تحقیق مقاله کتاب و کتاب خوانی

تعداد صفحات: 7 فرمت فایل: مشخص نشده کد فایل: 22265
سال: مشخص نشده مقطع: مشخص نشده دسته بندی: کتابداری
قیمت قدیم:۷,۰۰۰ تومان
قیمت: ۴,۸۰۰ تومان
دانلود فایل
کلمات کلیدی: N/A
  • خلاصه
  • فهرست و منابع
  • خلاصه تحقیق مقاله کتاب و کتاب خوانی

    این روزها بحث کتاب و کتاب خوانی همه جا رواج پیدا کرده و مدتی هست که صدا و سیما هم برای تبلیغ کتاب خوانی بین مردم تلاش می کنه و کلی برنامه می سازه. شاید این جمله رو روی پوسترهای تبلیغاتی زیاد دیده باشید : "کتاب می خوانم پس هستم " البته منظور از این تبلیغات برای کتاب ، کتاب های درسی که به اجبار مدرسه و دانشگاه می خونیم نیست. بلکه کتاب هایی هست که در موضوعات مختلف با میل و علاقه خودمون می خریم و وقتمون رو صرف خوندنشون می کنیم. این جور کتاب خوندن فواید زیادی داره و ذهن ما رو در مورد خیلی از مسائل باز می کنه و به ما ایده می ده.

    فکر کردم حالا که این بحث ها زیاد شده بد نیست من هم در وبلاگم در مورد کتاب و کتاب خوانی بنویسم تا شاید نقش خیلی کوچیکی در تبلیغ کتاب داشته باشم.

    از وقتی که خیلی کوچک بودم کتاب خواندن رو دوست داشتم. پدرم عادت داشت موقع خواب بجای قصه برای ما اشعاری از شاعران بزرگ مثل شاملو ، سیاوش کسرایی ، فروغ فرخزاد و حافظ رو بخونه. من با خیلی از این شعرها مثل داستان آرش کمانگیر و علی کوچیکه انس گرفتم و کم کم شروع به حفظ کردنشون کردم و این تاثیر زیادی در گرایش من به کتاب خوندن داشت. نویسنده مورد علاقه ام در دوران بچگی ژول ورن بود. مجموعه کاملی از کتاب هاشو داشتم و از خوندنشون بی نهایت لذت می بردم. عاشق ماجراهای علمی تخیلی کتاب بودم. همچنین آثار آیزاک آسیموف رو هم دوست داشتم و در کنار خوندن قصه های تخیلی کم کم شروع به خوندن کتاب های علمی در مورد ستارگان و فضا کردم. عاشق دیدن زیبایی های سیاره زحل بودم و اسم تمام قمرهای مریخ رو از حفظ می دونستم. عطش من برای دانستن سیر نشدنی بود. هر کتابی در این زمینه به دستم می رسید می خریدم. یک بار برای مسابقات بین المللی یک پوستر در مورد لایه اوزون درست کردم و بعد از اون خودم به تحقیقات یک نفره و کودکانه ام در مورد اجرام آسمانی ادامه دادم. وقتی بزرگتر شدم دامنه وسیع تری از کتاب ها را مطالعه می کردم و نویسندگان بیشتری جزء نویسندگان مورد علاقه من شدند.

    هنوز هم بزرگترین سرگرمی من خواندن کتاب است. کتاب برای من مثل دنیایی می مونه که همیشه کنارم در قفسه کتابهامه. هر وقت که بخواهم و اراده کنم وارد این دنیا بشم درش رو به روی من باز می کنه و منو همراه ماجراهاش می کشونه. من دنیاهای مختلفی در کتاب خونه کوچکم دارم که هرکدام حرف تازه ای برای گفتن دارند. هر وقت از دنیای خودم خسته بشم کتاب هام با مهربونی منو به دنیای خودشون می برند و من انگار وارد محیطی تازه می شم. قدم به این دنیای جدید می گذارم. اطرافم رو می بینم. صداها رو می شنوم. آنچه که جلویم می بینم دیگه کلمات و سطرهای کتاب نیست. بلکه آدمها و شخصیت های کاملا واقعی است که مکالماتشون رو می شنوم و کنارشون حضور دارم. درست مثل یک فیلم سینمایی. با شروع به خوندن کتاب، تمام جزئیات و منظره های اطراف جلوی چشمام شکل می گیرند و بعد دیگه کلمات رو نمی بینم. کلمه ها ، جمله ها و ورق های کتاب ناگهان ناپدید می شوند و من خودم رو توی دنیای کتاب می بینم. شروع می کنم به قدم زدن در این دنیای خیالی و اتفاقات رو از نزدیک می بینم. گاهی اوقات که کاملا غرق خوندن بشم صداهای اطرافم رو هم نمی شنوم و این برای من بسیار لذت بخشه. خوندن کتاب رو بیشتر از دیدن فیلم سینمایی در مورد همون کتاب دوست دارم. چون دنیای کتاب رو خودم می سازم، همونطور که دلم می خواد نه اونطور که کارگردان فیلم به من تحمیل می کنه. وقتی کتاب می خونم متوجه گذشت زمان نمی شم. بعضی وقتها می بینم ساعتهاست که مشغول خوندنم. وسوسه خوندن کتاب هایی که دوستشون دارم، حتی موقع درس خوندن هم منو راحت نمی گذاره.

    از بچگی آثار نویسندگان خارجی رو می خوندم. هنوز هم به این آثار بیشتر علاقه مندم. کتاب های ایرانی هم می خونم ولی خیلی کم. مثل آثاری از بزرگ علوی، پرینوش سمیعی، احمد محمود و اسماعیل فصیح ولی نمی دونم چرا تعداد بسیار کمی از کتاب های ایرانی به دلم می شینه. هنوز نویسنده دلخواهم رو بین ایرانی ها پیدا نکرده ام. آثار پراکنده ای از هر کدام می خونم ولی معمولا باعث می شه دیگه طرفشون نرم. خیلی کم پیش می آد که گفته هاشون به دلم بشینه و دلم بخواد که دوباره اون کتاب رو بخونم. البته یک بار این اتفاق افتاد و اون در مورد کتاب " لاله برافروخت" اثر اسماعیل فصیح بود که بسیار از خوندنش لذت بردم. در کل احساس می کنم داستان پردازی و شرح جزئیات نویسندگان خارجی خیلی قوی تر از نویسنده های ایرانی است. شاید بتونم در این مورد کتاب های ایرانی رو به بعضی از فیلم های ایرانی تشبیه کنم. معمولا در اینجور فیلم ها اگر نیم ساعت از فیلم رو هم نبینی اتفاق خاصی نمی افته. چون معمولا بسیار طولانی و کشدارند. مثل اکثر کتاب های ایرانی که خوندم. ولی وقتی بیشتر کتاب های نویسندگان خارجی، حتی اونهایی که برای اولین بار کتاب هاشون رو می خونم ، رو به دست می گیرم یک لحظه هم نمی تونم از خوندنشون دست بکشم. خیلی دلم می خواست بین نویسنده های خودمون هم نویسنده

     

    عین‌القضات همدانی، عارف نامی ایران متوفی به سال 525 ه.ق از مشایخ و شاگرد عمر خیام و امام محمد غزالی (برادر ابوحامد غزالی مشهور)، استادی داشته است به نام شیخ برکه همدانی که کاملاً امی و بی‌سواد بوده، با این حال عین‌القضات سخت به او ارادت می‌ورزیده و در نامه‌های خود بارها از او یاد کرده و نوشته است:

    «هفت سال کم یا بیش برکه را -قدس سره- می‌دیدم و هرگز زهره نداشتمی که دست فراکفش او کنم.»

    البته در میان عارفان کم نیستند افرادی که استادان بی‌سواد و امی اما فاضل و عارف و واصل داشته‌اند که می‌توان به «ابوالعباس قصاب» استاد عطار، «شیخ ابوالحسن خرقانی» (425 ه.ق) و نیز شمس‌الدین تبریزی استاد کامل مولانا، اشاره کرد. معمولاً عرفا چیزهایی که از این عارفان نامی ولی امی یا ناشناخته، به‌صورت حضوری یاد گرفته‌اند، بیشتر از استادان علوم کسبی و حصولی بوده است.

    هرچند کتاب به معنای اعم آن تنها به معنای اوراقی چند از کاغذ که در میان دو جلد چرمی یا مقوایی قرار دارد نیست و می‌توان آن را شامل کتب انفسی، عقلی، علوی، تکوینی و... نیز دانست، اما در عصر ما آنچه بیش از هر چیز اهمیت دارد و فرهنگ عمومی را ارتقا می‌بخشد، همین مطالعه کتاب‌های معمولی تحریری است. اهمیت مطالعه کتاب و کتابخوانی تا بدان حد است که اگر چنین پدیده‌ای وجود نمی‌داشت، قطعاً نام بسیاری از بزرگان، از جمله همین بزرگان: برکه، شمس، خرقانی و عالمان و عارفان دیگر زنده و برجای نمی‌ماند. چنانچه همین مشایخ اگر دارای سواد بودند و چیزی تحریر می‌کردند، آیندگان را بهره کامل‌تری می‌رساندند و منشأ آثار و برکات بیشتری می‌شدند.

    ما امروزه، زندگی، شخصیت و آثار و اقوال شیخ برکه همدانی را از خلال نامه‌های عین‌القضات همدانی یا مقالات شمس که به قلم مولانا تحریر شده، درمی‌یابیم. اینکه شیخ برکه مفسر قرآن بوده و اگر چه عربی نمی‌دانست و تفسیر را نزد کسی فرا نگرفته بود، اما بهتر از مفسران عربی‌دان بر اسرار و معانی قرآن واقف بود، و اینکه خواجه عبدالله انصاری درباره شیخ ابوالحسن خرقانی نقل کرده: «من از خرقانی الحمدلله شنیدم که می‌خواند [یعنی سوره حمد را می‌خواند] که وی امی بود، الحمد نمی‌دانست گفت، و وی سید و غوث روزگار بود.»

    البته فقط با نوشتجات و تحریرات آنهاست که به وجود و شخصیت این بزرگان پی می‌بریم.

    بنابراین معنای اعم کتاب اگر هم شامل کتب انفسی و تکوینی باشد، نمی‌تواند چیزی از ارزش کتاب‌های منتشره بکاهد. فرهنگ و تمدن انسانی از دیرباز نشان داده که کتاب به هر شکل که باشد (کتیبه، سنگ نوشته، پاپیروس، استخوان، کاغذ و...) همواره جایگاه ارزنده خود را حفظ نموده است.

    در دوران گذشته نیز گستردگی معنوی این واژه و اطلاق آن بر کتب انفسی و عقلی و تکوینی وجود داشته، اما با این حال بشر هیچ‌گاه نسبت به کتاب به معنای تحریری آن بی‌رغبت و غافل نبود. و ادیان الهی نیز در قالب اسفار، صحف، مزامیر و کتب، به کتاب اهمیت داده و آن را ترویج نموده‌اند.

    چنانکه در قرآن کریم کلمه کتاب 71 بار به کار رفته است و سوره‌ای با عنوان «قلم» نازل گشته و در آن خداوند به قلم و آنچه می‌نویسد سوگند خورده است.

    در واقع عالمان وارسته و عارفان برجسته همواره با این دو نوع تلقی و برداشت از معنای کتاب: (تحریری و نفسانی) مواجه بوده‌اند، اما باز هم کتاب تحریری را فراموش نکرده و با شعر یا نثر خود آثار گرانسنگی برای آیندگان خلق نموده‌اند.

    جلال‌الدین مولوی با اینکه به شمس تبریزی ارادت می‌ورزیده و حتی نسبت به او عشق می‌ورزیده و ارزش او را از صد کتاب برتر دانسته و گفته:

     

    هر موی من از عشقت بیت و غزلی گشته
    هر عضو من از ذوقت خم عسلی گشته

    با این حال چیزی از ارزش و اهمیت کتاب در نزد او نکاسته چنانکه خود می‌گوید:

     

    از کتبخانه‌ها و علمنا
    ذوق علمی چشیده‌ام که مپرس (دیوان شمس)

    بد نیست بدانیم که حافظ هم مطلع زیر را در استقبال از همین غزل مولانا سروده است.

     

    درد عشقی کشیده‌ام که مپرس
    زهر هجری چشیده‌ام که مپرس

    عشق در نظر عارفان همان مطالعه کتاب انفسی است که به زعم ایشان سالک را از مطالعه کتاب تحریری بی‌نیاز می‌نماید؛ اما همه عارفان و اهل دل چنین نبوده‌اند و به کتاب تحریری نیز عنایت وافر داشته‌اند.

    چنانکه صائب تبریزی می‌گوید:

     

    نیست کاری به دورویان جهانم صائب
    روی دل از همه عالم به کتاب است مرا

    اکنون سخن این است: امروزه در عصر تکنولوژی رسانه‌ای، کتاب معنایی دیگر یافته که دیگر تنها به اوراقی چند در میان دو جلد اطلاق نمی‌شود. همانگونه که در اعصار گذشته کتاب فقط شامل کتائب (کتیبه‌ها) نبود و شامل: سنگی، چوبی، چرمی یا انواع گوناگون دیگر می‌شد، امروزه نیز کتاب صورت‌های متنوع دیگری یافته است، با این تفاوت که کتاب در قدیم تنها به دو صورت کلی: 1- کتاب تکوینی، انفسی و 2- کتاب تحریری (با توجه به سیر تحول در شکل آن در طول تاریخ) وجود داشته، اما امروز حتی شکل تحریری آن نیز تغییر معنا داده به صورت‌های متنوع عرضه می‌شود. به طوری که شاخص بودن شکل سنتی آن هم‌عرض همین اشکال مختلفش، می‌باشد. مثلاً‌ اینترنت، cd‌های فشرده، مجلات، روزنامه‌ها و کانال‌ها و شبکه‌های تلویزیونی و ماهواره‌ای نقش انتقال اطلاعات را بر عهده دارند و نانوتکنولوژی با عرضه حافظه‌های گوشی‌های موبایل و mp3 و انواع مختلف رایانه‌ها سخت به کار انتقال اطلاعات مشغولند

  • فهرست و منابع تحقیق مقاله کتاب و کتاب خوانی

    فهرست:

    ندارد.
     

    منبع:

    ندارد.

تحقیق در مورد تحقیق مقاله کتاب و کتاب خوانی, مقاله در مورد تحقیق مقاله کتاب و کتاب خوانی, تحقیق دانشجویی در مورد تحقیق مقاله کتاب و کتاب خوانی, مقاله دانشجویی در مورد تحقیق مقاله کتاب و کتاب خوانی, تحقیق درباره تحقیق مقاله کتاب و کتاب خوانی, مقاله درباره تحقیق مقاله کتاب و کتاب خوانی, تحقیقات دانش آموزی در مورد تحقیق مقاله کتاب و کتاب خوانی, مقالات دانش آموزی در مورد تحقیق مقاله کتاب و کتاب خوانی, موضوع انشا در مورد تحقیق مقاله کتاب و کتاب خوانی
ثبت سفارش
عنوان محصول
قیمت