چکیده
حضرت على علیه السلام ضمن دفاع از اصول و موازین دین مبین اسلام از کار و تلاش در مسیر احیا و آبادانى جامعه دریغ نکرد و مزارع و باغهاى متعددى را احیا و آباد کرد . در مدت خلافتخویش نیز از کار غافل نگشت . در طول حیات خود اثرى گرانبها به نام «نهج البلاغه» را به یادگار گذاشت . در این اثر جاویدان بسیارى از آموزههاى الهى، سیاسى، مذهبى، اقتصادى، اجتماعى، فرهنگى و . . . آمده است .
در این مقاله سعى شده استبا بهرهگیرى از نهجالبلاغه و کتب مرتبط با آن و استفاده از اندیشههاى برخى از متفکران، کار بررسى شود و با دیدگاه جامعهشناختى مقارنه و مقایسه گردد .
واژههاى کلیدى: کار، تقسیم کار، کار آزادانه و اجبارى، بیکارى، کارهاى شایسته، کارهاى ناشایست
1 . مقدمه
هر جامعهاى براى تداوم حیات و بقا به کار و فعالیت مردم و مسؤولان احتیاج دارد . نیاز به کار از قرون باستان وجود داشته است و هرچه مىگذرد، بر اهمیت آن افزوده مىگردد . کار قسمت اعظم از زندگى انسان را در بر مىگیرد .
به عقیدهى بسیارى از متفکران اجتماعى و اندیشمندان اسلامى انسان موجودى اجتماعى است . انسانها قسمت اعظم نیازها و احتیاجات خود را از طریق کار گروهى و اجتماعى تامین مىکنند . حضرت امیرالمؤمنین على علیه السلام، اندیشمند و پیشواى برجسته شیعیان و امت اسلامى کار و تلاش را با درایتى واقعبینانه بیان نموده است .
کار از مفاهیم مهم علم جامعهشناسى است . کار سرمایه و ذخیرهى ملى است و مىتواند به رشد تمدن کمک کند . اگر افراد جامعهاى به طور نسبى بتوانند کار و شغل مناسب به دست آورند و شغل آنان متناسب با استعدادها، توانایىها و علائق آنها باشد، زمینه براى نوآورى، ابتکار، رشد و پیشرفت در ابعاد اقتصادى، اجتماعى و فرهنگى جامعه به وجود مىآید . برعکس اگر زمینههاى اشتغال و کار در جامعه محدود و تقاضا براى کار بسیار باشد، به تدریجبیکارى افزایش مىیابد . گسترش بیکارى منجر به آسیبها و پیامدهاى ناگوار در جامعه مىشود .
2 . تعریف کار
از نظر لغوى کار به معناى فعل و عمل و کردار انسان است و در اصطلاح، کار فعالیتى است نسبتا دائمى که به تولید کالا یا خدمات مىانجامد و به آن دستمزدى تعلق مىگیرد .
به عقیدهى بعضى از صاحبنظران در تعریف کار به نوع خاصى از کار توجه نشده است; بلکه کار را در مفهوم عام سرچشمهى انباشت ثروت و سرمایه و نهایتا رشد و شکوفایى جوامع تلقى کردهاند . پولکس فن (1) مىگوید:
مردم سرچشمه ثروتهاى منقول بوده و افزایش ثروت از کار و زحمت آنها ناشى مىشود . (2)
از نظر برخى از اقتصاددانان لیبرال از جمله کلسن کار عبارت است از:
استفادهاى که انسان از نیروهاى مادى و معنوى خود در راه تولید ثروت یا ایجاد خدمات مىکند . (3)
بر اساس این تعریف فعالیت و کار به طور عمده از طریق هدفها و ارزش محصولى که تولید شده معین مىگردد; به عبارت دیگر کار زمینه را براى تولید و افزایش خدمات ایجاد مىکند .
به طور کلى کار عبارت است از:
مجموعه عملیاتى که انسان با استفاده از مغز، دستها، ابزار و ماشینها براى استفادهى عملى از ماده روى آن انجام مىدهد و این اعمال نیز متقابلا بر انسان اثر مىگذارد و او را تغییر مىدهد . (4)
بر اساس تعریف مذکور کار داراى سه خصوصیت است:
نخست، کار مبتنى بر فعالیت فکرى و بدنى است;
دوم، از طریق کار، کالایى تولید مىشود یا خدمتى عرضه مىگردد;
سوم، در قبال انجام کار، دستمزدى پرداخت مىگردد .
در اندیشهى حضرت على علیه السلام مىتوان به صورت استنباطى کار را چنین بیان نمود: کار عبارت است از تلاش و کوشش انسانها براى آماده کردن زاد و توشهى آخرت در دوران زندگى در دنیاى مادى .
حضرت على علیه السلام مىفرماید: فعلیکم بالجد و الاجتهاد، و التاهب، و الاستعداد، و التزود فى منزل الزاد; (5) بر شما باد به تلاش و کوشش، آمادگى و آماده شدن و جمع آورى زاد و توشهى آخرت در دوران زندگى .
از دیدگاه على علیه السلام در جامعه یکى از حقوق اولیهى مردم این است که همه حق دارند، شاغل باشند . کار کوچکى و بزرگى ندارد; مگر با توجه به کارى که انجام مىدهند و هرکس اعم از مرد و زن پاداش کار خود را خواهد دید .
3 . ارزش و اهمیت کار
یکى از معیارهاى مهم براى پیشرفت و سعادت جوامع توجه به شکل، نوع و کیفیت کار و فعالیت است . در برخى از جوامع بین اشکال کار یدى و فکرى تمایزاتى وجود داشته است . کارهاى یدى و فیزیکى فاقد ارزش بود و معمولا این فعالیتها وکارها به اقشار پایین جامعه واگذار مىشد . براى مثال در شهرهاى یونان باستان و در اروپاى قرون وسطى و در جوامع کاستى (6) چنین چیزى وجود داشته است; در حالى که در برخى از جوامع و ادیان الهى و آسمانى عموما به کار و فعالیت و به ویژه کارهاى فیزیکى توجه فراوان مىشده است . پیامبران الهى خود بر کار و فعالیت تاکید داشته و خود به آن مىپرداختند .
پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله قبل از بعثت گوسفندچرانى مىکرد و با مال و سرمایهى خدیجه علیها السلام تجارت مىنمود . حضرت موسى علیه السلام نیز گوسفند چرانى مىنمود . حضرت ابراهیم علیه السلام به کارهاى چوپانى و بنایى اشتغال داشت و حضرت ادریس علیه السلام خیاط و حضرت نوح علیه السلام نجار بوده است . (7)
در زمینهى احترام و بزرگداشت کار و تلاش مفید و سودمند حضرت رسول صلى الله علیه و آله صرفا به تمجید و تعریف نپرداخته است . بلکه دستى را مىبوسد که از کار ورم کرده و پینه بسته است و مىفرماید:
این دستى است که خدا و پیامبرش آن را دوست دارند . (8)
حضرت محمد صلى الله علیه و آله باز مىفرماید: خداوند بندهى باایمان پیشهور را دوست دارد و هیچیک از شما غذایى گواراتر از دسترنجخود نخورده است . (9)
علاوه بر پیامبر اسلام صلى الله علیه و آله ائمهى اطهار علیهم السلام هر کدام به کار و فعالیت مىپرداختند . پس از رسول اسلام، امیرالمؤمنین علیه السلام از هرکس متواضعتر بود . در امور خانه به همسر خویش کمک مىکرد و شخصا به کار و تلاش در مزرعه مىپرداخت .
با کلنگ زمین را مىکند و آن را شیار و آبیارى مىکرد و بارهاى هستهى خرما را روى شانه مىگذاشت و به صحرا مىبرد و بر زمین مىفشاند و اگر یک دانهاى از آن بر زمین مىافتاد، خم مىشد و آن را بر مىداشت و مىفرمود: امروز هسته است و فردا خرما . (10)
حضرت على علیه السلام در طول عمر خویش علاوه بر رسالت زمامدارى و امامتبه کارهاى زراعت و باغبانى مىپرداخت و درآمد آن را صرف فقرا و یتیمان و اقشار پایین جامعه مىنمود . در مورد اهمیت و ارزش کار و تلاش مىگوید:
کشیدن سنگهاى گران از قلههاى کوه، نزد من از منت دیگران کشیدن محبوبتر است . مردم به من مىگویند: کار براى تو عیب است و حال آن که عیب آن است که انسان دستسئوال نزد مردم دراز کند . (11)
در اندیشه و مرام امام على علیه السلام کار از تقدس و احترام خاص برخوردار است; به همین رو مقرر داشت که برترى بعضى از مردم بر برخى دیگر صرفا بر اساس کار و فعالیتباشد; نه حسب و نسب موروثى و امتیازات قبیلهاى و عشیرهاى ، چنان که گفت: «پاداش هرکس در قبال هر کارى است که انجام مىدهد .»
و در اینباره چنان سخت گرفت که معروف شد، على یاور هر کسى است که کار مىکند و دشمن آن کسى است که به گدایى مىپردازد . (12)
4 . ملاکها و معیارها در انتخاب شغل و کار
در مورد انتخاب شغل و کار نظرهاى گوناگونى مطرح شده است . برخى از صاحبنظران معتقدند که افراد در انتخاب شغل آزادند و برخى انتخاب شغل را با ساختار اقتصادى و اجتماعى جامعه مرتبط مىدانند . حال سئوالات ذیل مطرح مىشود: آیا انتخاب شغل با آگاهى همراه استیا نه؟
آیا انتخاب شغل و کار بر اساس جبر استیا اختیار؟
آیا انتخاب شغل تصادفى استیا نه؟
آیا انتخاب شغل آگانهاستیا ناآگاهانه؟
آیا انتخاب شغل عقلانى استیا بر اساس عواطف و احساسات؟
از دیدگاه برخى از محققان انتخاب شغل امرى تصادفى است و افراد بهصورت شانسى شغلى را انتخاب مىکنند; در مقابل عدهاى عامل اراده را در این امر مهم مىدانند .
بعضى از صاحبنظران از جمله آدامس (13) 1957م اظهار مىدارد:
انتخاب شغل افراد بر اساس آگاهى و تامل صورت مىگیرد; در حالى که به نظر فروید (14) کار و فعالیت و انتخاب شغل به طور ناآگاهانه انجام مىشود بهعبارت دیگر عامل اجبار و فشار و اضطراب باعث مىشود تا افراد هرکدام کارى را انتخاب کنند . (15)
یکى از ملاکها و معیارهاى حضرت على علیه السلام پیرامون کار و انتخاب شغل آگاهى داشتن و شناخت لازم به کار است; زیرا کار توام با آگاهى در مسیر زندگى و ترقى افراد نقش مؤثر دارد; چنان که ایشان مىفرماید:
فان العامل بغیر علم کالسائر على غیر طریق فلایزیده بعده عن الطریق الواضح الا بعدا من حاجته و العامل بالعلم کالسائر على الطریق الواضح; (16) عمل کننده بدون آگاهى چون روندهاى است که بیراهه مىرود . پس هرچه شتاب کند، از هدفش دورتر مىشود و عمل کننده از روى آگاهى، چون روندهاى بر راه راست است .
هم چنین على علیه السلام مىفرماید: اذا ارتایت فافعل; (17) هر گاه نظر و تامل کردى، عمل کن (یعنى در هر کارى نخستباید فکر کرد; آنگاه انجام داد).
از نظر على علیه السلام اخلاص از ملاکها و معیارهاى دیگر در کارها و فعالیتها است . على علیه السلام فرمود:
خیر العمل ما صحبه الاخلاص; (18) بهترین عمل آن است که با اخلاص همراه باشد .
باز مىفرماید: صلاح العمل بصلاح النیه ; (19) صلاح و درستى عمل به خالص بودن نیت است .
از این سخنان چنین استنباط مىشود که اخلاص در عمل یکى از شرایط مهم در زندگى انسانها بهویژه در زمینهى کار و فعالیت است; زیرا عمل خالص علاوه بر نفع شخصى و مادى براى افراد، داراى منافع اخروى است; هم چنین در اصلاح و گرایش مردم و جامعه به سوى کمال و سعادت دنیوى و اخروى نقش ارزنده دارد .
5 . کار از دیدگاههاى فیزیولوژى و روانشناسى
از این منظر وضعیت فیزیکى، اندامها، ماهیچهها، دستگاههاى تنفسى، عصبى و جز اینها در ارتباط با کار و تلاش مورد توجه قرار مىگیرد . موضوعاتى که در این دیدگاه مطرح است، عبارتند از:
1- تاثیر محیط کار بر قواى انسانى;
2- توانایى ارگانیسم انسان بر محیط کار;
3- توانایىهاى بدنى انسان .
در این زمینه که چه عاملى باعثخستگى در محیط کار مىشود و با چه راهکارهایى مىتوان خستگى را در محیط کار کاهش داد، على علیه السلام مىفرماید:
قلیل مدوم علیه خیر من کثیر مملول منه; (20) کار اندک که به آن ادامه داده شود، بهتر از کار بسیار است که خستگى آورد (از کار زیاد و خستگىآور پرهیز کنید که نشاط و نوآورى را سلب مىکند).
باز مىفرماید: دلها همانند بدنها، خسته و افسرده مىشوند; پس براى آنها لطایف حکمتآمیز و جالب برگزینید . (21) از این مطلب استنباط مىشود که با ایجاد تنوع و نوآورى در محیط کار مىتوان از ملامت و خستگى جلوگیرى کرد و زمینههاى رضایت را فراهم نمود .
6 . کار آزدانه و غیر آزادانه (اجبارى)
بررسىهاى به عمل آمده حاکى از آن است که در مواردى کار موجب استثمار و از خود بیگانگى (22) انسان مىگردد .
اگر انتخاب کار، ناصحیح و با فرد ناسازگار باشد، آثار مضرى خواهد داشت . چنانچه کار براى فردى که آن را انجام مىدهد، امرى خارجى تلقى شود، در معناى خاص کلمه، از خود بیگانهکننده است .
برخى از کارهاى از خود بیگانهکننده عبارتند از:
1- کارها و فعالیتهایى که به نوعى سلبکنندهى شخصیت افراد باشد;
2- کارى که فرد علاقهمند به آن نباشد;
3- کارى که فرد از روى اختیار و آزادى انجام ندهد;
4- کارهایى که فرد در پایان روز بهمانند برده از آن فرار مىکند و براى وى مفید نباشد;
5- کارهایى که خم و راستشدنى بیش نیستند .
از نظر حضرت امیرالمؤمنین علیه السلام بر پایه دو عامل آبادى و عمران زمین و پاداش عادلانه براى کار مىتوان جامعهاى سالم بنا نهاد . ایشان از کار فاقد اختیار و رضایت نهى مىکرد و به مسئولان و زمامداران توصیه مىکرد، در امور و فعالیتها مردم را مجبور نسازند .
یکبار مردم یکى از ایالات به نزد وى آمده، گفتند: در سرزمین آنها نهرى بوده که گذشت روزگار مجراى آن را خراب کرده و اگر از نو حفر و ترمیم گردد، براى آنها درآمد و سود زیادى خواهد داشت . آنان از على علیه السلام خواستند که به فرماندار خود در آن سرزمین دستور دهد که مردم آنجا را براى کمک در ترمیم و نوسازى نهر تخریب شده مجبور سازد . ایشان حفر مجدد نهر را پذیرفتند; ولى با مجبور ساختن مردم براى چنین امرى مخالفت کردند .
امام على علیه السلام به عامل خود به نام قرظه بن کعب چنین نوشت:
. . . از من خواستند که به تو بنویسم که آنان را به کار وادار کنى و مردم را براى حفر نهر گردآورى . . . . به نظر من کسى را نباید به کارى که نمىخواهد مجبور ساخت . آنان را به نزد خود بخوان، اگر نهر آن چنان باشد که تعریف کردهاند، هرکسى که بخواهد کار کند، او را به کار بخوان و نهر باید از آن کسانى باشد که کار کردهاند; نه کسانى که در آن شرکت نجستهاند . . . . (23)
مجبور ساختن افراد براى انجام کارها امرى ناشایست است . آن کارى صحیح است که افراد با میل و علاقه انجام دهند .
چنان که آمد، على علیه السلام کار اندکى را که با اشتیاق تداوم یابد، بهتر از کار فراوانى شمردهاست که رنج آور باشد .
کار باید بر اساس آزادى و میل باشد، نه اجبارى و حتى نباید در کارى سودمند، مردم را اجبار کرد . فعالیتها و کارهاى اجبارى پیامدهاى ذیل را به همراه دارد:
نخست، کارهاى غیر آزادانه از شکوفایى استعدادها و توانایىهاى انسان جلوگیرى مىکند و زمینهى رشد، نوآورى، ابداع و ابتکار افراد را تقلیل مىدهد .