مصدق شخصیتی که ازنو باید شناخت
در مورد روز بیست ونهم اسفند روز ملی شدن نفت وقهرمان آن مصدق ، بسیاری ازدوست و دشمن از او سخن گفتند و مقایسه ها نمودند و چه بسا ببهانه دوستی نیش های دشمنانه زدند از رادیوی بی بی سی که متعلق به کودتاچیان بوده و هنوز هم هست تا به اصطلاح مورخینی که از هویدا معما ساختند تا شا ید بر سیاستهای توسعه طلبانه چندین قرنی پرده ای بکشند، از مرتجعین داخلی که بهنگام بحران از نیک براون کمک گرفتند و امروز ا نتخابات پانزده درصدی را در صداوسیمای غاصبانه شان حماسه نامیدند و..... اما چرا مصدق اسطوره شد و بسیاری در این آرزو ماندند – زندگی او – تقوای سیاسی او – قول و عمل او و....هنوز هم زبانزد خاص و عام است – با آنکه بسیاری تلاش کرده و می کنند که بر این خصوصیات پرده بکشند ولی او روز بروز بخاطر ادعاهای واهی مدعیان دین و تقوا که بعنوان دروغگویان بزرگ تاریخ برای مردم ما شنا خته شدند و بخاطر قدرت تمام اصول را زیر پا گذاردند هنوز هم بر بلندای تاریخ ایران معاصر الگوست زیرا که فریب در فرهنگ او جایی نداشت و او از جماعت تزویریان نبود .
رعایت و تامین حقوق مردم برای او نه تنها یک اصل بلکه یک هدف بود و تا آخر بخاطر آن ایستاد و کوتاه نیامد بهمین دلیل هنوز هم دست از سرش برنمیدارند و سعی میکنند با دستکاری در تاریخ شاید چهره او را مخدوش کنند مخصوصا آنها که در نیمه راه تنهایش گذاشتند و با لباس دین با بیدین ترینان علیه او متحد شدند خیانت پیشگانیکه جز ننگ برای خود باقی نگذاشتند زیرا که خورشید را برای همیشه نمیشود زیر ابر نگهداشت مخصوصا که ناسیونالیسم ایران که علیرغم ناسیونالیسم غرب که به فاشیسم سرانجام مییافت به آزادی و عدالت و حق طلبی توده های محروم معطوف بود و با نام و یاد مصدق عجین شده و هنوز هم همراه است علیرغم آنها که یک عمر و حتی قرن ها شعار دادند و از دین و باور مردم بهره گرفته وبالاخره در این کودتا دست خودرا روکردند و اخلا قیات جامعه ما را در مسلخ قدرت قربانی نمودند و بکمک نیروها ِِی خود حرکت تاریخ را بسود بیگانه برای یک دوره تغییر دادند چه دراین کودتا و در این انقلاب خانه از پای بست ویران بود ولی نسلی جدید با یاد انقلاب مشروطه مرحله ای دیگر از تاریخ را علیرغم انجماد نسل قبلی آغاز کرد نسلی که غارت میشد ولی در بی عملی همچنان بیحرکت بود تا اینکه مصدق انگیزه بخش نسل جدید شد نسلی که مدرنیته را بومی کرد و مطالبات مدرن را باتمام مشکلات از باورهای کهنه بیرون کشید و پاسداران جهل و خرافات را غافلگیر نمود تا جاییکه سوسیالیسم و دموکراسی را درپیوند با هم در برابر نیروهای حاکم و ساختارهای پوسیده راه حل معرفی کرد – چالشی که هنوز هم ادامه دارد با اینکه انقلابی ببهانه معنویت شده است ولی این بار هم تاریخ بگونه ای دیگر تکرار شد اگر در آن کودتا سنت شاهنشاهی علیه مردم عمل کرد این بار سنت شیعی ساختارها را سر پا نگهداشت و استبدادی بدتر از اول ببهانه دین حاکم شد در آن کودتا حقیقت بزرگتر در جاى دیگر نهفته بود و آن دربار پهلوى و خانواده شاه و بخشى از روحانیت که همیشه در کنار قدرت بوده است بودند، فداییان اسلام که توسط هدایت نامریى سید ضیاء الدین طباطبا یى از رجال انگلیسی بودند، و ارتشى که نباید مصدق هرگز بدان اعتماد میکرد حتى رییس شهربانى اش درازاء کشف لانه توطئه بخاطر رابطه عاطفى که با همقطارانش داشته است بدون اسلحه و ساده اندیشانه باپاى خود و به اصطلاح مخفى بدام توطئه گران میرود، مسئله این بود که مصدق تنها بود با مردمیکه علیه او مرتبا تحریک میشدند. حالاکه اسناد سازمان هاى جاسوسى انگلیس و آمریکا پس از سى چهل سال منتشرشده است معلوم شده که کودتاى اول - 25 مرداد - که شکست میخورد آمریکاییها ناامید شده و به کرومیت روزولت عامل اصلى کودتا تلکس میکنند که کودتا شکست خورده و بازگردد ولى برادران رشید یا ن وآیت اله هاى دربارى چون بهبهانى و کا شانی که حالا با دربار شده بود و ...عوامل شرکت نفت که درهمه جا بوده اند از او میخواهند چند روز دیگر صبر کند تا آنها یکبار دیگرعمل کنند. مصدق و مشاورانش هم کودتا را خاتمه یافته تلقى کرده و از این ببعد آشوبهاى حزب توده واوباش را خطر قلمداد میکنند که در خیابان هاى مرکزى شهر وحشت ایجاد میکردند . روز 28 مرداد دربرابر قیام اوباش وفواحش که ابتدا قابل توجه نبود عکس العمل آنچنانى نشان نمیدهند که با اشغال رادیو وضع دگرگون میشود . و اما درکودتاى اول که شکست میخورد و کودتاچیان بازداشت میشوند نظامیان تحت فرمان و طرفدار مصدق با تعداد اندک بسیار خوب عمل کردند مخصوصا شادروان سرهنگ ممتاز و چند سروان و ستوان که تحت امر او بودند، ولى اصولا جو و فضاى حاکم بر ارتش بخاطر بسته بودن و فعالیتهاى حزب توده در ایران بسود دکتر مصدق نبود و مصدق اولین باربود که در تاریخ معاصر ایران افکارعمومى را با نطق هاى افشاگرانه در معادلات قدرت وارد کرده و مردم را به کنش جمعى واداشته بود ازینرو نه ارتش با او بود و نه دربار و حتى بخشى از روحانیت و طرفداران متعصب آنان، چه ساختار قدرت سنتى را در تمام حوزه ها به جالش کشیده بود تا جاییکه وقتى روز بعد از کودتاى اول - 25 مرداد- سرهنگ علمیه بازپرس نظامى کودتاچیان براى دادن گزارش به حضور او رسید و گفت " آقاى دکتر اینها همه در کودتا شرکت داشته اند حتى فرماندار نظامى شما و... " فریادمیزند " آقا آدم ندارم چکارکنم "در ضمن فرماندهان ارشد ارتش غالبا فاسد و دستچین شده شاه و حتى بعضى رضاشاهى بودند یعنى مصدق به ساختار سنتى - شاهنشاهى قدرت تحمیل شده بود، در کتاب خاطرت و تالمات او میخوانیم " استوکس ازطرف دولت کارگرى انگلستان وقتى براى حل مسئله نفت وارد ایران شد ملى شدن نفت را برسمیت شناخت ولى بعد ازدو سه روز که دستخالى میخواست برگردد حرف خود را پس گرفت و بعدها در خاطرات خود نوشت که عوامل شرکت که از گروههاى بانفوذ بودند باو گفته بودند "شما مدتى صبر کنید ما حکومت مصدق را ساقط میکنیم " نقل به مضمون ، در این رابطه خاطره اى برایتان باید نقل کنم، در دهه چهل که حکومت تحت فشارهاى امریکا در زمان کندى بود یکروز علم وزیر دربار به منزل الهیار صالح میرود در آنزمان غالبا جوانان به خانه هاى رهبران جبهه ملى رفت و آمد میکردند و هنگام ورود علم ما عده اى درحال خروج بودیم برایمان آمدن علم بخانه الهیار صالح مسئله شد ساعتى بعد دو نفر را براى کنجکاوى به منزل صالح فرستادیم، درضمن صالح در کوتاى 28 مرداد سفیر ایران در آمریکابود و با کود تا ازسمت خود استعفا داد چون معتقد بود این رژیم دیگر مشروعیت ندارد، دو نفر فوق الذکر آمدن علم را بطریقى سوال میکنند، او جوا ب میدهد، آمده بود پیام شاه را براى نخست وزیرى آورده بود، بچه ها می پرسند شما چه گفته اید ؟ جواب میدهد، من گفتم ما به قبل از سى ام تیر بر نمیگردیم، علم میگوید، یعنى چه، او جواب میدهد، مردم ایرا ن درسى ام تیر تکلیف مسئولیت و قدرت رامعلوم کرده اند، که مصدق نخست وزیر وزارت دفاع را هم گرفت، یعنى اگر شاه میخواهد فرماندهى کل قوا را داشته باشد مسول هم نباشد قبول نمیکنم باید نخست وزیر وزارت دفاع را هم داشته باشد، و علم بى نتیجه برمیگردد قبل از انقلاب هم که شاه دکتر سنجابى را براى نخست وزیرى خواست او هم همین درخواست رانمود، یعنى نخست وزیر نباید " چاقوى بى دسته باشد ". و اما امروز عده ای سعی میکنند کودتا و حتی انقلاب اسلامی را بخاطر عملکرد مجریان آن نتیجه مقاومت او در برابر استعمار نفتی معرفی کنند و از سخنان خلیل ملکی درسالهای بعد از انقلاب بهره میگیرند درمورد خلیل ملکى باید متذکر شد که شادروان خلیل ملکى بعد از زندان فلک الافلاک که به تهران آمد تنها کسى بود که پس از سالها اختناق از رژیم کودتا امتیاز مجله اى گرفت بنام علم و زندگى، و به ارایه نظرات خود پرداخت و از همان زمان انتقاداتى بدکتر مصدق که دربند بود نمود منجمله که چرا قرارداد بانک بین المللى را قبول نکرد و بعد ها مرید و شیفته او آقاى همایون کاتوزیان در کتابهاى خود بزبان انگلیسى این امر را برجسته کرد و بهترین بهانه را به سلطنت طلبها و طرفداران کودتا که درتاریخ ایران آبرویى نداشتند داد که " اگر مصدق قرارداد بانک بین المللى را قبول کرده بود کودتاى 28 مرداد انجام نمیشد و بتبع آن انقلاب 22 بهمن هم انجام نمیگردید و....