یادگیری برای با هم زیستن
گروه انسانشناسی فرهنگی انجمن جامعهشناسی ایران در طی سلسله نشستهای خود، موضوعات مختلفی را با زوایای دید متفاوت مورد بحث قرار داده است. یکی از جلسات این گروه در سال تحصیلی 86-85 به موضوعی با عنوان " جوامع در حال یادگیری" اختصاص داشت. در این نشست، دکتر فریده مشایخ دیدگاههای خود در این زمینه بیان کرد و پس از آن، مطابق روال معمول جلسات این گروه، حاضران به بحث و تبادل نظر پیرامون مطالب گفته شده پرداختند.
دکتر مشایخ بحث خود را اینگونه آغاز کرد: در عصر اطلاعات و دانش که ما اکنون در آن به سر میبریم، "جوامع در حال یادگیری" به عنوان یک رهیافت اثربخش برای توسعه اجتماعی، زیست محیطی و توسعه انسانی پایدار شناخته شده است. بر مبنای این پیش فرض، سنخ شناسی جوامع در حال یادگیری در قرن بیست و یکم، محورهای عمده این بحث را تشکیل میدهند.
وی در ادامه، با اشاره به سند چشم انداز بیست ساله کشور، یادآور شد که براساس این برنامه، ما اکنون در دوره اقتصاد دانش بنیاد به سر میبریم که در این مسیر، برنامههای توسعه و عمران باید بر این اصل استوار باشند. بنابراین در این زمان ارزشمندترین کالا، دانش بوده و در عین حالی که ارزش دانش در به کارگیری آن است، تنها راه ساخت دانش نیز یادگیری شناخته شده است.
مشایخ با اشاره به اینکه مهمترین موضوع بحث او را چگونگی سهیم شدن در ساختن دانش در جوامع در حال یادگیری تشکیل میدهد؛ تأکید کرد که برای حرکت در وادی جوامع در حال یادگیری، باید میان آموزش و یادگیری تفاوت قائل شویم.
او برای تفهیم بیشتر منظور خود، خاطرنشان کرد: در اصول حقوق بشر، دانش به عنوان یک حق برای تک تک افراد در نظر گرفته شده و در این راستا، در همه کشورها ارائه آموزش در حال گسترش است ولی در مقابل این حق، یادگیری به خصوص در عصر دانش بنیاد، یک وظیفه محسوب میشود. در واقع ما خود به عنوان یک شهروند برای سهیم شدن در ساختن دانش برای توسعه سرمایه اجتماعی، باید به یادگیری به عنوان یک وظیفه باور داشته و در جهت آن تلاش کنیم.
وی افزود: در چنین شرایطی و در این جهان پر سرعت و تغییر، ضروری است که در گذار از جامعه صنعتی به جامعه اطلاعاتی، از تقلید کورکورانه فاصله گرفته و به سمت خلاقیت پیش رویم تا بتوانیم به جای رشد نابرابر اقتصادی، توسعه پایدار را در جامعه محقق کنیم؛ چراکه در وضعیت امروز جامعه جهانی، سرمایه انسانی به سرمایه اجتماعی که مشارکت تک تک افراد را در برنامههای مختلف جامعه میطلبد، تبدیل میشود. بنابراین باید دید تا چه اندازه ما به عنوان یادگیرنده مداوم علاقمندیم سهمی در این تغییرات داشته باشیم.
مشایخ ادامه داد: در عصر امروز، یادگیری باید به صورت شبکهای و در تعامل با دیگران اتفاق افتاده و در طول عمر تداوم داشته باشد. در عین حال دانش مجزا از زمینهای که فرد در آن درگیر است، چندان مفید نخواهد بود. بنابراین باید context را وارد فرایند یادگیری کرد.
او همچنین توضیح داد که بر پایه یکی از تعاریفی که در این باره ارائه شده، موضوع جوامع در حال یادگیری، یک مفهوم سازی از واحدهای اجتماعی است که بر فرآیند یادگیری اثرگذار است. در عین حال جوامع یادگیری رهیافت یا رویکردی است که در جهت توسعه اجتماعی و انسانی کشورها و مقابله با چالشهای عمده جوامع به کار گرفته می شود.
وی خاطرنشان کرد که در بازنمایی جوامع در حال یادگیری، هر واحد کوچکی را میتوان در چارچوب یک سیستم دید و طی آن عملکردها و بروندادهای یک شهروند، یک نظام و یک فرآیند را مورد بررسی قرار داد. از سوی دیگر، محیط یادگیری نیز باید مورد ارزیابی قرار گیرد. عملکرد یادگیری در سه حیطه شناختی، عاطفی و حسی- حرکتی دیده میشود. همچنین یادگیری در دو سطح یادگیری سطحی و یادگیری عمقی قابل مشاهده است که در یادگیری سطحی به دریافت دانش، درک و به کارگیری آن پرداخته میشود و معمولاً در نظام آموزشی ما، چارچوب یادگیری قراردادی در همین سطح باقی میماند ولی برای رسیدن به یادگیری عمقی، یعنی توانایی تجزیه و تحلیل کردن و رسیدن به تولید و خلاقیت باید بیشتر تلاش کرد که معمولاً در چارچوب آموزشهای قراردادی کمتر به این امر پرداخته میشود.
دکتر مشایخ تأکید کرد که در چارچوب هر طراحی یادگیری، ضروری است که بدانیم میخواهیم به چه سطحی دست یابیم. پس از آن باید در محیط یادگیری، دائماً منابع، فرآیندها و ضرورت ها را متحول کنیم. درواقع، در چنین وضع و حالی میبایست تکتک ما خود را نسبت به تدوین و تغییر فرآیند یادگیری مسئول بدانیم.
وی افزود: در مباحث امروز دنیا در این زمینه، چهار مورد یادگیری برای دانستن، انجام دادن، بودن و یادگیری برای با هم زیستن و مدارا و صلح مطرح است. هدف از جوامع در حال یادگیری مداوم نیز در «زمینه» و با «همیاری» بودن است. در عین حال، یادگیری یک فرایند در طول عمر است که دائماً باید در حال تداوم و تحول باشد. چنانچه به عبارتی، یادگیری را خلق دوباره خود میگویند. در چنین شرایطی، تشکیل جوامع در حال یادگیری با روی کار آمدن فناوریهای نو در محیط و مجهز شدن به مهارتهای مختلف، فعال شده است اما در عین حال باید این وسایل را در راستای اهداف مورد نظر مورد استفاده قرار داد.
مشایخ با بیان اینکه علم یادگیری در قرن بیست و یکم به عنوان یک رهیافت برای مددرسانی به رفع بسیاری از ناهنجاریها مورد توجه قرار گرفته، گفت: بنابر اعتقاد متخصصان این علم، یادگیری هنگامی اثربخش است که با مسائل روزمره فرد در ارتباط باشد و یادگیری عمقی زمانی اتفاق میافتد که با تفکر انتقادی- تحلیلی نسبت به واقعیات به تأمل و بیان آنچه پنهان است، بپردازیم. به تعبیر دیگر، پنهان را آشکار کردن و بیان آن، بر مبنای تجربیات شخصی و تأمل بر آنها به صورت کلامی یا غیرکلامی یادگیری را امکان پذیر میسازد.
وی همچنین گفت: دانش مفهومی آن چیزی است که جدا از دانش واقعیت و دانش روش کار، در یادگیری عمقی مورد توجه قرار میگیرد. حال از آنجا که همه کشورها دغدغه بیکاری، ناتوانی و حاشیه نشینی جوانان را دارند، همیشه این انتقاد به نظام های آموزشی وارد است که هم زمان با آموزشهای پایهای و با کیفیت، آنطور که باید و شاید، در تبیین نوعی صلاحیتهای کلیدی در فرد یادگیرنده موفق عمل نمیکنند که البته مهمترین این صلاحیتها، شامل مستقل عمل کردن، تعامل داشتن و با هم زیستن است. درواقع، در بیان انواع جوامع یادگیری، سیستمهای تعامل میان معلم و شاگردان، توسعه حرفهای در مقیاسهای مختلف از محلهای تا جهانی، مطالعات هماهنگ شده برای توسعه شبکهای و .... مورد توجه قرار گرفته است. در این زمینه باید توجه داشت که ارزش ارتباط به امکان شنیدن صدای همکاران و محققان بدون واسطه یا با واسطه است. حال در چنین شرایطی، اگر ما در واحد کوچک خود در ارتباط قرار بگیریم، یک شبکه یادگیری را به وجود آوردهایم ولی اگر بتوانیم فراتر رفته و با گروههای دیگر ارتباط برقرا کنیم، جوامع یادگیری را به وجود آوردهایم.