آزادی آرمان شکوهمند بشری است به همین دلیل قابلیت بدست دادن تعابیر و تفاسیری بس ناهمگون را در خود نهفته دارد.مستبدان و نیز آنان که از پی اهوا و یا مثابه ایدئولوژی اغواگری سیاسی در مقاطعی به آرمان آزادی تمسک جستهاند، هر دو از همین ویژگی سوء استفاده میکنند.به همین خاطر است که خیلی زود بحث آزادی به بحث از تعابیر و تفاسیر آن، مبانی و قوتها و کاستیهای هر قرائت میانجامد.آزادی از مفاهیم اساسی در فلسفه سیاسی غرب و اسلام است این مفهوم در فلسفه سیاسی غرب در سیر تاریخی خود تحول زیادی یافته است .چرا که مفهوم چون دیگر مفاهیم انسانی و اجتماعی بشدت از دو متغیر زمان و مکان تاثیر میپذیرذ.تحول مفهوم آزادی در فلسفه سیاسی غرب از آن جهت مهم است که تفکر ایران بخصوص پس از مشروطه تحت نفوذ اندیشههای غرب بودهاند.همین مساله باعث تغییر مفهوم آزادی یعنی از اخلاقی به حقوقی سیاسی در ایران شد.ولی باید گفت آزادی در مکتب اسلام با آزادی در فلسفه غرب یعنی لیبرالیسم (بعنوان آموزه برجسته چهار قرن اخیر) تفاوت ماهوی با یکدیگر دارند.در لیبرالیسم آزادی به منزله "هدف " است ولی در اسلام آزادی "ابزاری" جهت تکامل و به فعلیت رساندن استعدادهای بشری است .پس از انتخاب دوم خرداد 1376 و نتایج آن بر محیط اجتماعی و سیاسی و ادبیات سیاسی جناحهای کشور، شاهد شکوفایی و روییدن و گسترش مطبوعات و نشریات در کشور بودیم.جریانهای مختلف سیاسی هر کدام در پشت صفحات روزنامهای یا روزنامههای خاصی با برداشتهای ویژه خود از مفهوم آزادی به طرح دفاع از آرمانهای خود پرداختند.برداشتها و رویکردهای جناحهای سیاسی از آزادی بستگی به مبانی معرفتی، تحولات داخلی و خارجی و نزدیکی یا دوری از قدرت دارد.جناح راست با توجه به مبانی معرفتی خود یعنی قرائت سنتی از اسلام، فلسفه کلاسیک غرب و اندیشه ایران باستان مفاهیم درون دینی مثل اولویت بر آزادی درونی، جهتدار بودن آن و ... از آزادی ارائه میدهد.جناح چپ با توجه به اصول معرفتی خود یعنی قرائت دموکراتیک از اسلام، فلسفه کلاسیک غرب و لیبرالیسم غرب هم مفهوم درون دینی مثل جهتدار بودن آزادی، آزادی را به منزله ابزار دیدن و ... هم برون دینی مثل قانونگذاری تاکید بر آزادیهای سیاسی و اجتماعی و ... ارائه میدهد گر چه اولویت را به آزادیهای درونی میدهد جناح ملی - مذهبیها هم با توجه به مبانی معرفتی خود یعنی اسلام بازسازی شده، لیبرالیسم غرب و ناسیونالیسم ایتالیایی بیشتر مفاهیم برون دینی مثل تاکید بر آزادی بیرونی، دموکراسی، آزادی مخالفان و ... از آزادی ارائه میدهد هر جناحی با توجه به مبانی معرفتی و مسائل دیگر نگرش خاصی به آزادی دارد.در نتیجه اجماعی در مورد آزادی وجود ندارد.برای رسیدن به وفاق و تعریف مشترک از آزادی باید تحولاتی در مبانی انسان شناسی و معرفت شناسی جناحها صورت بگیرد.به عبارت دیگر باید ساخت نظری و نگرش جناحها به انسان، قدرت ، دین و ... به یکدیگر نزدیک شود.
چکیده : تأمین امنیت اجتماعی از وظایف مهم نظامی سیاسی و دولت به حساب می آید. حوزه و گستره امنیت اجتماعی، بستگی به تصویری دارد که نظام سیاسی از دولت و ساختار و هدف خود می دهد. از آنجا که محور اصلی در این نوشتار، قانون اساسی جمهوری اسلامی است در این زمینه به بررسی جایگاه امنیت اجتماعی با عطف توجه به تعریف آن و تبیین دولت ، در قانون اساسی پرداخته شده است. با توجه به اندیشه سیاسی اسلام و لزوم هدایت و به سعادت رساندن مردم ، انقلاب و ایدئولوژی انقلاب اسلامی، حوزه های امنیت اجتماعی در ابعاد قضایی، اقتصادی، سیاسی و اداری فرهنگی، اجتماعی، و نظامی قابل ترسیم است که بیانگر جامعیت نظری و گستردگی و حداکثری دولت در نظام اسلامی است.
واژه های کلیدی: امنیت، امنیت اجتماعی، دولت، نظام سیاسی، قانون اساسی
مقدمه:
«امنیت» به معنای اولیه آن یعنی صیانت نفس یکی از مسائلی است که «دولت» به خاطر آن به وجود آمده است. به این معنا که ضرورت اساسی ایجاد و تأسیس دولت، استقرار و حفظ امنیت در اجتماع بوده است. البته بحث امنیت در هر زمانی، معنای خاص داشته است؛ گاه تنها معنای «حفظ جان و صیانت نفس» (در اندیشه ای هابز) داشته و زمانی دیگر، «حفظ اموال و دارایی» (در اندیشه ای لاک) به معنای آن اضافه شده است. (لئو اشتراوس، 1373، ص62) امروزه معنای امنیت علاوه بر مسائل جانی و مالی به حوزه های متفاوت آزادی، مشارکت سیاسی، تأمین اشتغال و رفاه و حتی بهره گیری از اوقات فراغت و برآوردن استعدادها هم کشیده شده است. البته میزان و محدوده این موضوعات و حوزه ها متناسب با بینش و اندیشه نظام های سیاسی و نوع آنها می باشد؛ دینی یا سکولار و لائیک بودن، لیبرالیستی یا مارکسیستی بودن، توتالیتر و انحصارگرا یا دموکرات بودن، به جامعه مدنی و حوزه خصوصی افراد اهمیت دادن و عواملی دیگر بر مؤلفه ها چارچوب امنیت تأثیر می گذارد. از آنجا که دولت در جمهوری اسلامی ایران بعد از پیروزی انقلاب در بهمن ، 57 «اسلامی» شد در این زمینه اندیشه های سیاسی اسلام خصوصاً تشیع و بحث انقلاب و ایدئولوژی انقلاب اسلامی، تأثیر زیادی بر چگونگی تدوین و محتوای قانون اساسی و نوع نظام سیاسی آن گذاشته است. با توجه به این موضوع سؤال اصلی در نوشتار این است «جایگاه امنیت جامعه در قانون اساسی جمهوری اسلامی چیست؟»
از آنجا که بحث تأمین امنیت جامعه وظیفه دولت است لازم می آید تا به دولت از منظر اندیشهای نیز نگریسته شود که این موضوع در ابتدا و به اختصار آورده شده است. فرضیه اصلی نوشتار هم این است: «با توجه به اندیشه سیاسی تشیع و لزوم هدایت و زمینه سازی برای به سعادت رسیدن مردم، شاهد ظهور و رشد رویکردی هستیم که بر اساس آن دولت به عنوان متولی وظایف بالا، رشد نموده و توسعه می یابد. این ایده در مقابل رویکرد تحلیلی قرار دارد که با توجه به اینکه بحث امنیت در حوزه های حقوقی (جانی و مالی) در گذشته مطرح بوده اما سرایت و گسترانیدن آن در قالب امنیت اجتماعی به حوزه های قضایی (پایمال نشدن حقوق افراد در دادگاههای نظام سیاسی)، سیاسی (بحث مشارکت سیاسی در قالب احزاب، مطبوعات، گروهها و سندیکاهها و آزادیها)، اداری (برخورد مناسب اداره جات با مراجعین)، اقتصادی (تأمین شغل، مسکن، رفاه، جلوگیری از تورم زیاد، رفع فقر)، فرهنگی (ازدواج، هنر و برآوردن استعدادها) در دوران جدید اتفاق افتاده است؛ قائل به تعریف این مفهوم در حیطه حوزه غیر دولتی می باشد. مطابق این رویکرد طرح مسایلی چون اهمیت این مسایل ریشه در افزایش فردیت افراد و حقوق آنها با توجه به مسائلی چون موضوعیت یافتن تک تک افراد، آزادی، رفاه، فعلیت یافتن استعدادها و... موید این مدعاست.
در این نوشتار ابتدا به مفهوم شناسی پرداخته شده، بعد چارچوب نظری تحقیق و در مرحله بعد موضوع امنیت اجتماعی آمده است. سپس محورها و زمینه های امنیت اجتماعی در قانون اساسی جمهوری اسلامی بر شمرده شده و در نهایت نتیجه گیری مولف آمده است.
نکته آخر آنکه این نوشتار «تبیینی» است؛ یعنی صرفاً به تبیین جایگاه امنیت جامعه و دولت در قانون اساسی جمهوری اسلامی پرداخته شده است.
الف. مفهوم شناسی
امنیت
«امنیت» از جمله مفاهیم پچیدهای است که ارائه تعریف واحدی از آن به سادگی میسر نیست. «امنیت» پیش از آنکه مقوله ای قابل تعریف باشد پدیده ای ادراکی و احساسی است یعنی این اطمینان باید در ذهن توده مردم، دولتمردان و تصمیم گیران به وجود آید که برای ادامه زندگی بدون دغدغه امنیت لازم وجود دارد [یا نه] (کاظمی، 1352، ص117).
در تعریف «لغوی» امنیت عبارت از «محافظت در مقابل خطر، احساس ایمنی و رهایی از تردید است.» (بوزان، 1378، ص52) در «فرهنگ لغات» امنیت به معنای ایمن شدن، در امان بودن و بدون بیم و هراس بودن آمده است؛ به عنوان مثال در فرهنگ «معین» امنیت به معنای ایمن شدن، در امان بودن و بی بیمی تعریف شده است. (فرهنگ معین، 1363، ص352)، در فرهنگ عمید ایمنی، آرامش و آسودگی (فرهنگ عمید، 1379، ص233) و در فرهنگ «المنجد» اطمینان و آرامش خاطر (فرهنگ المنجد، 1973، ص18) معنا شده است.