حضرت زینب (س) پیام آور کربلا
حضرت زینب (س) درپنجم جمادی الاول سال پنجم هجری از مادری چون فاطمه زهرا (س) متولد شد و در دامان ایشان، پیامبر اسلام (ص) و حضرت علی (ع) پرورش یافت.
حضرت زینب (س) درپنجم جمادی الاول سال پنجم هجری از مادری چون فاطمه زهرا (س) متولد شد و در دامان ایشان، پیامبر اسلام (ص) و حضرت علی (ع) پرورش یافت. ستاره درخشانی در آسمان تقوا طلوع کرد; گوهر گرانبهایی در معدن فضیلت و انسانیتتکون یافت و در اصلاب شامخه وارحام مطهره نگهداری شد. نوگلی بویا در گلستان شرافتو بزرگواری نمو یافت; نوزادی پاک در آغوش پاکیزهترینمادران چشم گشود. کودکی در دامان با فضیلتترین بانوی عالم پرورش یافت. دختری کهدانشمندترین اساتید به تربیتش همت گماردند.
بانویی که در سادهترین و بیآلایشترینزندگیها رشد کرد و در تمام شؤون زندگی، پیوسته با واقعیت و حقیقتسروکار داشت وهرگز با زندگی خیالی و پنداری ارتباطی حاصل نکرد و در مکتب مقدسیکه در جهان بشرینظیر نداشت، عالیترین تعلیمات را فراگرفت و مورد عنایت مخصوص خاتم انبیاء الهی داشت و هر روز درس جدیدی ازدانش و بینش و تقوا و فضیلت میآموخت و با هوش سرشار و استعداد فوقالعاده، همه آنتعلیمات مقدس را در خزینه دل میاندوخت و پیاپی، خود را برای گرفتن درسهای بالاتر،آماده مینمود; شاگردی که در محیط تحصیلی خود هیچگونه رادع و مانعی نداشت و هر روزبهتر از دیروز بر نردبان ترقی و تعالی صعود میکرد. خردمند بانویی که از آغاز عمر در مرکزحوادث بزرگ و پیشآمدهایی که در تحولات زندگی بشر، دارای بزرگترین تاثیر بوده،جای داشت و از نزدیک، با هوشی سرشار و نظری دقیق بهحقیقت آن حوادث پیمیبرد وموقعیتشخصیتهای رحمانی و شیطانی را، که در برابر یکدیگر قرار گرفته بود; تشخیصمیداد و تاثیر هرکدام را به خوبی درک میکرد و از راز پیروزی این و رمز شکست آن آگاه بودو موفقیتهای ابدی را که در آغاز با شکست صوری جلوهگر میشد، از شکست قطعی، کهدر ابتدا با موفقیت پنداری همراه بود، تمیز میداد .
حضرت زینب (س) بزرگ بانوی جهان اسلام، بیدادگر و ادامه دهنده حادثه عاشورا و دارنده دانشهای دو جهان و به گفته امام سجاد (ع): " دانای بدون آموزگار و فهمیده بدون فهماننده " بود. الگوی راستین وی، بانوی دو جهان, حضرت فاطمه (س) مادر وی بوده است. زینب (س) در دامان پرمهر و معنویت فاطمه (س) از سرچشمه معارف اسلامی و قرآنی سیراب گشت. رسالت راستین زینب(س) هنگامی آغاز گردید که پس از به شهادت رسیدن امام حسین (ع) و هفتاد و دو تن از یارانش با ایراد سخنان آتشین به بیدارگری مردم کوفه و ستیز با ستمکاران و یزیدیان پرداخت.
پس از واقعه خونبار کربلا نقش ایشان روند تازه تری یافت. آن حضرت در این دوران ضمن حضور در کاروان اسرای کربلا در برابر حکام جور قرار گرفتند و به افشاگری ظلم و ستم وارد بر آل طه از سوی خاندان امیه پرداختند. آن حضرت در این دوران سخت با حضور در کاخ برخی حکمرانان جور زمان مانند یزید و ابن زیاد، با تاکید برحقانیت طریق آل محمد بر سخنان و تبلیغات مسموم خاندان امیه درباره بنی هاشم خط بطلان کشیدند. حضرت زینب سلام ا... علیها، شیرزن دشت کربلا سرانجام پس از عمری دفاع از طریق حقه ولایت و امامت در ۱۵ رجب سال ۶۳ هجری قمری در ضمن سفری که به همراه همسر گرامیشان عبداللّه بن جعفر به شام رفته بودند، به شهادت رسیده و بدن مطهر آن بانوی بزرگوار در همانجا دفن گردید.
نقش حضرت زینب (س) در نهضت عاشورا
عفت و پاکدامنی، برازنده ترین زینت زنان است و گرانقیمت ترین چیزی است که یک فرد می تواند به آن ستوده شود. یکی از درس های عاشورا، همین درس عفت و پاکدامنی است.
آنچه در پیش دارید، مطالبی است مختصر، درباره یکی از شخصیت های بی نظیر عالم اسلام. در این نوشته سعی شده است تا درباره نقش حضرت زینب کبری (س) در نهضت ابا عبدالله (ع) با استفاده از منابع موجود، مطالبی تهیه و تنظیم شود.
پیش از ورود در معرض، لازم است در ابتدا مقداری درباره عظمت شأن و قدر این بانوی برگزیده سخن بگوییم. زینب (س)، دختر علی و زهرا (علیهما السلام) در روز پنجم جمادی الاولی سال پنجم هجرت، در مدینه منوره دیده به جهان گشود. در پنج سالگی مادرش را از دست داد و از همان دوران طفولیت با مصیبت آشنا شد. او در دوران عمر بابرکت خویش، مشکلات و رنج های زیادی را متحمل شد.
رحلت پیامبر (ص)، شهادت مظلومانه مادر، فرق خونین پدر، جگر پاره پاره و سر بریده برادران، شهادت فرزندان و برادران و برادرزاده ها و همچنین حوادث تلخی چون اسارت، نمونه هایی از آن است. این سختی ها و مشکلات از او فردی صبور و بردبار ساخته بود. او را ام کلثوم کبری و صدیقه صغری می نامیدند. محدثه، عالمه و فهیمه از القاب او بوده و زنی عابده، زاهده، عارفه، خطیبه و عفیفه محسوب می شده است.
نسبت نبوی، تربیت علوی و لطف خداوندی از حضرت زینب (س) فردی با خصوصیات و صفات برجسته ساخته بود، طوری که به او «عقیله بنی هاشم» می گفتند. او با پسرعموی خود «عبدالله بن جعفر» ازدواج کرد و ثمره این ازدواج، فرزندانی بود که دو تن از آنان در کربلا، در رکاب مولی ابا عبدالله الحسین (ع) شربت شهادت نوشیدند. به خاطر مقام و منزلتش در نظر دیگران، حرمت خاصی داشت. وقتی او وارد می گشت، تمام قامت بلند می شد.
مهمترین و حساس ترین بخش زندگی او، سفر تاریخی اش به کربلا و متعاقب آن اسارت مظلومانه اش است که از این جهت شاید سهم او در نهضت حسین بیشتر از نقش امام حسین (ع) باشد. چون علاوه بر مصیبت هایی که آن دو به طور مشترک متحمل شده اند، داغ از دست دادن برادری چون حسین بن علی (ع) و همچنین رنج سفر و مشکلات اسارت، سرپرستی بیماران و کودکان داغدار و زنان و... را زینب (س) به تنهایی به دوش کشید.
زینب کبری، هم مادر شهید، هم فرزند شهید، هم خواهر شهید و هم عمه شهید است. این ویژگی ها را در کمتر کسی می توان یافت. او حتی در برهه ای از زمان، یعنی پس از شهادت امام حسین (ع)، به دلیل بیماری امام سجاد (ع) و وظیفه سنگین هدایت، رهبری و مدیریت کاروان اسرا را نیز به دوش کشید و با سربلندی این بار سنگین را به مقصد رساند. ما در این مقاله بر آنیم تا سهم آن حضرت را در نهضت عظیم ابا عبدالله الحسین (ع) بررسی کنیم.
● زینب (س) و ولایت
مسأله ولایت و نقش زینب کبری (س) در رابطه با آن، از ابعاد مختلف قابل توجه است، گاهی آن را از دریچه شناخت و معرفت او نسبت به مقام امامت و ولایت بررسی می کنیم. گاهی هم، از زاویه تلاش در جهت معرفی و شناساندن ولی خدا به مردم به او می پردازیم. فرزند علی (ع) و دست پرورده زهرا (س)، همچون مادرش که شهید راه ولایت است، در تمامی ابعاد سهم قابل توجهی دارد. او که حضور هفت معصوم را درک کرده است، هرکجا مصلحت اقتضا کرده از بذل جان خود و فرزندانش دریغ نکرده است.
اگر زهرای مرضیه، هنگامی که امام خویش حضرت علی (ع) را در معرض خطر و حقوق مسلم او را در حال پایمال شدن می بیند خود را سپر بلای او می کند و خطاب به امامش می گوید: «روحی لروحک الفداء و نفسی لنفسک الوقاء» ای ابا الحسن، جانم فدای تو و سپر بلای تو باد! دخترش زینب نیز برای حفظ جان مولایش به آغوش خطر می رود. در مجلس ابن زیاد، آنگاه که آن ملعون دستور قتل امام سجاد (ع) را صادر می کند، این زینب (س) است که با شهامت خاصی که از حیدر به ارث برده، جان پسر برادر را نجات می دهد، او را در آغوش خود می گیرد و می گوید: ای پسر زیاد، آنچه از ما خون ریخته ای تو را بس است، به آنچه قسم از او جدا نخواهم شد. اگر قصد کشتنش را داری، مرا نیز با او بکش.
این مسأله را نباید صرفاً از دیدگاه عاطفی و روابط نسبی توجیه و تحلیل کرد، بلکه اینجا بحث امام و مأموم مطرح است. اینجا زینب (س) خود را فردی می بیند که باید برای حفظ جان امام معصومش خطر را به جان بخرد و از دشمن نهراسد، حتی در کربلا هم وقتی امام سجاد (ع) را در میان خیمه آتش گرفته می بیند، برای نجات او، خود را به آتش می زند. آری، او مدافعی است که جگر شیر دارد. او که هلهله شادی و سرود فتح و پیروزی دشمن غدار را می شنود و ناله جانسوز کودکان در زیر فشار بند طناب گوشش را می آزارد، پیش از همه چیز در فکر مسئولیت خطیر خود، یعنی حفظ جان امام است.
او لب به سخن می گشاید، نفس ها در سینه ها حبس و انگشت تعجب به دهان گرفته می شود. این زینب (س) است که می گوید: «انی ترحضون قتل سلیل خاتم النبوه و معدن الرساله و سید شباب اهل الجنه» این لکه ننگ را چگونه خواهید شست، درحالی که فرزند رسول خدا و سید جوانان بهشت را کشته اید؟ همان که در جنگ، سنگر و پناهتان بود و در صلح مایه آرامش و التیام شما بود. او که ترس را ترسانده، زنجیر را پاره کرده و دشمن را به اسارت سخنان رسوا کننده یزید می بیند که با چوب خیزران به لب و دندان خون خدا جسارت می کند، فریاد می زند «تبت یدا ابی لهب».
ای یزید! دستانت بریده باد! آیا می دانی چه می کنی؟ آیا می دانی که چوب بر لب و دندان حبیب رسول خدا(ص)، پسر مکه و منی و پسر فاطمه زهرا (س) می کوبی؟ ناله چنان جانسوز بود که هرکس در آن مجلس بود به گریه درآمد.
آری، آنگاه که حسین و یارانش از سوی دشمن یاغی و باغی معرفی می شدند، این زینب (س) بود که امامش را «سید جوانان بهشت»، «فرزند مکه و منی»، «حبیب رسول خدا» و دارای ده ها صفت دیگر معرفی کرد.