شناخت مختصری از زندگانی امام
دوازدهمین پیشوای معصوم ، حضرت حجه بن الحسن المهدی ، امام زمان((عجل الله تعالی فرجه))در نیمه شعبان 355 هجری در شهر (سامرا) دیده به جهان گشود.او همنام پیامبر اسلام (محمد) و همکنیه آن حضرت (ابوالقاسم) است.ولی پیشوایان معصوم از ذکر نام اصلی او نهی فرموده اند.از جمله القاب آن حضرت (حجت ، قائم ، خلف صالح ، صاحب الزمان ، بقیه الله) است و مشهورترین آنها (مهدی) می باشد.
پدرش ، پیشوای یازدهم ، حضرت امام حسن عسگری(ع)و مادرش ، بانوی گرامی (نرجس) است که بنام (ریحانه) ، (سوسن) ، (صیقل) نیز از او یاد شده است. میزان فضیلت و معنویت نرجس خاتون تا آن حد ، والا بود که (حکیمه) خواهر امام هادی(ع) که خود از بانوان عالیقدر خاندان امامت بود ، او را سرآمد و سرور خاندان خویش ، و خود را خدمتگزار او مینامید.
حضرت مهدی دو دوره غیبت داشت : یکی کوتاه مدت (غیبت صغری) و دیگری دراز مدت (غیبت کبری).اولی ، از هنگام تولد تا پایان نیابت خاصه ادامه داشت و دومی ، با پایان دوره نخست آغاز شد و تا هنگام ظهور و قیام آن حضرت طول خواهد کشید.
تولد حضرت مهدی (ع) از دیدگاه علمای اهل سنت
چنانچه در صفحات آینده توضیح داده خواهد شد ، اعتقاد به موضوع مدویت اختصاص به شیعه ندارد، بلکه بر اساس روایات فراوانی که از پیامبر اکرم (ص) رسیده ، علمای اهل سنت نیز این موضوع را قبول دارند. منتها آنان نوعاً تولد حضرت مهدی را انکار میکند و میگویند : شخصیتی که پیامبر اسلام از قیام او (پس از غیبت)خبر داده ، هنوز متولد نشده است و در آینده تولد خواهد یافت.با این حال تعداد قابل توجهی از مورخان و محدثان اهل سنت ، تولد آن حضرت را در کتب خود ذکر کرده و آن را یک واقعیت دانسته اند . بعضی از پژوهشگران بیش از صد نفر از آنان را معرفی کرده اند.
دیدارحضرت مهدی
از آنجا که حکومت ستمگر عباسی، به منظور دستیابی به فرزند امام حسن عسگری و کشتن او، خانه امام را سخت تحت کنترل و مراقبت قرارداده بود ، تولد حضرت مهدی (ع) بر اساس طرح دقیق و منظمی که پیشاپیش از سوی امام در این مورد ریخته شده بود ، کاملاَ به صورت مخفی و دور از چشم مردم (و حتی شیعیان) صورت گرفت.
مستندترین گزارش در این زمینه ، از طرف ((حکیمه)) عمه حضرت عسگری (ع) رسیده که از نزدیک شاهد تولد حضرت مهدی (ع) بوده است. اما باید توجه داشت که این پنهانکاری به آن معنا نیست که بعدها یعنی در مدت 5-6 سال آغاز عمر او ، که امام یازدهم در حال حیات بود ، کسی آن بزرگوار را ندیده بود ، بلکه افراد خاصی از شیعیان در فرصتهای مناسب و گوناگون به دیدار آن حضرت نائل میشدند تا به تولد و وجود وی یقین حاصل کنند و در موقع لزوم به شیعیان دیگر اطلاع دهند.
دانشمندان ما جریان این دیدارها را به صورت گسترده گزارش کرده اند ، ولی شاید مهمترین آنها دیدار چهار تن از اصحاب امام عسگری (ع) با آن حضرت باشد که تفصیل آن بدین قرار بوده است:
((حسن بن ایوب بن نوح)) میگوید:
ما برای پرسش درباره امام بعدی ، به محضر امام عسگری (ع) رفتیم . در مجلس آن حضرت چهل نفر حضور داشتند. عثمان بن سعید عمری (یکی از وکلای بعدی امام زمان) بپا خاست و عرض کرد : می خواهم از موضوعی سؤال کنم که درباره آن از من داناتری.
امام فرمود: بنشین. عثمان با ناراحتی خواست از مجلس خارج شود. حضرت فرمود: هیچ کس از مجلس بیرون نرود. کسی بیرون نرفت و مدتی گذشت در این هنگام ، امام ، عثمان را صدا کرد. او بپا خاست . حضرت فرمود: می خواهید به شما بگویم که برای چه به اینجا آمده اید؟همه گفنتد: بفرمایید. فرمود، برای این به اینجا آمده اید که از حجت و امام پس از من بپرسید . گفتند: بلی.در این هنگام پسری نورانی همچون پاره ماه که شبیه ترین مردم به امام عسگری (ع) بود وارد مجلس شد. حضرت با اشاره به او فرمود:
((این، امام شما بعد از من و جانشین من در میان شما است . فرمان او را اطاعت کنید و پس از من اختلاف نکنید که در این صورت هلاک می شوید و دینتان تباه می گردد....)).
علل سیاسی- اجتماعی غیبت
شکی نیست که رهبری پیشوایان الهی به منظور هدایت مردم به سر منزل کمال مطلوب است و این امر در صورتی میسر است که آنها آمادگی بهره برداری از این هدایت الهی را داشته باشند . اگر چنین زمینه مساعدی در مردم وجود نداشته باشد، حضور پیشوایان آسمانی در بین مردم ثمری نخواهد داشت.
متاسفانه فشارها و تضییقاتی که به ویژه از زمان امام جواد (ع) به بعد بر امامان وارد شد و محدودیتهای فوق العاده ای که برقرار گردید- به طوری که فعالیتهای امام یازدهم و دوازدهم را به حداقل رسانید- نشان داد که زمینه مساعد جهت بهره مندی از هدایتها و رهبریهای امامان در جامعه(در حد نصاب لازم)وجود ندارد. از اینرو حکمت الهی اقتضا کرد که پیشوای دوازدهم غیبت اختیار کند تا موقعی که آمادگی لازم در جامعه به وجود آید.
البته همه اسرار غیبت برما روشن نیست ولی شاید نکته ای که گفتیم رمز اساسی غیبت باشد. در روایات ما، در زمینه علل و اسباب غیبت ، روی سه موضوع تکیه شده است:
الف)آزمایش مردم
چنانچه می دانیم یکی از سنتهای ثابت الهی ، آزمایش بندگان و انتخاب صالحان و گزینش پاکان است.صحنه زندگی همواره صحنه آزمایش است تا بندگان از این راه در پرتو ایمان و صبر و تسلیم خویش در پیروی از اوامر خداوند تربیت یافته و به کمال برسند و استعدادهای نهفته آنان شکوفا گردد.
در اثر غیبت حضرت مهدی، مردم آزمایش می شوند:گروهی که ایمان استواری ندارند، باطنشان ظاهر می شود و دستخوش شک و تردید می گردند و کسانی که ایمان در اعماق قلبشان ریشه دوانده است، به سبب انتظار ظهور آن حضرت و ایستادگی در برابر شدائد ، پخته تر و شایسته تر می گردند و به درجات بلندی از اجر و پاداش الهی نائل می گردند.
امام موسی بن جعفر(ع)فرمود،هنگامی که پنجمین فرزندم غایب شد مواظب دین خود باشید، مبادا شما را از دین خارج کند. او ناگزیر غیبتی خواهد داشت به طوری که گروهی از مؤمنان از عقیده خویش بر می گردند. خداوند به وسیله غیبت، بندگان خویش را آزمایش می کند....
از سخنان پیشوایان اسلام بر می آید که آزمایش به وسیله غیبت حضرت مهدی از سخت ترین آزمایش های الهی است و این سختی از دو جهت است:
از جهت اصل غیبت ، که چون بسیار طولانی می شود بسیاری از مردم دستخوش شک و تردید می گردند.برخی در اصل تولد و برخی دیگر در دوام عمر آن حضرت شک می کنند و جز افراد آزموده و مخلص و دارای شناخت عمیق ، کسی بر ایمان و عقیده به امامت آن حضرت باقی نمی ماند.پیامبر اسلام(ص)ضمن حدیث مفصلی می فرماید:مهدی از دیده شیعیان و پیروانش غایب می شود وجزکسانی که خداوند دلهای آنان را جهت ایمان، شایسته قرارداده ، در اعتقاد به امامت او استوار نمی مانند.
از نظر سختیها و فشارها و پیشامدهای ناگوار که در دوران غیبت رخ میدهد و مردم را دگرگون می سازد ، به طوری که حفظ ایمان و استقامت در دین، کاری سخت دشوار میگردد و ایمان مردم در معرض مخاطرات شدید قرار می گیرد.
ب)حفظ جان امام
خداوند، به وسیله غیبت،امام یازدهم را از قتل حفظ کرده است،زیرا اگر آن حضرت از همان آغاز زندگی در میان مردم ظاهر می شد، او را می کشتند.براین اساس اگر پیش از موعود مناسب نیزظاهر شود، باز جان او به خطر می افتد و به انجام ماموریت الهی و اهداف بلند اصلاحی خود موفق نمی گردد.
((زراره))، یکی از یاران امام صادق(ع)می گوید:امام صادق(ع)فرمود:امام منتظر، پیش از قیام خویش مدتی از چشمها غایب خواهد شد.
عرض کردم، چرا؟
فرمود:برجان خویش بیمناک خواهد بود.
ج)آزادی از یوغ بیعت با طاغوتهای زمان
پیشوای دوازدهم، هیچ رژیمی را ، حتی از روی تقیه ، به رسمیت نشناخته و نمی شناسد.او مامور به تقیه از هیچ حاکم و سلطانی نیست و تحت حکومت و سلطنت هیچ ستمگری در نیامده و در نخواهد آمد، چرا که مطابق وظیفه خود عمل می کند و دین خدا را به طور کامل و بی هیچ پرده پوشی و بیم و ملاحظه ای اجرا میکند. بنابر این جای هیچ عهد و میثاق و بیعت با کسی و مراعات و ملاحظه نسبت به دیگران باقی نمی ماند.
((حسن بن فضال)) می گوید:امام هشتم فرمود: گویی شیعیانم را می بینم که هنگام مرگ سومین فرزندم(امام حسن عسگری)در جستجوی امام خود، همه جا را می گردند اما او را نمی یابند.
عرض کردم:چرا غایب می شود.فرمود:برای اینکه وقتی با شمشیر قیام می کند، بیعت کسی در گردن وی نباشد.