مسئلهٔ وجود خداوند همواره به عنوان یکی از سرفصلهای مهم کاوشهای فلسفی مطرح بودهاست، و در طول تاریخ، فلاسفهٔ متعلق به مشربهای فکری مختلف، به بیان و سنجش استدلالهایی له یا علیه وجود خدا پرداختهاند.[۱][۲]
معنای عبارت «خداوند وجود دارد»
از گزاره «خداوند وجود دارد» معانی متفاوتی ارائه شدهاست:
خداوند دارای کیفیتی به نام وجود است. (تلقی سنتی)
خداوند تنها حقیقت دارای وجود است و همه موجودات از وجود او رستهاند. (تلقی ملاصدرا)[۳]
چیزی وجود دارد که مصداقی برای تعریف خداوند باشد. (تلقی راسل)
رویکردها در پاسخ به پرسش از وجود خدا
بر پایه اینکه «خداوند وجود دارد» به چه معنا باشد، میتوانیم این پاسخها را انتظار داشته باشیم:
خداوند وجود دارد، چون خدا کامل مطلق یا واجب الوجود است. (تلقی آنسلم و آقامحمدرضا قمشهای)
خداوند وجود دارد، چون این ممکن موجود است. (تلقی ابن سینا)
خداوند وجود دارد، چون اصل وجود موجود است. (تلقی ملاصدرا)[۴]
خداوند وجود ندارد، چون مصداق تعریف خداوند شناخته نمیشود. (تلقی راسل)
اثبات وجود خدا در اندیشه فیلسوفان
فیلسوفان دین به یکی از چهار گروه زیر تقسیم میشوند:
فیلسوفانی که معتقدند برهانی خردپسند برای وجود خدا، وجود دارد؛
فیلسوفانی که معتقدند وجود خدا اثبات نشدهاست، گرچه امکان آن به کلی منتفی نیست؛
فیلسوفانی که معتقدند وجود خداوند اثبات ناشدنی است.
فیلسوفانی که معتقدند عدم وجود خدا قابل اثبات است.
گروه اول باید حداقل یک برهان معتبر ارائه دهند. گروه دوم باید نشان دهند که تمام براهینی که تاکنون ارائه شده خدشه دارند. گروه سوم باید اولآ نشان دهند که تمام براهینی که تاکنون ارائه شده خدشه دارند، و ثانیآ اثبات کنند که اثبات وجود خداوند با مفهوم خدا تناقض آمیز است، همچنان که دایره مربع تناقض آمیز است.
بر این اساس گروه دوم و سوم هر دو باید تمام ادله اثبات خدا را رد کنند؛ اما:
«
.. گروه سوم باید ادله اثبات خدا را بر اساس حصر عقلی دسته بندی کرده و تناقض را در هر دسته نشان دهند، کما اینکه گروه دوم میتوانند با حصر استقرایی این کار را انجام دهند.[۵]
»
از طرف دیگر گروه چهارم، با رد تمام دلایل نیز نمیتوانند اعتقاد به وجود خدا را مردود شمارند، بلکه باید برای نفی وجود او دلیل اقامه کنند.[۶]
آیا وجود خدا بدیهی و بی نیاز از اثبات است؟
معمولاً نظر متکلمان مسلمان این بودهاست که وجود خدا بدیهی است، از نظر بسیاری از فلاسفه خداباور همچون آکویناس وجود خدا بدیهی نیست و نیاز به اثبات دارد و مسلماً از نظر فلاسفه ندانمگرا و بیخدا وجود خدا بدیهی نیست.
از سویی دیگر، برخی از فلاسفه خداباور مانند ابن سینا و ملاصدرا ضمن اذعان به بداهت وجود خدا، به دفاع از براهین اثبات وجود خدا پرداختند و آن را مایهٔ تنبه و توجه بیشتر به این امر بدیهی دانستند.
براهین خداباورانه
تقسیم بندیها
برهانهای اثبات وجود خدا در آیینها و مذهبها و مکتبها بسیار موردتوجه بودهاند و در طول تاریخ برهانهای زیادی در اثبات وجود خدا ارائه شدهاست. بیشتر این برهانها در هر دین، کمابیش با برهانهای دینهای دیگر اشتراکاتی داشتهاند.
تقسیم بندی جان هیک
جان هیک، راههای اثبات وجود خدا را به دو گروه تقسیم مینماید:
براهین پیشینی: مستقل از تجربه، که اگر صحیح و تام باشند، ما را به قطعیتی همچون قطعیت قضایای ریاضی خواهند رساند.
براهین پسینی: یا براهین تجربی.
هیک همچنین براهین پسینی را به دو دسته تقسیم میکند:
براهینی که مدعی استدلال قریب به یقین یا برهانهای دندان شکن هستند.
براهینی که صرفا درصددند ما را قانع کنند که خداباوری محتملترین توضیح درباره جهان است.[۷]