نقش مضاعف مطبوعات
موضوعات عامه پسند
نقش تاًثیر عکس در گزارش های جنایی
یک ماجرای تاریخی و استثنایی از عکاسی جنایی ردر مطبوعات
آیا رسانه های مشوق جنایت هستند
نقش مضاعف مطبوعات
اهمیت مطبوعات و نقش آن در ابعاد گوناگون زندگی افراد انسانی وشکل دهی افکار و انیشه ها غیرقابل انکار است. یکی از اصیل ترین و آموزش دهنده ترین پدیده هایی که برای جوامع بشری قابل تصور است مطبوعات می باشند که با نشر مطالب ارزنده بر آگاهی ها و معلومات عموم می افزایند وباعث تنویر افکار و اندیشه ها می شوند و در جامعه دگرگونیهایی را به وجود آوردند که با نیاز زمان هماهنگ باشد. ولیکن علیرغم نقش مثبت مطبوعات در ابعاد ذکر شده و سایر وجوه همچون اطلاع رسانی، فرهنگ سازی و… آیا این پدیده منفی از خود بر جای گذارد و این امر چگونه میسر می شود؟
بعضی از جامعه شناسان و جرم شناسان انتشار جنجالی و مصور دزدیها و جنایات و ماجراهای خلاف عفت و هتک ناموسی را در مطبوعات ، از این نظر که ممکن است مورد تقلید قرار گیرد زیان آور می دانند. در صورتی که عده ای دیگر از نظر تقویت حس عدالتخواهی و مبارزه با جرم و جنایت آن را بدون ضرر و حتی مفید می دانند و عقیده دارند چون مطبوعات وسیله ارتباط عمومی و وسیله خبری هستند اخبار را هر چه باشد چه خوب و چه بد باید در معرض اطلاع عموم بگذارند و در نتیجه مردم با روش قضایی و چگونگی آن نیز آگاهی یابند.
موضوعات عامه پسند
در میان وقایع مختلف اجتماعی موضوع ها و مسائل متعددی می توان یافت که از نقطه نظر عاطفی و احساسی، عامه مردم را تحت تاًثیر قرار می دهند و در صورتی که مطبوعات آنها را منعکس سازند، خوانندگان فراوانی پیدا می کنند. به همین دلیل در بسیاری از ممالک جهان روزنامه های پرتیتراژ آنهایی هستند که اینگونه اخبار را منتشر می سازند و مورد استقبال عامه کم سواد واقع می شوند.
مسائل مورد علاقه در اطراف کانون های عاطفی و احساسی مختلفی دور می زند که بعضی از آنها عبارتند از:
مرگ، فوت شخصیت های بزرگ، تمام مرگ های ناگهانی و غیر عادی (جنایات، خودکشی ها و مرگ های ناشی از حوادث) بیماریها و…
حوادث غیر عادی: سوانح طبیعی، معجزه ها و کارهای عجیب مافوق تصور، غول و جن و پری.
روابط عاشقی و امیال جنسی: ازدواج، طلاق، تولد، جنایات جنسی، داستان های عشقی، روابط عشقی غیر معمولی و…
اختلافات بشری، پول و ثروت، نیکی، رحم و شفقت و…
بدیهی است که مسائل فوق در بسیاری موارد ممکن است با یکدیگر ترکیب شوند و ارزش و اهمیت بیشتری پیدا کنند، همانطور که امکان دارد در خط نزولی علاقه ها نیز علاقه ها و منابع خود شخص با علاقه ها و منافع نزدیکان و همسایگان و هموطنان مشترک باشد و بر اهمیت خبر بیفزاید.
به طور مثال اختلافات مالی ممکن است به دزدی و قتل بکشد. هوس ها و امیال جنسی در صورتی که با مهربانی و شفقت تواًم گردد سبب فریب و پشیمانی می شود. لازم به توضیح است که اگر وضع یکی از افراد مورد محبت انسان با مسائل مورد علاقه او ترکیب شود، مثلاً یک شخصیت بزرگ جهانی با یک ستاره سینما ازدواج کند، خبری هیجان انگیز پدید می آید. بطور کلی تمام مطالبی که احساسات مختلف انسان را تحت تاًثیر قرار دهند از جهت جلب توجه افراد برای مطبوعات اهمیت فراوان دارند،
نقش وتاًثیر عکس در گزارش های جنایی
تصاویری که از صحنه های جنایت گرفته می شوند توجه خوانندگان و بینندگان را جلب می کنند. فیلم های تلویزیونی که در آنها از افراد پلیس و اعمالشان تصاویری نشان داده می شود، جزء پربیننده ترین برنامه های تلویزیونی است… رواج این فیلم ها، خود فی نفسه اثبات کننده و نشان دهنده اشتیاق لجام گسیخته و علاقمندی بیش از حد مردم به دیدن جنایت و قتل است.
عکس های خبری واقعی، بیننده را از دنیای خیالی نماهای تلویزیونی به حادثه اصلی و واقعی که در خیابان رخ داده است سوق می دهد، عکس های جنایتکاران که در روزنامه ها چاپ می شود حکم هشداری است به بیننده که: تبهکاران در شب، در روز و در نیمه شب هم بیکار نمی نشینند، پس نمی توان با عوض کردن ایستگاه و یا خاموش کردن تلویزیون مانع اعمال آنها شد. عکس های خبری، بر این نکته تأکید می دارند که جنایت همچنان بزرگترین مشکل هرکوی و برزن است، وقتی خوانندگان روزنامه ها، خیابانی را که روز قبل یک مرد در آن تیر خورده است مشاهده می کنند و می بینند همان خیابانی است که آنها نیز از آن عبور کرده و گذرشان به آن افتاده است، یا بانکی را مشاهده می کنند که سارقی با تسلیم کردن کارکنانش تمام موجودی آن را به سرقت برده و اتفاقاً آنها نیز پول های خود را در آنجا به ودیعه می سپارند آن وقت آمار بالای بزهکاریها در جامعه معنی ملموس و عینی تری برای آنها پیدا می کند.
استفاده مداوم بعضی سردبیران از این گونه عکس ها، کنجکاوی های سیری ناپذیر مردم برای دیدن تصاویر جنایت را بیشتر دامن می زند. خوانندگانی که برای دیدن عکسی از یک محکوم فراری رغبت نشان ندهند و برای دیدن تصویر آدمی که به صندوق یک خواروبار فروشی دستبرد زده بی علاقه باشند واقعاً نادرست است.
شاید کنجکاوی خوانندگان روزنامه درباره عکس حوادث جنایی، ریشه در این باور و اعتقاد قدیمی- ولی به خطا- داشته باشد که جانیان از نظر ظاهر با افراد معمولی متفاوت اند. اگر چه روانشناسان، نظریه «چهره جنایتکارانه» را در کرده وبی مورد می دانند، اما خوانندگان شکاک دقت می کنند تاببینند آیا محکوم چشم هایش نزدیک به هم و یا ابروهایش پایین افتاده است یا نه؟ بهر حال، علیرغم تعجب پایان ناپذیر خریدار روزنامه، از شنیدن این خبر، باید گفت که جنایتکاران افرادی کاملاً عادی اند.
تصاویری که از قتل ها و ضرب و شتم گرفته می شود نه تنها احساسات خوانندگان را تهییج می کنند و کنجکاوی آنها را فرو می نشانند، بلکه اطلاعاتی در اختیار ما می گذارند که از روی متن و نوشته به دشواری می توان کسب کرد.
عکس هایی که معتادان موادمخدر گرفته می شود نشانگر آن است که مثلاً ده تن ماده مخدر ماری جوانا حقیقتاً چقدر می تواند خانمان برانداز باشد. عکس هایی که مثلاً از یک کمینگاه گرفته می شود، نشان می دهد یک تیرانداز از چه فاصله نزدیکی به قربانی ها شلیک کرده است، تصویر تک چهره یک دزد نشانگر آن است که قیافه مادربزرگی که به 5 بانک دستبرد زده چقدر غلط انداز و گول زننده بوده است.
نویسنده وقایع خبری، در قیاس با کاری که یک عکس ساده خبری برای تشریح و توصیف یک صحنه جنایت، انجام می دهد، وقت بیشتری باید صرف کند. یافتن لغات و کلمات مناسب برای تشریح و توصیف صحنه مورد نظر ساعت ها وقت لازم دارد.
گاهی عکس های جنایی دارای اهمیتی فراتر از ارزش خبری هستند. بیانگر نکاتی هستند به مراتب ظریف تر و مهم تر از گزارشی که بازگو می کنند، از آنجا که عکاسان به ندرت از مراحل مختلف یک جنایت یا یک دستگیری واقعی عکس می گیرند؛ بنابراین سردبیران، این گونه عکس های نایاب را بدون در نظرگرفتن میزان اهمیتی که آن حوادث ممکن است داشته باشند در صفحه اول روزنامه ها چاپ می کنند. ارزش عکس خبری تنها در اهمیت جنایت با عجیب وغریب بودن جرم محدود نمی شود بلکه فوریت و تازگی عکس های گرفته شده نیز در اهمیت آن دخیل اند.
سؤال منطقی (آیا رسانه ها مشوق جنایت هستند؟)
هنگامی مجرم یا جنایتکار مرتکب جرم یا جنایتی می شود که منطبق با روش ارائه شده در رسانه های جمعی باشد، بطور طبیعی این سؤال در مغز زنده می شود:
آیا رسانه ها مشوق این امر بوده اند؟
مسئله دراین حقیقت است که در سالهای اخیر جنایت و جنحه و طور روزافزونی بالا رفته ، زندگی روزمره مردم نیز مورد هجوم رادیو و تلویزیون و سایر رسانه ها از جمله مطبوعات قرار گرفته است.
به هر مطالعات پیگیر در این خصوص به روشنی نشان می دهند که مسئله مزبور غامض نیز هست، امکان یافتن پاسخی در چند خط به این سؤال وجود ندارد، اما شایان مطالعه و توجه دقیق می باشد.
در ارتباط با چاپ و انتشار گزارش های جنایی، چه مطبوعات جدی و طراز اول و چه مطبوعات جنجالی و عامه پسند پر تیراژ، همیشه دو گروه موافق و مخالف وجود داشته است. موافقین و طرفداران انتشار گزارش های جنایی (جرایم) با ارائه نقطه نظرات خود سعی بر این داشته اند که فرایند آن را خیلی بیشتر از عدم انتشار بشمرند و در مقابل مضرات و مشکلات ناشی از انتشار گزارش های جنایی را ناچیز جلوه بدهند. مخالفین نیز به عکس آنها عمل کرده و اثرات منفی متعددی را بر اینگونه گزارش ها مترتب دانسته اند. در این پژوهش سعی بر این شده که ابتدا دیدگاه ها و تحلیل های هر دو گروه کالبد شکافی شده و در نهایت به جمع بندی نهایی و ارائه راه کار در زمینه چکونگی انتشار گزارش های جنایی (جرایم) پرداخته شود.
فصل دوم
معیارها و انگیزه های طرفداران انتشار حوادث و گزارش های
جنایی در مطبوعات (از دیدگاه مثبت و موافق)
اهمیت
واقعگرایی
منع و ترس
اطلاعات
سرگرمی و جذابیت
نتیجه گیری نهایی و نظریات طرفداران انتشار گزارش های جنایی
صاحبنظرانی که انتشار حوادث و گزارش های جنایی را د ر رسانه ها مثبت ارزیابی می کنند معمولاً بر این نکات تاًکید دارند:
ممکن است برنامه یا صحنه ای یا گزارشی به تزکیه نفس جوانان و خردسالان کمک نموده آنها را از انحراف و گمراهی باز دارد، جوانان به طور ناخودآگاهانه ای مشکلات فردی و شخصی شان را در قالب آنچه می بینند، یا می خوانند، می ریزند و این امر آنان را به ابراز و انتقال ناسازگاریها و تضادهایشان می کشاند، گرچه تمایلات ناهنجار موروثی را نباید فراموش کرد.
جامعه نیازمند به گرفتن اطلاعات در تمام زمینه های جنایی و جنحه اش است.
مسئله ای که در داستان ها و گزارش های جنایی مطبوعات و در فیلم ها و برنامه ها ی تلویزیونی دنبال می شود، آن است که فرد شرور حتماً به سزای اعمالش می رسد. یعنی تأکید بیشتر برسرنوشت نهایی مجرم و… این گروه علاوه بر نکات فوق برای انتشار حوادث و گزارش های جنایی معیارهایی را قائلند که اهم آنها بطور مشروح در این فصل بحث می شوند.
اهمیت
هربرت گائز در کتاب خود «چه چیزی می تواند خبر باشد» می نویسد:
داستان و خبری مناسب چاپ می باشد که مهم یا جالب توجه باشد. یکی از عناصر کلیدی مهم بودن این است که مسئله یا موضوع یا رویداد بر روی چه تعداد از مردم تأثیر می گذارد.
مهمترین داستان و خبر آن است که بر روی هر یک از افراد جامعه به نحوی تأثیر بگذارد. تأثیر یا اهمیت مطلب، معیار اولیه سردبیران روزنامه در انتخاب و جا دادن مطلب در روزنامه می باشد. در روزنامه شماره 9 اوت 1985 «فیلادلفیا اینکوویرر» در صفحه 7 خواننده با مقاله های زیر روبرو می شود، اگر توانسته باشد 7 صفحه اول را مرور کرده باشد:
سخنگوی دولت هند فاش ساخت که این کشور توانایی تولید پلوتونیوم، جزء اصلی در ساخت جنگ افزار هسته ای را به دست آورده است.
پرزیدنت مارکوس، کمک اعطایی اتحاد شوروی را پذیرفت و از فرصت استفاده نموده و دولت آمریکا را به خاطر مداخله درامور موبوط به فیلیپین، مورد سرزنش قرار داد.
تولید پلوتونیوم در هند، پدیده میمونی نمی باشد، در حالی که جنگ افزارهای هسته ای در دست ابرقدرت ها همواره یک خطر بوده است، در دست کشورهای جهان سوم، جایی که بی ثباتی و تندرویی چیزی غیرعادی نمی باشد، تهدید می تواند شدیدتر باشد. این امر حتی می تواند پرسش هایی را درباره الویت ها با توجه به مسائل و مشکلات اساسی هند مانند: فقر، جمعیت زیاد، عدم اشتغال و فرهنگ فرقه ایی و… برانگیزند.
در زمانی که مقاله درباره مارکوس نوشته شده است، او از یک قدرت قابل ملاحظه ای برخوردار بوده و دوستی نزدیکی با ریگان داشته است. پس از این جهت باید روابط فیمابین دو دولت، مودت آمیز باشد، اما این مقاله به شکل دیگری اشارت داشته است. کسی که این مقاله را در ماه اوت 1985 خوانده باشد، نمی تواند سقوط مارکوس از قدرت یا نقش آمریکا را در این سقوط پیشگویی کند. اما مقاله به عنوان یک اعلام خطر، خدمت نمود و بخواننده هشدار داد که سرانجام یک چیزی اتفاق می افتد که می تواند به نحوی بر روی او تأثیر بگذارد. از این رو می توان ایراد گرفت که یک چنین مقاله مهمی چرا به صفحات وسط روزنامه کشیده شده اند.
همراه با این مقاله ها ،سردبیر مقاله ای درباره قتل یک رقاصه کاباره را در صفحه اول به چاپ رسانیده بود، چه چیز قتل این رقاصه را اینقدر مهم ساخته بود؟
مهم بودن این است که مطلب چه تعداد از جمعیت را با چه شدت و حدتی و چه فوریتی تحت تأثیر قرار می دهد، داستان این قربانی بستگان او، همکاران و احتمالاً بعضی از مشتری های کافه را به نحوی تحت تأثیر قرار داده است.
چنین موضوع هایی به نظر می رسد که در یکی دو سطر و در بالای صفحات روزنامه درج شوند، کافی می باشد و در اینجا ممکن است این فکر پیدا شود که روزنامه قصد فروش بیشتر را داشته است.
اما شکی نیست که بعضی مطالب جنایی شایستگی درج در صفحه اول روزنامه را دارند مثل: کشتارهای انبوه، سوء قصدهای سیاسی، رسوایی های وال استریت و امثالهم.
دیگر جرائم نیز شایستگی مورد توجه قرار گرفتن مطبوعات را به دلیل اهمیت پیامدهای آنها، دارند قضیه تاوانابرالی در نیویورک، از این دسته می باشد.
میس برالی در سن 15 سالگی در نوامبر 1987 ناپدید می شود. چهار روز بعد جسد او در داخل یک کیسه زباله در کنار آبشار واپینگرز پیدا می شود. بستگانش گفتند که او را دزدیده اند، به سختی مضروب گشته و شکنجه نموده اند. شش مرد مهاجم سپس گیس های او را چیده اند و مدفوع به روی او پاشیده اند و روی سینه اش نوشته اند: «زندگی سیاه!» در پایان مهاجمین او را در کیسه پیچیده و رها ساخته اند تا در سرمای شب زمستان، جان بکند.
چندی بعد، تصویر دیگری از رویداد همین قتل برملا می شود. شاهدان عینی گفتند که میس برالی را دیده اند با همان کیسه زباله ای که برای حفاظت خود از سرما به دورش پیچیده بود از آپارتمان محل مسکونی که در حوالی آبشار قرار دارد، بیرون آمده است. پرسنل و گوش ها یش با پنبه پر شده بود که این نشان می داد او برای حفاظت از سرما، دست به این کار زده است. هیچ شواهدی به دست نیامد که او در جنگل اطراف سرگردان بوده باشد، هیئت منصفه و روزنامه «نیویورک تایمز» نتیجه گیری کردند که هر دو شکل تعریف واقعی، جعلی و ساختگی بوده است. این داستان جنایی از نظر مأمورین اجرای قانون و روابط نژادی و در کل برای همه مردم حائز اهمیت بوده است.
اگر این رویداد پرده پوشی می شد و روزنامه ها درباره آن مطلب نمی نوشتند، اعتبار و شهرت پلیس ناحیه به شکل غیر قابل ترمیمی خراب می شد، فرماندار و دادستان زیر ابری از اتهام به نژاد پرستی پوشیده می شدند