بسیاری از دروس رسمی در هنگام تدریس به "موضوعات" مجزایی تقسیم می شوند که این موضوعات از نظام های علمی و آکادمیکی مانند ریاضیات، هنر و تاریخ گرفته شده اند. اگر چه که این نحوه تدریس مزایای خاص خود را دارد، اما از دهه 60 میلادی به بعد بخاطر پراکندگی زمانبندی و فقدان ارتباطش با "زندگی واقعی" افراد جوان مورد انتقاد قرار گرفت. مدرسین تا به امروز بر سر دیدی کلی تر از دانش که از طریق یک برنامه تحصیلی مجتمع ممکن می شود، به بحث پرداخته اند. مثلا Bears پیشنهاد می کند که:
یادگیری اصلی هنگامی رخ می دهد که مردم تجربیات را "مجتمع" کنند و آن ها را با بینش خود درک کنند. علاوه بر آن، مهترین تجربیات آنهایی هستند که با سؤالات کاوش گرایانه آمیخته شده اند و از طریق روند مجتمع کننده عمل، تعامل و واکنش، مردم امکان ساخت مفاهیم را در جواب به سؤالات و ارتباطاتشان را بدست می آورند.
اندیشه برنامه های تحصیلی مجتمع، یادگیری مربوط به رشته های مختلف عملی، حل مسئله، و یادگیری مبتنی بر مسئله نه خودشان و نه بنیان های فلسفی شان جدید نیستند. بخش اول این درس نگاهی اجمالی بر چند قانون مشترک برای یادگیری مجتمع و مبتنی بر مسئله دارد. (از جمله ارتباط، به وقت بودن، تجمع منبع، شرح داده شدگی، برنامه ریزی و تحقیقات اشتراکی) همچنین مطالب معمول (از جمله، تنظیم محتوای انگیزشی، فعال کردن سریع دانش آموزان، ارتقای ساختار علمی، نظارت و مدیریت خود توسط دانش آموزان) مهترین آنها اهداف برای یادگیری مجتمع و مبتنی بر مسئله است که به آموزش مشارکتی، مستقل، خیابانی منتهی می شود.
بخش دوم که بخشی حقیق تر است ساختارهای چند سیستمی و اعمال گرانبهایی مبتنی بر مسئله را معرفی می کند و طی سال ها یک دهم از دانش آموزان بجای آموختن از طریق ساختارهای موضوعی سنتی، یک مقدار از وظایف گسترده را که شامل طراحی یک برنامه تناسب اندام شخصی یا سازماندهی یک انجمن بزرگ مانند یک جشن ورزشی می شود را متقبل شده اند. یک مثال از یک عمل گرانبها بر تربیت بدنی تکیه دارد توضیح داده و تحلیل خواهد شد.
برنامه های آموزشی مجتمع:
یک برنامه آموزشی مجتمع دارای چندین بر چسب است (مثلا درس های تجمعی، چند سیستمی، بین سیستمی، فرا سیستمی، آمیخته شده، یکی شده)
تجمع متناوبا شامل یک تمرکز بر روی مهارت های شناختی عمومی است، مانند تفکر، استدلال، و تحلیل انتقادی، از طریق حل مسائل "حقیقی". با استفاده از آن می توان بر سر اینکه کدام گروه توانایی بیشتری دارند. بحث کرد (کارفرمایان، دانشگاه ها، اساتید). در دفاع آقای Beans برای تحصیل آینده، این بحث وجود دارد که برنامه آموزشی نباید با تقسیم بندی های موضوعی محدود شود، بلکه باید تشویق به داشتن ارتباطات زیاد، اعطای اعتبار برای گروه های آموزشی، و ارزش دادن به معنا و تخیل شود.
برنامه های آموزشی مجتمع متناوبا دارای یک تمرکز مانند یک مسئله هستند. (مثلا طراحی یک انجمن تسهیل).
داشتن مسائل به عنوان تمرکزی برای آموختن مجتمع بصورت فزاینده در یک سوم نظام ها عمومی شده است، بویژه در علوم مربوط به سلامتی. دانش آموزان برای حل مسائل فعالیت می کنند (یادگیری مبتنی بر مسئله) معمولا فعالین گروهی فقط به منظور کار در وضعیت های پیچیده است و انتخاب اطلاعات و مهارت هایی که آنها برای مدیریت مناسب این وضعیت نیاز دارند، است. طرفداران این سیستم این مسئله را مطرح می کنند که PBL فراتر از حل مسئله حرکت می کند، زیرا دانش آموزان را تشویق به کاوش گسترده، پیوند یادگیری به نیازهای خود و مستقل شدن می کند.
آموختن مجتمع بصورت مجذور در سنت بنا کنندگی وجود دارد، که درک مفید از روند آموختن انفرادی و گروهی تأثیر محیط اجتماعی را می دهد. این سیستم به دانش آموزان این فرصت را می دهد تا به تنهایی و در گروه ها به تحلیل یک مسئله مربوط در یا ورای مدرسه بپردازند و به میزان زیادی از اطلاعات دسترسی داشته، آن ها را دستکاری کرده و بفهمند، همانند زندگی عقلانی بزرگترها. در حالیکه به آموختن مجتمع نباید بعنوان جایگزینی برای یادگیری سیستم های ویژه نگاه کرد، این سیستم محتوایی را برای یادگیری اساسی و تعاملی مهیا می کند.
میزان طبیعت رسوب کرده که به تحصیل داده شده اگر با برنامه آموزشی مجتمع شود، می تواند با ساختارهای مرسوم به مقابله برخیزد. (مثلا جدول زمانبندی، اتاق های هیئت نمایندگان) و تمرینات (مثل روش های تدریس). معلمان تشویق می شوند تا برنامه ها را تسهیل کنند و این می تواند نقشی جدید و مشکل برای آن ها باشد. یکی از وظایف اولیه برای معلم ارتباط با مدیریت مدرسه است، همکاران و والدین و دانش آموازن است. در حالیکه دانش آموزان در تصمیمات برنامه ریزی و پیاده سازی سهیم خواهند بود، معلم باید هنوز بصورت کامل برنامه های مادی و انگیزشی را مهیا کند، و برای فرآیندهای گروهی برنامه ریزی کند. برای همراهی با تجمع برنامه های آموزشی، معلیمن باید از یک سری روش های طرح مسئله بهره بگیرند بر فرآیندهای گروهی نظارت داشته باشند، تشویق به همبستگی گروه داشته باشند، و روند گزارش گیری و ارزشیابی را هدایت کنند. با توجه به سخنان طرفداران این امر، زمانیکه یک معلم این نقش تسهیل کنندگی را می پذیرد، نه تنها دانش آموزان از مهارت ها و دانش اصلی بهره می برند، بلکه می آموزند که چگونه بوسیله تحقیق خطر را بپذیرند، قضاوت و تصمیم گیری داشته باشند، و زندگی خود را با آموختن مهارت های لازم مانند صبر و سختی پرورش دهند و روش های همکاری را بهبود بخشند.
شش جنبه کلیدی که معلمان باید در هنگام برنامه ریزی برای برنامه های آموزشی مجتمع به آن ها توجه داشته باشند:
ارتباط: جایی که دانش آموزان موقعیت تشکیل و انجام یک پروژه را دارند، به ایشان مربوط، بجا و مهم است.
به موقع و بجا: در توجهی عمیق به عنوان ها، می بینیم که همراه با انعطاف پذیری و زمان هستند.
جمع آوری منابع: یادگیری علوم مختلف بصورت یکنواختی شامل استفاده از منابع گسترده و گوناگونی است.
وابستگی: بجای اینکه اطلاعات جدا از همی به حافظه سپرده شود، یادگیری علوم مختلف بر روی گسترده اطلاعاتی وسیعی نقش بسته که "جهان واقعی" و ارتباطات است.
برنامه ریزی: تمام همکاران نیاز به مذاکره بر سر این دارند که کدام عنوان باید کار شود، کدام منابع نیاز است، چه وظایفی باید انجام پذیرند، گروه بندی چگونه باشد و غیره.
تحقیقات مشارکتی: برنامه ریزی مؤثر، مشارکت و هماهنگی پایه و اساس یادگیری علوم مختلف هستند، که در مقابل کار انفرادی و رقابتی قرار دارند.
پر واضح است که با توجه به مطالب بالا در آمیختگی برنامه های آموزشی جنبه های آموزشی و راهبردی مهمی که باید به آن ها توجه شود وجود دارند. تربیت بدنی در مکان مناسبی برای برخورداری از این مباحث قرار داد، زیرا که عرصه وسیعی از لحاظ موضوعی، تاریخچه ای از وظایف مشارکتی دانش آموزی، و پتانسیل برای ارتباط دانش آموزان دارد. مربیان تربیت بدنی، همانند دیگر معلمان، باید سؤالاتی کلیدی از خود بپرسند قبل از اینکه به کار دسته جمعی دست بزنند. با توجه به ساختار برنامه آموزشی سنتی، چه زمانی برای تجمع امکان پذیر است؟ کدام قسمت از علوم و مهارتها برای تجمع برتری دارند؟ آیا دانش و تجهیزات من برای یک حرکت جمعی مناسب است؟ آیا سازماندهی مدرسه و منابع قادر به حمایت از برنامه دسته جمعی هستند؟ آیا دانش آموزان و والدینشان برای این امر آمادگی دارند؟ که به توضیح این موارد خواهیم پرداخت:
اصول جدید و وظایف دارای خطر:
"اصول جدید" و "وظایف دارای خطر" تغییرات استراتژیکی هستند که در یک مدرسه نمونه تحت عنوان پروژه اصول جدید به آن ها پرداخته می شود. به عنوان یک محقق برنامه های آموزشی دانشگاهی، هدف من صرف وقت در یک مدرسه نمونه بعنوان معلم/محقق بوده است که سعی در پیاده سازی و ارزشیابی تعدادی از برنامه های آموزشی، تحصیلی و نوآوریهای ارزشیابی داشته ام.
این بعد آموزشی هدف در ارتقای بازده دانش آموزان از طریق تمرکز بر موضوع دارد:
راه های زندگی و آینده اجتماعی (من که هستم و به کجا می روم؟)
رسانه ارتباطی و سوادآموزی (من چگونه جهان را درک می کنم و با آن ارتباط برقرار می کنم؟)
شهروندی فعال (حقوق و مسئولیت های من در انجمن ها، فرهنگها و اقتصادها چیست؟)
محیط ها و فناوری ها (چگونه من جهان اطرافم را توضیح داده، تحلیل کرده و شکل می دهم؟)
این ابعاد در پاسخ به تغییرات پست مدرن در اصول، فناوری، کار، اقتصاد، و انجمن ها توسعه یافته اند. وظایف دارای خطر تمرینات ارزیابی ظاهری هستند که همراه با اصول جدید به فعالیت دانش آموزان پیوند خورده است. این ها نتایج قابل ارزیابی و قابل ذکر 3 سال برنامه ریزی برای برنامه های آموزشی هستند که دانش آموزان را برای رویارویی با زندگی در عصر جدید آماده می کنند. این وظایف به دانش آموزان برای نشان دادن مفاهیم، دانش و مهارت ها از طریق کارایی در فعالیت های جمعی که یک ارتباط صریح با جهانی پهناور تر دارد، نیاز دارند. این ادعا وجود دارد که آموختن تجارب از لحاظ عقلانی می تواند بسیار طاقت فرسا باشد، زمانیکه معلیمن و دانش آموزان بر روی وظایف کمتری متمرکز می شوند، و این بیشتر مربوط به زندگی، علایق و نیازهای دانش آموزان می شود.
اصول جدید گسترش تعداد وظایف جمعی که باید توسط دانش آموزان انجام گیرد را در پایان سال های سوم، ششم و نهم بازگو می کنند. زمانیکه تجمع تعدادی از حوزه های موضوعی سنتی با تربیت بدنی دارای اولویت هست، وظایف دارای خطر برای تأمین وظایف ارزیابی جمعی که دانش آموزان را در موضوعات معاصر مشغول می کند، در نظر گرفته می شوند. مثلا از سالهای اول تا سوم، وظایف دارای خطر نیاز دارند تا دانش آموزان یک صفحه وب ساخته، یک برنامه سفر را طرح ریزی کرده، و یک برنامه بهداشت شخصی را توسعه دهند. اگر چه، هر وظیفه به منظور دادن آزادی به معلمان و دانش آموزان برای تطبیق دادن وظیفه به علایق و موضوعات شخصی خود، و تشویق معلمان برای اینکه خلاق و کمک کننده باشند، طراحی شده است.
برای تربیت بدنی، وظایف دارای خطر راه های زیر را بوجود می آورند:
- مربیان تربیت بدنی در کنار همکاران "کلاس" کار کنند.
- فعالیت بدنی وسیله اصلی برای یادگیری دانش آموزان شود.
- دانش آموزان و مهارت های تربیت بدنی با چگونگی فکر دانش آموزان در مورد جهانشان در بر گرفته شود.
فعالیت های دارای خطر در مورد تلاشهای Ednaation Queensland برای تقویت و تشویق معلمان، منظم کردن برنامه های آموزشی، تحویل دادن دانش آموزان بیگانه کمتر، آماده کردن دانش آموزان برای آینده ای در یک دنیای نا مطمئن و قرار دادن کلاس در دهکده جهانی، بسیار کامل هستند.
با توجه به سخن Doll یک برنامه آموزشی پست مدرن توانایی دانش آموز را برای سازماندهی، و ساخت می پذیرد. یکی از وضعیت های دشواری که رویارویی نوآوری ها بود، این بود که ساختارها و نظام های مدارس، همراه با توقعات دانش آموزان از یک تحصیل "واقعی" لزوما با موضوعات پست مدرن بصورت پایدار وجود داد، بنابراین، رقابتی برای معلمان بر سر کار با یک برنامه آموزشی جمعی وجود دارد که احتمالا برای ارزیابی و اصلاح کردن تعدادی از ساختارهای تحصیلی مورد نیاز است، مانند جدول زمانبندی یا اختصاص اتاق برای تأمین انعطاف پذیری مورد نیاز.