مقدمه
امروزه نقش عکاسی در زندگی بشر غیر قابل انکار است. ما با تصاویر احاطه شده ایم و گریزی از آنها نداریم. بدون تصویرمان در زندگی اجتماعی غیر قابل شناسایی و فاقد هویت هستیم. به قول هالاباف «چون معتقدیم که شاهد واقعیت هستیم به همین دلیل فقط به آن چه با چشمان خود می ببینیم باورداریم. اما ما صرفاٌ نمی بینیم دوربین هم چنین نمی کند ما اطلاعات را متناسب با اهداف نیازها، گرایش ها ،و انتظارات خود تحریک می کنیم. ما مولی ساده از فلسفه تجربه گرائی را برای زندگی خود بکار می گیریم : چیزی که مشاهده می کنیم وجود دارد چیزی که مشاهده نمی کنیم وجود ندارد همچنان که به چشمان خود ایمان داریم و آنها را ملاک قرار می دهیم به همان ترتیب کار دوربین را نیز معتبر می دانیم.
عکاسی از ظریفترین و زیباترین جلوه های پیشرفت هنری و فنی قرن اخیر است . عکس نه فقط حافظ جذابترین خاطره ها و یاران و دوستان ، که بهترین نمایشگر لحظات تلخ و شیرین زندگی ملت ها و جوامع و نیز آثار و سنت ها و شیوه های زندگی آنها در دوره ها و سالها و زمان های گوناگون است و به همین اعتبار، از مهمترین ابزار و لوازم پژوهشها و مطالعات جامعه شناسی و مردم شناسی و نقل و انتقال اطلاعات و اخبار به شمار می رود.
عکاسی چه به عنوان یک حرفه و چه به صورت مشغولیتی لذتبخش ، خوشبختانه در سالهای اخیر در کشور ما گسترش فراوان ساخته و دورترین مناطق مملکت راه پیدا کرده است. باشگاهها و نمایشگاهها و نشریات حرفه ای خاصی که در این سال ها شاهد پیدایش و افزایش روز افزون آنها بوده ایم ، بهترین شاهد این مدعایند.
تاریخچه
کتاب حاضر که چند سال پیش از مرگ نوسینده نامدار آن آنسل آدامز انتشار یافت در برگیرنده شرح تجربیات گسترده وی در زمینه کار با دوربینها و متعلقات مختلف عکاسی حرفهای است ، تجربیاتی که طی زمان طولانی توام با کار عملی آفریننده در قلمرو عکاسی هنری حاصل آمده اند تسلط آدامز در شناخت و آموزش فنون پیچیده عکاسی حرفهای افزون بر استادی وی در کار آفرینش منظرههای شگفت انگیز طبیعی بی نیاز از شرح و تفصیل است آدامز در قلمرو عملی عکاسی همچون منظره گری توانا و با بینش که عکسهایش در زمره برجسته ترین تصویرهای تاریخ عکاسیاند به شمار می آید و در زمینه نظری عکاسی همچون پژوهنده ای مو شکاف و دقیق که حاصل پرباریافتههای خود را بدون امساک در قالب کتابهایی در اختیار دوستداران عکاسی نهاد و تجربیاتش را در طول سالهای متمادی تدریس در مرکزهای مختلف هنری در دسترس هنرآموزان این رشته قرار دارد.
آدامز در کار آفرینش هنری خود با پرداختن به منظره سازی ،به قلمر وی از عکاسی گام نهاد که شاید بتوان آن را همزاد پیدایش عکاسی – و به طور مسلم همزاد پیدایش داگرئوتیپ در 1839 – به شمار آورد. عکاسی در روزهای نخست با محدودیتهای فنی بسیاری مواجه بود لزوم اعمال زمانهای نوردهی طولانی مانع از آن می شد که عکس گرفتن از موضوعهای متحرک امکانپذیر گردد و همین محدودیت رفته رفته سبب گردید که عکاسان به عکسبرداری از موضوعهای بیحرکت و از آن میان منظرهها روی آورند. عکاسی تبدیل به وسیلهای برای ثبت منظرههای شهری و طبیعی شد و سندهای بیشماری که گویای اوضاع شهرنشینی و طبیعت مناطق مختلف جهانند بر جای ماندند نخستین تلاشهای در این راستا در فرانسه آغاز شدند در 1839 کمیسیون بناهای تاریخی فرانسه ، نوئل ماری لوروبور و فردریک گوپی را مأمور عکسبرداری از مناطق صحرایی مصر و اوگوست سالزمن را روانه تهیه عکس از اورشلیم کرد.
هرچند نطفه عکاسی منظره در اروپا و مشخصا در فرانسه بسته شد رشد و گسترش آن بطور قابل ملاحظه ای در آمریکا صورت پذیرفت . عکاسان پیشگامی که دشواری در نوردیدن منطقه های دوردست و ناشناخته آمریکا را به خود هموار ساختند از ناحیههای مختلف آمریکا که از تنوع اقلیمی زیادی برخوردارند تصویرهایی به همراه آورند که در تهیه متنها و نقشه های جغرافیایی به کار آمدند اگر امکانات وسایل عکاسی آن دوره را در نظر آوریم تصدیق خواهیم کرد که تهیه این عکسها توام با دشواری زیادی صورت می پدیرفت زیرا که دوربینها حجم و وزن زیادی داشتند نورپذیری عدسیهای دوربین ضعیف بود و فرجه تهیه نوردهی و ظهور صفحه های حساس بسیار اندک بود چون نامیز رطوبت خود را در مدت زمان کمی از دست می داد در این دوره هنری جکسن از سوی بنیاد پارک ملی یلو استون ماموریت یافت از جنوب غربی کولورادو وایومینگ و منظره های طبیعی آن منطقه ها عکس بردارد در حدود 1850 که کاوشگران طلا در کالیفرنیا برای یافتن این فلز گرانبها هجوم آورده بودند رابرت ه. ونس با همراهی کردن کاوشگران موفق به تهیه عکسهای جالب توجهی شد تیموتی اوسالیوان با زیر پاگذاشتن جنگل پاناما ، جنوب غربی امریکا و آریزونا تصویرهای فوقالعاده ای را ثبت نمود که پاره ای از آنها شهرت یافتند عکسهایی که از این نخستین تلاشها حاصل آمدند از لحاظ فنی از کیفیت مطلوبی برخوردار بودند ترکیب بندی متعادلی داشتند و علی رغم محدودیتهای فنی آن دوره زیباییهای ناشناخته و شکوه مناظر طبیعی را به خوبی باز مینمایاندند.
در همین ایام شکل دیگری از عکاسی در کار پیدایش و رشد بود عکاسانی که میل داشتند عکاسی را تا بدان مرتبه ارتقا دهند که از آن یک هنر بسازند چنین نیازی حس می کردند که لازم است در تصویر واقعیت خارجی دخل و تصرف شود و به بازنمایی صرف منظره های طبیعی بسنده نگردد این عکاسان برای تمایز یافتن از عکاسانی که پیرو سبک کاملا واقعنما بودند با استفاده کردن از ترفندهای عکاسی به تغییر دادن عکسبرداریهای خود پرداختند و موفق به آفرینش صحنه های غیر عادی و گاه شگفت انگیز شدند در آفرینش این عکسها هدفهای زیبایی خاصی مورد نظر بودند و بدان لحاظ که در تغییر دادن حالت آنها از فضای نگاره های نقاشان مشهور آن دوره الهام گرفته می شود به این عکسها نام نگاره نما دادند عکاسی در ابتدای کار خود عملا زیر نفوذ نقاشی قرار داشت.
بنابر اظهار هنری پیچ رابینسن که معروف ترین عکاس پیرو مکتب استعاره ای سده نوزدهم بود استفاده از هرگونه ترفند عکاسی پیوند عکسها یا هر نوع شیوه ای برای عکاسی مجاز بود رابینسن با آمیختن رویا و واقعیت و به کمک پیوندهای ماهرانه فنی که در تلفیق عکسها به کار می گرفت تصویرهایی به وجود آورد که در آنها واقعیت جاری به نحو محسوسی تغییر شکل یافته بود عکاسان بسیاری از رابینسن پیوری کردند و با زیاده روی در استفاده از ترفندهای عکاسی در راهی گام نهادند که پیش از آن به وسیله نقاشان پیموده شده بود عکاسانی همچون منظرهگر مشهود فرانسوی کامیل سیلوی که مقیم انگلستان بود در تمامی آثار خود از لحاظ انتخاب موضوع و ترکیب بندی و سبک کار از نقاشان منظره گر آن دوره الهام می گرفتند بدین سان عکاسی منظره در پایان سده نوزدهم پا بند موضوعهای کاملا ساخته و پرداخته و تصنعی بود و هنوز تحت تأثیر نظریه نگاره نمایی قرار داشت.
اما عکاسی انگلیسی به نام پیترهنری امرسن از 1880 حرکت تازه ای را در برابر مکتب نگاره همایی آغاز کرد وی ضمن آن که با مکتب مزبور از اصل به مخالفت برخاست شیوه ای ارائه کرد که بنا بر آن تصویرها به صورت مستقیم تری از واقعیت الهام گرفته شده بودند وی که با کاربرد هرگونه ترفند عکاسی و پیوند عکسها و فنونی از قبیل ایجاد محویهای هنری بر روی تصویرها که در آن دوره سخت مورد توجه بودند مخالفت ورزید عاقبت خصیصه ویژه عکاس را که همانا توانایی ثبت کردن واقعیت بدان گونه که هست می باشد به آن بخشید وی که به قاعده های رسمی ترکیب بندی دستکاری فیلم و ترفندهای معمول بی اعتنا بود عکاسی ار مردم کوچه و خیابان ومنظره های صحرایی را به عکسهای تصنعی که در کارگاه عکاسی گرفته می شدند ترجیح می داد امرسن پایه گذار راهی شد که نسلی از عکاسان در آن گام نهادند و تلاشهای وی به منظور ثبت کردن جوهره واقعیت بدان گونه که هست عکاسی را زیر و رو ساخت و سبب استقلال آن از نقاشی گردید.
با این همه در آن دوره تاثیر آثار نقاشان بر عکاسی هنوز به تمامی از بین نرفته بود در پایان سده نوزدهم هنوز عکاسهایی از آثار نقاشان امپرسیونیستی همچون کامیل کورو و جیمزویستلر الهام می گرفتند در 1890 ، 10 و 11 عکاس انگلیسی جورج هنری من مبتنی است بر «پاسخ» ی که به موضوع در برابر خود می دهم و بر مجموعه تجربه حسی و عقلی که حاصل کرده ام بدین سان منظره های شگفت انگیزی که آدامز از غرب آمریکا تهیه نمود همچون کوه ویلیامسن ازمانزانار(1943) یا ماه بر روی هاف دم (1941) کوشش پیوسته وی را در ساخت دقیق و متعادل تصویر و حساسیت و دلدادگیش را نسبت به نمادهای پرشکوه طبیعی نشان می دهند نمادهایی که آدامز همواره با بینایی ژرف خاص خود سعی داشت تا سیمای خیال انگیز آنها را در حد کمال زیبایی و استحکام هنری بازسازد.
آدامز برای بیان شدت وجدو احساس شاعرانه ای که در برخورد با مظاهر طبیعت به وی دست می داد به تصویرسازی از منظرههای پر عظمت کوهسارهایی که ستیغهایشان در ابرها ناپیدا شدهاند دریاچههای یخ زده و منجمدی که در برابر صخرههای عظیم کنارشان بیحرکت نشستهاند آبشارهایی که از فراز کوهها بر تخته سنگها مورب فرو میریزند آسمان تیرهای که سپیده در کار دمیدن آن را روشن ساخته و .... میپرداخت و پایندگی و مانایی نمادهای طبیعی را در برابر میرایی و زوال پذیری حیات بشری پیش چشم بیننده میآورد.
آنسل آدامز نامی است که به تاریخ هنر عکاسی پیوسته است. این مقدمه را با نقلی از گفتههای وی به پایان می بریم.
«من بدان چیزها که بالیدهاند، و به چیزهایی که با شکوهمندی بالیده و مردهاند اعتقاد دارم . به آدمیان و به سیماهای ساده زندگی انسان و به رابطههای انسان با طبیعت اعتقاد داردم . اعتقاد دارم که انسان باید از لحاظ ذهنی و اجتماعی آزاد باشد و با تصدیق نمودن زیبایی بی منتهای جهان و با کسب کردن اطمینان لازم برای دیدن و بیان نمودن دید خود وجودش را قوت بخشید و اعتقاد دارم که عکاسی یکی از وسیله های بیان نمودن این تصدیق و نایل آمدن و سعادت و ایمان است.
عکاسی چیست ؟
عکاسی عبارت از این است که ما بتوانیم بوسیله اعمال فیزیکی یا شیمیایی با کمک روشنایی طبیعی یعنی نور آفتاب عکس یا تصویر چیزی را بر روی فیلم و یا کاغذ عکاسی انتقال دهیم.
این تفسیر از نظر کمی برای عکاسان حرفه ای یا آماتوری تقریباً کافی است و می دانیم که عکس بوسیله نور طبیعی کاغذ عکاسی منتقل می گردد اما باید این نکته را نیز اضافه کنیم که فیلم عکاسی فقط در برابر نور طبیعی حساس نسیت اما نورهای غیر طبیعی یا نامرئی هم در آن تأثیر می کند لابد می پرسید این حرف چه معنی دارد غیر از نورهای طبیعی مانند آفتاب نورهای غیر طبیعی مانند اشعه مجهول و یا تأثیرات رادیو اکتیو می تواند در آن اثر کند.
اصول عکسبرداری
عدسی یا لنز
شکی نیست که مهمترین قسمت هر دوربین عکاسی عدسی یا لنز آن است. کیفیت هر تصویر از وضوح کامل در تمام نقاط گرفته تا فقدان کج شکلی و هر نوع انحنا و اعوجاج خطوط و غیره بستگی به طرز ساختمان و جنس شیشه و مواد پدید آورنده عدسی و همچنین وضع قرار گرفتن اجزاء سازنده آن دارد. بدیهی است که بهای عدسی نیز به همه این عوامل مستقیماً مربوط میشود.
همه این مسائل را کارشناسان و سازندگان عدسیها بررسی و حل کرده اند و آنچه دانستنش برای مصرف کننده لازم است به شکل اعداد و ارقام روی حلقه جلو عدسی حک گردیده است.
مشخصاتی که روی حلقه هر عدسی دیده می شود عبارت است از :
نام : کارخانه ها برای هر یک از انواع لنزهای خود (از لحاظ جنس عدسی و ترکیب اجزاء آن) نام مخصوصی انتخاب کنید مانند تسار ،هلپار ، المار ، دیستاگن و غیره
قدرت . آخرین درجه گشادی دیافراگم هر عدسی معرف قدرت آن است که به شکل زیر نشان داده می شود.
(2/F) 1:2 یا (8ر1/F) 8 ر1:1 یا (2ر1/F) 2ر1:1
برای بدست آوردن این اعداد قطر بازترین دیافراگم عدسی را اندازه گیری و بر فاصله کانونی آن تقسیم می کنیم (معمولاً قطر عدسی بیرونی هر لنز با قطر بازترین دیافراگم همان لنز برابر است.
بدین گونه هرچه عدسی بیرونی لنز بزرگتر باشد دیافراگم نیز خواهد توانست بیشتر باز شود و در نتیجه لنز از قدرت نورگیری بیشتری برخوردار خواهد شد. به این ترتیب یکی عدسی (2ر1/F) قوی تر از یک عدسی (8ر1/F) و آن هم به نوبه خود قوی تر از یک عدسی (2/F) خواهد بود.
فاصله کانوی . روی حلقه جلو لنز در کنار رقم قدرت عدد دیگری وجود دارد که نشان دهنده فاصله کانونی آن است.
پرتوهای نوری که از فاصله بی نهایت به یک عدسی محدب برسد پس از عبور از عدسی در یک نقطه جمع می شود که آنجا را کانون عدسی می گویند و فاصله کانون را تا مرکز اپتیک عدسی فاصله کانونی می نامند که در یک عدسی معین همیشه ثابت است.
عدسیهای تشکیل دهنده یک لنز که هر کدام دارای کانون جداگانه ای هستند وقتی با هم ترکیب شوند کانون مشترکی پیدا می کنند که فاصله آن از مرکز اپتیک لنز روی حلقه لنز نوشته می شود کانون هر لنز هنگامی که برای بی نهایت ( ¥) تنظیم شده باشد در وسط سطح تصویر (جایی که سطح فیلم قرار دارد) واقع است.
به نسب کوتاهی یا بلندی فاصله کانونی این زاویه تغییر می کند : بدینگونه که هرچه فاصله کانونی کوتاهتر باشد زاویه دید بازتر خواهد بود و هر قدر فاصله کانونی بلندتر شود زاویه دید بسته خواهد شد.