تحولات و دگرگونی نظام اجتماعی اقتصادی عصرحاضر ریشه در در پیشرفت و تغییرات بوجود آمده در علم و تکنولوژی دارد . از این رو تضمین حیات و بقاء کشورها نیازمند نوآوری ، ابداع و خلق محصولات و خدمات جدید می باشد چنین رویدادی میسر نیست مگر توسط افرادی که بتوانند با ایجاد تحول در سازمان ها یا تأسیس شرکتهای نو این امر را محقق سازند از این افراد به عنوان کارآفرین یاد میکنند .
کارآفرینی
تحولات و دگرگونی نظام اجتماعی اقتصادی عصرحاضر ریشه در در پیشرفت و تغییرات بوجود آمده در علم و تکنولوژی دارد . از این رو تضمین حیات و بقاء کشورها نیازمند نوآوری ، ابداع و خلق محصولات و خدمات جدید می باشد چنین رویدادی میسر نیست مگر توسط افرادی که بتوانند با ایجاد تحول در سازمان ها یا تأسیس شرکتهای نو این امر را محقق سازند از این افراد به عنوان کارآفرین یاد میکنند . تعریف کارآفرینی از کارآفرینی Entrepreneurship تعاریف مختلفی شده است . جفری تیمونز Jeffry-Timmons کارآفرین را ایجاد کننده یک چیز ارزشمند از هیچ می داند . مفهوم کارآفرینی اولین بار در فرانسه برای افرادی به کار می رفت که در جنگ سده شانزدهم میلادی در مأموریتهای نظامی خود را به خطر می انداختند و به استقبال مرگ می رفتند وبعد ها این واژه به کسانی اطلاق می شد که مخاطره یک فعالیت اقتصادی را می پذیرفتند و دست به یک نوآوری می زدند . برای درک بهتر مفهوم کارآفرینی پاسخ به پرسشهای زیر مؤثر خواهد بود :کار آفرین چه ویژگیهایی دارد ؟ کارآفرین در مقابل مشکلات و شرایط سخت چگونه رفتار می کند ؟ کارآفرین چگونه کارآفرینی می کند ؟ ( مکانیسم کارآفرینی چگونه است ؟ ) کارآفرینی فرایندی است که فرد کارآفرین با ایده های نو و خلاق و شناسایی فرصتهای جدید و بسیج منابع ، مبادرت به ایجاد کسب و کار و شرکتهای نوآور و رشدیابنده نموده که توام با پذیرش مخاطره و ریسک است و منجر به معرفی محصول یا خدمت جدیدی به جامعه می گردد. کارآفرین پلی بین صنعت و دانشگاه یا بعبارتی پرکننده بین علم و بازار می باشد .بنابراین کارآفرین کسی است که با معرفی محصولات و خدمات جدید ، ایجاد شرکتهای جدید و یا بهرهبرداری از مواد اولیه جدید وضع اقتصادی موجود را به هم می ریزد .کارآفرین کسی است که براحتی از کنار مسائل و مشکلاتی اطراف خود نمیگذرد ، چون حلّال مشکلات هستند .نقش کارآفرین : کارآفرین دقیقاً چه کاری را انجام می دهد ؟ به طور کلی کارآفرین : در کار خود خلاقیت دارد و نوآوری می کند . از موقعیت های اقتصادی استفاده می کند . تصمیم می گیرد و برای آینده برنامه ریزی میکند و به کارها نظم می بخشد . تولید سرمایه می کند و تولیدات خودرا با سود می فروشد .چرا باید کارآفرینی را آموخت ؟ در حال حاضر کارآفرینی یک ضرورت می باشد زیرا سالانه حدود سیصد هزار نفر از دانشگاههای کشور فارغالتحصیل می شوند . و با توجه به نگرش دانشگاههای نظری نسبت به فارغالتحصیلان که آنها را فقط برای کارشناس در دولت تربیت می کنند ، تنها 20% فارغالتحصیلان شانس ورود به بدنه دولت را خواهند داشت آن هم با توجه به روابط بسیار پیچیدهای که در امر استخدام به جای ضوابط حاکم است این درصد کمتر از این مقدار می باشد . البته سختی کسب و کار دولتی نه به این خاطر است که این کار بر بخش خصوصی ترجیح دارد ، بلکه به این خاطر نوع تربیتی است که جویندگان کار در دانشگاه با آن مواجه بوده اند .بنابراین لازم است دانشجویان بدانند که چگونه باید شخصاً یک فعالیت اقتصادی را راه اندازی کنند؟ چگونه آن را گسترش دهند؟ چگونه دست به کارهای خلاق زده و تکنیکهای خلاقیت را در خود به کار ببرند؟ چگونه کار خود را مدیریت کنند؟چگونه محصول خود را بفروشند؟ چگونه با دیگران ارتباط برقرار کنند؟خلاقیت ، نوآوری و کار آفرینی از آنجا که مزیتهای نسبی کشورهای جهان سوم در زمینه مواد خام و کارگران ارزان بدلیل اتوماسیون ارزش خود را از دست دادهاند ، توسعه فناوری و به تبع آن تولید محصولات و خدمات ابداعی و نوآور ، به ضرورتی اجتناب ناپذیر تبدیل شده است . این امر مستلزم خلاقیت نو آوری و کار آفرینی می باشد .نقش این سه عامل را به ترتیب زیر می توان خلاصه کرد :خلاقیت یک توانایی فکری است که می تواند به به یک اختراع یا ایده ای بکر در فرد خلاق منجر شود . نوآوری فرایندی است که این اختراع یا ایده را به محصول یا خدمتی که به بازار قابل عرضه است تبدیل میکند . کارآفرینی ویژگی فردی است که با عزمی راسخ با وجود موانع بسیار در رساندن یک محصول به بازار فرایند نوآوری را با موفقیت هدایت میکند .از آنجایی که کارآفرینی مستلزم نوع ویژه ای از خلاقیت است و همچنینی در تمامی مراحل نوآوری ، از ایجاد ایده اولیه تا تأمین منابع مالی و فروش ، همه مستلزم خلاقیت است . لذا ابتدا به تعاریف و عناصر اصلی خلاقیت می پردازیم .خلاقیت را به صورتهای مختلف و متعددی تعریف کرده اند . اما در تعاریف دو مفهوم تازگی و نو بودن و دیگری ارزشمندی وتناسب مشترک می باشد (Amabile)خلاقیت متشکل از عناصر و اجزای مختلفی است . آمابیل سه عنصر مهارتهای مربوط به قلمرو یا موضوع ، مهارتهای مربوط به خلاقیت و انگیزه را اجزای اصلی خلاقیت می دانند .مهارتهای موضوعی : دانش و شناخت ما نسبت به موضوع ، حقایق ، اصول و نظریات در آن موضوع میباشد.مهارت های خلاقیت : این مهارتها با شکستن قالبهای خشک ذهنی ، مهارتهای موضوعی را در راه جدیدی به کار میگیرد ، یعنی از مهاتهای موضوعی به شکل جدیدی استفاده میکند .مهارتهای خلاقیت با ارزشهای فکری زیر همراه است :1 شکستن عادتها 2 به تعویق انداختن قضاوتها و ارزیابی 3 درک پیچیدگی با توجه به مسائل پیچیده و درگیر شدن با آن 4 متفاوت دیدن مسایل و مشاهده امور به شیوه تازه ای که قبلاً به آن توجه کافی نشده است .5 وسعت فکر و برقراری ارتباط میان ایدههای متفاوت تکنیکهایی وجود دارد که این ارزشهای فکری را تقویت میکند من جمله : توفان فکری ، اسکمپر ، اسینکتیکس و … انگیزه یکی از عناصر اصلی و شایدمهم ترین جزء این مجموعه است . انسان بدون انگزه بیرونی و درونی نمیتواند کار خلاقانه انجام دهد. اگر انگیزه درونی باشد کار برای افراد لذتبخش و جالب خواهد بود . آمابیل می گوید انگیزه درونی مهمترین نقش را در خلاقیت ایفا میکند اگر افراد از ابتدا به کار علاقه داشته باشند و با لذت و رضایت وارد کار شوند و نه فشار خارجی، آنگاه میتوانند خلاقیت بیشتری از خودشان نشان دهند .فرآیند خلاقیت :فرآیند شکلگیری راه حلهای خلاق و مسایل و گامهایی که در این فرآیند برداشته می شود ، فرآیند خلاقیت می باشد در این زمینه آمابیل الگوی جالبی از فرآیند خلاقیت ارائه کرده که شامل چهار مرحله اساسی عرضهمسئله ، آمادگی ، ایجاد پاسخ و اثبات پاسخ است . اما اهمیت آن در روابط این مراحل باعناصر سهگانه خلاقیت است .در مرحله اول ( ارائه کار یا مسئله ) انگیزه تأثیر مهمی دارد چرا که برای شروع فرآیند خلاق وجود انگیزه ضروری است و در مرحله دوم که آمادگی برای پاسخ یا راه حل است ، بررسی ، جستجو ، مطالعه و جمع آوری مدارک در خصوص موضوع انجام میپذیرد. به رغم باور عموم ، این مدل حاکی از آن است که اطلاعات بیشتر موجب خلاقیت بیشتر نمیشود . بیشتر اوقات افرادی که تازه وارد یک رشته شدهاند خیلی بیشتر از افرادی که مدت طولانی در آن زمینه تلاش کردهاند ، کار خلاق عرضه میکنند . همانگونه که تحقیقات تجربی نشان میدهند دانش مهم نیست بلکه راه کسب آن مهم است . در مرحله سوم جستجوی حافظه و محیط اطراف برای ایجاد راه حل ممکن است ؛ که انگیزه و مهارتهای خلاقیت در این مرحله مؤثر است .در مرحله چهارم که آزمایش پاسخ ممکن در مقابل اطلاعات و معیارهای واقعی دیگر است مهارتهای مربوط به موضوع ضرورتی است که بتوان پاسخ ممکن را با مقیاس و اطلاعات موجود مقایسه کرد و به این نتیجه رسید که آیا راه حل ممکن موفقیتآمیز بوده یا اینکه پاسخ مستدل نیست و امکان تولید وجود ندارد و راه حل به شکست انجامیدهاست . و یا اینکه راه حل توانسته است ما را به هدف نزدیک کند .نوآوری :نوآوری یا ابداع ، علمی و کاربردی ساختن افکار و اندیشه های نو و بدیع ناشی از خلاقیت است .نوآوری تبدیل خلاقیت ( ایده نو ) به عمل و یا نتیجه سود است .فرآیند نوآوری : نیاز یا فرصت : در این مرحله معمولاً در سازمان مشکل پیش میآید با مدیران از فرآیند ناراضی هستند لذا احساس میشود که بابد یک نوآوری در سیستم بوجود آید . یا زمانی که در جایی خلاء وجود دارد و نیاز به محصول و یا خدمتی در آنجا احساس میشود . نظر یا ایده : نظر یا ایده ارائی راه حل جدیدی برای انجام کارهاست که در قالب نظر ، طرح و یا برنامه میتواند ارائه گردد .پذیرفتن : در این مرحله ارزیابی صورت میگیرد و مدیران و یا خود فرد تصمیم میگیرند