حضرت زینب
مقدمه در خانه على بن ابى طالبعلیه السلام از فاطمه اطهرعلیها السلام فرزند دخترى به دنیا آمد که او را زینب نام نهادند، فرزندى که نه تنها زینت پدر شد، بلکه در تاریخ پرفراز و نشیب پس از پیامبرصلى الله علیه وآله توانست در بزرگترین حماسه نبرد حق علیه باطل، نقشى مهمّ و سرنوشت ساز داشته و پیام رسان انقلاب عاشورا باشد و براى همیشه تاریخ، مسلمانان را مدیون فداکارى، ایثار و شهامت خویش سازد. زینب در خانه علىعلیه السلام قوّت قلب پدر، انیس و مونس مادر و غمخوار برادرش حسین بن علىعلیه السلام بود و در عرصه اجتماع، پیام رسانى سترگ، سخنورى کم نظیر، زاهدى شب زنده دار، مجاهدى نستوه و الگوى کامل زن معرّفى شده در قرآن بود. او با شجاعتى تحسین برانگیز رو در روى یزید و درباریانش با قوّت و قدرت پیروزى حق و شکست باطل را اعلان نمود و فرمود: «فَکِد کَیدَک واسْعَ سَعیَک، فواللَّه لا تَمحوا ذکرَنا، ولا تُمیتُ وحیَنا...» یزید! هر حیله اى که دارى به کار گیر و هر تلاشى مى توانى انجام ده، سوگند به خداوند که هرگز نخواهىتوانست نام و یاد ما را از ذهن ها محو کنى و یا آیین و وحى ما را از میان بردارى...» این سخنان را زن داغدیده اى بیان داشت که یزیدیان عزیزترین کسان او را با دلخراش ترین وضع ممکن به شهادت رسانده اند و خود سرپرستى زنان و کودکانى را برعهده دارد که دلهایشان داغدار و اشک هایشان جارى است. دیرى نپایید که پیروزى ظاهرى و موقتى یزید به سرعت سپرى شد و پرچم خونرگ عاشورا به اهتزاز درآمد و انشاء اللَّه تا همیشه تاریخ نیز در اهتزاز خواهد ماند. کتابى را که در پیش رو دارید تألیف استاد فرزانه و دانشمند گرانمایه جناب حجه الاسلام والمسلمین آقاى رسولى محلاتى - دامت افاضاته - است که به شکلى محقّقانه و در عین حال فشرده و گویا، بخش هایى از زندگى پر درد و غم زینب کبرىعلیها السلام را ترسیم فرموده اند. امید آن که خوانندگان را مفید افتد و آن بانوى مظلومه، شفیعه ما عاصیان در سراى باقى گردد.
زندگانى حضرت زینبعلیها السلام در اخبار و روایاتى که علماى شیعه و سنّى نقل کرده اند آمده است که فاطمهعلیها السلام از امیرالمؤمنینعلیه السلام پنج فرزند - سه پسر و دو دختر - آورد. پسران آن حضرت حسن، حسین و محسنعلیهم السلام و دختران ایشان زینب و امّ کلثوم بودند. محسن در حالى که هنوز جنین بود در اثر ظلم و ستم به آن مخدره معصومه سقط شد. زینب و امّ کلثوم دو دختر آن حضرت نیز پس از رحلت مادر بزرگوارشان سالیانى چند زندگى کردند. امّ کلثوم پس از شهادت امیرالمؤمنینعلیه السلام و حضرت زینبعلیها السلام مدتى پس از واقعه جانگداز کربلا دار فانى را وداع گفت. زینبعلیها السلام، هم از نظر سن و هم از نظر مقام و فضیلت، برتر از خواهرش ام کلثوم و بلکه مى توان گفت پس از مادرش فاطمه و جدّه اش خدیجه شریفترین و بزرگترین زنان اسلام بوده است. زندگانى پرماجرا و سخنان پرمعنا و خطبه هاى بلیغ و رساى او در طول مسافرت کربلا، کوفه و شام و زهد و عبادت و سایر خصال عالى او بهترین گواه این مُدّعاست. اینک شرح حال آن بانوى معظمه را با استفاده از منابع معتبر و به طور اختصار به رشته تحریر در مى آوریم:
ولادت در تاریخ ولادت زینبعلیها السلام اختلاف است. در ریاحین الشریعه آمده است که میلاد آن حضرت را، برخى پنجم ماه جمادى الاُولاى سال ششم، بعضى اوایل شعبان آن سال، بعضى در ماه رمضان و برخى دیگر در دهه آخر ماه ربیع الثانى و طبق نقلى ماه محرم سال پنجم هجرت ذکر کرده اند ولى هیچ یک از این اقوال دلیل محکم تاریخى ندارد. این عدم اتفاق نظر در مورد تاریخ وفات آن مخدره نیز به چشم مى خورد به طورى که برخى آن را در ماه رجب سال 62 و بعضى در چهاردهم رجب سال 62 دانسته اند. همچنین در مورد محل دفن و قبر ایشان نیز اختلاف است. برخى قبر آن بانوى بزرگوار را در مدینه، جمعى در شام و گروهى در قاهره پایتخت مصر مى دانند. یکى از سادات در ولادت و فضیلت زینب کبرى دختر امیرالمؤمنینعلیهما السلام مولودیه اى سروده است که بخشى از آن چنین است: دوستان! گشت عیان نور خدا پنجم ماه جمادى الاولى از جمال و رخ بانو زینب یعنى از آینه علم و ادب اختر پاک سماوات عُلى دختر شیر خدا و زهرا.
مهربان خواهر و یار سبطین با حسن همدم و همکار حسین مقدمش بر همه بادا مسعود حق نگهداردش از چشم حسود لاله اى بود ز باغ ایمان که به دل داشت بسى داغ، نهان داغش از بس به دلِ سوخته بود لاله سان، چهره اش افروخته بود حوریان محو رخ نیکویش قدسیان مات شکنج مویش عود ریزید به مجمر بسیار مشک ریزید ز دامن خروار شمع جمع حرم آل عبا بود شهزاده آزاده ما که بدو بار به منزل برسید کشتى عشق به ساحل برسید یعنى از بَعد شهید بى سر بُرد این بار اسیرى، خواهر تا اسارت به شهادت یکجا زنده گرداند آیین خدا گل گلزار نبوت چه شکفت جد او نام ورا زینب گفت یعنى او زینت بابش على است که از او نورخدا منجلى است
جلوه احمدى از او پیدا صولت حیدریش چهره نما سینه اش مخزن اسرار خدا چهره آیینه آثار خدا آرى این نکته مسلّم باشد عالمه غیر معلم باشد نگهى گرم و سرى افکنده یعنى از جان به حسینم بنده با برادر همه جا همراهم من کمین بنده او، اوشاهم تهیم از خود و پر از اویم عشقش از روز ازل بُدخویم اى دل ارطالب فیضى به ادب بوسه زن درگه بانو زینب سرورا! بنده نوازى کن ساز «جندقى» را به نگاهى بنواز گفتم این شعر به عید مولود تا شود توشه به روز موعود نام و کنیه «زینب» در لغت به معناى درخت نیکو منظر آمده و ممکن است مخفف «زین و أب» یعنى زینت پدر باشد. براساس متون تاریخى و روایات، امیرالمؤمنین دو یا سه دختر به نام «زینب» داشته که بانوى شجاع کربلا «زینب کبرى» بوده است و چنان که شیخ مفید و برخى دیگر گفته اند «زینب صغرى» همان خواهر مادرى زینب یعنى «امّ کلثوم» بوده است ولى شیخ مفید؛ در پایان کلام خود، در زمره فرزندان علىعلیه السلام به زینب صغراى دیگرى اشاره مى کند که مادرش کنیز بوده است. یکى از القاب حضرت زینب که در روایات هم آمده است «عقیله» یا «عقیله بنى هاشم» به معناى زن ارجمند و یکتا در میان خویشاوندان مى باشد. و در میان کنیه هاى زینبعلیها السلام نیز «امّ کلثوم» و «امّ عبداللَّه» ذکر شده که بر اساس این نقل، زینب «امّ کلثوم کبرا» و خواهرش «امّ کلثوم صغرى» است. با این حال در بسیارى از کتابها مانند «مناقب» ابن شهرآشوب و «شرح نهج البلاغه ى ابن ابى الحدید»، خواهر آن بانوى معظمه را امّ کلثوم کبرا مى دانند و براى زینبعلیها السلام چنین کنیه اى ذکر نکرده اند.
دوران کودکى دختر بزرگوار فاطمهعلیها السلام در سن پنج یا شش سالگى مادر خود را از دست داد. لیکن با همین سنّ کم چنان تربیت شده بود که از فاطمهعلیها السلام حدیث و روایت نقل کرده و برخى از تاریخ نویسان و محدثان، خطبه «فدک» را به نقل از همین بانوى بزرگوار یعنى حضرت زینب ذکر کرده اند. به عنوان نمونه ابوالفرج در مقاتل الطّالبیین در شرح حال «عون بن عبداللَّه بن جعفر» مى نویسد: «مادر عون زینب عقیله، دختر على بن ابى طالب است.» سپس ادامه مى دهد:
«زینب همان زنى است که ابن عباس خطبه فدک فاطمهعلیها السلام را از او روایت کرده است و در آغاز خطبه گوید: این خطبه را عقیله ما زینب دختر علىعلیه السلام براى ما روایت کرد».(1) از میان محدثان، مرحوم شیخ صدوق در کتاب «علل» در باب «علل الشّرایع و اصول الاسلام» بخشى از اوایل خطبه فدک را که در آن علل احکام ذکر شده نقل و سند آن را این گونه ذکر مى کند: «حَدَّثَنا مُحَمّدُ بنُ مُوسَى بنِ المُتَوَکِّل، قالَ: حَدَّثنَا عَلیُّ ابن الحُسَین السَّعْدآبادی، عَنْ اَحْمَد بنِ اَبی عَبْداللَّهِ البَرقی، عَنْ اِسْماعیلَ بن مِهْران عَنْ اَحمَد بن مُحَمَّد ابنِ جابر، عَنْ زَیْنَب بِنْتِ عَلیّ قالَتْ: قالت فاطمه علیها السلام فی خُطَبَتِها...»(2) بر خواننده محترم پوشیده نیست که نقل چنین خطبه اى از طرف دخترى در سن پنج یا شش سالگى و حفظ کامل آن با آن همه بلاغت و جامعیت، نشانه کمال رشد، فهم، علم و دانایى اوست و مى توان گفت که ایشان عطیّه الهى بوده و ویژگى هاى خاصّى داشته است. سخنان حضرت زینبعلیها السلام در طول مسافرت کربلا، کوفه و شام و خطبه ها و سخنرانیهایى که در فرصتهاى مختلف در برابر ستمکاران و طاغیان آن زمان و مردم ایراد فرموده است، نشان مى دهد که علم، دانش و کمال آن بانوى بزرگوار اکتسابى و از راه تحصیل و تعلیم نبوده است بلکه عنایت الهى و جنبه خارق العاده اى داشته است. دلیل این ادّعا کلام امام چهارمعلیه السلام است که پس از سخنرانى زینبعلیها السلام در کوفه، آن حضرت خطاب به او فرمود: «یا عَمَّه ! اُسْکُتی اَنْتِ بِحَمْدِاللَّهِ عالِمَه ٌ غَیْرُ مَعَلَّمَه ، وَ فَهِمَه ٌ غَیْرُ مُفَهَّمَه ...» [عمه جان! آرام باش و سکوت اختیار کن که تو بحمداللَّه دانشمندى معلم ندیده و فهمیده اى هستى که کسى به تو فهم نیاموخته است.]
ازدواج با عبداللَّه بن جعفر در میان یاران و نزدیکان امیرالمؤمنینعلیه السلام افراد زیادى آرزوى رسیدن به افتخار همسرى عقیله بنى هاشم حضرت زینب کبرى را داشتند ولى هرگاه نزد امیرالمؤمنینعلیه السلام از این مقوله سخن به میان مى آوردند با مخالفت آن حضرت مواجه مى شدند تا آنکه عبداللَّه بن جعفر بن ابى طالب - برادرزاده امیرالمؤمنینعلیه السلام - براى این منظور قدم پیش نهاد و از سوى خود کسى را براى خواستگارى به خانه آن حضرت فرستاد. علىعلیه السلام تقاضاى او را پذیرفت و مهریه او را نیز - مانند مهریه مادرش فاطمهعلیها السلام - چهارصد و هشتاد درهم قرار داد(3
) همسر حضرت زینب «عبداللَّه بن جعفر» - همسر زینب - یکى از شخصیتهاى مشهور اسلام و از سخاوتمندان بنام و معروف است. پدرش «جعفر بن ابى طالب» از مسلمانان شجاع و دلیر صدر اسلام و از سخنوران و فصحاى عرب بود که به جرم ایمان آوردن به خدا و رسول او و مبارزه با شرک و بت پرستى شد به همراه همسرش «اسماء بنت عمیس» از وطن مألوف خود مکه، به کشور بدآب و هوا و سوزان حبشه مهاجرت کند و متجاوز از دوازده سال در غربت و دور از پدرش ابوطالب و مادرش فاطمه بنت اسد و برادرانش عقیل و علىعلیه السلام بسر برد. جعفر در آنجا نیز مورد تعقیب مشرکان قریش و نمایندگانى که براى بازگرداندن او و همراهان به حبشه فرستاده بودند قرار گرفت و در حضور «نجاشى» پادشاه حبشه با کمال شهامت و راستى از دین و آیین و پیغمبر بزرگوار خود دفاع کرد تا جایى که پادشاه حبشه و کشیشان مسیحى را سخت تحت تأثیر سخنان شیوا و گرم خویش قرار داد و سرانجام سبب اسلام آوردن نجاشى شد.(4) جعفر پس از بازگشت به مدینه در جنگ موته که یکى از جنگهاى بسیار سخت مسلمانان با لشکر روم بود پس از مقاومتى دلیرانه در برابر دشمن و نشان دادن شهامت بى سابقه از خود که موجب شگفتى و تحیّر دشمنان شد، در راه پیشرفت اسلام به درجه شهادت رسید و «جعفر طیار» لقب گرفت که در فضیلت او از پیغمبر اکرم و ائمه اطهار روایاتى نقل شده است.
عبداللَّه بن جعفر» در ایامى که پدر و مادرش در حبشه به سر مى بردند به دنیا آمد و در حقیقت او نخستین مولود مسلمان در سرزمین حبشه به شمار مى آید. در سال هفتم پدرش به مدینه آمد و تا روز شهادت وى در جنگ موته، همچنان در مدینه ماند. پیغمبر اسلامصلى الله علیه وآله خبر شهادت او را به مسلمانان داد، سپس رسول خداصلى الله علیه وآله به خانه آنها آمد و سراغ عبداللَّه و بچه هاى دیگر جعفر، عون و محمد را از اسماء گرفت و زمانى که او فرزندان عبداللَّه بن جعفر را به نزد پیغمبر آورد، رسول خدا دست نوازش به سر آنان کشید. اسماء که چنان دید عرض کرد: اى رسول خدا! چنان دست بر سر آنها مى کشى که گویى پدرشان از دنیا رفته و یتیم شده اند. پیغمبر خدا از عقل و فراست آن زن تعجب کرد،
اشک از دیدگان مبارکش سرازیر شد و فرمود: آرى جعفر در جنگ شهید شده است. اسماء گریست و پیغمبر او را دلدارى داد و فرمود: گریه مکن که خداوند خبر داد، به جعفر در بهشت دو بال داده مى شود که با فرشتگان پرواز مى کند. آنگاه اسماء عرض کرد: اى رسول خدا! اگر مردم را جمع کنم و از فضیلت جعفر به آنها خبر دهم هرگز فضیلت او فراموش نخواهد شد