بیت 506
گفت شیر : ار روشنی افزون شدی زهره اش بدریدی و دل ، خوی شدی
بیت 507
این چنین گستاخ ز آن می خاردم کو در این شب ، گاو می پندارم
شیر و گاو : رجوع شود به بیت 503
بیت 519
از سر تقصیر آن صوفی رَمه خر فروشی در گرفتند آن همه
بیت 521
هم در آن دم خر بفروختند لوت آوردند و ، شمع افروختند
خر : مالی از ثروتمند که در میان تهیدستان قرار گیرد .
بیت 536
خر برفت و خر برفت آغاز کرد زین حرارت ، جمله را انباز کرد
مصراع اوّل : ضرب المثل معروف .
بیت 537
زین حراره پای کوبان تا سحر کت زنان ، خر رفت خررفت ای پسر
بیت 538
از ره تقلید ، آن صوفی همین خر برفت آغاز کرد اندر حنین
مصراع های دوّم از دو بیت بالا : رجوع شود به بیت 536
بیت 541
رخت از حجره برون آورد او تا به خر بربندد آن همراه جو
بیت 542
تا رسد در همرهان او می شناخت رفت در آخر خررا خود نیافت
بیت 544
خادم آمد گفت صوفی ، خر کجاست ؟ گفت خادم : ریش بین ، جنگی بخاست
خر : ترکیب و دارائیی که صاحبش آن راگم کرده باشد ولی خودش از آن بی خبر باشد .
بیت 545
گفت : من خر را به تو بسپرده ام من تو را به خر توکَّل کرده ام
خر: مراد از خر ، چیزیست که به امانت گذارند .
بیت 551
تو جگر بندی میان گُربکان اندر اندازیُّ و ، جویی ز آن نشان ؟
گُربکان : افراد و ندارو بی چیزی که اگر امانتی نزد آنها بگذارند زود خود را صاحب آن کنند.
بیت 552
در میان صد گرسنه گِرده یی بیش صد سگ ؤ گربه پژمردهای
صد سگ : انبوه افرادی که گرسنه باشند و به محض اینکه غذایی در نزدشان به امانت سپرده شود بخورند .
گربه پژمرده : مالی که در اختیار شخص نیازمند گذاشته شود .
بیت 554
تو نیایی و ، نگویی مرمرا که خرت را می برند ای بی نوا ؟
بیت 555
تا خر از هرکه بود من و اخرم ورنه توزیعی کنند ایشان زرم
خر در دو بیت : فوق : مراد مال و ثروتی که به غارت رفته باشد .
بیت 587
زهره نه کس را که لقمه نان خورد ز آنکه آن لقمه رُبا گاوش برد .
گاو بردن : صورت دیگری از گاو آوردن که به معنی سبک دستی در امر دزدی و فریبکاری و حیله سازی است .
بیت 593
والله ار سوراخ موشی در روی مبتلای گربه چنگال شوی
(سوراخِ) موش : راه فرار از مشکلات .
گربه (چنگالی) کسی که از سوی حق تعالی مأمور آزار رساندن به خلق باشد .
بیت 596
در میان مار و کژدم گر تو را با خیالاتِ خوشان دارد خدا
بیت 597
مار و کژدم مر تو را مونس بود کآن خیالت ، کیمیای مس بود
مار کژدم در دو بیت فوق : رنج و تلخیهای زندگی .
بیت 602
آن یکی در چشم تو باشد چو مار هم وی اندر چشم آن دیگر ، نگاه
مار : رنج و سختی که در نظر بعضی ها شیرین و بعضی ها همچو مار گزنده باشد .
بیت 604
کاندر این یک شخص ، هر دو فعل ، هست گاه ماهی باشد او و ، گاه شست
ماهی و (شست = قلاب ماهی گیری ) : دو فعل متضاد که در یک شخص باشد .
بیت 617
چون مگس حاضر شود در هر طعام از وقاحت بی صَلا و بی سلام
مگس : مراد افراد بی شرمی که بدون دعوت بر سر هر غذایی می نشینند بدون اینکه سلامی و عرض ادبی بکنند .
بیت 635
قوت ایمانی در ین زندان کم است وانکه هست از قصدِ این سگ دَرخَم است
سگ : شیطان درنده خوو مهاجم که هماره در حال ربودن ایمان آدمیان است .
بیت 638
یک سگ است ، و در هزاران می رود هرکه در وی رفت ، او او میشود
سگ : شیطان که با وجود یکی بودن می تواند بر همگان نفوذ کند .
بیت 657
حاضر آوردند چون فتنه فروخت اشترِ کُردی که هیزم می فروخت
اشتر : چهار پا یا وسیله درآمدی که چند تن از انسانهی مفلس او را از دست صاحبش در بیاورند .
بیت 659
اشترش بردند از هنگام چاشت تا به شب افغان او سودی نداشت
بیت 660
بر شتر بنشست آن قحط گران صاحب اُشتر ، پی اِ شتر ، دوان
شتر : رجوع شود به بیت 657
بیت 666
هان و هان با او حریفی کم کنید چونکه گاو آرَد ، گره محکم کنید
گاو بر آوردن : رجوع شود به بیت 587
بیت 672
چون شبانه از شتر آمد به زیر کُرد گفتش :منزلم دورست و دیر
بیت 673
بر نشستی اشترم را از پگاه جور ها کردم ، کم از اَخراجِ کاه
اشتر : رجوع شود به 657
بیت712
چون زر اندود است خوبی دربشر ورنه چون شد شاهد تو پیره خر
(پیره ) خر : محبوبی زیبارو که بر اثر گذشت زمان زشت و نفرت انگیز میشود .
بیت723
حرف قرآن را ضریران ، معدن اند خر نبینند و ، به پالان بر زنند
بیت 724
چون تو بینایی ، پیِ خر رو که حبست چند پالان دوزی ، ای پالان پرست
بیت 725
خر چو هست ، آید یقین پالان تو را کم نگیرد نان ، چو باشد جان تو را
بیت 726
پشت خر دکّان و مال و مکسبست دُرّ قلبت ، مایه صد قالبست
بیت 727
خر برهنه بر نشین ای بو الفضول خر برهنه نه که راکب شد رسول ؟
خر : منظور « معنی اصلی » است که انسانهی کور دل از دیدن آن محرومند .
بیت 729
شد خر نفس تو ، بر میخیش بند چون بگریزد زکارو بار چند ؟
خر : نفس امّاره که از فرمان خدای تعالی گریخته است .
بیت 751
چون رسد آنجا ، ببیند گرگ و شیر عمر ضایع ، راه دور و ، روز دیر
گرگ و شیر : دامگاه شیطان و نفس امّاره که پر از حیوانات درنده می باشد و انسانها را با خُدعه و نیرنگ به آن سو می کشند .
بیت 754
ذکر حق کن ، بانگ غولان را بسوز چشم نرگس را از این کرکس بدوز
کرکس : کنایه از دنیا .
بیت 791
نسیت خفّا شک عدوّ آفتاب او عدوّ خویش آورد درحجاب
خفاشک : انسانهایی که خود سبب رنج و عذاب خود هستند و به دیگران ضرر نمی رسانند و سُخن محسوب نمیشوند .
بیت 800
گازُ ری گر خشم گیرد ز آفتاب ماهیی گر خشم می گیرد ز آب
ماهی : مراد افرادی که بر دیگران خشم بگیرند و خود را هلاک سازند (و یا دیگران باعث هلاکت آنها شوند ) خشمشان به دیگران آسیبی نمی رساند .
بیت 847
کاندر آن خانه گُهر یا گندم است ؟ گنج زر ، یا جمله مار و کژدم است ؟
مار و کژدم : چیزی مضرّ و بی ارزش در مقابل چیزی مفید و گرانبها .
بیت 925
چون ز رویش مُرتَضی شد دُرفِشان گشت او شیر ندا در مَرْج جان
شیر (خدا ) : لقب حضرت علی (ع) .
بیت 933
حق آن نور و حق نورانیان کاندر آن بحرند همچون ماهیان
ماهیان : انبیاء و اولیاء به ماهیانی تشبیه شدهاند که در دریای نور و معانی شناورند .
بیت 952
جفت کردن اسب و اشتر را عَرَض جوهرِ کُرّه بزاییدن غَرَض
اسب و اشتر : دو چیزی که علت بوجود آمدن امری هستند و برای تحقق این امر باید جفت آنها حضور داشته باشد و به عبارتی لازم و ملزوم یکدیگرند .
بیت 975
نقل اعراض است این بحث و مقال نقل اعراض است این شیرو شگال 1
شیر : مثالی برای فهماندن انتقال عرضها .
بیت 1013
کوز اوّل دم که با من یار بود همچو سگ در قحط ، بس گُه خوار بود
سگ: مراد افراد سستی که همراه دوستانشان به دنبال کارهای زشت و نا پسند می روند .
بیت 1036
هم زمین و بحر هم مِهر و فلک زنده از وی همچو از دریا سَمک
سَمَک : ماهی ، مثال جز برای کل موجودات که از فکر زندهاند .
بیت 1037
پس چرا از ابلهی پیش تو کور تن سلیمان است ، اندیشه چو مور ؟
مور : اندیشه از دیدگاه صورت پرستان به مورچه تشبیه شده است .
بیت 1038
می نماید پیش چشمت کُه بزرگ هست اندیشه چو موش و ، کو ه گرگ
موش : مراد فکر است از دیدگاه صورت پرست که خیلی کوچک مینماید.
گرگ : مراد ظواهر است از دیدگاه صورت پرست که خیلی بزرگ مینماید .
بیت 1040
وز جهانِ فکرتی ای کم ز خر ایمن و غافل چو سنگ بی خبر
خر: مراد انسانهایی هستند که از اندیشیدن بدورند .
بیت 1041
ز آنکه نقشی ، و زخرد بی بهرهای آدمی خو نیستی خر کرّهای
خر کرّه : رجوع شود به توضیح بیت بالا .
بیت 1113
تو مرا باور مکن کز آفتاب صبر دارم من و یا ماهی ز آب
ماهی : موجودی که به محیطی ( یا به معشوقی )دل بندد و جدایی از آن مرگش را موجب شود.
بیت 1116
جمله هستیها از این رَوضه چرند گر براق و تازیان ور خود خرند
براق و اسب عربی و الاغ : مراد تمام موجوداتند که از باغ فیوضات ربّانی فیض میبرند .(براق و اسب عربی و الاغ اشاره است به مردم از حیث تفاوت مرتبه روحی آنان ) .
بیت 1131
بازه آن باشد که باز آید به شاه بازِ کور است آنکه شدگم کرد راه
باز: پرنده ای شکاری : منظور انسانهایی هستند که اگر از اطرافیان و صاحبان اختیار خود دور شوند باید باز گردند وگرنه گمراه میشوند .
1 – شَگال : شغال ، بعضی نیز آن را با کسره شین خواندهاند به معنی پای بند ستور .