بخش اول که آغاز این سوره را تشکیل مى دهد منطق مشرکان را شدیدادرهم مى کوبد, و بهانه جوییهاى آنها را مطرح کرده و پاسخ مى گوید, و آنها را از عذاب خدا و حساب قیامت و مجازاتهاى دردناک دوزخ بیم مى دهد, و به دنبال آن قسمتهایى از سرگذشت اقوام پیشین را بازگو مى کند.
در بخش دوم براى تکمیل این بحث قسمتى از دلائل توحید ونشانه هاى عظمت خدا در جهان آفرینش را بیان مى کند.
بخش سوم فشرده بسیار جامع و جالبى از صفات مؤمنان راستین ((عباد الرحمن )) و بندگان خالص خداست که در مقایسه با کفار متعصب و بهانه گیر وآلوده اى که در بخش اول مطرح بودند, موضع هر دو گروه کاملا مشخص مى شود.
این صفات مجموعه اى است از اعتقادات , عمل صالح , مبارزه با شهوات ,داشتن آگاهى کافى , و تعهد و احساس مسؤولیت اجتماعى .
و نام این سوره از آیه اول آن گرفته شده که از قرآن تعبیر به ((فرقان ))(جداکننده حق از باطل ) مى کند.
فضیلت تلاوت سوره :.
در حدیثى از پیامبر(ص ) چنین آمده است : ((کسى که سوره فرقان را بخواند(و به محتواى آن بیندیشد و در اعتقاد و عمل از آن الهام گیرد) روز قیامت مبعوث مى شود در حالى که در صف مؤمنان به رستاخیز است , کسانى که یقین داشتند که قیامت فرا مى رسد و خداوند مردگان را به زندگى جدید باز مى گرداند)).
به نام خداوند بخشنده بخشایشگر.
(آیه ) برترین معیار شناخت :.
این سوره با جمله ((تبارک )) آغاز مى شود که از ماده ((برکت )) است و مى دانیم برکت داشتن چیزى عبارت از آن است که داراى دوام و خیر و نفع کامل باشد.
مى فرماید: ((زوال ناپذیر و پربرکت است کسى که قرآن را بر بنده اش نازل کرد,تا بیم دهنده جهانیان باشد)) (تبارک الذى نزل الفرقان على عبده لیکون للعالمین نذیرا).
جالب این که مبارک بودن ذات پروردگار به وسیله نزول فرقان , یعنى قرآنى که جداکننده حق از باطل است معرفى شده , و این نشان مى دهد که برترین خیر وبرکت آن است که انسان وسیله اى براى شناخت شناخت حق از باطل در دست داشته باشد!.
البته مقام عبودیت و بندگى خالص است که شایستگى نزول فرقان و پذیراشدن معیارهاى شناخت حق از باطل را به وجود مى آورد.
(آیه )این آیه , خداوند را که نازل کننده فرقان است به چهار صفت توصیف مى کند که یکى در حقیقت پایه و بقیه نتیجه ها و شاخه هاى آن است .
نخست مى گوید: ((او خدایى است که مالکیت و حکومت آسمانها و زمین منحصر به اوست )) (الذى له ملک السموات والا رض ).
آرى ! او حاکم بر کل عالم هستى و تمام آسمانها و زمین است , و چیزى ازقلمرو حکومت او بیرون نمى باشد.
سپس به نفى عقاید مشرکان یکى پس از دیگرى پرداخته , مى گوید: ((و(خدایى که ) فرزندى براى خود انتخاب نکرد)) (ولم یتخذ ولدا).
و به این ترتیب اعتقاد نصارى را به این که حضرت ((مسیح ))(ع ) فرزند خدااست و یا یهود که ((عزیر)) را فرزند خدا مى دانستند و همچنین اعتقاد مشرکان عرب را نفى مى نماید.
سپس مى افزاید: ((او شریکى در مالکیت و حاکمیت بر عالم هستى ندارد))(ولم یکن له شریک فى الملک ).
و اگر مشرکان عرب , اعتقاد به وجود شریک یا شریکهایى داشتند, و آنها رادر عبادت شریک خدا مى پنداشتند قرآن همه این موهومات را نفى و محکوم مى کند.
و در آخرین جمله مى گوید: ((او تمام موجودات را آفریده (نه تنها آفریده )بلکه تقدیر و تدبیر و اندازه گیرى آنها را دقیقا معین کرده است )) (وخلق کل شى فقدره تقدیرا).
نه همچون اعتقاد ((ثنویین )) که بخشى از موجودات این عالم را مخلوق ((یزدان )) مى دانستند و بخشى را مخلوق ((اهریمن ))! و به این ترتیب آفرینش وخلقت را در میان یزدان و اهریمن تقسیم مى کردند.
(آیه )در این آیه بحثى را که در آیات گذشته در مورد مبارزه با شرک وبت پرستى بود را ادامه داده , و مشرکان را در واقع به محاکمه مى کشد و براى برانگیختن وجدان آنها, با منطقى روشن و ساده و در عین حال قاطع و کوبنده سخن مى گوید, مى فرماید: ((آنها خدایانى غیر از پروردگار عالم (که اوصافش قبلا گذشت )انتخاب کردند (خدایانى ) که مطقا خالق چیزى نیستند, بلکه خودشان مخلوقند))(واتخذوا من دونه آلهه لا یخلقون شیئا وهم یخلقون ).
وانگهى انگیزه آنها براى پرستش بتها چه مى تواند باشد؟ بتهایى که ((حتى مالک سود و زیان خود و مالک مرگ و حیات و رستاخیز خویش نیستند)) تا چه رسدبه دیگران (ولا یملکون لا نفسهم ضرا ولا نفعا ولا یملکون موتا ولا حیوه ولا نشورا).
اصولى که براى انسان اهمیت دارد همین پنج امر است : مساله سود و زیان ومرگ و زندگى و رستاخیز و به راستى اگر کسى مالک اصلى این امور نسبت به ماباشد شایسته پرستش است .
این بتها نه تنها در این دنیا مشکلى را براى بندگان خود حل نمى کنند که درقیامت نیز کارى از آنها ساخته نیست .
(آیه )این آیه به تحلیلهاى کفار و یا صحیحتر بهانه جوئیهاى آنها, در برابردعوت پیامبر(ص ) پرداخته چنین مى گوید: ((و کافران گفتند: این فقط دروغى است که او ساخته , و گروهى دیگر او را بر این کار یارى داده اند))! (وقال الذین کفروا ان هذا الا افک افتریه واعانه علیه قوم آخرون ).
ولى قرآن در جواب آنها فقط یک جمله مى گوید و آن این که : ((آنها با این سخن خود مرتکب ظلم و دروغ و باطل شدند)) (فقد جاؤا ظلما وزورا).
((ظلم )) از این نظر که مردى امین و پاک و راستگو همچون پیامبر اسلام (ص ) رامتهم به دروغ و افترا بر خدا با همدستى جمعى از اهل کتاب کردند, و به مردم وخود نیز ستم نمودند, و دروغ و باطل از این نظر که سخن آنها کاملا بى اساس بود,زیرا بارها پیامبر(ص ) آنها را دعوت به آوردن سوره ها و آیاتى همچون قرآن کرده بود و آنها در برابر این تحدى عاجز و ناتوان شده بودند.
(آیه )این آیه به یکى دیگر از تحلیلهاى انحرافى و بهانه هاى واهى آنان در مورد قرآن پرداخته , مى گوید: ((آنها گفتند: (این همان ) افسانه هاى پیشینیان است که وى آن را رونویس کرده ))! (وقالوا اساطیر الا ولین اکتتبها).
او براى رسیدن به این مقصد, همه روز از دیگران بهره گیرى مى کند ((و این کلمات هر صبح و شام بر او املا مى شود))! (فهى تملى علیه بکره واصیلا ).
(آیه )در این آیه به عنوان پاسخگویى به این اتهامات بى پایه مى فرماید:((بگو: کسى آن را نازل کرده است که اسرار آسمانها و زمین را مى داند)) (قل انزله الذى یعلم السر فى السموات والا رض ).
اشاره به این که محتواى این کتاب و اسرار گوناگونى که از علوم و دانشها,تاریخ اقوام پیشین , قوانین و نیازهاى بشرى , و حتى اسرارى از عالم طبیعت واخبارى از آینده در آن است نشان مى دهد که ساخته و پرداخته مغز بشر نیست , و باکمک این و آن تنظیم نشده , بلکه مولود علم کسى است که آگاه از اسرار آسمان وزمین است و علم او بر همه چیز احاطه دارد.
ولى با این همه راه بازگشت را به روى این کج اندیشان مغرض و دروغگویان رسوا باز مى گذارد و در پایان آیه مى گوید: درهاى توبه و بازگشت به سوى خدا به روى همه شما باز است ((چرا که او آمرزنده و مهربان بوده و هست )) (انه کان غفورا رحیما).
به مقتضاى رحمتش , پیامبران را ارسال و کتب آسمانى را نازل نموده , و به مقتضاى غفوریتش گناهان بى حساب شما را در پرتو ایمان و توبه مى بخشد.
آیه شان نزول : روزى پیامبر(ص ) در کنار خانه خدا نشسته بود,((عبدللّه بن ابى امیه مخزومى )) در برابر او قرار گرفت و گفت : ((اى محمد! تو چنین مى پندارى که رسول پروردگار عالمیانى , اما پروردگار جهانیان و خالق همه مخلوقات شایسته نیست , رسولى مثل تو انسانى همانند ما داشته باشد, توهمانند ما غذا مى خورى , و همچون ما در بازارها راه مى روى !)).
پیامبر(ص ) عرضه داشت : بار پروردگارا! تو همه سخنان را مى شنوى , و به هر چیز عالمى , آنچه را بندگان تو مى گویند مى دانى (خودت پاسخ آنها را بیان فرما)این آیه و سه آیه بعد از آن نازل شد و به بهانه گیریهاى آنها پاسخ داد.
تفسیر:.
چرا این پیامبر گنجها و باغها ندارد؟.
از آنجا که در آیات گذشته بخشى از ایرادهاى کفار در باره قرآن مجید مطرح گردید و به آن پاسخ داده شد,در اینجا بخش دیگرى را که مربوط به رسالت شخص پیامبر است مطرح کرده وپاسخ مى گوید.
مى فرماید: ((آنها گفتند: چرا این رسول , غذا مى خورد و در بازارها راه مى رود))؟! (وقالوا مال هذا الرسول یاکل الطعام ویمشى فى الا سواق ).
در حالى که او مى خواهد هم ابلاغ دعوت الهى کند و هم بر همه ماحکومت نماید!.
اصولا آنها معتقد بودند افراد با شخصیت نباید شخصا براى رفع حوائج خودبه بازارها گام بگذارند, باید ماموران و خدمتگذاران را به دنبال این کار بفرستند.
سپس افزودند: ((چرا لااقل فرشته اى (از سوى خدا) بر او فرستاده نشده که (به عنوان گواه صدق دعوتش ) همراه او, مردم را انذار کند))؟! (لولا انزل الیه ملک فیکون معه نذیرا).
(آیه )بسیار خوب به فرض که قبول کنیم رسول خدا مى تواند انسان باشد, ولى آخر چرا یک انسان تهى دست و فاقد مال و ثروت ؟ ((چرا گنجى از آسمان براى او انداخته نمى شود و یا لااقل چرا باغى ندارد که از آن بخورد و امرار معاش کند؟! (او یلقى الیه کنز او تکون له جنه یاکل منها).
و باز به اینها قناعت نکردند و سرانجام با یک نتیجه گیرى غلط او را متهم به جنون ساختند چنانکه در پایان همین آیه مى خوانیم : ((و ستمگران گفتند: (اى مردمى که به او ایمان آورده اید) شما تنها از یک انسان مجنون و کسى که مورد سحرساحران قرار گرفته است پیروى مى کنید))! (وقال الظالمون ان تتبعون الا رجلا مسحورا) چرا که آنها معتقد بودند ساحران مى توانند در فکر و هوش افراد دخالت کنند و سرمایه عقل را از آنها بگیرند؟.
(آیه )این آیه پاسخ همه اینها را در یک جمله کوتاه چنین بیان مى کند:((ببین چگونه براى تو مثلها زدند, و به دنبال آن گمراه شدند, آنچنان که قدرت پیداکردن راه را ندارند)) (انظر کیف ضربوا لک الا مثال فضلوا فلا یستطیعون سبیلا ).
این جمله تعبیر گویایى است از این واقعیت که آنها در مقابل دعوت حق وقرآنى که محتواى آن شاهد گویاى ارتباطش با خداست به یک مشت سخنان واهى و بى اساس دست زده و مى خواهند با این حرفهاى بى پایه , چهره حقیقت رابپوشانند.
(آیه )این آیه همانند آیه قبل روى سخن را به پیامبر(ص ) کرده به عنوان تحقیر سخنان آنها, و این که قابل جوابگویى نیست مى فرماید: ((زوال ناپذیرو بزرگ است خدایى که اگر بخواهد براى تو بهتر از این قرار مى دهد, باغهایى که اززیر درختانش نهرها جارى باشد, (و اگر بخواهد) براى تو قصرهاى مجلل قرارمى دهد)) (تبارک الذى ان شا جعل لک خیرا من ذلک جنات تجرى من تحتهاالا نهار ویجعل لک قصورا).