آن نباشد ، تشکیل شود و انتخاب یک نفر سلطان عادل کنند که از قانون های خدایی تخلف نکند، به کجای نظام مملکت برخورد می کند. » بدین ترتیب می توان گفت امام نیز در ابتدا دارای دیدگاهی اصلاح طلبانه و نه انقلابی نسبت به رژیم سلطنتی و وضع موجود آن بود . تفکرات و در اینجا تا حدود زیادی به اندیشه های شیخ فضل الله نوری نزدیک می باشد که وجود علمای طراز اول هر عصری را برای نظارت بر قانون های مصوب مجلس از حیث عدم مغایرت با شرع، گوشزد می کرد . اما در این مقایسه دیدگاه امام نسبت به شیخ فضل الله چرخش بیشتری نسبت به نقش علماء در سیاست « پیوند دین و سیاست » تا سرحد تعیین و انتخاب شاه عادل دارد. امام در این کتاب سعی می کند تا تعبیر انحرافی که از آیه« اطیعوالله و اطیعوا الرسول و اولی الامر منکم » شده است و بدین ترتیب مقام اولی الامری را برای کسانی که از مشروعیت دینی برخوردار نیستند؛ قائل می شوند، نفی می کند. « آنچه که باید مورد بررسی خرد که فرستاده نزدیک خداست ، قرار دهیم آن است که اولی الامر چه کسانی هستند، بعضی می گویند که آنها پادشاهان و امرا هستند . خدا واجب کرده بر مردم که اطاعت و پیروی کنند از سلاطین و پادشاهان خود ، چنانچه از زمان مصطفی کمال پاشا رئیس جمهور ترکیه و رضا خان شاه ایران آن را اولی الامر می دانستند .» امام خمینی پس از نفی این دیدگاه چنین اظهار نظر می کنند: پس کلیه سلاطین و خلفایی که بر خلاف گفته خدا چیزی گفته اند ، لایق منصب اولی الامر به حکم عقل نیستند و فقط کسی می تواند ولی الامر باشد که در تمام دوره ماموریت هیچ حکمی برخلاف گفته خدا و پیامبر نکند » به هر حال آنچه از تفکرات حضرت مام در این سالها برمی آید این است که ایشن ضمن مقبولیت بخشیدن به نهاد سلطنت، خواستار وجود پادشاهی عادل، مسلمان، مقید به احکام و قوانین اسلام می باشد . در واقع در این سالها هنوز امام دارای دیدگاهی انقلابی که اساس ساختار سیاسی قدیمی این مملکت ، سلطنت، را زیر سؤال ببرد و آن را عامل اصلی ناکامی تمامی نهضت های اسلامی در تاریخ کشور بداند نیست . در حقیقت تداوم حیاط سلطنت بر اساس مشروعیت بخشی به آن از سوی علماء که ریشه در تاریخ فقه سیاسی شیعه در ایران داشت را در اذهان آحاد ملت، حتی عالمان دینی نیز نهادینه کرده بود .
نگاهی به برخی از نهضت هائی که در این سالها یعنی دهه 20 تا 30 هجری شمسی در این مملکت رخ می هد، همچون نهضت ملی شدن صنعت نفت مؤید بر این مدعاست. این نهضت نیز چون نهضت مشروطیت ، جهت اصلاح گرایانه داشت و صرفا در جهت ملی کردن صنعت نفت و قطع وابستگی به اجانب و عدم تسلط آنان بر سرمایه های خدادادی این مملکت، حرکت می کرد. بدون اینکه اساس مشروعیت نظام سلطنتی را زیر سؤال ببرد . نتیجه آن نیز جز ناکامی مجدد نهضت و حاکم شدن مجدد بیگانگان بر صنعت نفت از طریق بازگرداندن مجدد قدرت به سلطنت و شاه و خلع مصدق از قدرت از طریق کودتای 28مرداد 32، چیز دیگری نبود . امام خمینی در جریان نهضت ملی شدن نفت نقش بارز و مهمی را ایفا نمی کند که البته سعی می کنیم در قسمتهای بعدی بررسی تفکرات ایشان سعی می کنیم علت عدم دخالت وی را در این نهضت را از زبان خود ایشان جویا شویم .
جریان های فکری بعد از کودتای 28مرداد32
بعد از کودتای 28 مرداد 32 در واقع می توان گفت نگاهها از مقوله هایی چون مدرنیزاسیون، نوسازی و تفکرات مادیگرانه ، متوجه زمینه های فکری انحطاط و زوال در جامعه می گردد. در این راستا با توجه به عقاید دینی و مذهبی جامعه ایران، هر یک از گرایشهای فکری روی کار آمده در صدد دادن جلوه و رنگ وبوی مذهبی به ساختار فکری خویش است. بدین ترتیب از این زمان به بعد ،زمینه برای ظهور گرایش های فکری ، التقاطی فراهم می گردد.از این دوران به بد ما شاهد سه زمینه فکری بوده که دو جریان می توان گفت التقاطی بوده که مورد بحث ما نیست اما در توضیح جریان فکری ولایتی مورد ارزیابی قرار می گیرد .« 1- جریان فکری اصلاح طلب (سرمایه داری) علاوه بر اصلاح طلبی دینی اینها به لحاظ سیاسی هم اصلاح طلب هستند و شعار تهدید قدرت و حکومت را نیز می دهند. شاه باید سلطنت کند نه حکومت ، سمبل این جریان فکری نهضت آزادی ایران است .