سالهاپیش فیلم گاوبه کارگردانی داریوش مهرجویی رادیدم.سال تولیدفیلم۱۳۴۸ بود.برایم بسی مایه شگفتی بودکه درآشفته بازار فیلم فارسی های کلیشه ای آن زمان فیلمی اینچنین بدیع ساخته شده باشد.داستان فیلم ازساعدی بود.بازی زیبای عزت اله انتظامی درفیلم بسیارجلب توجه می کرد.به تدریج باکارهای بیشتری ازساعدی آشناشدم.خواندن مجموعه داستان عزاداران بیل برایم بسیارلذتبخش بود.نمایشنامه های او که بانام مستعارگوهرمرادبه چاپ می رسید همواره موردتوجه خاص واقع می شد.از نمایشنامه های او که در تئاترها و تلویزیون دولتی اجرا می شد مردم استقبال می کردند و خوششان می آمد ، مخصوصاً در تئاتر که به گفته دوستان و نزدیکانش او تقریباً هر شب در سالن نمایش حضور می یافت ، مردمی را که برای تماشای اثر او می آمدند از نزدیک می دید .
طبقه متوسط و اعیان غش غش می خندیدند و شادی می کردند ، تئاتر مملو از جمعیتی می شد غالباً مرفه و قبراق و سرحال ، پیام نویسنده را در نمی یافتند برای همین می خندیدند ، یکجا خود او با حیرت می گوید :
" چرا شماها به تئاتر می آیید ؟ من برای شماها این نمایش را ننوشته ام ! "
ساعدی فهمیده بود مردمی که مخاطب او شده اند آن گروه و اقشاری نیستند که باید باشند ، شاید همین استقبال او را غمگین می کرد ، چه کسی می تواند بگوید غلام حسین ساعدی را به خاطر آن تماشاگران ، شاد و سرحال دیده است ؟
.وقتی کتاب تاتارخندان اوراخواندم احساس کردم که این داستان شرحی اززندگی وخاطرات خودساعدی است.مگرنه اینکه اوقبل ازهرچیزیک پزشک وآنهم متخصص روانپزشکی بود؟!
او خود از سر فروتنی و یا واقع بینی بارها گفته و نوشته بود که :
من نویسنده متوسطی هستم ، هنوز داستان ها و نمایشنامه های مهمی را که باید بنویسم ، ننوشته ام .
در عرصه ادبیات معاصر ایران ، غلام حسین ساعدی از اوایل دهه چهل نویسنده مهم و موفقی شده بود ، در بازار کتاب و میان کتابخوان های جدی محبوبیتی رشک انگیز یافته بود ، در تاریخ هنر و ادبیات کشور ما کمتر نویسنده ای تا این حد از نزدیک موفقیتش را در آغوش داشته ، اما تلخ و پریشان زیسته و مصیبت کشیده است .
معمولاً اهمیت آثار کمتر نویسنده و هنرمندی در زمان حیات خود وی شناخته می شود ، آینده نشان خواهد داد که انبوه آثار این نویسنده چه جایگاهی در اعتلای ادبیات معاصر ایران پیدا خواهد کرد .
در این تردیدی نداریم که غلام حسین ساعدی نویسنده ای خلاق و هنرمندی بالفطره بوده است ، حرف شاملو را پر بیراه نمی دانم که تخیل ساعدی از گابریل گارسیا مارکز و فونتس چیزی کم نداشته است .
غلامحسین ساعدی در 14 دی 1314 در تبریز متولد شد. نخستین آثارش را از 1334 در مجلات ادبی به چاپ رساند. او که در ابتدا به عنوان نمایشنامهنویسی چیره دست (با نام مستعار گوهر مراد) شهرت یافته بود، با نگارش داستانهای زیبایی چون «گدا»، «دو برادر» و «آرامش در حضور دیگران»، جایگاه خود را به عنوان یکی از خلاقترین داستاننویسان ایران نیز تثبیت کرد.
آثار او دستمایهی برخی از بهترین فیلمهای بلند سینمای ایران قرار گرفته است، که مهراز جملهی آنها میتوان فیلمهای "گاو" (ساختهی داریوش مهرجویی، 1348)، "آرامش در حضور دیگران" (ساختهی ناصر تقوایی، 1349) و "دایرهی مینا" (ساختهی داریوش مهرجویی، 1353) را نام برد.
ساعدی در دوم آذر 1364 به علت خونریزی دستگاه گوارش در فرانسه درگذشت و در گورستان پرلاشز در کنار صادق هدایت یه خاک سپرده شد.
دوم آذرماه سالروزخاموشی این نویسنده تواناوستاره درخشان آسمان ادبیات داستانی ایران گرامی باد.
جاودان باشید.
http://www.basetareha1385.blogfa.com/8509.aspx