نگاه امیرالمؤمنین علیه السلام به حکومت، نگاهی الهی است; نگاهی که با نگاه دنیا مدارانه و قدرت محورانه به حکومت تفاوت اساسی دارد . امام علی علیه السلام جهان را آفریده حضرت حق و خدا را مالک مطلق هستی میداند; خداوندی که خلق را به حال خود رها نساخته است، بلکه زمینه هدایت و راهیابیاش را به کمال حقیقی از طریق بعثت پیامبران فراهم نموده است و این دایتبه سوی حقیقت تحقق نمییابد، مگر اینکه لوازم تحقق این هدف در محیط زندگی و جامعه وجود داشته باشد .
از نگاه حضرت علی علیه السلام ساختار حکومت نه صرفا به دلیل نقش آن در مدیریت امور اقتصادی و اجتماعی و تامین امنیت و آبادانی و رفاه مردم، بلکه مهمتر از آن به دلیل نقش حکومت در شکلگیری رفتار و اخلاق جامعه و سرشت و سرنوشت معنوی مردم، جایگاه برجسته و مهمی پیدا میکند; چنان که حضرت علی علیه السلام میفرمایند: «الناس بامرائهم اشبه منهم بابائهم; (1) مردم به زمامدارانشان بیش از پدرانشان شباهت دارند .»
هدف و غایتحکومت در اندیشه علوی، اعلای کلمه حق و اعتلای همه جانبه مردمان است و این بدان معنی نیست که تامین معاش و رفاه مردم و رشد اقتصادی جامعه به فراموشی سپرده شود، بلکه در پرتو همین عنایت، به بعد مادی زندگی مردمان نیز پرداخته میشود . حکومت در این چهارچوب فکری، مردم را برای همراهی و پیروی از خود و یا تامین خواستههای حکام نمیخواهد، بلکه آنان را برای خدا میخواهد و هدف امام عادل از بسیج تودههای مردم برای همراهی با حکومت، تحقق آرمانهای الهی است; آرمان مقدسی که محور اصلی آن اعتلای امت است .
سیره حکومتی امام علی علیه السلام
در اندیشه سیاسی غالبا دو طرز تفکر در مورد سیاست وجود دارد: گروهی معتقد هستند که برای دستیافتن به قدرت از هر وسیله و ابزاری و از هر راه ممکنی میتوان استفاده نمود . براساس این دیدگاه، سیاستبر هیچ یک از ارزشهای انسانی متمرکز نیست و سیاستمدار کاری به حق و باطل ندارد و فقط هدف او اعمال قدرت و تسلط بر جامعه میباشد که اکثر سیاستمداران جهان چنین هستند .
تفکر دیگر، سیاستی است که هدف محوری آن خدا میباشد و بر پایه ارزشهای انسانی استوار است . در چنین نوع سیاستی، سیاست مدار مجاز نیستبرای رسیدن به حکومتبه هر نوع ابزار و وسیلهای تمسک جوید .
سیره سیاسی و حکومتی امام علی علیه السلام هم مبتنی بر نوع دوم و دیدگاه گروه دوم است که هدف از دستیابی به حکومت در آن، این است که جامعه انسانی را به سوی تکامل مادی و معنوی و در نهایتبه طرف خداوند سوق دهد و عدالت اجتماعی را برقرار نماید و زندگی سالم و مسالمتآمیزی را برای مردم فراهم آورد .
علی علیه السلام احیاگر حکومت و سیاستی بود که پیامبر بنا نهاد و اگرچه خود نیز در پیش برد حکومت نبوی نقش به سزایی داشت، اما 25 سال پس از رحلت پیامبر، زمانی که زمام حکومت را شخصا به دست گرفت، میدید چهره حکومت اسلامی کاملا دگرگون شده و از اهداف پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله فاصله گرفته است و برای باز گرداندن جامعه به سیره پیامبر و قرآن باید تلاشی پی گیر و طاقت فرسا انجام دهد .
حضرت علی علیه السلام در خطبه 131 نهج البلاغه انگیزه خود را از پذیرش حکومت، چنین بیان میدارد:
«پروردگارا! تو میدانی آنچه ما انجام دادیم، نه برای این بود که ملک و سلطنتی به دست آوریم و نه برای اینکه از متاع پست دنیا چیزی تهیه کنیم، بلکه بدان سبب بود که نشانههای از بین رفته دینت را بازگردانیم و صلح و اصلاح را در شهرهایت آشکار سازیم تا بندگان ستم دیدهات در ایمنی قرار گیرند و قوانین و مقررات تو که به دست فراموشی سپرده شده بار دیگر عملی شود .»
همچنین وی در نخستین روز بیعتخود در مسجد پیامبر صلی الله علیه و آله، بر بالای منبر رفته و برنامههای خود را بدون پردهپوشی چنین اعلام کرد:
«هان، بدانید که اوضاع و احوال جامعه شما به همان گونهای بازگشته است که در روز بعثت پیامبر بود . سوگند به آن که او را برانگیخت تا حق را بگستراند و برقرار سازد، باید سخت زیر و رو و آزموده شوید . سپس بیخته و از هم جدا گردید و بر هم زده شوید; چنان که کفگیر در ته دیگ طعام زنند; بدان سان که هر که پایین افتاده فرا رود و هر که فرا رفته به زیر آید . باید پیش افتادگانی که عقب ماندهاند، پیش افتند و پس افتادگانی که به ناروا سبقت جسته و برتر شدهاند، به عقب کشانده شوند . به خدا سوگند، نه به اندازه سر سوزنی حقیقت را پنهان کردم و نه هیچ نوع دروغی گفتم .» (2)
آری، حضرت علی علیه السلام تمام تلاش خود را به کار بست تا بتواند سیره حکومتی و سیاسی حضرت رسول صلی الله علیه و آله را بدون هیچ کم و کاستی در جامعه پیاده کند . اصول مهم چنین حکومت و سیاستی به شرح زیر میباشد:
1 . صداقت و راستگویی
بسیاری از سیاستمداران در طول تاریخ برای رسیدن به قدرت و حکومت تا آنجا که میتوانند به مردم وعدههای دروغ و بی پایه و اساس میدهند تا بتوانند آرای مردم را جمعآوری نموده و به قدرت برسند . از جمله، عثمان که به مردم وعده داده بود که به روش قرآن و سنت عمل کند، اما بعد از آنکه حکومت را به دست گرفت، نه تنها به روش پیامبر عمل ننمود، بلکه حتی نتوانست روش ابوبکر و عمر را نیز پیاده نماید . (3)
امام علی علیه السلام در همان شورای شش نفره [که بعد از رحلت پیامبر برای تعیین خلیفه بعد از رسول اکرم صلی الله علیه و آله تشکیل شده بود] با قاطعیت و صراحت تمام بیان داشت که من به سنت پیامبر و اجتهاد خود عمل خواهم کرد . حتی در زمان بیعت مردم با او نیز با صراحتبیان داشت که برای رسیدن به خلافت، دروغ نخواهم گفت و از صراط حق منحرف نخواهم گشت .
حضرت با شجاعت تمام، همه اموری را که به قطع، مخالفتهای بسیاری را بر میانگیخت، در همان آغاز بیعت مردم با خود بیان داشت و برای رسیدن به خلافت و به دست آوردن دل مخالفان خویش، حتی دروغ مصلحتآمیز نیز نگفت . (4)
علی علیه السلام در دوران پیامبر در مسائل متفاوت و در جنگها و حوادث شرکت داشت و در همه این جنگها بسیار موفق عمل نموده بود .
اگر میخواستبرای به دست آوردن قدرت به زور و نیرنگ متوسل شود، هیچ کس نمیتوانست در برابر او قد علم کند، اما همان طور که خود آن حضرت فرموده است، او هرگز چنین کاری را نکرد . حضرت در بیانی میفرماید:
«لولا التقی لکنت ادهی العرب; (5) اگر تقوای الهی [مانعم] نبود از همه اعراب، زیرکتر [و سیاستمدارتر] بودم .» و یا در حدیثی دیگر میفرماید: «یا ایها الناس لولا کراهیه الغدر، کنت من ادهی الناس; (6) ای مردم، اگر زشتی نیرنگ نبود، من از همه مردم زیرکتر بودم .»
2 . حق محوری و باطل ستیزی
علی علیه السلام از همان اوان زندگی در همه حال بر محور حق و حقیقت تلاش میکرد و در راه حق قدم بر میداشت و سعی در احقاق حق داشت; چنان که پیامبر در این مورد فرموده است:
«الحق مع علی اینما مال; (7) حق با علی علیه السلام استبه هر طرفی که میل پیدا کند .»
حق محوری آن حضرت زبانزد همه مردم بود و آن حضرت در تمامی مراحل زندگی و حکومتی خود بر احقاق آن میپرداخت; چنان که میفرماید:
«ان افضل الناس عند الله من کان العمل بالحق احب الیه و ان نقصه و کرثه من الباطل و ان جر الیه فائده وزاده; (8) بی گمان برترین مردم نزد خداوند کسی است که عمل به حق برایش دوستداشتنیتر از باطل باشد، اگر چه [این طرفداری از حق و عمل به آن] موجب نقصان و حادثهای برایش شود و اگر چه باطل برایش سودی به همراه داشته باشد و موجب زیادتی برای او شود .»