مقدمه:
نماز، نخستین واجب الهى است که خداوند سبحان بر مردم مقرّر داشته و فریضه اى است که پیشتر از همه فرائض دیگر، باید آن را آموخت؛ نخستین عمل انسان است که در آن نظر مى شود و نخستین چیزى است که از آن بازخواست مى گردد، اگر مقبول افتد بقیه اعمال هم پذیرفته مى شود و اگر رد شود، دیگر اعمال هم رد مى شود.
نماز ستون دین، استوارى و سیماى آن است. جایگاه آن در دین، مانند سر در کالبد است و حکایت آن، حکایت ستون خیمه است. نماز، بهترین دستور دین، برترین اعمال و محبوب ترین آن ها نزد خداى سبحان و برترین وسیله اى است که متوسلان براى نزدیک شدن به او بدان چنگ زده اند و معراج مؤمن است.
نماز، شیطان را مى راند ، بر تکبّر و سرکشى راه مى بندد، از زشتى و ناپسندى باز مى دارد، کبر و دیگر زنگارهاى روح را مى زداید، بدى ها را مى برد و جان را پاک مى سازد.
نماز، کلید هر نیکى است، چهره و دل بدان روشن مى شود و جان با آن به اطمینان مى رسد، رحمت را فرو مى آورد و زشتى ها با آن زیبا مى گردند و براى پیروزى در جهاد اکبر و اصغر از آن مدد مى جویند.
نماز آخرین سفارش پیامبران، مخصوصاً پیامبر خاتم، حضرت رسول اکرم صلّى الله علیه و آله است که در پایان وصیت خویش فرمود: نماز را، نماز را و آن را تا بدان جا تکرار کرد که زبانش سنگین و سخنش بریده بریده گشت.
بى گمان، نماز بهترین وسیله براى سازندگى و سیر و سلوک به سوى خداوند متعال و هسته بنیادین حرکت تکاملى به سوى والاترین هدف انسانیت و جامعه نمونه بشرى است. بسى درد و اندوه که عموم مردم و بلکه بسیارى از نخبگان، این جان مایه حیات و حرکت و شکوفایى را آن چنان که باید، نمى شناسند و خواص ،آنچنان که شاید از آن بهره نمى گیرند، حال آن که آیات قرآن کریم و سنّت شریف بر نقش اعجازگونه نماز در سازندگى فرد و جامعه، تأکید مى ورزند.
افراد بسیارى سرمایه حیات و عمر را در اندیشه سازندگى و انجام تمرین هایى جهت یافتن راه تکامل،خرج کرده و در طلب مرشد راه، برخاسته و از ذکرها و وردها و ریاضتها، براى طى کردن منزلگاه هاى کمال و مراحل مکاشفه و عرفان، یارى جسته اند، ولى فراوان در دام مکّارانى افتاده اند که از سیر و سلوک، جز نام آن هیچ نمى دانند و آن را وسیله نان خوردن و کسب شهرت و دربند کشیدن همه جانبه مریدان نادان خویش ، ساخته اند.
ره پویان بیدار و مسلمانان روشن بین راستین مى دانند که نماز، بهترین درس سیر و سلوک و خودسازى، نزدیکترین راه براى مبارزه با تهاجم فرهنگىِ دشمنان اسلام و نتیجه بخش ترین جهاد براى تحقق ارزش هاى انسانى و پیاده کردن معارف ناب اسلام در جوامع بشرى است.
در سفارش اخلاقى گرانبهاى امام خمینى رضوان الله تعالى علیه به فرزند عزیزش حاج سید احمد ره مى خوانیم: که خودخواهى ریشه مصیبت هاى بشرى است و کوشش براى درمان این ریشه تباهى است که جهاد اکبر نام دارد و پیروزى در این جبهه به اصلاح تمام گستره زندگى مى انجامد.
امام پس از روشن کردن این مفاهیم ، نماز را راه تحقق این پیروزى مى بیند و مى گوید:
«فرزندم، از خودخواهى و خودبینى به درآى که این ارث شیطان است، که به واسطه خودبینى و خودخواهى از امر خداى تعالى به خضوع براى ولىّ و صفىّ او جلّ و علا سرباز زد. و بدان که تمام گرفتاریهاى بنى آدم از این ارث شیطانى است که اصلِ اصول فتنه است، و شاید آیه شریفه وقاتِلُوهُم حَتّى لاتَکُونَ فِتنَه ٌ وَیَکُونَ الدّینُ لله[20] در بعض مراحل آن، اشاره به جهاد اکبر و مقاتله با ریشه فتنه که شیاطین بزرگ و جنود آن، که در تمام اعماق قلوب انسان ها شاخه و ریشه دارد، باشد. و هر کس براى رفع فتنه از درون و برون خویش ، باید مجاهده نماید. و این جهاد است که اگر به پیروزى رسید همه چیز و همه کس اصلاح مى شود.
پسرم، سعى کن که به این پیروزى دست یابى، یا دست کم به بعض مراحل آن. همّت کن و از هواهاى نفسانیه، که حد و حصر ندارد، بکاه، و از خداى متعال جل و علا استمداد کن که بى مدد او کس به جایى نرسد و نماز، این معراج عارفان و سفر عاشقان، راه وصول به این مقصد است. و اگر توفیق یابى و یابیم به تحقق یک رکعت آن و مشاهده انوار مکنون در آن و اسرار مرموز آن، ولو به قدر طاقت خویش، شمه اى از مقصد و مقصود اولیاى خدا را استشمام نمودیم، و دورنمایى از صلاه ، معراج سید انبیا و عرفا صلّى الله علیه و آله را مشاهده کردیم، که خداوند منان ما و شما را به این نعمت بزرگ منت نهد.»
آرى، اگر کارگزاران مخلص در حکومت اسلامى که مشتاق حاکمیت ارزش هاى اسلامى هستند به آثار و برکت هاى نماز آن گونه که شایسته آن است، توجه مى داشتند، بخش بزرگى از بودجه مبارزه با تهاجم فرهنگى رابه زنده کردن نماز اختصاص مى دادند و بلکه ردیف خاصّى را در بودجه عمومى کشور براى ترویج و تعمیق فرهنگ نماز، این فریضه سازنده ناشناخته، قرار مى دادند.
بى گمان، یاد خدا، زندگى دل، خوراک جان، کلید انس و پدید آورنده کیمیاى عشق و محبّت حق جلّ و علا است. همانا عشق به خدا، پیوند عاشق را با هر چه جز معشوق است، مى برد و این همان است که انقطاع نامیده مى شود و در نخستین مرتبه آن، نفس امّاره مى میرد و زندگى عقلانى انسان آغاز مى شود و در بالاترین مرتبه آن، دیده دل، به نور دیدار خدا، روشن مى گردد و در این والاترین درجه است که اراده انسان در اراده حق جلّ و علا فانى مى گردد و انسان، خلعت خلافت الهى و ولایت تکوینى مى پوشد و کرامت هاى خارق العاده و اجابت دعا از او پدیدار مى شود.
مسئله اصلى این است که نماز هنگامى این آثار و برکات را دارد و انسان را در رسیدن به هدف نهایى اش دستگیرى مى کند، که به صورت حقیقى و همراه با شرط هایش، آنگونه که مقبول خداوند متعال است، آورده شود؛ نه کلمه هایى تو خالى و حرکت هایى ظاهرى که مصداق این حدیث باشد: «خداوند نماز بنده اى را که دلش همراه تنش نیست، نمى پذیرد».
بارى، پیرامون حضور قلب در نماز و وسیله هاى دستیابى به آن، گفتگو بسیار است، ولى تنها به دو نکته مهم که از عارفى بزرگ شنیده ام، مى پردازم .
1 خود را در برابر نسیم رحمت پروردگار نهادن
غفلت هاى بى اختیار، هر اندازه فراوان باشد با نخستین وزش نسیم رحمت الهى، نابود مى گردد. گاه نور خیر جرقه مى زند و انسان در آن حال به خدا متوجه مى گردد که اگر براى خاموش نشدن این بارقه الهى تلاش کند، شیطان او را رها مى کند و به تدریج این پرتو نورافشان به نورى همیشگى و حضورى کامل مى انجامد.
خسارت واقعى آن است که عوامل غفلت را به اختیار خود فراهم آوریم، چون همّت شیطان آن است که ما را با دست خویش به غفلت اندازد و از نسیم هاى مهر پروردگار در روزگار، بهره نگیریم ، همان گونه که روایت شده است: «بى گمان براى پروردگارتان در ایّام روزگارتان، نسیم هایى است، هان، خود را در برابر آن نهید».
2 روى گرداندن از بیهودگى
بى گمان سرگرم شدن به کارها وگفتگوى بیهوده،ازعوامل اختیارى غفلت وفراموشى است کار بیهوده،اراده انسانى را درحفظ ارزش هاى انسانى واسلامى سست مى کندوتوفیق ذکرو حضوردر نمازراازاو مى گیرد، حال آن که حضور قلب در نماز، بنیاد همه این ارزش هاست.
آن که موفق به حضور قلب کامل در نماز مى گردد تنها از گناه دورى نمى کند، بلکه از همه کارهاى بیهوده دورى مى گزیند و شاید آوردن خشوع در نماز به همراه دورى از بیهودگى در سوره مؤمنون به این نکته اشاره دارد. خداوند متعال مى فرماید: «حتماً مؤمنان رستگار شدند؛ همانان که در نمازشان فروتنند. و آنان که از بیهودگى روى گردانند».
خدایا ما را از رستگاران قرار ده .
وجوب نماز:
قرآن:
«نماز بر مؤمنان نوشته و واجب شده است.»
1 امام باقر علیه السّلام : واژه «موقوتاً» در آیه إنّ الصلاه کانت على المؤمنین کتاباً موقوتاً به معنى «موجوباً» است. یعنى نماز بر مؤمنان نوشته و واجب شده است.
2 پیامبر خدا صلّى الله علیه و آله به کسى که از واجبات الهى پرسیده بود، فرمود: خداوند، بر تو هفده رکعت [ نماز در هر شبانه روز واجب کرده است.
3 بر من و امّتم ، پنج نماز نازل شده که بر امتهاى پیشین نشده و بر امتى پس از من واجب نمى شود، زیرا پیامبرى پس از من نمى آید.
4 زراره: نمازهاى واجب را از امام باقر علیه السّلام پرسیدم. امام فرمود: پنج نماز در شبانه روز.
5 امام باقر علیه السّلام : خداوند [ اصل ] نماز را واجب کرد و پیامبر خدا صلّى الله علیه و آله آن را بر ده گونه نهاد: نماز حاضر و مسافر، نماز خوف که خود سه گونه است، نماز خورشید و ماه گرفتگى، نماز دو عید [ فطر و قربان ] نماز باران و نماز بر مرده .
6 امام صادق علیه السّلام به کسى که واجبات خداوند بر بندگان را پرسیده بود، فرمود: شهادت بر یگانگى خداوند و پیامبرى حضرت محمّد صلّى الله علیه و آله و برپاداشتن نمازهاى پنجگانه.
فایده:
نویسنده مجموعه فقهى بزرگ جواهر الکلام فى شرح شرائع الاسلام مى گوید: نمازهاى هر شبانه روز پنج عدد است ... و هیچ اختلافى در وجوب آن ها در شبانه روز نیست، بلکه آن از ضروریات دین است و نیازمند استدلال به قرآن و اجماع مسلمانان و سنّت متواتر پیامبر و امامان رهیافته (صلوات الله علیهم) نیست.
حکمت نماز:
قرآن:
«نماز را براى یاد من، بپا دار.»
1 پیامبر خدا صلّى الله علیه و آله : نماز واجب شده است ... براى بر پا داشتن یاد خدا.
2 امام علىّ علیه السّلام : خداوند ایمان را جهت پاک کردن از شرک، و نماز را براى دورى از کبر واجب کرد.
3 هشام بن الحکم: از امام صادق پرسیدم: با اینکه نماز مردم را از کار و زندگى باز مى دارد و تن هایشان را خسته مى کند، چرا واجب شده است؟ امام فرمود: در آن، علتهایى نهفته است. اگر مردم بدون هیچ آگاهى و یادآورى از پیامبر اکرم رها شوند و تنها به همان رسالت نخستین و حضور قرآن در میان آنان بسنده شود، مانند امتهاى پیشین مى گردند که به دین گرویدند و کتابهایى هم نوشتند و مردم را به دین خود فراخواندند و حتى براى آن جنگیدند، امّا با رفتنشان، دینشان هم رفت و اثرى از آنان باقى نماند. حال آنکه خداوند تبارک و تعالى خواست که مردم حضرت محمّد صلّى الله علیه و آله را از یاد نبرند. از این رو نماز را بر آنان واجب کرد تا او را هر روز، پنج بار یاد کنند و نام [ مبارکش ] را بر زبان آورند و به نماز و یاد خدا فرمان داده شدند، تا غافل نگردند و او را فراموش نکنند مبادا یادش از خاطرها برود .
4 امام رضا علیه السّلام : حکمت نماز ، اقرار به ربوبیت خداوند جلّ جلاله و شریک نگرفتن براى اوست. ایستادن در پیشگاه جبروت الهى ، با خوارى و بیچارگى، افتادگى و اعتراف و درخواست بخشش گناهان گذشته است. صورت نهادن بر خاک در هر روز براى بزرگداشت خداوند جلّ جلاله است، تا به یاد او نه فراموشکار و گردنکش که فروتن و خوار و خواهان و مشتاق فزونى دین و دنیاى خود باشد. افزون بر این ها، نماز، ذکر خداوند جلّ جلاله و دوام آن در شب و روز است تا بنده، مالک و مدبّر و آفریدگارش را از یاد نبرد و گرنه سرکشى و طغیان مى کند و این در یاد کردن پروردگار جلّ جلاله و ایستادن در پیشگاهش نهفته است، که او را از سرپیچى نهى مى کند و از انواع فساد باز مى دارد.