تاریخچه فمنیسم : femenism
فمنیسم به عنوان یک نهضت سیاسی در سال 1848 با نام نهضت سینکافالز در امریکا مطرح شد در همین سال نخستین منثور دفاع از حقوق زنان در امریکا اعلام گردید از آن پس دانشمندانی چون اگوست کنت ( 1857) و جان استوارت میل ( 1869) نظریه برابری زن و مرد را در چارچوب حقوق فردی و اومانیستی مطرح کرد .
فمنیسم :
فمنیسم آموزه ای است که وجه اصلی تمامی تفاسیر و گونه های آن بر این باورراستوار است که زنان به دلیل جنسیتشان گرفتار تبعیض هستند و از این رو لازم است برای تغییر این وضعیت اقدام شو .
بحث اصلی فمنیسم این است که مردان بر زنان به اشکال مختلف تسلط دارند آموزه هایی مانند مارکسیسم ( marksism ) ولیبرالیسم ( liberalism ) تاکید خود را بر طبقه نژاد قرار می دهند و آموزه هایی مثل آنارشیسم ( anarchism ) بر مفاهیمی همچون آزادی استوار هستند . اما فمنیسم جنسیت را محور تفکر و رفتار قرار داده است . فمنیسم در قرن 19 و 20 آشکارا وجه سیاسی اجتماعی پیدا کرد . و توانست در چند دهه گذشته خود را همچون یکی از مهمترین آموزه های سیاسی – اجتماعی قلمداد نماید .
رساله جان استوارت میل به نام ( انقیاد زنان ) که ترجمه آن به فارسی معینی یعنی کنزیک کردن زنان که در سال 1869 یعنی ده سال پس از رساله معروفش که در باب آزادی نوشته این اثر یکی از مهمترین اثر فمنیسمی قرن نوزدهم به شمار می آید .
فرهنگ لغت انگلیسی اکسفورد
فرهنگ آکسفورد واژه فمنیسم را به خصوصیات جنس مونث معنی می کند و نخستین مثالی که در این باره ذکر می کند به سال 1851 بر می گردد در سال 1872 الگماندر دوما نمایشنامه نویس فرانسوی برای اولین بار واژه فمنیسم را در مورد نهضت حقوق زنان به کار برد از اواخرقرن 19 به بعد این واژه به نهضتی اطلاق گردید که هدف اصلی آن تلاش برای دستیابی به حقوق مساوی برای زنان بود تاریخچه نهضت زنان به عصر روشنفکری و تاکید آن بر برابری و تساوی و انقلاب صنعتی که تغییرات اجتماعی و اقتصادی زیادی را به دنبال داشت باز می گردد.
این نهضتها زمینه را برای رشد فمنیسم و سایر نهضتهای اصلاح طلبانه در قرون هجدهم و نوزدهم آماده ساخت با انقلاب صنعتی زنان کم درآمد جامعه تبدیل به حقوق دیگران کارخانه ها شدند . و به تدریج حق رای دادن و تحصیل در دانشگاه ها را به دست آوردند .
و لوازم جدید خانگی و تعداد فرزند کمتر باعث شد زنان قدری از کار سنگین خلاص شوند و فرصتی برای شرکت در فعالیت های اجتماعی پیدا کنند و از این رو نقش زنان که همیشه در ارتباط با خانه داری و بچه داری بود تغییر یافت جامعه صنعتی و سرمایه داری پس از جنگ جهانی دوم فرصتهایی شغلی جدیدی را برای زنان به وجود آمد که زنان می توانستند در جهت کسب آن به راحتی با مردان رقابت داشته باشند . وروئ زنان در صحنه جامعه خودآگاهی و دانشی را به دنبال داشت که خود سرچشمه تحولات بعدی گردید.
ویرجینا وولف منتقد و رمان نویس انگلیسی ( 1882-1941) :
وی در کتاب خودش تحت عنوان سه گیتی که در سال 1938 منتشر کرد به این نکته اشاره می کند :
کلمه فمنیسم طبق فرهنگ لغت یعنی کسی که در راه احقاق حق زنان تلاش می کند ( از آن جا که تنها حق یعنی حق امرار معاش و زندگی کردن بدست آمده دیگر این واژه معنا مفهومی ندارد )
بسیاری از فمنیسم های معاصر با این نظر ویرجینا وولف موافق نیستند و معتقد هستند که فمنیسم پس از گذراندن مرحله اولیه وارد مرحله دیگری که حساستر و مهمتر از مرحله اول است گردیده است .
در کشورهای صنعتی که علی الظاهر اصل متساوی حقوق زن و مرد را پذیرفته اند هنوز تناقضات آشکاری در این فرضیه به چشم می خورد به عقیده این نظر پردازان هر چند در جوامع غربی زنان توانسته اند در ابعاد اجتماعی و اقتصادی به حقوق مساوی با مردان دست می یابند لکن ارزشهای حاکم بر جامعه هنوز توسط مردان پایه گذاری می گردد . و از نظذر ایدئولوژیکی و ساختار قدرت تصمیم ها برای زنان توسط مردان صورت می گیرد . از این جهت فمنیسم معاصر بعدی سیاسی و ایدئولوژیکی به خود گرفته است و از اواخر دهه 1960-1970 فمنیسم به عنوان نهضتی سیاسی – اجتماعی دراروپای غربی و امریکا به طور جدی مطرح شد بحث اصلی فمنیسمها در این دوران این بود که علی رغم تمامی قوانینی که جهت تساوی حقوق مردان و زنان وضع گردید هنوز زنان تحت سلطه ساختارهای اجتماعی هستند که ساخته و پرداخته مردان است به عبارتدیگر نظریه پردازان فمنیسم معتقدند که روابط دو جنس مونث و مذکر تحت سلطه ذهنیت پدر سالاری است در نسخه فمنیسم مطالعه توزیع قدرت بین دو جنس مذکر و مونث است .