دانشگاه ها با توجه به سرمایه گذاری شان در جهت پرورش نیروی انسانی زبده و متخصص برای ورود به عرصه اشتغال به نوعی بسترساز و زمینه ساز بهره مندی از فرصت های شغلی محسوب می شوند.
ازسوی دیگر اتخاذ سیاست های اشتغال زایی مناسب می تواند پیوند بین دانشگاه و بازار کار را که در کشور ما به یک آرزو تبدیل شده است، باستحکام بخشد. در این نوشتار نقش خدمات مشاوره ای و برنامه های آموزشی در دانشگاه ها به عنوان اهرم های پیش برنده اشتغال فارغ التحصیلان مورد توجه قرار گرفته است.
انواع سیاست های اشتغال زا:
سیاست های اشتغال زا را می توان به سه نوع طبقه بندی نمود:
-سیاست های فعال بازار کار: شامل آموزش های فنی حرفه ای، ارائه مشاوره و اطلاع رسانی به نیروی کار-سیاست های فعال مستقیم بازار کار: شامل پرداخت یارانه به دستمزدها و کارفرمایان بخش خصوصی و عمومی برای بکارگیری و نگهداری نیروی کار-سیاست های منفعل: شامل سیاست هایی که برای بهبود زندگی بیکاران به طور مستقیم به آنها پول پرداخت می شود. مانند بازنشستگی زودرس، بیمه بیکاری، معافیت مالیاتی و...با توجه به تقسیم بندی یادشده، سیاست های انفعالی به منظور برآوردن نیازهای اولیه مشخص صورت می پذیرد و در مقابل، هدف سیاست های فعال افزایش انطباق بین مهارت نیروی انسانی با شغل مربوطه و در نتیجه افزایش بهره وری نیروی کار است.
تعاریف و ویژگی های هر کدام از سیاست های اشتغال زایی فعال و منفعل این نکته را آشکار می سازد که سیاست های انفعالی، زودگذر، موقت و ناپایدار هستند و تاثیرات کوتاه مدت دارند اما سیاست های فعال، درازمدت و پایا هستند و تاثیرات آنها نیز بلند مدت است. بدیهی است سیاست های فعال به دلیل نقش پیشگیرانه قبل از درمان بنا به آن ضرب المثل مشهورآموزش ماهیگیری را به جای دادن ماهی مدنظر قرار می دهند و بکارگیری این سیاست ها در آموزش عالی و دانشگاه ها به نتایج دلپذیر و امیدبخشی در آینده منتج خواهد شد. در این رابطه اطلاع یابی از وضعیت بازار کار یک رشته دانشگاهی قبل از انتخاب رشته یا کسب مهارت ها در حین تحصیل برای دستیابی به شغل مناسب در قالب اتخاذ سیاست های فعال اشتغال زایی صورت می گیرد.
نکته مهم آن است که هدف فرد از ورود به دانشگاه را دستیابی به شغل دلخواه تعریف نشود بلکه دانشگاه ابزاری در جهت نیل به شغل مناسب است و سهم دانشجویان و فارغ التحصیلان در کسب مهارت های حرفه ای و توانمندی های ارتباطی همراه با دانش علمی نباید نادیده گرفته شود.
اگر ارایه خدمات مشاوره ای و برنامه های آموزشی را دو رکن اساسی سیاست های فعال اشتغال زا در آموزش عالی لحاظ نماییم، در صورتی که این ارکان به درستی هدایت شوند، افق های روشنی در انتظار اشتغال فارغ التحصیلان خواهد بود. اکنون به تشریح این دو رکن مهم سیاست های فعال
اشتغال زایی می پردازیم:
خدمات مشاوره ای:
هدف اصلی برنامه های راهنمایی و مشاوره شغلی شامل موارد زیر است:
1-شناسایی افراد و ایجاد انگیزه برای آنها در جهت افزایش بهره وری و مهارت نیروی کار
2-کمک به افراد برای انتخاب شغل در جهت علایق و استعدادهای شناخته شده
3-ایجاد راهنما برای مشاغل ارایه خدمات مشاوره ای معمولا از طریق ارایه خدماتی به شرح زیر صورت می پذیرد:
-انتشار اطلاعات درباره مشاغل مانند شرایط کار، وضعیت آموزشی و...
-راهنمایی فردی و مشاوره در مورد تصمیمات شغلی و انتخاب شغل برای جویندگان کار-فراهم کردن اطلاعات در مورد بازار کار برای کارفرمایان علاقه منداطلاعات و مشاوره شغلی به کسب اطلاعاتی درباره مشاغل و امکانات آموزشی و ایجاد تصور صحیح از خود، توانایی ها و خواسته های افراد کمک می کند.
در این میان فارغ التحصیلان مدرسه ها و دانشگاه ها باید از وضعیت بخش های مختلف بازار کار مطلع شوند، اینکه کدام بخش دارای فرصت های شغلی بیشتری در آینده است یا خواسته های آنها را بیشتر برآورده می کند. از جمله مزایای این سیاست کمک به کاهش زمان مورد نیاز برای پیدا کردن فرصت های شغلی و هزینه کمتر اجرای این سیاست هاست.
برنامه های آموزشی و بازآموزی:
این برنامه ها برای ایجاد شناسایی بهتر فرصت های شغلی جهت افراد و افزایش مهارت آنان در راستای کمک به کسب ارتقای شغلی به کار می رود. ویژگی اصلی این آموزش ها کاربردی بودن و مطابق با نیاز بودن آنهاست. آموزش فنی و حرفه ای بیش از آزمون عمومی به زیرساخت ها، تسهیلات و مدرسان متخصص نیازمند است. برنامه های آموزش و بازآموزی عمدتا سهم عمده ای از هزینه های صرف شده در جهت اجرای سیاست های فعال بازا کار را به خود اختصاص می دهند. در اغلب کشورها این سهم بین 40 تا 60 درصد است که قرارداد و دوره های آموزشی بین کارآموز، کارفرما و دولت شکل می گیرد. دولت بخشی از هزینه آموزش را به صورت یارانه های آموزش یا
وام های آموزشی کوتاه مدت در اختیار کارفرما و کارآموزان قرار می دهد. از مزایای این روش می توان به افزایش بهره وری، افزایش اعتماد به نفس و ایجاد خودباوری در بیکاران و راه حل مناسب برای افراد فاقد مهارت اشاره کرد.
بنابراین می توان اظهار داشت اتخاذ سیاست های فعال اشتغال زایی در حوزه آموزش عالی بر محور آموزش های دانشگاهی استوار است یا اینکه آموزش حداقل عنصر مهمی از سیاست های فعال در عرصه اشتغال به شمار می رود. اکنون پاسخ به این سوال که "آیا هزینه های هنگفت امروزی برای ایجاد اشتغال، ناشی از عدم توجه به سرمایه گذاری های دیروز در عرصه آموزش عالی و تعلیم و تربیت نیست؟" آسان تر می نماید.