چکیده
بحث جبر و اختیار مسئلهای است که از دیرباز فکر بشر را به خود مشغول داشته است و در این رساله این مسئله از دیدگاه لایبنیس مورد بررسی قرار گرفته است.
در این رساله در ابتدا به طرح مسئله جبر و اختیار و اصول فلسفی مربوط به آن از جمله اصل علیت و اصل جهت کافی پرداخته شده است . از آنجا که این مسئله از جمله مسائل بسیار عمیق کلامی است و متکلمان اسلامی نیز در آن غور و تفکر کرده اند قبل از ورود به فلسفه لایبنیس نظر اشاعره مبنی بر نفی علیت و گرایش آنها به جبر بررسی شده است . اشاعره در راستای اعتقاد به قدرت و اراده مطلق الهی ، اختیار انسان را مورد سؤال قرار دادهاند . این دیدگاه آنها تا حدودی در فلسفه غرب تأثیر گذاشته است . بخش اصلی رساله بیان نظریه لایبنیس در مورد اختیار در انسان و خداوند است . لایبنیس برای اثبات اختیار برای خدا دو اصل مهم کمال و ضرورت اخلاقی را مطرح کرده است.
اما از مهمترین مسئلهای که ذهن لایبنیس را به خود متوجه ساخته سازگاری میان علم ازلی الهی و اختیار انسان است . اگر خداوند قبل از عزم و اراده انسان به همه چیز عالم و جهان ممکن را جهت آفرینش از قبل اختیار کرده است آیا جایی برای انسان باقی میماند؟
لایبنیس مدعی است که او میان علم ازلی و هماهنگی پیشین بنیاد با اختیار انسان ناسازگاری و منافات مشاهده نمیکند . اما اینکه او تا چه حد در تبیین آن عدم ناسازگاری موفق بوده امری است که امثال دیوید فرانکل ، نلسون پایک و کاپلستون در آن مردد هستند و فلسفه او را از این جهت مورد نقد قرار دادهاند.
این رساله با مقایسهای میان آراء لایبنیس و استاد شهید مرتضی مطهری راجع به عدل الهی و مسئله شر پایان میپذیرد.
موضوع: عدل الهی- جبر و اختیار
محورهای بحث
- عدل الهی
- نظر فرقه های مختلف کلامی در مورد حسن و قبح افعال
- نظر فرقه های مختلف کلامی در مورد عدل الهی
- اشکالات و شبهات در مورد عدل الهی و پاسخ به آنها
_ شبهه تفاوت و تبعیض
_ شبهه شرور
- معنی هدف
- رمز تفاوتها در نظام هستی
- اعمال انسان در جبران تفاوتها و مراحل عبودیت
_ خوف از خدا
_ رجاء به خدا
_ دعا
_ شکر
_ اقسام شکر
- پاسخ به شبهه شرور
- تعریف سنتها
- نحوه امتحانات الهی
_ تشریعی
_ تکوینی
- اشکال آزمایشات اللهی
_ در شکل نعمت
_ در شکل بلا و گرفتاری
- جبر و اختیار
_ دیدگاه متکلمین اسلامی در باره جبر و اختیار
- نتایج اعتقاد به خدا
- دلایل وجود اختیار در انسان
خلاصه
بحث عدل الهی با حسن و قبح افعال پیش می رود. یعنی اینکه آیا زیبایی و زشتی ذاتاً و عقلی است یا از طریق عقل قابل فهم نیست و باید منتظر شرع ماند؟ شیعه و معتزله معتقدند که عقل می تواند خوبی و بدی کارها را تشخیص دهد و حسن و قبح افعال، ذاتی است. اشاعره معتقدند که ملاک تشخیص حسن و قبح، شرع و قرارداد است و عقل به تنهایی نمی تواند در مورد خوبی و بدی کارها قضاوت کند.
در رابطه با عدل الهی شبهاتی مطرح شده که پاسخ به آنها این است که:
1- ظلم بشر را نباید به حساب خدا گذاشت.
2- فلسفه آفرینش این نیست که انسان در زندگی، متنعم از نعمتها باشد. هدف کسب کمال و بروز استعدادهاست.
3- هدف در افعال خداوند غیر از هدف در افعال انسان است.
پاسخ به شبهه شرور : امتحان و آفرینش الهی یک سنت قطعی است که اصطلاحاً آنرا بلاها نامند.
تفاوت دو مکتب (جبر و تفویض)
در گذشته گفتیم مادیون (و همچنین بعضى از مسیحیون) موضوع قضا و قدر را دستاویز حمله به اسلام قرار دادهاند و مىگویند لازمه اعتقاد به قضا و قدر این است که انسان خود را مجبور و دستبسته بداند و نقش خود را در ایجاد و تکوین و سازندگى بهتر اجتماع فراموش کند و منتظر سرنوشتبنشیند.
و گفتیم این اشتباه از آنجا ناشى شده که میان اعتقاد به قضا و قدر، و عقیده جبر فرق گذاشته نشدهاست. طبق عقیده جبر انسان از خود اراده و اختیارى ندارد و عامل واقعى گفتار و کردار خودش نیست و صفات و روحیات خودش تاثیرى در سرنوشتش ندارد نه تنها در پس آینه طوطى صفت آنچه به او گفته شده بگوید مىگوید بلکه حتى عامل واقعى همین گفته تلقینى نیز خودش نیست ولى طبق عقیده قضا و قدر علم و اراده الهى هیچ چیزى را جز از مجراى علل و اسباب خودایجاب نمىکند محال است که علم و اراده الهى به چیزى غیر مجراى علل و اسباب خود تعلق بگیرد زیرا با یگانگى و بساطت و علو ذات اقدس الهى منافى است علیهذا علم و اراده الهى به افعال و اعمال انسان و سعادت یا شقاوت وى نیز منحصرا از طریق علل و اسباب مربوطه تعلق مىگیرد; قضا و قدر الهى است که انسان را دستباز و مختار و آزاد و مؤثر در سرنوشت آفریده است و چون چنین است فرقى میان مکتب الهى و مکتب مادى از این نظر نیست اگر حدوث حتمى و ضرورى هر حادثه و از آن جمله افعال و اعمال انسان از طریق علل و اسباب خود مستلزم جبر و دستبسته بودن انسان است، ایرادى است که به هر دو مکتب وارد است و اگر مستلزم جبر و دستبسته بودن نیست (چنانچه واقعا هم همین طور است) باز فرقى میان مکتب الهى و مادى از این جهت نیست پس ایراد و اشکال مادیون و سایر کسانى که طرفدار قانون علیت مىباشند بر عقیده اسلامى قضا و قدر بیجا و ناشى از عدم اطلاع کافى است.
اکنون اضافه مىکنیم که یک تفاوت بین این دو مکتب هست که بسیار حساس و از نظر آثار تربیتى و اجتماعى فوق العاده قابل توجه استبه موجب این تفاوت اعتقاد به قضا و قدر از نظر جهان بینى الهى در ایجاد امید و نشاط فعالیت و اعتماد به نتیجه گرفتن از سعى و عمل اثر خارق العاده دارد بر خلاف جهان بینى مادى که فاقد این مزیت است.
این تفاوت از اصلى که در فصل گذشته ذکر کردیم ناشى مىشود. مطابق آن اصل، عوامل موثر در کار جهان که مجموعا علو اسباب جهان را تشکیل مىدهند و مظاهر قضا و قدر به شمار مىروند منحصر به امور مادى نمىباشند یک سلسله امور معنوى نیز وجود دارد که جزء عوامل موثر جهاناند و قهرا در تغییر و تبدیل سرنوشت موثرند مطابق این نظر یک سلسله حسابهاى غیر مادى نیز جزء حساب عالم است مثلا حمایت از حق و عدالتبرپاست و به حمایت کسانى که به حمایتحق و عدالتبرمىخیزند و اجر و پاداش آنها را ضایع نمىکند:
ان تنصروا الله ینصرکم و یثبت اقدامکم (1)
اگر به یارى حقیقتبرخیزید حقیقتبه یارى شما برمىخیزد.
ان الله یدافع عن الذین امنوا ان الله لایحب کل خوان کفور (2)
خداوند مدافع اهل ایمان است و خیانتکار کافر نعمت را دوست نمىدارد.
و لینصرن الله من ینصروه ان الله لقوى عزیز (3)
خداوند یارى مىکند آن کس را که او را یارى کند خداوند نیرومند و غالب است.
یکى از حسابهاى عالم توکل و اعتماد به خداست توکل یعنى انسان در پیمودن راه حق چه از جنبه مثبت و چه از جنبه منفى به خود تزلزل راه ندهد و مطمئن باشد که اگر در جریان زندگى هدف صحیح و خدا پسندانه خود را در نظر بگیرد نه منافع شخصى را اگر فعالیتخود را متوجه انجام وظیفه کند نه متوجه خود کار خود را به خدا باز گذارد خداوند او را تحتحمایتخود قرار مىدهد.
اینها و امثال اینها یک سلسله حسابهاى مخصوصى است که فقط در جهان بینى الهى موجود است و ازنظر جهان بینى الهى جزء عوامل على و معلولى مظاهر قضا و قدر استبنابراین اعتقاد درستبه قضا و قدر الهى یک نفر با ایمان را در عمل و فعالیت صحیح مطمئنتر و به نتیجه کار امیدوارتر مىکند زیرا از نظر مادى سنن تشریعى یعنى مقرراتى که خوب است و باید بشر به آنها عمل کند حساب مخصوصى درمیان سنن تکوینى ندارد حق و باطل درست و نادرست عدالت و ستم یک جور حساب دارند جهان نسبتبه طرفداران هر یک از اینها بىطرف است اما از نظر معتقد به تقدیر الهى به حکمت و رحمت و عدالت الهى نیز معتقد است. معتقد است اگرکسى رضاى خدا را تحصیل کند یعنى از سنت تشریعى الهى پیروى کند در کنف اعتماد به خداست ترس از مرگ و نابودى و همچنین ترس از فقر و بى چیزى را از میان مىبرد و بزرگترین نقطه ضعف آدمى را که ترس از نیستى یا هستى شقاوت آلود است اصلاح مىکند.
اعتقاد به وجود این گونه حسابها در کار عالم بود که مسلمانان صدر اسلام را آن اندازه فعال و کوشا و شجاع و دلیر بار آورده که در جهان مانند ندارد. قرآن کریم وصف الحال آنها را این طور ذکر مىکند:
الذین لهم الناس قد جمعوا لکم الخشوهم فزادعم ایمانا و قالوا حسبنا الله و نعم الوکیل فانقلبوا بنعمه من الله و فضل لم یمسسهم سوء رضوان الله و الله دوفضل عظیم. (4)
آنان که مردم به آنها گفتند جمعیتى انبوه براى نابودى شما گردآمدهاند پس بترسید از آنها اما این تهدید جز بر ایمان آنها نیفزود و گفتند حمایتخدا ما را بس است و او خوب کارگزارى است پس بازگشتند با نعمتى از خداوند و تفضلى از جانب او در حالى که هیچ گونه بدى به آنها نرسیده بود و تنها خشنودى خدا را در نظرگرفتند و پى جویى کردند. خداوند صاحب تفضلى بزرگ است.
با این بیان امتیاز کامل اعتقاد به قضا و قدر الهى طبق تعلیمات قرآن مجید از اعتقاد به سرنوشت و قضا وقدر مادى که یک نفر ماتریالیست طبق نظام علت و معلول مادى داراى آن است کاملا روشن است.
یک نفر مادى هر اندازه به مسلک و روش و آیین خود مومن و معتقد باشد بیش از این عقیده ندارد که به هر اندازه سعى و کوشش و مجاهدت در راه تحقق بخشیدن به آرمان خود به خرج دهد نتیجه مىگیرد اما یک نفر مسلمان مؤمن و معتقد به قضا و قدر الهى عقیده دارد که جهان طورى ساخته شده است که اگر او در راه عقیده و ایمان خودفداکارى کند و کوشش به خرج دهد دستگاه على و معلولى جهان به حمایت او بر مىخیزد و او را از پشتیبانى خود بهرهمند مىکند صدها هزار برابر نیرویى که او خود در راه هدف خود مصرف مىکند نیروى ذخیره در جهان هست که در چنین شرایطى به یارى او به کار مىافتد