خدیجه (س)
مقدمه
در این نوشتار از بانویی سخن به میان می آید، که نخستین بانوی مسلمان، نخستین همسر پیامبر(ص) و از هر جهت مظهر کمالات انسانی، ایثار و مقاومت بوده است. همسری خردمند، مدبر، مهربان، مادری آزموده و فضیلت پرور، مجاهدی مقاوم و صبور، ایثارگری مخلص و بی نظیر، راست قامتی با عزت و نستوه، یعنی مادر زهرای اطهر (س)، حضرت خدیجه ِی کبری (س) که به راستی زندگی سراسر درخشان او، عالی ترین الگو برای زنان مسلمان است.
بانویی که وقتی پیامبر اکرم (ص) می خواهد زینب (س)، شیر زن کربلا را تعریف ومقام ومنزلت اورا بِیان کند، می فرماید:«احترام این دختر را پاس بدارید،زیرا که او همانند حضرت خدیجه است». گرچه سخن گفتن پیرامون بانویی چون خدیجه (س) کار ساده ای نیست و نمی توان با این قلم های سرشکسته و درمانده، پیرامون چنان بانوی با عظمتی قلم زنی نمود، ولی به عنوان اینکه:
آب دریا را اگر نتوان کشید هم به قدر تشنگی باید چشید
مطالبِی را پِیرامون شخصثِیت، صبر واستقامت وحماِیت او از پِیامبر اسلام با جان ومال نگاشته ام، امیدوارم در این مقاله دست کم نموداری کم رنگِی از چهره ی تابناک آن بانوی عظمی را ترسیم کرده باشم.
مقام خدیجه به قدری ارجمند و بزرگ است که خداوند در کتاب آسمانی تورات که آن را بر موسی نازل کرده، حضرت خدیجه (ع) را به نهر آب تشبیه نموده، که آب آن، آب حیات است و در دو طرف وکناره ی آن آب، درخت حیات وجود دارد و آن درخت دارای دوازده نوع میوه است و برگ های آن درخت، موجب شفای امت ها است. این تعبیرات، بیانگر مرکزیت مهم وجود پر برکت حضرت خدیجه(س) است، که داراِی آثار بسیار درخشان وارزشمند است.
بانوی دانشمند عرب «سنیه قراعه» تعبیر زیبایی کرده است، آنجا که می نویسد: «تاریخ در مقابل عظمت ام المومنین، حضرت خدیجه (س) سرفرود می آورد و در برابرش متواضعانه و دست بسته می ایستد، نمی داند نام این بانو را در کدام شناسنامه ی بزرگان ثبت نماید».
به راستی که چنین است. نام او را در هر شناسنامه بزرگان بنویسیم، نام زیبا و پر معنایش، زیب و زیور آن شناسنامه خواهد بود و آن شناسنامه نمی تواند معرف او باشد. به راستی خدیجه کانونی پرخروش و پرموج از محبت، صفا، صمیمیت، وفا، شجاعت، ایثار، اخلاص، ایمان، مقاومت و شرافت عالی ملکوتی و انسانی و در یک کلمه، اسطوره تکرار ناپذیر تاریخ بود.
به گفته ی سلیمان کتانی نویسنده ی معروف عرب،« خدیجه ثروتش را به محمد بخشید، ولی این احساس را نداشت که می بخشد، بلکه این احساس را داشت که از او هدایت را که بر همه ی گنج های عالم برتری دارد، کسب می نماید، او احساس می کرد محبت و دوستی را به محمد اهدا می کند، ولی در عوض همه ی ابعاد سعادت را از او کسب می کند.» به امید آنکه همه ِی قشر های جامعه، به ویژه بانوان در همه مراحل زندگی، شیوه زندگی پر فراز و نشیب و پر محتوای حضرت خدیجه(س) این خورشید بی غروب را، الگوی خود ساخته، تا لذت انسانیت را هرگونه که هست بچشند و آن را باهیچ چیز دیگر مصالحه نکنند.
خدیجه نخستین بانوی مسلمنان
امام حسین (ع) در روز عاشورا در خطبه ای که خود را در آن، به دشمن معرفی کرد، از جمله فرمود: «انشدکم الله هل تعلمون ان جدتی خدیجه بنت خویلد اول نساء هذه الامه اسلاما؟ قالوا: بلی» شما را به خدا سوگند می دهم، آیا می دانید که مادر بزرگ من خدیجه (س) دختر خویلد، نخستین زن این امت بود که اسلام را پذیرفت؟ همه ی حاضران گفتند: آری».
روایات بسیاری در حد تواتر، از کتب شیعه و اهل تسنن نقل شده که حضرت علی (ع) نخستین مرد و حضرت خدیجه نخستین زن مسلمان هستند.
خدیجه و حفظ اسلام در طول سه سال، به طور پنهانی
شرایط محیطی مکه و اطراف آن به گونه ای بود که اگر کسی اظهار اسلام می کرد، با خطر مرگ مواجه می شد. بر همین اساس پیامبر (ص) همراه علی (ع) و خدیجه (ع) و بعضی دیگر، سه سال اسلام خود را پنهان نمودند و در شرایط سخت تقیه به سر می بردند؛ تا آن هنگام که آیه ی 94 و 95 سوره ی حجر در مورد آشکار شدن و آشکار نمودن اسلام بر پیامبر (ص) نازل شد. این فراز نیز بیانگر ایثار و مقاومت استوار حضرت خدیجه (ع) است. بانویی که به خاطر اسلام از همه ی شئون ولذت های دنیا دست کشید و حاضر شد سه سال یا پنج سال در سخت ترین شرایط در خفا زندگی کند و رنج ها و تلخی های تنهایی و احساس خطر شدید را تحمل نماید؛ به راستی چه ایثارو مقاومتی بالاتر از این.
ایثار و مقاومت پر صلابت خدیجه در پاسداری از پیامبر (ص)
محققان اسلام در شأن خدیجه چنین گفته اند: «و کانت خدیجه وزیره صدق علی الاسلام و کانت رسول الله یسکن الیها». خدیجه (ع) وزیر راستین اسلام بود و رسول خدا (ص) به وسیله ی (یاری ها و محبت های او) آرامش می یافت و تسلی خاطر پیدا می کرد».
در سال ششم یا پنجم بعثت، پس از نزول آیه ی 94 و 95 سوره ی حجر در مورد آشکار نمودن اسلام، رسول خدا (ص) در موسم حج بر بالای کوه صفا آمد و با ندای بلند سه بار فرمود: «یا ایها الناس انی رسول الله رب العالمین». ای مردم من رسول خدا، پروردگار جهانیان هستم. مردم به سوی آن حضرت چشم دوختند. پس رسول خدا بر بالای کوه مروه آمد و دستش را بر گوشش نهاد و سه بار فرمود : «یا ایها الناس انی رسول الله رب العالمین». ای مردم من رسول خدا، پروردگار جهانیان هستم. در این هنگام بت پرستان با چهره های خشم آلود به او چشم دوختند؛ ابوجهل آن چنان سنگ به سوی آن حضرت انداخت، که بین دو چشمانش شکافته شد و سایر مشرکان نیز به پیروی ابوجهل، آن حضرت را سنگ باران نمودند.
رسول خدا به سرعت به طرف کوه شتافت و بر فراز آن رفت و در آن جا به سنگی تکیه داد. مشرکان همچنان در جستجوی آن حضرت به هر سو می دویدند. در این هنگام مردی نزد حضرت علی (ع) [که در آن هنگام حدود سیزده سال داشت] آمد و گفت: «محمد (ص) کشته شد». حضرت علی (ع) سراسیمه به سوی خانه ی خدیجه (ع) دوید و در را کوبید. خدیجه (ع) پشت در آمد و فرمود: کیست؟علی (ع): من هستم.خدیجه (ع): محمد (ص) کجاست؟
علی (ع): خبر ندارم، ولی اطلاع یافته ام که مشرکان او را سنگباران کرده اند. اینک نمی دانم که زنده است یا کشته شده است؟ خدیجه غذایی تهیه کرد و سپس به همراه علی (ع) به طرف کوه حرکت کردند. وقتی به کوه رسیدند، حضرت علی به خدیجه (ع) فرمود: شما به طرف دره ی کوه بروید، من هم به بالای کوه می روم. علی (ع) فریاد می زد: «ای رسول خدا، جانم به فدایت، کجا هستی و در کدام گوشه ای افتاده ای؟»
حضرت خدیجه با آهی جانکاه می گفت: «من احس لی النبی المصطفی؟ من احس لی الربیع المرتضی من احس لی المطرود فی الله؟ من احس لی ابالقاسم؟». چه کسی از پیامبر برگزیده، برای من خبر می آورد؟ چه کسی از بهار پسندیده برای من خبر می آورد؟ چه کسی از آن شخصی که در راه خدا رانده شده مرا آگاه می کند؟ چه کسی از ابوالقاسم مرا با خبر می نماید؟
در این هنگام جبرئیل بر پیامبر (ص) نازل شد. وقتی که پیامبر او را دید اشک از چشمانش سرازیر شد و فرمود: «می بینی که قوم من با من چه کردند؟ مرا تکذیب کردند و از جامعه راندند و به من حمله نمودند». جبرئیل عرض کرد: «ای محمد! دستت را به من بده». آن گاه جبرئیل دست آن حضرت را گرفت و او را بر بالای کوه نشاند و فرش مخملی بهشتی از زیر پرش بیرون آورد و آن را بر زمین کوه گسترانید و پیامبر را روی آن نشانید. آنگاه فرشتگان مقرب هر کدام پس از دیگری به حضور پیامبر آمدند و از او اجازه خواستند تا مشرکان را نابود و هلاک کنند، ولی پیامبر (ص) فرمود: «من به عنوان عذاب رسانی مبعوث نشده ام، بلکه به عنوان رحمت برای جهانیان بر انگیخته شده ام. «دعونی و قومی فانهم لا یعلمون». من و قومم را به خودمان واگذارید، آن ها نا آگاه هستند.
در این هنگام جبرئیل به خدیجه (ع) نگاه کرد که در وادی کوه در جستجوی گمشده ی خود بود. به رسول خدا عرض کرد: «آیا به خدیجه نمی نگری که فرشتگان آسمان از گریه ی او گریستند. او را به سوی خود بخوان و سلام مرا به او برسان و به او بگو خداوند به تو سلام می رساند و او را مژده بده که در بهشت دارای خانه ای که از یک قطعه ی بلورین ساخته شده و آراسته به طلاست، می باشد که در آن هیچ گونه رنج و نگرانی نیست».
آنگاه پیامبر چشمش به خدیجه (ع) افتاد و او را فرا خواند، در حالی که از صورت پیامبر (ص) قطره های خون، (بر اثر شکاف بین دو چشمش که از ناحیه ی سنگ زدن ابو جهل پیدا شده بود) به سوی زمین سرازیر بود و او خون ها را پاک می کرد.
خدیجه وقتی به رسول خدا نزدیک شد و چهره ی خونین پیامبر را دید، با آهی جانکاه گفت: «پدر و مادرم به فدایت. بگذار قطرات خون چهره ات بر زمین بریزد». پیامبر (ص) فرمود: «می ترسم پروردگار زمین بر اهل زمین غضب کند».
آن روز به شب رسید، پیامبر (ص) از تاریکی شب استفاده کرد و همراه علی (ع) و خدیجه (ع) به خانه بازگشتند. خدیجه در خانه ی خود، آن حضرت را در حجره ای که دیوار هایش از سنگ ساخته شده بود، جای داد و سقف آن را با تخته سنگ هایی پوشانید و در روبروی آن حضرت ایستاد و او را به وسیله ی جامه اش پنهان کرد. مشرکان آمدند و به سوی جایگاه پیامبر (ص) سنگ انداختند. از هر سو سنگ می بارید. دیوار ها و سقف سنگی جایگاه، همچون سپر، از نفوز سنگ ها جلو گیری می نمود و آن سنگ هایی که از طرف روبرو افکنده می شد، خدیجه (ع) خود را سپر آن سنگ ها قرار می داد تا به بدن نازنین پیامبر (ص) اصابت نکنند و در این هنگام خدیجه فریاد می زد: «ای گروه قریش! آیا زن آزاد را در خانه ی خود سنگباران می کنید؟».
وقتی که مشرکان این ندا را شنیدند، منصرف شدند و از آن جا رفتند. بامداد روز بعد رسول خدا از خانه خارج شد و به کنار کعبه رفت و در آن جا به نماز ایستاد و به راز و نیاز با خدا پرداخت.
نقش ثروت خدیجه در پیش برد اسلام
حضرت خدیجه قبل از ازدواج با پیامبر (ص) ثروتمندترین شخص جزیره العرب بود و حدود هشتاد هزار شتر داشت، کاروان های تجارتی او شب و روز در طائف، یمن، شام، مصر و سایر بلاد در حرکت بودند، برده های بسیاری داشت که به تجارت مشغول بودند. از ایثار و فداکاری بسیار عجیب خدیجه اینکه، پس از ازدواج با پیامبر همه ی اموالش را در اختیار پیامبر قرار داد تا آن حضرت هر گونه که می خواهد آن اموال را در راه خدا به مصرف برساند، به گونه ای که پیامبر ِی که فقیر بود بی نیاز شد و خداوند در مقام بیان نعمت های خود به پیامبر اکرم (ص) از جمله می فرماید:«و وجدک عائلا فاغنا» خداوند تو را فقیر یافت و بی نیاز نمود(ضحی/8)
مطابق روایات یعنی با ثروت خدیجه تو را بی نیاز نمود. برای روشن تر شدن مطلب به روایات زیر توجه کنید:
مصرف های اموال خدیجه
رسول خدا می فرمایند:«هیچ مالی به من سود نبخشید، آن گونه که ثروت خدیجه به من سود بخشید.»
1- پیامبر از اموال خدیجه بدهکاران را از قید بدهکاری آزاد می کرد، به تهیدستان کمک می نمود، به بینوایان و یتیمان رسیدگی میکرد، مسلمانانی که از مکه به مدینه هجرت می کردند و مشرکان مال های آنان را مصادره می کردند، پیامبر به آنان کمک می کرد تا خود را به مدینه برسانند. کوتاه سخن آنکه: پیامبر هرگونه که صلاح می دانست از اموال خدیجه استفاده می نمود.