نظریه کیفیت سود برای اولین بار توسط تحلیلگران مالی و کارگزاران بورس اوراق بهادار مطرح شد. زیرا آنها احساس میکردند، سود گزارش شده قدرت سود شرکت را آن چنان نشان نمیدهد که در ذهن مجسم میکنند.
آنها دریافتند که پیشبینی سودهای آتی بر مبنای نتایج گزارش شده، کار مشکلی است. ضمنا تحلیلگران دریافتند که تجزیه و تحلیل صورتهای مالی شرکتها به دلیل نقاط ضعف متعدد در اندازه گیری اطلاعات حسابداری کار مشکلی میباشد.
سوال اساسی این است که چرا تحلیلگران مالی در ارزیابی خود، از سود خالص گزارش شده یا سود هر سهم شرکت (بدون تعدیل) استفاده نمیکنند و جانب احتیاط را رعایت میکنند. پاسخ این است که در تعیین ارزش شرکت، نه تنها به کمیت سود، بلکه باید به کیفیت آن نیز توجه شود. منظور از کیفیت سود، زمینه بالقوه رشد سود و میزان احتمال تحقق سودهای آتی است. به عبارت دیگر، ارزش یک سهم تنها به سود هر سهم سال جاری شرکت بستگی ندارد، بلکه به انتظار ما از آینده شرکت و قدرت سود آوری سالهای آتی و ضریب اطمینان نسبت به سودهای آتی بستگی دارد. تحلیلگران مالی تلاش میکنند تا چشمانداز سود شرکت را ارزیابی کنند. چشمانداز سود به ترکیب ویژگیهای مطلوب و نامطلوب سود خالص اشاره دارد. برای نمونه، شرکت دارای عناصر و اقلام با ثبات در صورت سود و زیان خود نسبت به شرکت فاقد این اقلام و عناصر، کیفیت سود بالاتری دارد. همین امر به تحلیلگران اجازه میدهد سود آتی شرکت را با قابلیت اطمینان بیشتری پیشبینی نمایند.
مدیریت سود
هموارسازی سود که در ادبیات حسابداری از آن تحت عنوان مدیریت سود نام برده میشود، عبارت است از انجام اقداماتی برای کاهش نوسانات سودهای گزارش شده حسابداری. میزان سود و نوسان آن از دیدگاه سهامداران شرکت حائز اهمیت است و بر ارزش سهام شرکت تاثیر میگذارد. بنا بر این باید اولا ابزار هموارسازی سود و ثانیا سود عادی تعیین شود. در واقع، سود عادی هدف فرضی مدیریت است که با استفاده از مدلهای مختلف طراحی میشود. درباره ابزار هموارسازی سود موارد ذیل مشهود است.
•زمانبندی معاملات.
•تخصیص در طول زمان.
•تجدید طبقهبندی در اقلام سود و زیان.
مفهوم مدیریت سود از زوایای مختلفی مورد بررسی و پژوهش قرار گرفته است و تعاریف مختلفی از آن ارائه شده است. برای نمونه از نظر گاردون و همکارانش، اگر زمانی مدیران روش خاصی از روشهای حسابداری را برگزینند و نوسانات سودهای گزارش شده کاهش یابد، نتیجه هموارسازی یا مدیریت سود است. آنها هم چنین متذکر میشوند که مدیران در حدود قدرتشان که ناشی از آزادی عمل در چارچوب اصول و روشهای پذیرفته شده حسابداری است، میتوانند:
*روی سود گزارش شده اثر گذارند.
**روی نرخ سود شرکت اثر گذارند.
به طور کلی «مدیریت سود» بر اثرگذاری روی سود شرکت، به نحوی که منافع و خواستههای شرکت و مدیران آن را برآورده نماید، تعریف میشود.
روشهای مدیریت سود
پیرامون مفهوم هموارسازی سود، عقیده بر آن است که سرمایهگذاران درصدد پرداخت بیشتر در زمینه خرید سهام از شرکتهایی هستند که دارای الگوی رشد سود هستند. شواهد حاکی از آن است وقتی که شرکتها رشد سود را نقض میکنند، ارزش سهام تا میزان قابل توجهی افت میکند. مدیران شرکتهایی که طی چندین سال دارای الگوی رشد سود هستند، راههایی را برای ادامه گزارش افزایش سود در هر دوره اتخاذ میکنند که یکی از راهها پایین آوردن سود به هنگام افزایش و هم چنین بالا بردن سود به هنگام کاهش آن است.
به طور کلی چهار روش اصلی برای مدیریت سود مشهود است که عبارتند از:
1) اندوخته ارزیابی یا ذخیره ارزیابی.
2) انتخاب روشهای حسابداری.
3) برآوردهای حسابداری.
4) تصمیمات اقتصادی.
* اندوخته ارزیابی یا ذخیره ارزیابی: نوعی حساب ترازنامهای با مانده بستانکار است که کاهنده حساب دارایی تلقی میگردد. از آن جا که این حساب مانده بستانکار دارد، بنابراین ایجاد یا افزایش آن یک حساب بدهی را به دنبال دارد که حساب هزینه را در صورت سود و زیان افزایش میدهد. دلیل این که ذخیره ارزیابی اغلب به منظور مدیریت سود مورد استفاده قرار میگیرد آن است که: 1)این ذخایر تقریبا بر مبنای برآورد مدیریت هستند. 2)مانده این حسابها سال به سال افزایش یا کاهش مییابد.
از این رو، افزایش در مانده مزبور موجب ثبت هزینههای اضافی در سال جاری میشود.
*انتخاب روشهای حسابداری: راه دیگری که مدیران شرکتها میتوانند سود حسابداری (تعهدی) گزارش شده را مدیریت کنند، انتخاب روشهای حسابداری است. به عنوان مثال، در دورههای افزایش قیمتها به کارگیری روش اولین صادره از اولین وارده (fifo) در ارزیابی موجودیها موجب محاسبه سود بیشتر و پرداخت مالیات بیشتر میشود که قطعا بر جریان وجوه نقد شرکت تاثیر میگذارد.
* برآوردهای حسابداری: راه دیگری است که مدیران میتوانند سودهای حسابداری گزارش شده را تحت تاثیر قرار دهند. به عنوان مثال، مدیران باید ارزش اسقاط و عمر مفید کلیه داراییهای استهلاکپذیر را تخمین بزنند. تغییرات در این تخمینها، هزینههای استهلاک را تحت تاثیر قرار میدهد. برخلاف تغییر در اصول و روشهای حسابداری، تغییرات در برآوردها اثر انباشته نداشته، بلکه اثر آن در دوره جاری یا به دورههای آتی تسری مییابد. در هر حال اگر تغییرات در برآورد حسابداری با اهمیت باشد، باید در یادداشتهای پیوست جزو لاینفک صورتهای مالی افشا شود.
* تصمیمات اقتصادی: تمامی روشهای مدیریت سود مطرح شده تنها بر ارقام صورتهای مالی اثر میگذارد و هیچ اثری بر روی جریانات نقدی شرکت ندارند. در هر حال راههایی وجود دارد که مدیریت میتواند با استفاده از آنها جریانات نقدی شرکت را تحت تاثیر قرار دهد. به عنوان مثال، اگر مدیریت بخواهد سود گزارش شده را افزایش دهد، میتواند مخارج تحقیق و توسعه را کاهش دهد، لذا کاهش مخارج مزبور در سال مالی مورد نظر به عنوان کاهش هزینه دوره قلمداد میشود که در این صورت سود گزارش شده افزایش مییابد. در هر حال از زمانی که مخارج کمتری تحقیق و توسعه شود، جریانات نقدی واحد تجاری تحت تاثیر قرار میگیرد. اما باید توجه داشته باشیم