مقدمه
شیخ صفی الدین، نیای بزرگ صفویان هشتمین نسل از تبار فیروزشاه زرینکلاه بود. فیروزشاه از بومیان ایرانی و کردتبار بود که در منطقه مغان نشیمن گرفته بود. زبان مادری شیخ صفیالدین تاتی بود و اشعار تاتی او امروزه در دست است. تاتی یکی از زبانهای ایرانی و زبان بومی آذربایجان بوده است.
دودمان پادشاهی صفویه به وسیله شاه اسماعیل اول با اتکا بر پیروان طریقت تصوف علوی تأسیس شد. این پیروان که عمدتا از ایلهای ترک آناتولی بودند ,و بعدا به قزلباشها ملقب شدند بر سر اعتقادات خود سالها به طرفداری از آق قویونلوها و قره قویونلوها درگیر جنگهای متمادی با دولت عثمانی بودند. اسماعیل جوان نوه شیخ جنید، پسر شیخ صفی الدین و نوه اوزون حسن آق قویونلو تحت آموزش بزرگان قزلباش پرورش یافت و رهبر دینی آنان بشمار میآمد.
زمینه و شروع دوره صفویه
در سال ۹۰۷ ه.ق شاه اسماعیل با غلبه بر مخالفان و دشمنان داخلی به قدرت رسید و رسما تاجگذاری کرد. وی برای تقویت سپاه ایران نیرویی بنام قزلباش به وجود آورد که شامل ۷ ایل قزلباش به نامهای استاجلو، شاملو، تک لو، بهارلو، ذوالقدر،قجر و افشار بودند. وی پس از آن عزم بغداد کرد و با تصرف بغداد دودمان آق قویونلوها و قراقیونولوها را بر انداخت و سپس به خراسان رفت و محمد خان شیبانی را سرکوب کرد. سلطان سلیم عثمانی که خود را خلیفه مسلمین می خواند،تحمل وجود یک کشور بزرگ، مستقل و قدرتمند که پیرو مذهب شیعه بود را در همسایگی خود نداشت. وی با سپاهی عظیم در سال ۹۲۰ قمری به آذربایجان حمله کرد و شاه اسماعیل به مقابله با وی شتافت. سپاه ایران و عثمانی در دشتی بنام چالدران روبروی یکدیگر قرار گرفتند. عثمانیها با داشتن سلاح آتشین بطور کامل بر ایران برتری داشتند و پس از شروع جنگ، نیروهای پیاده نظام به محاصره قوای عثمانی در می آیند. سواره نظامها هرچند به راحتی میتوانستند عقب نشینی کنند ولی عزم بر نجات پیاده نظام میکنند و تنها راه حل برای نجات آنها را در متوقف کردن پیشروی سپاه عثمانی و خاموش کردن آتش توپخانه آنها میبینند، پس تصمیم می گیرند که برای حفظ پیاده نظام به یک عملیاتی انتحاری دست بزنند. قزلباشهای سواره با کندن زرههای خود آرایش حمله می گیرند و به قلب سپاه سلطان سلیمان عثمانی یورش می برند و آنها را که در خیال یک پیروزی آسان بودند را غافل گیر میکنند سپس خود را به توپخانه رسانده و دست به قتل عام سربازان عثمانی می زنند و خود نیز در این راه جان می بازند.ایران بخاطر نداشتن سلاح آتشین شکست می خورد. هر چند که شاه اسماعیل قصد تلافی میکند، اما علمای دین بعنوان اینکه عثمانیها، مسلمان، و مشغول جهاد با کفار اروپایی هستند، وی را از این کار باز می دارند. پس از شاه اسماعیل شاه طهماسب به قدرت رسید و دوران ۵۰ ساله سلطنت وی باعث تقویت و تثبیت خاندان صفوی شد. پس از وی محمد خدابنده به دلیل نابینایی از سلطنت استعفا داد و برادر کوچکتر خود را بنام اسماعیل شاه خواند. اسماعیل پادشاهی خونخوار بود که همه کسانی را ممکن بود روزی دعوی سلطنت کنند به قتل رسانید. پس از وی محمد خدابنده برای بار دوم به اصرار بزرگان کشور به سلطنت رسید و تا سال ۹۹۶ که شاه عباس به سن قانونی رسید سلطنت کرد. شاه عباس در ابتدای سلطنت با شورش ازبکان از شرق و تاخت و تاز عثمانی از غرب مواجه شد. وی ابتدا برای سرکوب ازبکان با عثمانیها صلح کرد و ایالتهای غربی ایران و آذربایجان را در دست آنها باقی گذاشت و به خراسان لشکرکشی کرد. در سال ۱۰۰۷ دو برادر انگلیسی بنام آنتونی و رابرت شرلی به ایران آمدند و شاه عباس به یاری آن دو سپاهی منظم و مجهز به اسلحه آتشین به وجود آورد و در سال ۱۰۱۳ تبریز را تصرف کرد و سردار ترک علی پاشا را از آنجا بیرون کرد.
ارزش تاریخی دوره صفوی
ملایان در دربار صفوی، نقاشیشده در دوره قاجار
رسیدن ایرانیان به مرزهای طبیعی خود، و در بعضی مواقع به ویژه در عهد پادشاهی شاه عباس بزرگ و ناد به مرز دوران ساسانی به ایران شکوه و جلال پیشین را باز داد. برای اروپا که جداً در معرض خطر دولت عثمانی بود، بسیار گرانبها و ارزشمند محسوب میشد، به نحوی که مآل اندیشان قوم در آن دیار، دولت صفوی را مایه نجات خویش و نعمتی برای خود میپنداشتند و به همین سبب با پیامهای دلگرم کننده خود، پادشاهان ایران را به ادامه نبرد و ستیز با عثمانی تحریض میکردند. بعد از عقب نشینی سلطان سلیمان قانونی از آذربایجان و تحمل تلفات سنگین سپاه عثمانی از سرما و برف و فقدان آذوقه، فرستاده ونیز در دربار عثمانی به پادشاه خود نوشت: «تا آنجا که عقل سلیم گواهی میدهد این امر جز مشیت باری تعالی چیز دیگری نیست زیرا میخواهد که جهان مسیحیت را از ورطه اضمحلال نهایی رهایی بخشد .... / نقل قول از ترویزیانو onaisiverT، سفیر دولت ونیزیا در دربار سلطان عثمانی؛ بنگرید به تاریخ سیاسی و اجتماعی ایران .... طاهری، ص 193» و سفیر دیگری از دولتهای فرنگ که در استانبول به سر میبرد، همین معنی را بدین عبارت بیان کرد که: «میان ما و ورطه هلاک فقط ایران فاصله است، اگر ایران مانع نبود عثمانیان به سهولت بر ما دست مییافتند .... / نقل قول از بوسبک qcebsuB سفیر فردیناند dnanidreF در دربار عثمانی؛ بنگرید به تاریخ ادبیات، بروان، ج 4، ص 8».
اما همین فایدهای که تشکیل دولت صفوی برای نجات اروپا داشت، زیانی بزرگ برای عالم اسلام بود، بدین معنی که با رسمی کردن تشیع، و ضعیف ساختن تسنن، وحدت مذهبی ممالک اسلامی را که تا آن دوران باقی مانده بود، از میان برد و آن محیط پهناور و یگانه جغرافیایی را از میان قطع کرد و به خطر انداخت. ثانیاً دولت عثمانی که امپراتوری اسلام را با همان قدرت دوران اموی تجدید کرده و سرگرم توسعه پیاپی آن بود، بر اثر مناقشههای ممتد با صفویان همواره از مرزهای شرقی خود بیمناک بود و ناگزیر بخشی بزرگ از نیروی نظامی خویش را در آن جانب صرف میکرد و از پیشرفت و تمرکز نیرو در جبهههای اروپا باز میماند، و این همان بود که دولتهای اروپایی خواستار آن بودند و سفیران خود را به دنبال پیگیری این سیاست تا تبریز و قزوین و اصفهان میفرستادند.
دولت صفوی بنیانگذار دولتی واحد با مذهبی واحد
از نظر تاریخ ایران معاصر، دولت صفوی دارای دو ارزش اساسی و حیاتی است: نخست ایجاد ملتی واحد با مسئولیتی واحد در برابر مهاجمان و دشمنان، و نیز در مقابل گردن کشان و عاصیان بر حکومت مرکزی؛ دوم ایجاد ملتی دارای مذهبی خاص که بدان شناخته شده و به خاطر دفاع از همان مذهب، دشواریهای بزرگ را در برابر هجومهای دو دولت نیرومند شرقی و غربی تحمل نموده است. در این مورد، مذهب رسمی شیعه دوازده امامی، همان کاری را انجام داد که اکنون ایدئولوژیهای سیاسی در تشکیل حکومتها میکنند.
به هر حال با تشکیل دولت صفوی، گذشته دیربازی از گسیختگی پیوندهای ملی ایرانیان به دست فراموشی سپرده شد و بار دیگر به قول براون، از ملت ایران «ملتی قائم بالذات، متحد، توانا و واجب الاحترام ساخت و ثغور آن را در ایام سلطنت شاه عباس اول به حدود امپراتوری ساسانیان رسانید. / تاریخ ادبیات ایران، ج 4، ص 1».
رشته اصلی و اساسی این پیوند ملی، مذهب تشیع بود، و گرنه با وضعی که در آن ایام پیش آمده بود، هیچ عامل دیگری نمیتوانست چنین تأثیری در بازگرداندن آن پیوند و همبستگی داشته باشد، چنانکه اهل سنت ایران که در عهد شاه اسماعیل اول و شاه طهماسب زیر فشارهای سختی بودند، بقای دولت عثمانی و ضمیمه شدن ایران را به خاک آن دولت آرزو میکردند. دستههایی از کردان سنی مذهب که تمایلی به اطاعت از یک پادشاه شیعی مذهب نداشتند، بی هیچ گونه مقاومتی و مخالفتی در قلمرو عثمانی باقی ماندند؛ و دست به دست گشتن برخی از نواحی کرد نشین میان دو دولت عثمانی و صفوی تأثیری در مذهب آنها نداشت.