- دستیابی به هدف با هر وسیله :
مدیریت نیز مانند سایر امور فردی و اجتماعی دارای اصول و ضوابطی است که اگر مدیر در چارچوب آن اصول حرکت کند ، میتواند کشتی سازمان و تشکیلات را به ساحل نجات و مقصد نهایی رهنمون گردد و اگر از آن اصول و ضوابط خارج شود و به شیوهها و روشهای نامطلوب برای وصول به هدف متوسل گردد ، آفتی مخرب دامنگیر سازمان و تشکیلات خواهد شد و در نتیجه انحطاط و اضمحلال سازمان را در پیخواهد داشت .
امام علی (ع) در سخن زیبایی این حقیقت را چنین بیان فرموده است : « سُوءُ التَّدْبیر ، سَبَبُ التَّدْمیر» . مدیریت و رهبری ناصحیح (سوء مدیریت) موجب سقوط و نابودی است.
مدیر آگاه و با کفایت ، همانطور که به هدف میاندیشد ، به سلامت وسایل و روشهایی که باید یک مجموعه را به مقصد برساند نیز فکر میکند و میداند که با شیوههای آفت گرفته و ابزار ناصحیح هرگز نمیتوان قله رفیع هدف را تسخیر کرد .
در اندیشه یک مدیر مسلمان ، هدف هیچگاه وسیله را توجیه نمیکند لذا برای دستیابی به هدف نمیتوان از هر روش و ابزاری استفاده کرد و به هر شیوهای متوسل شد و این مسأله یکی از بارزترین تفاوتهای مدیریت اسلامی با مدیریت غربی است . زیرا در مدیریت غربی آنچه از اصالت و اهمیت برخودار است ، سازمان و اهداف سازمانی است (سازمان گرایی) و انسان ، با تمام ارزشها و کرامات خویش در لابلای چرخهای سازمان، له میشود و در پای بت سازمان ، قربانی میگردد. پیامد چنین بینشی جز ظلم و تبعیض و بیعدالتی ، چیز دیگری نمیتواند باشد و این آفت بزرگی است که در عصر فناوری اطلاعات ، گریبانگیر مدیریت بسیاری از سازمانهای بزرگ گردیده است . در بینش علوی ، درست عکس این مطلب دیده میشود یعنی بجای اینکه انسان در خدمت سازمان باشد ، سازمان و تشکیلات در خدمت به انسان و رشد و تعالی او نقش دارند . چنانکه امام در مورد ارتش و سپاهیان به مالک اشتر میفرماید : «سپاهیان ، دژهای محکم برای رعیت و زینت فرمانروایان و مایه عزت و سربلندی دین و موجب آسایش و امنیت راهها هستند» .
همچنین امام ، هدف از تشکیلات مالیه و گرفتن خراج و مالیات را آبادانی شهرها و رفاه مردم میداند و خطاب به مالک میفرماید : «ای مالک ، تو باید در آبادانی شهرها بیش از جمعآوری خراج تلاش کنی که خراج جز با آبادانی فراهم نمیگردد و آن کس که بخواهد خراج را بدون آبادانی شهرها و مزارع به دست آورد ، شهرها را خراب و بندگان خدا را نابود ساخته است و حکومتش جز اندک مدتی دوام نیاورد».
2- تحکم و زورگویی :
آفت دیگر مدیریت ، تحکم ، زورگویی و اجبار زیردستان به انجام کار میباشد . به تجربه ثابت شده است که هیچ مدیری ، نتوانسته از طریق اعمال قدرت و زور ، در پیشرفت کارها به موفقیت و کیفیت مطلوب نائل آید . هر چند که در مواردی ، توسل به زور و قدرت در کوتاه مدت ، کارساز بوده و ظاهراً کارها را به پیش برده است ولی عواقب و پیآمدهای روحی و روانی آن در دراز مدت ، صدمات و لطمات جبران ناپذیری به کیفیت کار و نیروهای انجام دهنده کار ، وارد ساخته است و نهایتاً سازمان را با مشکل مواجه ساخته است .
مدیری که سعی دارد با توسل به زور ، ارعاب و تهدید ، زیردستانش را به انجام کار مجبور نماید ، باید بداند که نتیجه مطلوب را نخواهد گرفت و اگر لحظهای نظارت دقیق او قطع گردد، کارها رها شده و کارکنان به سستی و فرار از کار و مسئولیت روی میآورند.
امام علی(ع) در اینباره میفرماید :«از تحکم و زورگویی بر بندگان خدا بپرهیز، زیرا خداوند هر زورگو و گردنکشی را درهم میشکند».
مدیر شایسته و با کفایت تنها از قدرت شخصی و آمریت خویش استفاده نمیکند بلکه میکوشد تا شیوههای مناسبی را اعمال نماید و از درون ، دلهای همکاران خود را تسخیر کند و برای این کار بیشتر بر مایههای فطری و باطنی افراد تکیه مینماید و بر جاذبههای شخصیتی خویش میافزاید و خود ، در انجام امور پیشقدم شده ، اسوه و الگوی زیردستان قرار میگیرد زیرا میداند که برخوردهای متجبّرانه و با تحکّم ، دل را میمیراند و روح را افسرده میکند و شیرازه وحدت و صمیمیت سازمان را از هم میپاشد .
امام علی (ع) میفرماید : «هر گاه دل، از روی اجبار و اکراه به انجام کاری وادار شود ، کور میگردد».
همچنین آن روز که امام ، مسند مدیریت سرزمین پهناور مصر را به دست مالک میسپارد، این نکته را صریحاً به او گوشزد نموده و میفرماید : « نباید بگویی من مأمورم و معذور ، فرمان میدهم ، پس باید اطاعت کنید . این شیوه مغرورانه باعث میشود که دل ، فاسد، دین ، بیحرمت و نعمت ، زایل گردد»[6].