مقدمه
نماز خواندن نوعی عبادت است، به همین جهت خداوند تبارک وتعالی بجا آوردن آن را برهمه بندگان خودتوصیه کرده است.
البتّه عبادت، عنوان عامى است که نمونهها ومصداقهاى فراوانى را دربرمی گیرد و تنها در« نماز» خلاصه نمىشود. حج،روزه،امر بمعروف و نهى از منکر، جهاد، طلب روزى حلال، خدمت به همنوعان، درس خواندن و درس گفتن،زکات ، عزادارى بر شهیدان کربلا، نیکى به پدر و مادر، یتیم نوازى، پرداخت خمس و ... همه و همه عبادت است. (البتّه به شرط خدایى بودن نیّت) ولى در میان اعمال عبادى، «نماز» برجستگى و درخشندگى خاصى دارد و جلوه درخشان عبادت وپرستش خدا به حساب مىآید. اوصاف نماز، فلسفه و حکمت،فایده آثارش، شرایط وآدابش، مکان وزمانش درآیات وروایات بسیارى آمده که پرداختن به آنها طولانى خواهدشد.امّا سعى میکنیم براساس قرآن وحدیث، قطرهاى ازدریای معارف اسلامى درباره نماز را بازگوییم. در پایان امیداست که این تحقیق مقبول واقع گردد.
. سیمای نماز
نماز، بزرگترین عبادت و مهمترین سفارش همه انبیاست.
لقمان، پسرش را به نماز توصیه مىکند.
حضرت عیسى در گهواره مىگوید: خدایم مرا به نماز و زکات توصیه کرده است.
رسول خدا صلى الله علیه وآله نمازرا نورچشم خود مىداند. «قُرَّه ُ عَیْنىفِىالصَّلاه » نماز، فریضهاى است که خدا را به یاد انسان مىآورد. و پیمان خدا با مردم است. نماز، سیماى مکتب است. «اَلصَّلوه ُ وَجْهُ دینکُمْ»
نماز، دواى تکبّر است. «وَ الصَّلاه َ تَنْزِیهاً عَنِ الْکِبْرِ» نماز، وسیله تشکّر و سپاس از نعمتهاى الهى است، عمود و پایه دین، کلید بهشت، وسیله آزمایش و شناخت مردم ومحو کننده گناهان، وپاک کننده دل و جان آدم است.
روزى پنج نوبت، با حفظ شرایط کامل نماز، درپیشگاه خدا ایستادن و نعمتهاى او را یاد کردن و ازاو حاجت و نیازخواستن، همچون شست و شو در نهرآبى است که آلودگىها را مىزداید.
نماز، اوّلین سؤال در قیامت است، که اگر پذیرفته نشود، کارهاى دیگر هم مقبول نیست.
نماز، تنها عبادتى است که در هیچ حال ازانسان ساقط نمىشود حتّى درمیدان جنگ ودر شرایط اضطرار، بیمارىو... نماز، اعلام بندگى دربرابرخدا و زیر بار نرفتن درمقابل طاغوت وستمگران است. نماز، زنده نگاه داشتن آیین توحیدى حضرت ابراهیم(ع)، وسنّت رسول اللّه ومکتب حسین بنعلىعلیهما السلام است.
نماز، براى عاشقان خدا ، شیرین ولى براى منافقان ، تلخ است : « وَإِنَّهَا لَکَبِیرَه ٌ إِلَّا عَلَى الْخَشِعِینَ»
نماز، کوبنده شیطان و مأیوس کننده اوست. حضور در برابر آفریدگار است.
نماز هماهنگى باهمه ذرّات عالم است. جهان،محراب وسیعى است که همه کائنات، در آن به تسبیح و سجود در برابر خدا مشغولاند. به نماز ایستادن، همراهى با همه آفریدهها و فرشتگان در پرستش و ذکر پروردگار است.
در اهمیت نماز، همین بس که على علیه السلام در میدان نبرد صفّین، و امام حسین علیه السلام درظهرعاشورا دست ازجنگ کشیدند وبه عشق الهى، به نماز ایستادند. شخصى به حضرت على علیه السلام ایرادگرفت، امام فرمود: ما براى همین جنگ مىکنیم تا مردم، اهل نماز باشند. به سید الشهدا، در زیارتنامهاش خطاب مىکنیم: گواهى مىدهم که تو نماز را بر پا داشتى. «اَشْهَدُ اَنَّکَ قَدْ اَقَمْتَ الصَّلوه َ ...»
درمشکلات ، یاد خداى بزرگ واستمداد ازاو،آرام بخش دلها و راهگشاى انسان درختىهاست و تکیهگاهى است که مؤمنان به خدا دارند. ازاینروقرآن دستور مىدهد که به وسیله «صبر» و «نماز» ازخدا یارى بطلبید. «وَاسْتَعِینُواْ بِالصَّبْرِ وَالصَّلَو ه ِ» امام صادق علیه السلام در واپسین دم زندگى خویش،همه بستگان را جمع کرد ودر وصیت خویش به آنان، اهمیت نماز را یادآور شد و فرمود:
هر که نماز را سبک بشمارد، از شفاعتِ ما محروم است.
مرزمیان اسلام وکفر،ترک عمدى نماز است. چگونه مسلمانى است آنکه رابطه خود با خدا را بریده و از نماز روى برتافته است.
رسول خدا فرمود: « مَنْ تَرَکَ الصَّلوه َ مُتَعَمِّداً فَقَدْ کَفَرَ» ؛ هر که عمداً نماز را ترک کند، کفر ورزیده است.
و در کلام علوى مىخوانیم که فرمود:
« مَنْ ضَیَّعَ الصَّلوه َ فَهُوَ لِغَیْرِها اَضْیَعُ» کسانى که نماز را سبک شمارند و آنرا تباه و ضایع سازند، غیر نماز را بیشتر ضایع خواهند ساخت.
نماز، موقعیّتى است که باید درآن به خدا توجّه داشت نه دیگرى، وهرچه رااز نظر دورداشت مگر خدا را. باید خداى را زنده و حاضر وناظر بدانیم و احساس حضور در برابر آن خالق عظیم را در خویش، زنده نگاهداریم. پیامبر اسلام صلى الله علیه وآله فرموده است:
همین که انسان در نماز به غیر خدا توجّه مىکند،خداوند به اوخطاب مىکند: به چه کسى توجه مىکنى ؟ آیا پروردگارى جز من سراغ دارى ؟ آیا جز من، مراقب و ناظرى در کار است؟
آیا به بخشندهاى جز من دل بستهاى ...؟
اگر توجه به من داشته باشى، من و فرشتگانم به تو توجّه خواهیم کرد و ...
1/1) نماز، سپاس نعمت
انسان، اسیر محبّت دیگران است و نعمت و نیکى، انسان را به مقام سپاس و تشکّر مىکشید.
اگر کسى نعمتى به ما بخشید و احسانى در حق ما کرد، با زبان و عمل، سپاسگزار او مىشویم.
ما بنده خداییم و غرق در نعمتهاى او، پس در هر نفسى، نه یک نعمت بلکه صدها نعمت موجود است و بر این نعمتها نه یک شکر، بلکه هزاران شکر لازم است. کافى است که اندکى چشم بصیرت بگشائیم و ببینیم لطف و فضل خدا را درباره خودمان، آنگاه خواهىنخواهى سپاس او خواهیم گفت.
خداوند، به ما هستى بخشید. آنچه که براى زندگى مادى و معنوى لازم داشتیم، عطا کرد. هوش و عقل واستعدادمان داد. قطرات باران، برگ درختان، پرندگان آسمان، ماهیان دریا، نورخورشید وهدایت عقل و ولایت پاکان و راهنمایى وجدان را جهت سعادت ما ارزانى داشت.
اعضایى متناسب، قوایى مفید، مربّیانى دلسوز، طبیعتى رام و مسخّر براى ما قرار داد، تا با اوبیشترآشنا باشیم.اگرلب ما نرم نبود، توان سخن گفتن نداشتیم.اگرانگشت شصت نداشتیم، حتّى دکمه یقه خود را نمىتوانستیم ببندیم.
اگر آبها، شور و تلخ بود، درختان نمىرویید. اگر زمین جاذبه نداشت، اگر فاصله خورشید به ما نزدیکتربود، اگر هنگام تولّد، مکیدن را نمىدانستیم، اگر قدرت نطق و گویایى نداشتیم، اگر چشممان نابینا بود، اگر از موهبت عقل بى بهره بودیم ... و هزاران اگر دیگر. به تعبیر قرآن، نعمتهاى الهى، قابل شمارش نیست. آیا این همه نعمت، تشکّرلازم ندارد؟ آیا بى انصافى وحق ناشناسى نیست که انسان،غرق نعمت هاى خدا باشد ولى حالت سپاس به درگاه صاحب نعمت نداشته باشد؟
نماز، تشکّر از خداست که ولىّ نعمت ماست، هر چه داریم از اوست.
این سپاس، براى خدا سودى ندارد، بلکه براى خودمان مفید است و نشان معرفت ما است. همچنان که تشکّر یک دانشآموز ازمعلّم، بیانگرِکمال و رشد فکرى اوست واز تشکّر او چیزى عاید معلّم نمىشود.
چه غافلاند، آنان که برسرسفره نعمت خدا، عمرى مىنشینند و یکبار هم به شکرانه این موهبتها درآستان آن خداى متعال، پیشانى عبودیت و سجده شکربرزمین نمی گذارند!