پیشگفتار
فارس نگینی درخشان در فرهنگ و تمدن ایران زمین یکی از زیباترین و نامدارترین شهرهای کشور ما با آن سابقه تاریخی مجموعه ای است از تمدن باستانی جهان.
شیراز وارث تمدن اقلیم پارس و مرکز آن تخت جمشید نشانه ای است از هویت باستانی و سهم بسیار ارزشمند ایرانی در تمدن و فرهنگ وهنر جهان، شیراز با آن موقعیت خاص جغرافیایی که سه فصل از فصل های سال از هوایی بهاری برخوردار است سرزمین شعر و شاعری است و دو مروارید درشت ادبیات جهان یعنی سعدی و حافظ از این سرزمین هستند و آرامگاه آنان محفل هر هنر دوستی است.
درذهن مردم ، نام شیراز بدون شک نامی دور و خیال انگیز است که نام این شهر در عالم وهم ، شنونده را تصاویری میافریند ، نماینده مناره های رویا انگیز و باغستانهای سحر آمیز و شرابهای شیرین گوارا و لیک در عالم واقع ، شیراز شهری است کهنسال و مرکز استان فارس یعنی همان ایالتی که بر کنار خلیجی با همین نام قرار گرفته شیراز شهری است که ، در طی عمر دراز خویش خونریزیها و ویرانکاریهای بسیاری را شاهد بوده و بارها روی ویرانی دیده و باز تجدید عمارت شده ، این شهر چند صباحی زودگذر ، بهره مند از فر شاهان و سالیانی دیرپای نگران دور افتادگی و بی قدری خویش بوده است.
در میراث این شهر از مادیات خبری نیست بلکه همه به یکباره معنویت است و هنر ، هنر و زیبایی به عنوان پدیده ای الهام بخش و معنوی که معنا بخش زندگی و در هنگام فتنه انگیزی ها و مصایب تسلی ده قلب آدمی است، تلاشم بر آن بوده است تا این جنبه های معنوی را در شرح حیات تنی چند از هنرمندان که فرزندان راستین این دیار و سرمایه فخر جاودانی آنند تصویر نمایم.
کسانی که در عصر هولناکترین زشتیها و پلیدیها ، آفریننده زیبایی شدند و ما را این نکته آموختند که چه سان می توان حیات این جهانی را ،درست در آن روزگارانی که به ظاهر هیچ مفهومی بر آن متصور نیست معنایی بزرگ بخشید.
شیراز ، جمال ظاهری شهر و شهریان را با کمال معنوی شاعران و ادیبان و عالمان در هم آمیخته ، شهری که در آن شور و شوق جوانان ، با عرفان عارفان و معرفت خاک نشینانش به هم پیوسته ، نه جوانانش هوس را بر عشق برتر شمرده و نه پیرش ، جوانی از یاد برده ، جوانانش به تدبیر پیران مشتاق و پیرش حافظ وار پیرانه سر به شور عشق ، شهره آفاق .
از خاک پاکش هم سرو باغ ارم رسته ، وهم سرو قامتان ادب و فضلیت اعصار و روزگاران که نام و آثار و اوصافشان بر اوراق زرین هنر و دانش نقش شیراز ، صامت گویاست ، گویی از در و دیوارش نغمه هابه آسمان بلند است صدایش صدای سخن عشق است که از حنجره فرزندان سخنورش نه فقط در اقصی نقاط عالم ، بلکه در گنبد دوار فلک پیچیده و یادگاری ماندگار است که انعکاس و پژواک صوتش ازدری به دری و از دیواری به دیوار دگر رسوخ یافته و منعکس شده است و تا ابد این صدای پر طنین در گوش جانها مترنم است .
مقدمه
بحث در مورد هنرمندان شیراز در این مبحث مختصر نمی گنجد و تأثیر غیر قابل انکار مردم این دیار و بویژه هنرمندان و نگارگرانش از آغاز تا کنون بر هنر این سرزمین جریان داشته است و بسیار بیش از این جای کنکاش تحقیق و تأمل دارد. در قرن 7 مصون ماندن شیراز از هجوم مغولها سبب گردید که این خطه به عنوان محلی امن مورد توجه بسیاری از هنرمندان و دانشمندان قرار گیرد از آنرو که بسیاری از هنرمندان و نگارگران دیگر مکاتب از شاگردان اساتید شیراز بوده اند. و اگر به گذشته دورتر و زمانی که پارس پایتخت ایران بود بیندازیم متوجه می شویم که نقاشی ورنگ آمیزی اشیا در این زمان رایج بوده و برای شناختن نقاشی ایرانی باید به نمونه های این دوره دقت کنیم نقش ها با قرینه و نظمی بسیار دقیق ترکیب یافته اند، هر چهره با یک خط ظریف که نیروی نهایی قیافه را با صراحت و نصوح نشان می دهد رسم شده است. خصوصیات بنیادین نقاشی ایرانی پایه گذاری شده است.
خصوصیات هنر این دوره که نشانگر ایرانی بودن است هنری دور از خشونت، همراه با ظرافت است که علاقه به ترسیم درختها و مرغهای خیالی و اشکال ذهنی و زیبا هستند و هنرمند ایرانی به کمک اندیشه های ذهنی خود کاری کرده و به جوهر واقعی اشیا اهمیت بسیاری داده و کارش هرگز تقلیدی از طبیعت نبوده است و اشکال و طبیعت به آن شکل حقیقی موجود در طبیعت برایشان مطرح نبوده است و این خصوصیات ادامه یافته تا قرنهای متمادی و در مکاتب مختلف نقاشی ایرانی که مکتب شیراز و هنرمندان شیراز بیش از دیگران با روح ایرانی آن ارتباط برقرار کرده اند و این را کاملاً در بررسی نقاشی این خطه می توان دید.
گر چه اکنون مانند بسیاری از عرصه های دیگر، نقاشی از امروز ما هم گذشته خود تا حد زیادی جدا شده است و دچار سردرگمی است ولی با پشتوانه غنی فرهنگی و هنر کشور ما بعید بنظر می آید که این سرگشتگی مدتی طولانی ادامه یابد.
راهبران و رهروان مکتب گل
از پس یک دوران نسبتاطولانی آشوب و ناآرامی و عدم امنیت اجتماعی در ایران ،به دلیل حمله افغان ها و سقوط خاندان صفوی ، سوای فروپاشی بسیاری ازمبانی اجتماعی ، هنر و فرهنگ نیز که نمی بایست و نمی تواند ، جدا از این جریانات به استمرار و رشد و تعالی خود ادامه دهد ، دچار نوعی وقفه و سکون و عقب افتادگی گردید.
چه دراین دوران ، هنرمندان و دانشوران ، اغلب یا تن به مهاجرت سپردند و یا گوشه انزوا گرفته و دست از خلاقیت و اندیشیدن کشیدند .
ازآن همه رونق و درخشش وپویایی هنر صفوی ، جز یادگارهائی پراکنده در کتب و یا آثاری رو به ویرانی و تخریب در بناهای مذهبی و دولتی بجای نماند . بیم آن می رفت که به یکباره حلقه های زنجیر دوام و بقای فرهنگ و هنر پویای ایرانی گسیخته گردد و چه بسیار ارزش ها که به دست فراموشی سپرده نگردد و غبار بی مهری و بی اعتنایی بر آن ننشیند.
با این همه در اواخر حکومت افشاریه و به ویژه با شروع حکومت زندیه در ایران و برقراری سکون و آرامش دگر بار در خطه ایران زمین ، نوید حرکت نوین و امیدبخشی را در تولد و تعالی هنر ایران ، و مهم تر نگارگری ایران را در دل و جان دوستداران هنر ایرانی طنین انداز می کند .
کریم خان زند ( وکیل الرعایا ) در طی سالهای حکومتش ( 1164 1189 ) زمینه های مناسب و پرثمر این تحول را مهیا می سازد . او سلطانی دوستدار عدالت و خواستار آبادانی است . هم بدین دلیل بعد از آنکه شیراز را به عنوان تختگاه حکومت خود برمی گزیند ، نخستین و شاید مهم ترین گام را در برپائی بناهای دولتی در این شهر برمی دارد .
شهر شیراز ،با پشتوانه غنی و پرباری که در پرورش ذوق ها و استعدادها داراست
عامل بسیار سرنوشت ساز و عمده ای در پیشبرد اهداف خیرخواهانه وکیل الرعایا به حساب می آید .
شیراز ازیک سوی شهر و مرکز و خاستگاه شعر است و از دگر سوی وارث ارزشهای پردوام و قدمت هنر های سنتی و به ویژه نگارگری است ، هنوز شهرت و آوازه هنرمندان « مکتب شیراز » و آثار و یادگارهاشان ازخاطره ها نرفته است . همان مکتب اصیل و ارزشمندی که در قرن دهم هجری ، با ظهور و تولد نام آوران نگارگر شهر شیراز ، چشم انداز نوینی را به جهان نگارگری گشود .
تردیدی نیست که زبان هنر در این روزگار قرار و سکون ، بعد از آن همه غارت و آشوب ، می بایست جوابگوی دلهای آزمند و به دیگر کلام ، چونان مرهمی التیام بخش زخم های کهنه و اندیشه های طالب لطافت و ظرافت و سکون باشد .
با چنین نیاز و ضرورتی است که شیراز شهر گل ، شهر شعر ، شهر سروهای سر به فلک کشیده و شهر باغ و بستان ، انگیزه های دل بستن به گل و گیاه و پرنده را در روح و اندیشه هنرمندان این دوران ایجاد می کند ، همان به ظاهر تفنن و رغبتی به جاودانگی گل و گیاه و پرنده در نگارگری ایران ،که بعدها با همت نگارگران نام آشنای هنر ایران ، مقدمات ثبت مکتب نوین گل را برای همیشه در تاریخ هنر ایران و جهان آماده می سازد .
شکی نیست که سوای تجربه های پر سود و ثمر ، نگارگران دوران صفوی و شاید هم به زمانی کهن تر از آنان ، در تجلیل از زیبائی گل و گیاه و پرنده و ستایش این خلقت بی همتا در نگارگری ایران ، حرکت تازه نگارگران ایرانی ، حکایت دیگری از این ستایش و نگاه را سبب می شود . چه دراین دوران خلاف گذشته که گل و گیاه و پرنده آذین نقش های مینیاتورهای ایرانی و یا خوشنویسی این دیار می بوده است ، گل و گیاه و پرنده ، با نقش و حضوری مستقل ، ذهن و اندیشه نگارگران را به خود مشغول می دارد.
دراین راه شاید به حق و شایسته ، باید بدعت تازه را مدیون تفکر و خلاقیت و ابتکار هنرمندی دانست که در اواخر عصر افشاریه نهضت مکتب گل را آغازگر بود و راهبر .
و این هنرمند خلاق کسی نیست جز « علی اشرف » ازایل معروف افشار ارومی که چونان ستاره ای تابناک در آسمان هنر نگارگری قرن 12 هجری قمری درخشید . از احوال و چگونگی زندگی این هنرمند ، با تأسف اطلاعات چندان مفید و پرمایه ای در دست نیست ، چه او نیز همانند سایر نگارگران مستعد و باهنر ، شرح زندگیش در
هاله ای از ابهام مانده است . هم بدین سبب ، تنها مدارک موجود در ارزیابی حضور پربارش در هنر نگارگری قرن 12 هجری آثار ممتازی است که اغلب با رقم « زبعد محمد علی اشرف » گردیده است .
با این همه در نقد و نگرش به آثار ارزنده هنرمند ، می توان دریافت که با توجه به نشانه های همگونی و تشابه هنر و ذوق او با قلم محمد زمان اول ، به ویژه در زمینه گل و بوته ، اومی بایست مدت زمانی را در خدمت و محضر محمد زمان اول ، نقاش چیره دست عصر صفوی گذرانده باشد .
علی اشرف را باید نخستین هنرمند عاشق و شیفته گل و مرغ شناخت ، او گوئی باغبانی گلستان هنر ایران را پیشه کرده است و به تمامی عمر و زندگیش ، در این را ه با تمام ذوق و خلاقیت و هنر مایه گذاشته است .
علی اشرف با چنین مایه شور و شوقی است که چه بسا برای نخستین بار با مدد رنگهای جانانه و شاد و سایه پردازی های ماهرانه ، هنر ایران را گل گونه و چه به حق تر همیشه بهار و سرسبز و پرگل می سازد ، با چنان مرغان و پرندگانی که تنها
می شود گفت حاصل خیال و ذوق نقاش هستند و در مقام مقایسه با سایر مرغان و پرندگان هنر ایران ، بی همتایند و نمونه .
او ، سوای ذوق و درایت و هنر در این شیوه نوین نقش و نگاه ، هنرمندی پراستعداد در سایر زمینه های هنرهای تجسمی کهن ایران نیز به شمار می رود ، و
شگفت آنکه به گاه خط نویسی ، آنچنان نسخ را روان و شیرین نوشته است و در کار خط نستعلیق استادی نشان داده است ، که بی مبالغه می توان گفت علی اشرف ، اگر نقاشی تنها دلبستگی اش نمی بود ، چه بسیار که در طراز هنرمندان خوشنویس و ماندگار تاریخ خط و خوشنویسی ایران قرار می گرفت .
آثاراین هنرمند را می توان در جلدهای گل و مرغی ، و بیشتر قلمدان های نفیس مورد مطالعه قرار داد که اغلب طی سنوات « 1135 » تا « 1165 » را شامل می شود . این آثار در موزه های ایران و خارج از ایران و گاه مجموعه های شخصی نگاهداری و به یادگار مانده است .
شاخص ترین و شاید هم لایق ترین شاگرد و پیرو علی اشرف در زمینه نقاشی گل و بوته ، سوای « آقا باقر » و « آقا نجف » و «آقا زمان » ، که اینان نیز از نخبگان هنر نگارگری زمانه خود هستند ، نقاش هنرمندی است با نام « آقا صادق » که با سجع ( یا صادق الوعد ) پا به عرصه هنر می نهد .
وی یقینا به پاس ارادتی که به علی اشرف داشته است و به دلیل تجارب ارزنده و سودمندی که در محضر پرهنر علی اشرف آموخته است ، تا دم آخرین زندگی،براین شاگردی می بالدو پر بهاترین آثارش را با سجع « صادق از لطف علی اشرف شد»مزین می سازد وبدین ترتیب میزان ارادت و اخلاصش را به استادش آشکار می سازد.
وی از نام آشناترین نگارگران عصر زندیه است و به دیگر کلام ،اگر مکتب گل را علی اشرف وهنرمندان پیشین پایه می نهند، او با ذوق وافرش این مکتب را در عرصه هنر ایران، آبرو واعتباری تازه می بخشد. تا بدانجا که درکار ساختن گل و مرغ،گاه آنچنان مهارت واستادی به خرج داده که از استادش علی اشرف نیز در سایه پردازی ونمایاندن حالات پرندگان و مرغان و طراوت و لطافت گلها پیشی گرفته است.
آقا صادق نیز همانندسایر استادان این شیوه بدیع هنری، بیشترین نمود هنری اش را می توان درقاب آیینه ها و قلمدان هایی مشاهده کرد که به سفارش این و آن با نقاشی های استادانه اش ازخود بیادگار گذاشته است.
با توجه به رواج و رونق معماری اصیل و پرصلابت عصر زندیه ، هنر های سنتی ایران نیز به ضرورت آرایش و تزئین این بناها ، حیاتی دوباره می یابند ، هنرهائی همانند کاشی سازی ، گچ بری ، منبت کاری و حجاری و مهم تر نقاشی دیواری . در نقش های به یادگار مانده هر یک از هنرهای یاد شده ، همچنان نفوذ و سلطه اندیشه هنرمندان دوستدار گل و مرغ آشکارا دیده می شود و به دیگر مفهوم ، این هنرها نیز همگام با رواج گل و بوته و مرغ در نقاشی قاب آینه ها و قلمدان ها و پشت جلد در نقش های کاشی و گچ وسنگ نیزمتجلی می شوند . زیباترین نمونه های این تحول را هم امروز می توان در کاشیکاری های مسجد جامع وکیل شیراز و حجاری ها و
گچ بری های به یادگار مانده از عصر وکیل الرعایا در بناهای دیوانی عصر این سلطان مشاهده کرد که به تمامی نمایانگر تاثیر از ذوق و سلیقه هنرمندان و پیروان مکتب گل و رواتر شیفتگان گل است .
هم در این رابطه است که آقا صادق ، نگارگر نام آشنای عصر کریم خان زند به فرمان او پنج تابلوی نقاشی دیواری درتکیه هفت تنان (واقع در دامنه کوه چهل مقام )از خود بیادگارمی گذارد ،این تابلوها که به کرات مرمت و بازسازی شده اند عبارتند از:
تصویر شیخ صنعان مجلس ابراهیم خلیل و قربانی اسماعیل صورت موسی و شبان گوسفندان و دو تصویر از دو درویش پیر و جوان که به زعم و سلیقه جمعی می بایست از شیخ اجل سعدی و خواجه بزرگوار حافظ الهام گرفته شده باشد.
مکتب گل ، بعد از آقا صادق و یارانش ، اگر جلوه و جلای دوباره ای یافته باشد و
به حیات خودادامه داده باشد ،بی تردیداین جلوه وحیات رامی بایست مدیون ذوق و استعداد هنرمندی نابغه یعنی لطفعلی خان شیرازی دانست که در اوایل عصر محمد شاه قاجار وارد کار هنر گردیده و با توجه به تاریخ نقاشی هایش ،می بایست تا اواسط عصر ناصر الدین شاه قاجار دست و دل ازکشیدن نقش بر نکشیده باشد.
لطفعلی خان شیرازی را نمی توان تنها ،یک وارث و امانتدار هنر گل و بوته و مرغ شناخت ، چه این هنرمند آنچنان ذوق و شایستگی و استعدادی درزمینه گل و مرغ ازخود نشان داد و با مدد از قدرت و مهارت ذهن کنکاشگر و دست های پر هنرش در کارنقش گل و مرغ پیش رفت که این شیوه و نگاه به طبیعت و پرنده ،به عنوان
دیدگاهی تازه و بدیع ،مقامی جهانی و همه گیر یافت .
لطفعلی خان شیرازی ، نخست تحت تأ ثیر و پیرو مکتب نگارگران نامداری همانند علی اشرف وآقا صادق است ، اما به زمانی بعد ، گویا که نیازمند یک تحول همه جانبه ، چشم ازتقلید و ادامه راه استادانش می بندد و خود می کوشد تا مگر آبرو و جانی تازه به هنر گل و بوته سازی ببخشد و شگفتا که این عزم درتاریخ هنر نگارگری ایران، بیشتریک رویداد و حادثه ای جدی و سرنوشت ساز می شود . تا یک ابداع شخصی و ذوق فردی .
ازشرح حال این هنرمند وارسته و باذوق نیز چندان اطلاعات و سیعی در اختیار نیست . قدر مسلم زادگاهش شیراز است ، و بنا به روایت بازماند گانش از سنین جوانی (حدود بیست سالگی ) بنا به میل و کشش درونی خود با توجه به روح و اندیشه بی قرار و جستجو گرش به گشت وگذار در طبیعت می پردازد وچه بسیاراز اوقات
زندگیش را در باغات و بساتین و دشت و دمن شیراز می گذراند . از ان پس با شیفتگی و عشقی که د ر ارتباط تنگاتنگ با گل و گیاه و پرونده می باید ، به راه نقش این خلقت های زیبا و شگفت برانگیز می افتد .
در شرح حال مختصری که درباره نقاش درمجله نقش و نگاربه رشته تحریر در آمده چنین نوشته شده است :
«اهمیت کارهای لطفعلی خان در ترسیم گل و بوته است و مخصوصا در ترسیم گل سرخ وشکوفه سیب و سوسن ( که درتهران به غلط به گل زنبق مشهور است )و گل دورنگ مهارتی معجزه آسا دارد که می توان لطافت و شفافی و انحناهای برگها را در کارهای او مشاهده کرد.
طرز کار این هنرمند اینطور بوده است که شاخه گلی را از گلستان می چیده و دراطاق پیش روی خود می نهاده و به اصطلاح از روی طبیعت نقاشی می کرده است .
در مرقع ها و جلدهای قرآن مجید و قلمدان های کار او که امروز دراکثر خانواده ها
موجود است ، این توجه به طبیعت را به خوبی می توان مشاهده کرد . هر چند به رسم نقاشان روزگار خویش به مناظر و مرایا و تناسب ساقه و کنده درخت و شکوفه و گل آن اهمیتی نمی داده است .»
با این همه درنگاه به تک شاخه های گل کار لطفعلی خان شیرازی، با آنکه در قاعده می بایست از روی مدل حقیقی ترسیم و نقاشی شده باشد ، اما شگفتا که ذهن پویا و ذوق بی همانند نقاش شده باشد ، آنچنان تصرف ماهرانه ای در ترسیم گلها و پرندگان به خرج داده است که به جرأت توان گفت ، گاه یافتن نمونه این گلها در طبیعت کاری مشکل و چه بسا ناممکن است واین مهم به چیزی تعبیر نمی شود ، جز حضور هنرمندانه این نگارگر هنرمند و بی رقیب مکتب گل .
او این تصرف و دخالت هنرمندانه را نخست با جسارت و هندرمندی تمام در انتخابات رنگ و جایگزینی رنگهای تازه در ساقه و گلبرگ گلها به کار برده و زان پس در ترسیم ماهرانه غنچه ها و برگهای گلها ، نه انگونه که از قاعده اندام ورنگ و زیبایی گل ها ، بیرون آید و نه به شکلی که انسان احساس کند ، به عکس شاخه گلی یا پرنده ای روبه روست . مهم ترین نمود استعداد و ذوق هنرمند دراین دخالت ظریف وآگاهانه را می بایست درپیچ و خم طریق برگها و گلبرگها ، در انحنای ساقه گیاه و به دیگر تعبیر درترسیم خیال برانگیز هر شاخه گل گیاهی یا پرواز پرنده ای دنبال کرد.
با تأسف ، چند و چون حضور وتولد این هنرمند خود ساخته و بی هماند در تاریخ
نگارگری ایران ، آنچنان که می بایست و یا که سزاوار است ، چندان جدی پردامنه مورد پژوهش وارزیابی قرار نگرفته است ، حال آنکه با توجه به رد پای ذوق این هنرمند در کار پیروانش ، چه نقاشان نام آشنا وچه گمنام و حتی الهاماتی که به طراحان کاشی و هنرمندان گچ برمی بخشد ، ضرورت تجزیه و تحلیل عمیق تر و ستایش والاتر و عمیق تری در زمینه آثار و شرح احوالش را دو چندان می سازد
ناگفته نماند که احیای تازه مکتب گل در زمان لطفعلی خان ، تنها به حضور او خلاصه نمی شود ، بل ذوق یاران هنرمندش ، همانند : « آقا محمد حسین شیرازی »که سهمی عمده را در تولدو تثبیت این هنر از آن خود می سازد مددرسان هر چه پر بارترساختن مبانی این مکتب هنری است .
«آقا محمد حسین شیرازی »کارهای گل و بوته ممتازی روی جلد قرآن و قلمدان ها ازخود به یادگار گذاشته است که درتمامی آثارش اثر این تاثیر گذاری شدید وذوق و قلم لطفعلی خان شیرازی را می توان آشکارا به چشم دید .
گذشته از هنرمند یاد شده، در تحول گل و بوته سازی این عصر ، نمی توان از یاد و نام «میرزا محمد علی شیرازی »و پسرش «میرزا باقر» گذشت آنان اگر چه بیشترین میزان ذوق و استعدادشان را در کار تذهیب مایه گذاشته اند ،اما یادگارهای گل و بوته هاشان در قاب آیینه ها و قلمدان ها ، حکایت از ذوق و لطافت قلم و طبع هنرمندانه شان می نماید .
«میرزا یوسف شیرازی » ملقب به «مذهب باشی » نیز از جمله نامهای ماندگار در زمینه گل و بوته سازی این زمان به شمار می رود . او نیز تحت تاثیر لطفعلی خان شیرازی کار کرده است .
«میرزا بزرگ شیرازی » را با توجه به ابداعات خاص و ارزشمندش درزمینه گل و بوته سازی و تذهیب باید از دیگر هنرمندان معتبر و شایسته این عصر شناخت ، وی چند صباحی به فرنگستان رفت و به هنگام بازگشت ، با توجه به تجاربی که در فرنگستان آموخته بود جذب مرکز « مجمع الصنایع » که درسال 1273 تأسیس و مرکز تجمع نقاشان و هنرمندان آن روزگار بود گردید .
میرزا بزرگ هر چند که به دلیل تأثیر پذیری از کار نقاشان فرنگ گل و بوته هایش رنگ و بو و حال و هوای گل وبوته های کار لطفعلی خان را ندارد اما با این همه از ویژگی های خاص ذوق واستعداد پرمایه او حکایت می نماید
از دیگر هنرمندان با استعداد و رواتر شاخص مکتب گل ومرغ ، باید نامی از «محمد هادی شیرازی » برد ، او با چنان مایه و ذوقی کار نقاشی گل و مرغ را دنبال نمود که بعد از مدت زمانی آثارش در مقایسه با سایر نقاشان هم عصرش کاملا به برتری و اعتبار دست یافت . « محمد هادی نقاش شیرازی » هنرمندی متواضع ، مستعد و منزوی بوده است ، او با آنچنان ذوق و مهارتی گل و مرغ ساخته است که در یک نگاه ، بیننده کارهایش احساس می کند که با گلی تازه برچیده شده از تن درختی و یا پرنده ای زنده و در حال پرواز روبروست .
«محمد هادی نقاش شیرازی » را باید یکی از ارکان والای مکتب گل شناخت وسهم واجرا او را در تثبیت این مکتب وتعالی آن در تاریخ نگارگری ایران و به حق بر جهان در ردیف نامدارانی چونان علی اشرف ، آقا صادق و لطفعلی خان شیرازی قرار دارد.
مکتب گل تا اواخر عصر مظفری با خلاقیت دیگر هنرمندان گمنام و آشنا دوام یافت
و با جلوه های گوناگون بر قاب آیینه ها وجلد قرآن و قلمدان ها و جلد سایر کتب خطی و دواوین شاعران به یادگار ماند و مهم تر ، تأثیر بر ذهی و اندیشه خلاق سایر هنرمندان هنرهای سنتی این دوران گذاشت .
با تآسف این مکتب ، همانند سایر مکاتب اصیل هنر ایرانی درغوغای تقلید از مبانی
هنر وفرهنگ غرب ، آرام آرام رنگ و رو باخت وغبار فراموشی گرفت وجان کلام گلهای همیشه شاداب مکتب گل پژمرده و پرندگان و مرغانش از پرواز باز ایستادند .
Abstract
Present dissertation is an abstract research about shiraz painting school in 12,13 A.H centuries. It is also a review on the works of painter of that period. A description about comparing shiraz school with the works of Manavaeian, and Mattise paintings and foobist painter of 20th century were inserted in the following that is related to common roots of these two painting schools.
At the end, summary of biography of some deceased contemporary painters of shiraz was inserted.
In the following pages of the said discussion in addition to writing biography and sample of the works of these painters we sufficed to insert interviews having with contemporary painters of this area who are angaged in teaching.