زادگاه حضرت ابراهیم و تاریخ تولد:
درباره زادگاه حضرت ابراهیم(ع)اقوال گوناگونی است.اما بنا به تورات و قاموس کتاب مقدس باستان شناسان شهر اور را محل تولد و مسکن ابراهیم معرفی می کنند.
سرزمین اور در بابل جنوبی در جنوب عراق واقع است که در گذشته شهری با عظمت و ثروت و پایتخت نمرود امپراتور بابل بوده است.
بر اساس کشفیات باستان شناسان به طور تقریب قرن 20 قبل از میلاد را به عنوان تاریخ میلاد حضرت ابراهیم ذکر کردند.بر اساس روایات اسلامی نمرود شبی در خواب می بیند که ستاره ای از افق آن کشور طلوع می کند در پرتو نور آن آفتاب و ماه نابود می گردند.با نگرانی از خواب بیدار می شود و معبران را احضار می کند تا خوابی را که دیده است تعبیر کنند.معبران چنین تعبیر می کنند:در این سال در سرزمین بابل فرزندی به دنیا خواهد آمد که نابودی تو و اهل مملکت تو بدست او است.نمرود دستور می دهد که هر زن حامله ای را که پسر به دنیا بیاورد بلافاصله فرزندش را بکشند.ادنی مادر ابراهیم بی آن که کسی پی ببرد که او حامله است هنگام وزن حمل به غار کوثا می رود و فرزندش را به دنیا می آورد.حضرت ابراهیم دوران کودکی و نوجوانی را در کوهای او به سر برد.
کوه به عنوان یکی از دانشگاههای الهی برای پیامبران بوده است،همچنین کانون وحی و اندیشه و اغلب پیامبران در کوهها به سیر و اندیشه می پرداختند.همچنان که:
حضرت آدم(ع) در کوههای سراندیب.
حضرت نوح(ع) در کوه جودی.
حضرت عیسی(ع) در کوه ساعیر.
حضرت موسی(ع) در کوه سینا.
حضرت محمد(ص) در کوه نور.
یکتا پرستی از نظر باستان شناسی:
از نظر ادیان توحیدی،بشر فطرتاً یکتا پرست بوده و به تدریج از پرستش خدای یکتا به شرک و بت پرستی روی آورده است و پپامبران آمده اند که او را از شرک به توحید بازگردانند.
او مرکز پرستش خدای ماه به نام نانا بوده و حضرت ابراهیم در میان صائبین(فرقه مذهبی که آنها مشرک یا ستاره پرست یا بت پرست می دانند.)که خورشید را خدای بزرگ می دانستند ظهور کرد.
قوم ابراهیم در اور بابل معتقد به خدایی خورشید و ماه و ستارگان در آسمان و بت ها به نمایندگی از آنها در زمین بودند.از این رو برای هر ستاره بتی می ساختند و در بتکده ها مورد پرستش قرار می دادند و برای آن قربانی نیز می کردند.
دلایل ابراهیم براس ستاره پرستان،ماه پرستان و خورشید پرستان:
حضرت ابراهیم در برخورد با ستاره پرستان عمل می کند:به هنگام رؤیت ستاره می بیند که ستاره پرستان در برابرش زانو زده و آن را عبادت می کنند و او نیز با آنها همگام و هم صدا می شود و می گوید این رب من است.ولی تا صبح صبر می کند آن گاه که ستاره غروب کرده و ناپدید می شود به آنها می گوید:من پدیده هائی را که غروب می کنند دوست ندارمن و با ماه پرستان و خورشید پرستان نیز چنین می کند.و این چنین به آنها می فهماند که آنها غیر ثابت و موقتند و انسان را از هدایت پروردگار بی نیاز نمی گردانند.
ترس از طبیعت منشأ شرک:
حضرت ابراهیم قومس را به سرچشمه شرک می برد و برای آنان استدلال می کند که منشأ شرک و بت پرستی،جهل و ترس از طبیعت مخصوصاً ستارگان و ماه و خورشید است.مردم قدیم از ستارگان تصورات ترسناکی داشتند و هر دسته ای را به یکی از جانوران وحشتناک تشبیه و نامگذاری کرده بودند مانند،شعبان(افعی)، حیه(مار)،دب اکبر(خرس بزرگ)،دب اصغر(خرس کوچک)،سرطان(خرچنگ) و غیره.و یا مشاهده کسوف و خسوف برایشان سخت تکان دهنده بود.
شکستن بتان بدست ابراهیم و در آتش افکندن وی:
روزی فرا رسید که نمرودیان برای مراسمشان به صحرا رفتند و ابراهیم به دور از چشم همگان به بت خانه رفت بتان را شکست و در آخر کار تبر را بر شانه بت بزرگ نهاد و از بت خانه بیرون آمد.
نمودیان هنگامی که بازگشتند از مشاهده بت خانه تعجب کردند و به دنبال کسی که این کار را کرده بود گشتند.ابراهیم را حاضر کردند و گفتند تو بتان ما را شکسته ای؟ابراهیم پاسخ داد که از بت بزرگ بپرسید که تبر بر شانه اوست.آنان چون پاسخی از بت نشنیدند،گفتند ابراهیم را به سزای عملش در آتش می افکنیم و آتشی بزرگ را برپا کردند و ابراهیم را به داخل آن پرتاب کردند ولی به لطف خداوند آتش بر ابراهیم سرد شد و جان سالم به در برد.
هجرت ابراهیم به شام:
ابراهیم که ساره را به زنی گرفت قصد هجرت به شام را کرد به خاطر غیرتی که داشت همسرش را در صندوقی نهاد و آن را قفل کرد.در راه مرزبانان جلوی آن را گرفتند و پس از دریافت تمام دارائی وی گفتند که در صندوق باید باز شود.وقتی سر صندوق را باز کردند ساره را با جمال تمام دیدند بنابراین آنان را به نزد شاه فرستادند.شاه به هنگام رؤیت ساره قصد دست درازی به وی را کرد و در این موقع ابراهیم دعا کرد و دست شاه از حرمت باز ماند.شاه از کرده خود پشیمان شد و گفت از خدایت بخواه تا دوباره دست مرا شفا بخشد و این چنین شد و شاه تمام اموال و دارایی و ساره را به وی بازگردانید.و علاوه بر آن کنیزکی را به آنها هدیه داد که نامش هاجر بود.
ساره عقیم و نازل بود از این که شوهرش بدون نسل بود رنج می برد.از این رو به ابراهیم گفت با هاجر ازدواج کند تا بلکه از او صاحب نسل شود.ابراهیم نیز قبول می کند و از هاجر پسری به دنیا می آید به نام اسماعیل.
تولد اسماعیل و اسحاق:
اسماعیل که از هاجر به دنیا آمده بود از وی فرقه اسماعیلیان شکل گرفت.که پس از به دنیا آمدن اسماعیل ساره در سن 90 سالگی اسحاق را به دنیا می آورد که اسم وی از یصحق – یضحک – ضحک می آید به معنای خنده زیرا که هر کس راجع به تولد وی می شنید تعجب می کرد و می خندید.از اسحاق قوم بنی اسرائیل به وجود آمد.
مهاجرت به مکه:
در تاریخ آمده که ابراهیم(ع)هاجر و اسماعیل را می برد تا به محل خانه کعبه می رسند.و در آنجا از هاجر و اسماعیل خداحافظی می کند و خود برمی گردد.هاجر که ظرف آبش تمام شده بود و از شدت تشنگی شیرش بخشکید و کودکش تشنه ماند.به دنبال آب هفت بار از کوه صفا که نزدیکش بود به کوه مروه رفت و در تمام دفعات چیزی سراب عایدش نشد در آخر از خدا کمک خواست و به لطف خدا از جایی که اسماعیل را رها کرده بود مشاهده کرد و به خاطر صدای آب و از این رو آن چشمه را زمزم نامیدند.
قربانی کردن اسماعیل:
وقتی اسماعیل به سن بلوغ و جوانی می رسد خداوند در خواب به حضرت ابراهیم فرمان می دهد که فرزندش را در راه خدا قربانی کند و حضرت ابراهیم که نمی تواند از فرمان خدا سرباز زند قبول می کند و با اسماعیل راهی می شوند،هنگامی که چاقو را بر گردن وی می گذارد چاقو نمی برد سعی می کند ولی باز چاقو نمی برد عصبانی می شود و چاقو را پرتاب می کند و چاقو بر سنگی می نشیند و آن را به دو نیم می کند و در این هنگام جبرئیل نازل می شود می گوید این آزمایش الهی بوده از طرف خداوند و اینک به پاس آن این گوسفند را قربانی کن و ابراهیم چنین می کند.و دلیل قربانی کردن در مراسم حج از اینجا نشأت می گیرد.
ساخت خانه کعبه به دست ابراهیم و اسماعیل:
خداوند به ابراهیم فرمان می دهد که در سرزمین مکه خانه ای بسازد تا محل عبادت بندگان قرار گیرد.ابراهیم موضوع را با اسماعیل در میان می گذارد و پدر و پسر شروع به کار می کنند.در آغاز کار ابراهیم به اسماعیل می گوید:سنگ خوبی بیناور که در پای بنا بگذارم تا برای مردم نشانه ای باشد.در این موقع جبرئیل ابراهیم را از حجرالسواد آگاه می سازد و او آن سنگ را که از آسمان فرود آمده بود برگرفت و در جای خود گذاشت و هنگامی که مقداری از آن ساختمان بالا رفت،ابراهیم(ع)سنگی را زیر پا گذاشت و وقتی خسته می شد،به روی آن می نشست که همان مقام ابراهیم(ع)استو
مقام های منسوب به ابراهیم:قره برزه - کوه قریه نوابل