انبیاء الهی:
خداوند متعال برای حرکت انسان در سیر تکاملی خویش تعالیم و دستوراتی را از طریق وحی به پیامبران خویش نازل نمود . بنابراین وظیفه اصلی انبیاء این است که انسانها را در جهت دادن به زندگی و حرکت تکاملی یاری دهند تا بتوانند در هر شرایط وظیفه خود را بشناسند و نیروهایشان را در راه رسیدن به هدف مطلوب بکار بگیرند . خواه مردمی بیابانگرد و چادرنشین باشند و خواه مردمی اقیانوس پیما و فضا نورد ، ارزشهای اصیل انسانی را بشناسند و بدانند چه وظایفی در مورد پرستش خدای متعال و درباره فرد فرد خودشان و نیز نسبت به همنوعان و سایر آفریدگان دارند تا با انجام دادن آنها به کمال و سعادت ابدی و حقیقی نائل گردند.
البته انبیاء الهی غیر از انجام وظیفه اصلی - یعنی هدایت بشر بسوی کمال و سعادت حقیقی و ابدی - کمکهای فراوانی به بهتر زیستن مردم در همین زندگی دنیا کرده اند و هر جا حکمت الهی ، اقتضا داشته تا حدودی پرده از حقایق ناشناخته و اسرار طبیعت برداشته اند . چنانکه در مورد حضرت داود و سلیمان می توان یافت و یا در ادامه جامعه و حسن تدبیر امور ، تلاشهایی انجام داده اند . چنانکه حضرت یوسف درسرزمین مصر انجام داد . ولی همه اینها خدمات زائد بر وظیفه اصلی ایشان بوده است .
و اما در مورد اینکه چرا انبیاء الهی برای پیشبرد مقاصدشان از قدرت صنعتی و اقتصادی و نظامی ، استفاده نکردند ، باید گفت : هدف انبیاء ، فراهم کردن زمینه برای انتخاب آگاهانه و آزادانه بوده است و اگر می خواستند با توسل به قدرتهای غیرعادی قیام کنند ، رشد معنوی و تکامل آزادانه برای انسانها حاصل نمی شد . بلکه مردم تحت فشار قدرت ایشان تن به پیروی در می دادند نه با انگیزه الهی و بر اساس انتخاب ازاد .(1)
باید توجه داشت که با توجه به تعداد انبیاء الهی ، اهداف آنها یکی بوده و همگی به سه اصل توحید ، معاد نبوت مردم را هدایت می نمودند . در این میان بعضی از پیامبران کتاب و شریعت مستقلی داشته اند و بعضی فقط وظیفه تبلیغ پیامبر هم عصر خود یا قبل ازخود را داشته اند. پیامبر گرامی اسلام حضرت محمد (صلی الله علیه وآله وسلم) خاتم پیغمبران الهی بوده و بنابراین شریعت او جهانی و جاوید بوده و امتیاز تحریف ناپذیری دارد و قران مجید معجزه جاودانه ایشان می باشند .
قرآن:
از برجسته ترین صفات قران کریم ، صفت هدایتگری است و خداوند متعال قران را به این صفت یاد کرده است . قران هدایتگر همه انسانها است و بشر را به استوارترین آیین زندگی راهنمایی می کند . ولی هدایت قرانی هدایت تشریعی است و هدایت یافتن از قران در گرو اراده و اختیار است که وامدار پرهیزگاری و پیراستگی از انگیزه های نفسانی و شیطانی است و از این رو قران در جایی دیگر با صفت «راهنمای پرهیزگاران» معرفی شده است . مومنانند که از هدایت های قرانی بهره مند می شوند و قران بیماری های نفسانی و اخلاقی آنها را شفا می بخشد « شفاء و رَحْمهٌ لِلْمومِنینَ » ولی ستمکاران جز خسران بهره ای از قران ندارند « وَلایَزیدُ الظّالِمینَ اِلاّ خَساراً » (2)
نه تنها در این آیه که در بسیاری دیگر ازآیات قران می خوانیم دشمنان حق بجای اینکه از نور آیات الهی ، دل و جان خود را روشن سازند و تیرگی ها را بزدایند ، برجهل و شقاوتشان افزوده می شود . این به دلیل ان است که خمیر مایه وجود شان براثر ظلم وکفرو نفاق به شکل دیگری در آمده لذا هر جا نورحق را می بینند ، به ستیز با آن بر می خیزند و این مقابله و ستیز با حق برپلیدی آنها می افزاید و روح طغیان و سرکشی را در آنها تقویت می کند .
درست به همین دلیل برای استفاده از قران باید قبلا آمادگی پذیرش را پیدا کرد و به اصطلاح علاوه بر فاعلیت فاعل ، قابلیت محل نیز شرط است و از اینجا پاسخ این سوال که چگونه قران که مایه هدایت است این افراد را هدایت نمی کند ، روشن می گردد . زیرا قران بدون شک مایه هدایت گمراهان است اما به یک شرط گمراهانی که در جستجوی حق هستند به همین انگیزه به سراغ دعوت قران می آیند و اندیشه خود را برای درک حق بکار می گیرند . اما متعصبان لجوج و دشمنان قسم خورده حق که با حالت صددرصد منفی به سراغ قران می آیند، مسلما بهره ای از آن نخواهند داشت . بلکه بر عناد و کفرشان افزوده می شود چرا که تکرار عمل خلاف ، بر آن عمق بیشتری در جان آدمی می دهد . (3)
امام علی (علیه السلام) درباره قران ، جایگاه والاو سهم بی همتایش در هدایت انسان بسیارسخن گفته است.از جمله اینکه فرموده است : آگاه باشید همانا این قران پند دهنده ای است که نمی فریبد و هدایت کننده ای است که گمراه نمی سازد و سخنگویی است که هرگز دروغ نمی گوید . کسی با قران همنشین نشد مگر آنکه براو افزود یا از او کاست . در هدایت او افزود و از کوردلی و گمراهی اش کاست . آگاه باشید کسی باداشتن قران ، نیازی ندارد وبدون قران بی نیاز نخواهد بود . پس درمان خود را از قران بخواهید و در سختی ها از قران یاری بطلبید که در قران درمان بزرگترین بیماریها یعنی کفر و نفاق و سرکشی و گمراهی است.(4)
همچنین آنحضرت در جایی دیگر فرموده اند : همانا خداوند بزرگ کتابی هدایتگر فرستاد . نیکی و بدی ، خیرو شر را آشکار در آن بیان فرمود . پس راه نیکی در پیش گیریدکه هدایت شوید و از شرو بدی پرهیز کنید تا در راه راست قرار گیرید .(5)
امام علی (علیه السلام) در خطبه همام که اوصاف پرهیزگاران را برمی شمارد ، یکی از اوصافشان را تهجد و شب زنده داری و تلاوت قران با تدبر در مفاهیم و معانی می داند و می فرماید : شبانگاه به پای می خیزد و با ترتیل قران می خوانند و باتلاوت قران جان خویش را حزین می سازند و داروی درد خویش را می جویند. هرگاه به آیه ای برخورد می کنند که تشویق و پاداشی در آن است ، با طمع و امید به آن دل می بندند و چشم جانشان با شوق به آن می نگرد . چنان که گویی تشویق ها و پاداش ها در برابر دیدگانشان مجسم است و هرگاه به آیه ای می رسند که بیم و کفری در آن است به آن گوش جان می سپارند.چنانکه گویی فریاد هولناک دوزخ درگوششان طنین اندازاست (6)
دین اسلام:
دین اسلام آخرین دین آسمانی است به این جهت تعالیم و احکامش در همه زمانها و مکانها کارساز و جاری است و انسان را به نیک بختی هدایت می کند . اسلام دارای ظاهر و باطن است .نه غبار کهنگی برآن می نشیند و نه شگفتی های معارف و احکامش پایان می پذیرد . زیرا آیین روزگار و مردمی خاص نیست . بلکه آیین انسانها تا پایان دنیا است . امام علی (علیه السلام) می فرماید : خداوند روش اسلام را برگزید و دلایلش را باز نمود . برخی از آن دلایل علمی اند و نمایان و برخی حکمی اند و در نهان غرایبش نابود نگردند و عجایبش پایان نپذیرند. در جایی دیگرآنحضرت می فرماید : ( خداوند ) اسلام را به گونه ای تشریع فرموده که رشته اش از هم نگسلد و پایه هایش فنانپذیرد و درختش ریشه کن نشود و زمانش پایان نپذیرد و فرمانهایش کهنه نگردد . (7)
دلیل اینکه اسلام تنها به دوره ای خاص اختصاص ندارد و دستورات آن همیشگی بوده و کهنه شدنی نیست ، این است که قوانین اسلام براساس فطرت انسان پایه گذاری شده است و فطرت نیز امری ثابت می باشد . لذا گذشت زمان غبار کهنگی بر آن نمی نشاند و انسان هیچ گاه از آن بی نیاز نیست.(8)
آیین اسلام چون چراغ فروزانی فراروی زندگی بشر می تابد و راه را ازچاه باز می شناساند . خیر و سعادت نیز جز با عمل به انچه همراه رضای خداوند است -
و رضَیتُ لَکُم الِاسْلامَ دیناًَ
و جز با پیمودن راه درست زندگی بدست نخواهد امد و به این جهت امام علی (علیه السلام) درباره اسلام می فرماید :رویشگاه نعمت و چراغ تاریکی ها در اسلام است و در خیرات جز با کلید اسلام گشوده نمی شود.(9)
اهل بیت:
اهل بیت پیامبر در اسلام جایگاهی ویژه دارند . بنابر آیه تطهیر ، آانان از ویژگی عصمت برخوردارند . این آیه گواه بر این حقیقت است که اهل بیت پیامبر اکرم (صلی الله علیه وآله وسلم) مورد عنایت ویژه خداوند هستند و از هر گونه پلیدی و زشتی پیراسته اند . چنانکه می فرماید :
« اِنَّما یُریدُاللهُ لِیُذهِبَ عَنْکُمُ الرِّجْسَ اَهْلَ الْبَیْتِ و یُطَهِّرَکُم تَطَْهِیراً »
بی گمان خداوند می خواهد که پلیدی را ازشما اهل بیت پیامبر دورسازد و شما را طهارتی ویژه ببخشاید .
ولی باید دانست که اراده تشریعی خداوند به طهارت و پاکی همه آدمیان تعلق گرفته است و در این باره اهل بیت (علیه السلام) را با دیگران تفاوتی نیست . از اینرو مقصود از طهارت و پاکیزگی ویژه اهل بیت ، طهارتی است که مورد مشیت و اراده تکوینی خداوند است و ازسوی دیگر ، اراده تکوینی خداوند ، تخلف پذیر نیست و آنچه همراه با این اراده الهی باشد ، بلکه هر نوع اراده الهی - بی گمان تحقق می پذیرد پس طهارت اهل بیت ازهرگونه الودگی و پلیدی امری است قطعی و ناگزیر و آنان از خطا و گناه مصون و معصومند . اینکه اهل بیت چه کسانی هستند پاسخ را باید در احادیثی یافت که درشان نزول آیه روایت شده اند . این روایات بیش از هفتاد حدیث هستند که راویان شیعه و اهل سنت روایت کرده اند . بنابراین روایات ، آیه تطهیردر شان پیامبر (صلی الله علیه وآله وسلم) امیر مومنان حضرت علی (علیه السلام) حضرت فاطمه زهرا (سلام الله علیها) امام حسن (علیه السلام) و امام حسین (علیه السلام) نازل شده است .
ویژگی عصمت اهل بیت سبب شده است که پیامبر اکرم در حدیث ثقلین که یکی از احادیث متواتر نزد شیعه و سنی است و ازاهمیت فوق العاده ای برخودار است آنان را عدل و برابر قران کریم بشمارد.(10) در این حدیث آمده است که پیامبر اکرم می فرمایند :
« اِنّی تارِکٌ فیکُم الثَّقلَیْن کِتابَ الله و عِتْرَتی اَهلَ بیتی ما اِنْ تَمَسَّکْتُم بِهِما لَنْ تَضِلّوا اَبَداً وَ انّهما لَنْ یَفَْتَرِقَا حَتیّ یَرِدا عَلَیَّ الْحَوْض »
من در میان شما دو امانت نفیس و گرانبها می گذارم یکی کتاب خدا قران و دیگری عترت و اهل بیت خودم . مادام که شما به این دو تمسک جویید هرگز گمراه نخواهید شد و این دو یادگار من هیچ گاه ازهم جدا نمی شوند تا در حوض کوثر برمن وارد شوند .
در این حدیث پیامبر اکرم کتاب خدا ( قران ) و اهل بیت را مورد سفارش قرار داده وبیان می دارد که مادامی که به این دو تمسک کنید ، گمراه نخواهید شد . پس روشن می شود که هدایت در سایه اطاعت از قران و اهل بیت صورت می گیرد و در نتیجه آن ، انسان به سعادت نائل می شود و بعکس ضلالت در نتیجه رها کردن ترک این دو نقل – قران و عترت- صورت می گیرد و نتیجه اش ، شقاوت انسان است .
پیامبر اکرم (صلی الله علیه وآله وسلم) در حدیث سفینه نوح ، اهل بیت را به کشتی نوح مانند کرده است . چنانکه می فرماید:
َالااِنَّ مَثَلَ اَهْلِ بَیْتی فیکُم مَثَلَ سَفینَهٍ نوحٍ مَنْ رَکِبهَا نَجاو مَنْ تَخَلَّفَ عَنْها غَرِقَ (11)
همانا مثل اهل بیت من در میان شما ، مثل کشتی نوح است . هر کس وارد آن شده نجات یافت و هرکه به آن پناه نبرد غرق گردید .
یعنی همانگونه که نجات از طوفان وابسته به نشستن در کشتی نوح بوده است و هر کس از آن روی برتافته ، به هلاکت افتاده است ، راه نجات از گمراهی و شقاوت ابدی نیز وابسته به پیروی از اهل بیت پیامبر اکرم است.(12)
در پاره ای روایات ائمه به تعریف و تمجید ازخود پرداخته اند. از قبیل اینکه امام علی (علیه السلام) می فرمایند : قبل از آنکه مرا از دست دهید ، هرچه می خواهید از من بپرسید زیرا من خزینه رسول الله (صلی الله علیه وآله وسلم) هستم . ازمن بپرسید که من چشم فتنه را در می آوردم . از کسی بپرسید که علم بلایا ، منایا ، وصایا وفصل الخطاب نزد اوست . از من بپرسید که بی تردید رئیس مومنان من هستم . (13)