تفسیر آیه ی 41 سوره ی روم
کتاب تفسیر نمونه ی آیت الله مکارم شیرازی جلد 16
«ظهر الفساد فی البحر و البر بما کسبت ایدی الناس لیذیقهم بعض الذی عملوا لعلهم یرجعون»
فساد در خشکی و در دریا به خاطر کار هایی که مردم انجام داده اند آشکار شده ، خدا می خواهد نتیجه ی بعضی از اعمال آنها را به آنها بچشاند شاید (به سوی حق ) باز گردند.
سر چشمه ی فساد ،اعمال خود مردم است!
در آیات گذشته ، سخن از شرک در میان بود و میدانیم ریشه ی اصلی تمام مقاسد فراموش کردن اصل توحید و روی آوردن به شرک است ، لذا در آیات مورد بحث نخست سخن از ظهور فساد در زمین به خاطراعمال مردم به میان آورده ، می گوید : « فساد در خشکی و دریا به خاطر کار هائی که مردم انجام داده اند اشکار شده » (ظهر الفساد فی البحر و البر بما کسبت ایدی الناس)
« خدا می خواهد عکس العمل کارهای مردم را به آنها نشان دهد و نتیجه ی بعضی از اعمالی را که انجام داده اند به آنها به چشاند ، شاید بیدار شوند ، و به سوی حق باز گردند»!( لیذیقهم بعض الذی عملوا لعلهم یرجعون ) آیه ی فوق معنی وسیع و گسترده ای را پیرامون ارتباط « فساد » و« گناه » با یکدیگر بیان می کند که نه مخصوص سرزمین مکه و حجاز است ، و نه عصر و زمان پیامبر(ع ) بلکه به اصطلاح از قبیل قضیه ی حقیقه است که پیوند « محمول » و« موضوع» را بیان می کند ، به عبارت دیگر هر جا فسادی ظاهر شود باز تاب اعمال مردم است ، و در ضمن یک هدف تربیتی دارد، تا مردم طعم تلخ نتیجه ی اعمالشان را بچشند ، شاید به خود بیایند.
بعضی می گویند : این آیه ناظر به آن قحطی و خشکسالی می باشد که به خاطر نفرین پیامبر(ع) دامان مشرکان مکه را گرفت ، باران قطع شد ، بیابانها خشکید و خشکیده تر شد ، و حتی استفاده از صید دریا (دریا احمر ) برای آنها مشکل گشت.
به فرض که این سخن از نظر تاریخی صحیح باشد تنها بیان یک مصداق است و معنی آیه را در مساله ارتباط فساد و گناه هرگز محدود نمی کند ، نه محدود به آن زمان و مکان و نه محدود به خشکسالی و کمبود باران.
از آنچه در بالا گفتیم به خوبی روشن می شود بسیاری از تفسیر های محدود و موضعی که از بعضی از مفسران ذیل این آیه نقل شده به هیچ وجه قابل قبول نیست ، مثل اینکه مراد از فساد در خشکیها ، قتل هابیل به دست قابیل است ، و منظور از فساد در دریا غصب کشتی ها در عصر موسی و خضر است.
یا اینکه منظورازفساد در دریا و صحرا زمام داران فاسدی هستند که همه ی این مناطق را به فساد می کشند.
البته ممکن است یکی از مصداق های فساد این چنین افراد بده باشند که بر اثر دنیا پرستی و مجامله و تن در دادن مردم به ذلت ، بر سر آنها مسلط می شوند اما مسلماَ تمام مفهوم این آیه این نیست.
جمعی از مفسران نیز در معنی « فساد بحر» به گفتگو نشسته اند :
بعضی گفته اند : بحر به معنی شهر هائی است که در کنار دریا است ، و بعضی گفته اند بحر به معنی مناطق حاصلخیز و پر باغ و زراعت است.
ما دلیلی بر این گونه تکلفات نمی بینیم ، چرا که « بحر» معنی معروفی دارد که همان دریا است و فساد در آن ، ممکن است به صورت کمبود مواهب دریائی یا ناامنی و جنگهائی که در دریاها به وقوع می پیوست باشد.
در حدیثی از امام صادق (ع) می خوانیم : حیات دواب البحر با المطر فاذا کف المطر ظهر الفساد فی البحر و البر، و ذلک اذا کثرت الذنوب و المعاصی : « زندگی موجودات دریا به وسیله ی باران است هنگامی که باران نبارد هم خشکی ها به فساد کشیده می شود ، و هم دریا ، و این هنگامی است که گناهان فزونی گیرد » ! .البته آنچه در این روایت امده بیان یک مصداق روشن از فساد است ، و نیز آنچه در رابطه ی با نزول باران و حیات حیوانات دریایی در این حدیث ذکر شده مساله ای است که دقیقا به تجربه رسیده که هر وقت باران کمتر بببارد ماهی در دریا کم خواهد شد ، و حتی از بعضی از ساحل نشینان شنیدیم که می گفتند :« فایده ی باران برای دریا بیش از فایده ی آن برای صحرا است »!
تفسیر آیه ی 30 سوره ی شوری
کتاب تفسیر نمونه ی آیت الله مکارم شیرازی جلد 20
« و ما اصبکم من مصیبه فبما کسبت أیدیکم و یعفوا عن کثیر»
آنچه از مصائب و نا ملایمات به شما می رسد به خاطر اعمالی است که خود انجام داده اید.
مصائبی که دامان مارا می گیرد
در این آیه نکاتی است که باید به آن توجه داشت:
1- این آیه به خوبی نشان می دهد مصائبی که دامن گیر انسان می شودیکنوع مجازاتالهی و هشدار است ( هر چند استثنا ئاتی دارد که بعد به آن اشاره خواهد شد) و به این ترتیب یکی از فلسفه های حوادث دردناک و مشکلات زندگی روشن می شود.
جالب اینکه در حدیثی از امیر مومنان علی (ع) می خوانیم : که از پیامبر گرامی خدا (ص) نقل می کند که فرمود:
خیر آیه فی کتاب الله هذه الایه ! یا علی ! ما من خدش عود ، و لا نکبه قدم الابذنب ، و ما عفی الله عنه فی الدنیا فهو اکرم من ان یعود فیه و ما عاقب علیه فی الدنیا فهو اعدل من ان یثنی علی عبده:
« این آیه (و ما اصابکم من مصیبه ...) بهترین آیه در قرآن مجید است ، ای علی ! هر خراشی که از چوبی بر تن انسان وارد می شود ، و هر لغزش قدمی ، بر اثر گناهی است که از او سر زده، و آنچه خداوند در دنیا عفو می کند گرامی تر از آن است که (در قیامت) در آن تجدید نظر فرماید ، و
آنچه را که در این دنیا عقوبت فرموده عادلتر از آن است که در اخرت بار دیگر کیفر دهد»! [1]
و به این ترتیب اینگونه مصائب علاوه بر اینکه بار انسان را سبک می کند او را نسبت به آینده کنترل خواهد نمود .
2- گر چه ظاهر آیه عام است و همه ی مصائب را در بر می گیرد ، ولی مطابق معمول در عمومات استثنا هائی وجود دارد ، مانند مصائب و مشکلاتی که دامنگیر انبیا و ائمه معصومین (ع) می شد که برای ترفیع مقام یا آزمایش آنها بود.
و همچنین مصائبی که گریبان غیر معصومین را می گیرد و جنبه ی آزمون دارد . و یا مصائبی که بر اثر ندانم کاری ها و عدم دقت و مشورت و سهل انگاری در امور حاصل می شود که اثر تکوینی خود انسان است.
و به تعبیر دیگر جمع میان آیات مختلف قرآن و روایات ایجاد می کند که عموم این آیه در مواردی تخصیص پیدا کند، و این مطلب تازه ای نیست که مایه ی گفتگو بعضی از مفسران شده است.
کوتاه سخن اینکه مصائب و گرفتاری های سخت ، فلسفه های مختلفی دارد ، که در بحث های توحیدی ، و مباحث عدل الهی ، به آن اشاره شده است.
شکوفائی استعدادها تحت فشار مصائب ، هشدار نسبت به آینده ، آزمون الهی ، بیداری از غرور و غفلت ، کفاره ی گناه و...
اما از آنجا که بیشتر افراد آن جنبه ی کیفری و کفاره ای دارد آیه ی فوق آن را به صورت عموم مطرح ساخته است.
و لذا در حدیثی می خوانیم : هنگامی که امام علی بن الحسین (ع) وارد بر یزید شد ، یزید نگاهی به او کرد و گفت : یا علی ! ما اصابکم من مصیبه فبما کسبت ایدیکم ! ( اشاره به اینکه حوادث کربلا نتیجه ی اعمال خود شما
بود).وی امام علی بن الحسین (ع) فورا" در پاسخ فرمود: کلا ! ما هذه فینا نزلت ، انما نزلت فینا « ما اصاب من مصیبه فی الارض و لا فی انفسکم الا فی کتاب من قبل ان نبراها أن ذالک علی الله یسیر لکیلا تأسوا علی مافاتکم و لا تفرحوا بما آتاکم » فنحن الذین لا نأسی علی ما فاتنا من امر الدنیا ، و لا نفرح بما او تینا.[2]
« چنین نیست ، این آیه در مورد ما نازل نشده ، آنچه به ما نازل شده آیه ی دیگری است که می گوید : هر مصیبتی در زمین یا در جسم و جان شما روی دهد پیش از آفرینش شما در کتاب ( لوح محفوظ ) بوده ، و آگاهی بر این امر بر خداوند آسان است ، این برای آن است که شما به خاطر آنچه از دست می دهید غمگین نشوید ، و به خاطر آنچه در دست دارید زیاد خوشحال نباشید ( هدف از این مصائب عدم دلبستگی شما به مواهب زود گذر دنیا است و یکنوع تربیت و آزمون برای شما است ).
سپس امام افزود : « ما کسانی هستیم که هرگز به خاطر آنچه در دست داریم خوشحال نیستیم ( همه را زود گذر می دانیم و چشم به لطف و عنایت خدا بسته ایم).
این سخن را با حدیث دیگری از امام صادق (ع) پایان می دهیم : هنگامی که از حضرتش تفسیر آیه ی فوق را خواستند فرمود : می دانید علی (ع) و اهل بیتش بعد از او گرفتار مصائبی شدند ، آیا به خاطر اعمالشان بود ؟ در حالی که آنها اهل بیت طهارتند ، و معصوم از گناه ، سپس افزود : ان رسول الله کان یتوب الی الله و یستغفر فی کل یوم و لیله مأه مره من غیر ذنب ان الله یخص اولیائه بالمصائب لیأجر هم علیها من غیر ذنب:
« رسول خدا (ص) پیوسته توبه می کرد و در هر شبانه روز صد بار استغفار می نمود، و بی آنکه گناهی مرتکب شده باشد ، خداوند برای اولیا و دوستانش مصائبی قرار می دهد تا به خاطر صبر در برابر آن از اوپاداش گیرند بی آنکه گناهی مرتکب شده باشند ». [3]
3- گاه بعضی در این مسئله تردید کرده اند مصائب در آیه ی فوق اشاره به مصائب دنیا باشد چرا که دنیا دار عمل است نه دار پاداش و کیفر .
ولی این اشتباه بزرگی است چرا که «آیات» و «روایات» فراوانی نشان می دهد که گاه انسان در همین دنیا گوشه ای از کیفر اعمالش را می بیند ، و اینکه می گویند دنیا دار مجازات نیست ، یعنی تمام حسابها تسفیه نمی شود ، نه اینکه مطلقا" مجازاتی وجود ندارد ، و انکار این حقیقت از نظر آشنایان به آیات و روایات شبیه انکار یک امر بدیهی است .
4-گاه مصائب ، جنبه ی دسته جمعی دارد ، و محصول گناهان جمعی است ، همانگونه که در آیه ی 41 سوره ی روم می خوانیم : ظهر الفساد فی البر و البحر بما کسبت ایدی الناس لیذیقهم بعض الذی عملوا لعلهم یرجعون : « فساد در خشکی و دریا به خاطر اعمال مردم آشکار شد ، تا نتیجه ی بعضی از اعمالی را که انجام داده اند به آنها بچشاند شاید باز گردند ».
روشن است که این در مورد جوامع انسانی است ، که به خاطر اعمالشان گرفتارنابسامانیهامیشوند.
در آیه ی 11 سوره ی رعد آمده است : ان الله لا یغیر ما بقوم حتی یغیر اما بانفسهم : « خداوند سرنوشت هیچ جمعیتی را تغییر نمی دهد مگر اینکه خویشتن را تغیر دهند».
و امثال این آیات که گواهی می دهد در میان اعمال انسان و نظام تکوینی زندگی او ارتباط و پیوند نزدیکی وجود دارد ، که اگر بر اصول فطرت و قوانین آفرینش گام بردارند برکات الهی شامل حال آنها می شود ، و هرگاه فاسد شوند زندگی آنها به فساد می گراید .
و گاه ممکن است این قضیه در مورد فرد فرد انسانها صادق شود و هر کس در مقابل گناهی که مرتکب می شود به مصیبتی در جسم وجان یا اموال و متعلقاتش گرفتار گردد، همان طور که در آیه ی فوق آمده است .[4]
تفسیر آیه ی 69 سوره ی اعراف
کتاب تفسیر نونه ی آیت الله مکارم شیرزی جلد6
و لو أن اهل القری آمنو و اتقوا لفتحنا علیهم برکات من السماء و الارض
در آیات گذشته سر گذشت اقوامی همچون قوم هود و صالح و شعیب و نوح و لوط بطور اجمال مورد بحث واقع شد ، گر چه خود آن آیات به اندازه ی کافی برای بیان نتائج عبرت انگیز این سر گذشت ها کافی بود ، ولی در آیات مورد بحث به صورت گویا تر ، نتیجه گیری کرده ، می گوید : « اگر مردمی که در این آبادی ها و نقاط دیگر روی زمین زندگی داشته و دارند ، به جای طعیان و سر کشی و تکذیب آیات پروردگار و ظلم و فساد ، ایمان می آوردند ، و در پرتو آن تقوا و پرهیزکاری پیشه می کردند ، نه تنها مورد خشم پروردگار و مجازات الهی واقع نمی شدند ، بلکه درهای برکات آسمان و زمین را به روی آنها می گشودیم»( و لو ان اهل القری آمنوا و اتقوا لفتحنا علیهم برکات من السماء و الارض).