زبان عربی یا زبان تازی، بزرگترین عضو از شاخه زبانهای سامی است. و با زبانهای عبری و آرامی همخانوادهاست.این زبان دارای ۴۲ صیغه میباشد که ۱۴ تای ان ماضی و ۱۴ تای بعدی مضارع و۱۴ تای بعد از آن آینده میباشد.
عربها این زبان را «لغه الضاد» نیز مینامند زیرا تنها زبانی است که دارای ضاد صامت است. (در زبان آلبانیایی پس از پذیرش اسلام و نفوذ زبان عربی، حرف ضاد وارد آن شد.)
شمار گویشوران
شمار کسانی که عربی را همچون زبان مادری به کار میبرند ۱۸۶ تا ۴۲۶ میلیون تن است. کل جمعیت کشورهایی که در آنها عربی زبان رسمی هست نیز براساس آمار سیا ۳۲۳ میلیون تن است.[۱]
مکان تکلم
محدوده جغرافیایی را که گویشوران زبان عربی در آن اکثریت را دارند جهان عرب مینامند که شامل بیش از ۲۰ کشور میشود که از خاورمیانه آغاز شده و تا افریقای شمال غربی ادامه مییابد.
گویشها و لهجهها
نوشتار اصلی: گویشهای عربی
مقوله زبان عربی بر مجموعه زیادی از گویشها و لهجههای مختلف دلالت میکند که به طور کلی به سه بخش تقسیم میشود:
عربی کلاسیک یا قرآنی،
عربی استاندارد یا فصیح و یا کتابی
عربی محاوره ای یا جلفی و یا دارجه
در تمام کشورهای عربی لهجه استاندارد جهت تدریس در مدارس و تألیف کتابها و جراید به کار برده میشود.
اما هر منطقه از دنیای عرب، گویش محلی خاص خود را دارد که گاه تفاوتهای مابین آنها به حدی است که عربها مجبور به تکلم به عربی کتابی با هم میشوند. دلیل وجود تعدد گویشها و لهجات در زبان عربی را تأثیر زبانهای پیشین موجود در آن مناطق قبل از تسلط زبان عربی بر آن منطقهها دانستهاند. در حالت کلی عربی محاورهای را به دو بخش خاورمیانهای و مغربی تقسیم میکنند اما به طور دقیق تر عربی دارای ۴ گویش زیر است که هر کدام خود دارای لهجات متعددی است.
عربی مصری
عربی مغربی (شامل لهجات: مراکشی، تونسی، الجزایری و...)
عربی شرقی (شامل لهجات: لبنانی، فلسطینی، و عرب زبانان غرب کشور اردن)
عربی عراقی و یا خلیجی (شامل لهجات عراقی، کویتی، عربستان سعودی، عرب زبانان شرق سوریه، ساحل خلیج فارس از عراق تا کشور عمان و(استان خوزستان)در ایران به علاوه استان الشرقیه کشور عربستان سعودی...)
از این میان عربی مصری به عنوان گویش محاورهای زبان دوم مشترک بین تمام عرب زبانان به کار میرود. و دلیل آن وجود انبوه فیلمها و برنامههای تلویزیونی و رادیویی و منابع عربی به این گویش است (مانند فارسی تهرانی که در بین فارسی زبانان ایران به عنون لهجه محاورهای دوم به کار میرود.)
تفاوت لهجهها در گویش های عامیانه زبان عربی در واژگان، دستور زبان و شیوه تلفظ کلمات به چشم میخورد.
بیشترین تفاوتها بین گویشهای غرب و شرق کشورهای عرب زبان وجود دارد برای نمونه(کویتی و مراکشی!!)
در تفاوتهای مربوط به چگونگی تلفظ میتوان به چگونگی تلفظ حرف /ق/ اشاره نمود که در لهجه بادیه نشینان و عراقیها /گ/، در لهجه مصری و سوریه /ء/ و در لهجه فلسطینی /ک/ تلفظ میشود. ویا چگونگی تلفظ /ج/ که در لهجه مصری /گ/ تلفظ میشود مانند الجمهوریه => الگمهوریه .
[ویرایش] تأثیر زبانهای دیگر بر زبان عربی
در زبان عربی از دورانهای کهن زبانهای بیگانه روی آن تأثیر گذاشتهاند؛ از این میان میتوان به تأثیر زبانهای ایرانی و یا رومی کهن بر آن اشاره کرد، حتی در در نصوص قرآن چنین واژههایی نسبتاً به وفور یافت میشوند هر چند که زبان عربی بنا بر خاصیت داتی خود که واژهها در آن صرف میشوند چهره وامواژهها را چنان دگرگون مینماید که تشخیص ریشه آن بسیار دشوار میگردد.
از واژههای ایرانی و رومی کهن که از دیرباز به زبان عربی وارد شدهاند میتوان موارد زیر را نام برد:
از زبان های ایرانی
در عربی: زمان (از زَمان در پهلوی)، مهرگان (مهرجان در عربی معنای جشنواره بخود گرفتهاست)، برنامه (برنامج)، فیروز، تنور، خندق، قناه ، قلعه (کلات)، اسفناج، دیوان، برزخ، بلبل، حنا، یاسمین، سرو، عدس، شهی، ،آجر، گچ = جص - خنجر= خونگر- طربوش = سرپوش و دهها واژه دیگر...
و در قرآن یکصد کلمه اصل پارسی و یا معرب شده از پارسی وجود دارد که از این نظر پر نفوذترین زبان بر ادبیات قرانی تلقی میشود: دین، سراج از چراغ، جند، (دکا دکا = تکه تکه)، سجیل، نمارق (جمع واژه نرمک ایرانی به معنی بالش)، وزیر (از وَچیر پهلوی)، مسک (از مشک پهلوی)، عفریت (از آفرید) و دهها واژه دیگر...
از زبانهای دیگر
اما در عصر حاضر واژههای زیادی از زبانهای اروپایی وارد زبان عربی شدهاند که یا در قبل در عربی وجود نداشته و مجال ساخت آنها نبوده ویا از لحاض معنایی امکان ساخت آن در عربی زیاد موفقیت آمیز نیست. بیشتر این واژهها در عرصه سیاست (مانند: الإمبریالیه ، الإیدیولوجیا...)، یا هنر و ادبیات (مانند: رومانسیه ، فلسفه ، فلم (فیلم)، سیناریو (سناریو)...) و یا صنعت و تکنولوژی (مانند: باص، رادیو، ورشه - تلفون، تلفزیون، کمبیوتر...) هستند.
[ویرایش] تأثیر زبان عربی بر دیگر زبانها
برای این بخش از این مقاله منابع لازم نیامدهاست. لازم است بر طبق شیوهنامهٔ ارجاع به منابع منبعی برای آن ذکر شود.
گاهی اوقات مشکل مینماید که بتوان از زبان عربی مفهومی را به ویژه در متون اسلامی به درستی و دقت به زبانی دیگر ترجمه نمود. عکس این قضیه نیز در موارد گوناگون صادق است (مخصوصا در متون علمی و صنعتی). از آنجا که قرآن به عربی نگاشته شدهاست و مسلمین سنتا بر این باورند که غیرممکن و نادرست است که متون مقدس مذهبی (قرآن، نماز، اذان...) خود را به زبانی دیگر ترجمه نمایند و بیم از عدم رسایی مفهوم دقیق متون آن را داشتهاند مجموعه این عوامل همراه با علل مختلف دیگری همچون همجواری جغرافیایی، تجارت و مهاجرت... راه را به کلی بر تسلط کامل عربی بر کلیه زبانهایی که تحت نفوذ امپراتوری اسلامی و یا صرفاً فرهنگ اسلامی بودهاند هموار کردهاست.
تأثیر عربی بر زبان فارسی بیش از ۳۰٪ بودهاست و واژگان عربی از طریق زبان فارسی به زبانهای اردو، کشمیری، پشتو، تاجیکی و تا حد زیادی به ترکی نیز سرایت نموده و در حد بسیار ملایمتر به زبانهای عبری و کردی. زبان عربی توانستهاست با توجه به جنبه تقدس دینی باعث زوال زبانهای مصری و منطقه شمال افریقا و اردن و سوریه شود این زبان بر اسپانیایی نیز تأثیر گذاشتهاست اما زبان بربر یا امازیغی و قبطی پس از ۱۴۰۰۰ با مقاومت در مقابل هژمونی عربی توانستهاست تحت اشغال و سلطه عربی به حیات خود ادامه دهد
خط عربی
خط یا الفبای عربی خطی است که برای نوشتن زبان عربی بکار میرود.
خط عربی در پیش از اسلام
تا پیش از اسلام مدرکی دال بر خط و سواد داشتن عربهای حجاز نیست، ولی از عربهای شمالی عربستان ۵ مدرک که کهنهترین آنها مربوط به ۵۱۲ میلادی است، بدست آمده. از عربهای جنوبی (مردم یمنی) نیز آثاری بدست آمده است که با حروف مسند مینوشتند. مردم حجاز که بر اثر صحرانشینی از نوشتن خط بیبهره ماندند. اما اندکی از آنها که کمی پیش از اسلام به عراق و شام میرفتند نوشتن را از آنها آموختند و عربی خود را با حروف نبطی یا سریانی و عبرانی مینوشتند. برای نمونه سفیانبن امیه که از بازرگانان آن دوره بود از کسانی بود که خط سریانی را به حجاز آورد.