خود وجود مقدس سید الشهداء علیه السلام احوالشان را ببینید. در تمام عمر چگونه بسر برده است. شخصی می گوید که در مکه در شعب ابی طالب – که قبر خدیجه علیهاسلام هم آنجاست – در دل شب یک وقت دیدم یک صدای جانسوزی می آید، مناجات جانسوزی و اشعاری. مدام با خدای خودش حرف می زند و مناجات می کند. می گوید من به گوش خودم شنیدم که مناجاتهای او را یک هاتف غیبی جواب داد.
تا دیدم چنین است خودم را انداختم، گفتم ببینم این مرد که بود که چنین مقامی در نزد خدا داشت. وقتی که رفتم، دیدم حسین بن علی علیه السلام است.
در شب عاشورا هم می گوید: این شب را من دوست دارم که به پیشگاه خدای خودم راز و نیاز کنم، مناجات کنم، دعا کنم، تضرع کنم، ابتهال کنم و شب آخر عمر خودم قرار بدهم. با اینکه تمام احوال او در واقع نماز است، در عین حال مراتب و مراحل فرق می کند.
نمازی که او در روز عاشورا خواند آیا جن و انس یک چنین نمازی خوانده اند؟! آنقدر حقیقت، آنقدر معنویت! ذکر او را و رکوع او را و سجود او را (دیگران داشته اند؟!) او تا دم آخر هم در حال نماز بود، آن وقتی که آخرین مقاومتش هم تمام شد.
آخرین مقاومت کی بود؟ یک تیر می آید به سینه مبارکش، دیگر از روی اسب به روی زمین می افتد. در حالی که دارد می افتد، از او می شنوند که می گوید:
بسم الله و بالله و علی مله رسول الله رضا بقضائک و تسلیما لامرک لامعبود سواک یا غیاث المستغیثین.
مناجات امام حسین (ع) در عصر روز عرفه ، نهم ذیحجه الحرام ، در بیابان عرفات
حمد و سپاس خدایی را که چیزی نمی تواند قضا و خواسته ی او را رد کند و از عطا و
بخشش او جلوگیری نماید . دست او در سخاوت و کرم باز است و هر چیزی را به
حکمت خویش نیکو و متقن قرار داده است ، تلاش پنهان کاران بر او مخفی نیست و
آنچه به او سپرده می شود تباه نمی گردد . اوست پاداش و کیفر دهنده ی همه و
اصلاح کننده ی حالات بندگان قناعت پیشه و رحم کننده ی ناتوانان و ضعیفان ، فرود
آورنده ی منافع و کتاب جامع – قرآن – نورانی و فروزان ، و اوست شنونده ی دعاها و
برطرف کننده ی گرفتاریها و بالا برنده ی درجه ی نیکوکاران و کوبنده ی ستمگران ،
خدایی به جز او نیست ، همتا ندارد و چیزی مانندش نیست و اوست شنوا و بینا و
لظیف و آگاه و بر هر چیزی قادر و توانا .
بار الها به سوی تو روی می آورم و به پروردگار ی تو گواهی می دهم ، اعتراف و اقرار
دارم که تو پروردگارم هستی و بازگشتم به سوی توست ، پیش از آنکه چیزی باشم
و نشانی من باشد به نعمت از من آغاز کردی و مرا از خاک آفریدی ...
سپس مرا صحیح و سالم برای هدایتی که از پیش مقدر فرموده بودی به دنیا آوردی و
مرا در گهواره که کودکی خردسال بودم حفظ کردی و از غذاها ، شیر گوارا روزیم دادی،
دل پرستاران را نسبت به من مهربان ساختی و مادران دلسوز را به تربیت من
واداشتی و مرا از آزارها و شرور پنهانی جن حفظ کردی و از افزونی و کاستی سالم
نگاه داشتی ؛ - پس تو بلند مرتبه ای رحیم ای رحمان – تا آنگاه که زبان به سخن
گشودم و تمام گردانیدی به من نعمتهای کامل خود را و همه ساله مرا پروراندی تا که
خلقتم کامل شد و مرا به عجایب حکمت خود شگفت زده کردی و آفرینش های
بی سابقه ات که در آسمان و زمینت به وجود آوردی هشیارم ساختی و برای
سپاسگزاری و یادت آگاهم ساختی و اطاعت و پرستش خویش به من واجب کردی و
آنچه پیامبرانت آوردند به من فهماندی و پذیرفتن آنچه موجب خشنودیت می شود بر
من سهل و آسان کردی و به یاری و لطفی که در همه ی این مراحل نسبت به من
داشتی بر من منت نهادی .
بار الها راضی نشدی که برخی نعمتها را به من ندهی ، به وجود عظیم و احسان
دیرینه ات انواع خوراکیها و آشامیدنی ها و انواع پوششها و لباسها را روزیم گردانیدی.
آنگاه که همه ی نعمتها را بر من تمام گردانیدی و همه ی بلاها را از من دور گردانیدی،
نادانی من و نیز گستاخیم برتو بازت نداشت که مرا به موجبات قرب راهنمایی کنی و
به آنچه مرا در نزد تو جا می دهد موفق گردانی .
خدایا کدام یک از نعمتهایت را برشمرم و یاد کنم یا به شکر کدامیک از عطایای تو
بپردازم در حالیکه نعمتها و عطایای تو بیشتر از آن است که شمارندگان بتوانند آنها را
بشمارند یا حسابداران بتوانند به آن علم پیدا کنند .
اضافه شدت ها و ناراحتی ها و بلاهایی که از من دور داشتی افزونتر از سلامتی و
عافیت و راحتی هایی است که برای من آشکار است .
خدایا من ترا به حقیقت ایمانم و ... گواه می گیرم و اگر به فرض در همه ی عصر ها و
دهرها زنده بمانم و درصدد بر آیم و بکوشم که شکر یکی از نعمتهایت را به جه آورم
توانایی آن را ندارم ، مگر تو بر من منت نهی که خود موجب شکر جدید و ثنای تازه یی
خواهد گردید...