مقدمه:
از روزی که پیامبر اکرم (ص)، علی (ع) و شیعیانش را گروه رستگاران نامید و ابوذر، سلمان، عمار، مقداد، و دیگر یاران پیامبر(ص) و همچنین مبارزترین و انقلابی ترین مجاهدان اسلام چون حجربن عدی، صعصه بن صوحان، مالک اشتر، عدی بن حاتم، برای نخستین بار به نام شیعه شهرت یافتند تشیع با خاطرات و تجربیات پرباری از مقاومت، مبارزه، قیام و شهادت آمیخته شد و بعنوان یک مکتب انقلابی، پرچم رسالت خونبار جهاد را در برابر ظلم، خودکامگی و فساد به دوش گرفت. تاریخ شیعه آکنده از مبارزه مداوم و بی امان و نهضتها قیام ها بر علیه حکام خودکامه و ظالم است. شیعه هیچ گاه در طول تاریخ سنگر مبارزه را ترک نکرده است و همواره شعار عدالت و امامت را به عنوان اصیلترین پیام وحی بدوش کشیده است و تا محقق نهایی این دو اصل، مبارزه با همه قدرتهای مانع و حکومتهای ظالم و براندازی هر نوع ستم اجتمایی را فرض، و بخش اجتناب ناپذیر ایمان دانسته است. مورخ و دانشمند معروف اهل تسنن «الوی» در این مورد می گوید: « شیعه نخستین کسانی هستند که تفکر انقلابی و پرچم قیام را در اسلام بر ضد طفیان بدوش کشیدند و همواره نظریات شیعه روح انقلاب را با خود همراه داشت. عقیده به امامت که شیعه بدان سخت ایمان داشت. آنها را به انتقاد و اعتراض نسبت به هیئتهای حاکمه و بالاخره به جبهه گیری در برابر آنها وا می داشت و این حقیقت در سراسر تاریخ شیعه مشهور است. بعقیدهی آنها ( شیعه) هر حکومتی غاضب و ظالم است، بهر شکل و در هر قالبی که باشد مگر آنکه امام معصول یا نایب آن زمان حکومت را در دست گیرد. به همین دلیل بود که شیعه در تاریخ بطور مداوم در یک جریان انقلابی مستمر بسر می بردند، نه آرام می گرفتند و نه آن را رها می کردند»
فصل اول
اقدامات شاه و اطرافیان او
اعلان سرکوب از طرف رژیم
نطق یاوه گویانه شاه در 23 اسفند 1341، در پایگاه وحدتی دزفول، پرده از چهره فریبکارانه رژیم برداشت. و شاه خائن رسماً با روحانیت و رهبری نهضت اعلام جنگ نمود و مخالفان را به مرگ تهدید کرد. اعلام موضوع سرکوب از طرف شاه که در حقیقت پاسخ به اعلامیه مستدل آیات و مراجع قم بود. موجی از بگیر و به بزور اسارت و زندان و شکنجه و تبعید و محدودیت های غیر قانونی در سراسر کشور بوجود آورد و خود موجب اوجگیری بیشتر مبارزه گردید. امام با نزدیک شدن عید نوروز 1342، طی یک سلسله نامه ها و پیامها خطاب به علمای اعلام و حجج اسلام، عید نوروز را اعلام نمود ؟؟ حوز و علما را به عنوان تسلیت به امام عصر عجل الله مقامی فرجه الشریف قرار داد و تأکید فرمود علما با استفاده از این رویه مردم را به مصیبتهای وارده به اسلام و مسلمین متوجه نمایند و ضمنن اخطار شدید الحن به دولت خواستار برکناری دولت مستبد شد. علمای تهران به پیروی از خواسته رهبر نهضت، عید 1342را عزا اعلام نمودند و به هنگام خاموشی چراغهای حرم در قم که به علامت تحویل سال انجام گرفت، اعلامیه ها و ؟؟ فضای صحن و حرم را سفید پوش کرد، و ؟؟ های ساواک نتوانستند در برابر این ابتکار عمل آگاهی بخش، عکس العملی نشان دهند
سیاست تضعیف مذهب
در فاصله سالهای 1941- 1925 کاملاً آشکار شد که می توان عشایر را شکست داد و دریک برههی زمانی معین به نابودی کشاند همان گونه که طعم کوتاه زندی سکنی نشینی اجباری سبب گردید که تعداد آنان از لحاظ مرگ و میر بر اثر بیماری به گونه چشم گیری کاهش یابد. هم چنین آشکار شد که بازرگانان و اشراف برای حفظ منافع شخصی خود ندای مخالفتشان را خاموش خواهند کرد اما ملاها ( روحانیون) باقی مانده بودند با قدرتی که کمتر محسوس بود و جامعه زیر نفوذ ( معنوی) آنان قرار داشت وظیفه آنانه به عنوان تفسیر کنندگان شریعت به این معنا بود که آنان می بایست به حیاتی ترین اعمال بشری یعین ازدواج، طلاق، شهادت، سند استیفای دین از ملک رهنی انتقال املاک و قرار دادهای بازرگانی اعتبار بخشد. دو نظام قانونی مجاز شناخته شدند: قوانین شرعی که حکمفرما بر اموری مانند احوال شخصیه بود. قوانین عرفی که جنبهی غیر مذهبی داشتند و قرار بود بر امور دولیت به کار برده شوند البته به دلیل بی ثباتی کشور در سال های اخیر قوانین شرعی از تمامی اقتدارات قانونی برخوردار شده وگسترش قوانین عرفی متوقف گردیده است. براثر این وضعیت مقامات حقوقی کاملا با ضوابط شرعی پیوند خورده اند از این رو منزوی کردن روحانیون و شکست دادن آنها بسیار دشوار شده است مخالفان قوانین شرعی ناگزیر بودند که ابتدا یک نظام حقوقی را جانشین آن سازند سپس به متزلزل کردن رکن مذهب بپردازند. رضا شاه نیز همین کار را کرد. در حالی که در نظر بود آموزش و پرورش غیر مذهبی و تبلیغات ملی گرایانه که ایران پیش از اسلام نمونه آن بود برای سست کردن وفاداری مذهبی مردم به نهاد روحانیت به کار گرفته شوند اما این سیاست هنگامی می توانست کامیاب شود که عمر آن بیشتر از نظم نوین رضاشاهی باشد این سیاست با احساسات خصمانه مردم نسبت به هنر گرایی رضاشاه روبهرو شد در حالی که پادشاهی سلسله هخامنشی به زمانهای بسیار دور تعلق داشت. آزادی حاصل از گردش به اسلام از نظر نگاه تاریخی نزدیک تر می نمود.
رفع حجاب از زنان:
در سال 1935 (1314 شمسی) به سرگذاران کلاه اروپائی (کلاه شاپو) به وسیله مردان اجباری شد. در بازارهای کلاهدوزی، کلاهدوزان نمونه کاله شاپوی انگلیسی را پشت ویترین مغازه های خود گذاردند این کلاه از جنس حلبی بود. که آن را رنگ می کردند تا قیافه یک کلاه واقعی را داشته باشد. به این ترتیب بود که دستورات نظم جدید، به طور کامل و با ترس و لرز، اجراء گردید، اما در موضوعات عمده: بسیاری از این دستورات وسیله سوء استفاده و استثمار مردم قرار گرفت. تخمین زده می شود که از 000/300 نفر جمعیت مرد و زن تهران، نزدیک به 4000 زن رفع حجاب کردند. در پائیز 1934( مهر 1313) دولت با صدور اعلامیه ای، مردم را برای پذیرش آموزگاران زن بی حجاب آماده کرد. در مه 1935 (خرداد 1314) یک مرکز فرهنگی زنان که زیر نظر یکی از دختران شاه قرار داشت تأسیس گردید، و دخترها با لباس ورزشی رژه رفتند. در 28 ژوئن 1935 ( دوم مرداد 1314) نخست وزیر یک مجلس عصرانه تاریخی در یکی از باشگاه های بزرگ تهران ترتیب داد که اعضای کابینه و مقامات بلند پایه، با همسران خود در آن شرکت کردند. از این رو مایه حیرت نیست که در پی وقفه ای که در اصلاحات رضاشاه- با توجه به قیام مردم افغانستان علیه امان الله خان- به وجود آمد، اصلاحات رضاشاهی در زمینه لباس مرد، منجر به یک قیام در مشهد مقدس گردید و نیروهای ارتش که مجهز به مسلسل بودند، به داخل مسجد یورش بردند در این ضمن، حضور بانوان سرشناس بی حجاب در معابر عمومی، و پوشیدن لباس به شیوه اروپائی ادامه یافت. مردها از لحاظ نوع لباس مورد نظر خود با محدودیت مواجه شدند زیرا مقررات جدید دربارهی لباس مردان با شدت اجراء می شد. نتیجهی این سیاسیت این بود که لباس سنتی مردها که زیبا هم بود، تبدیل به لباس عجیب و غریبی شد، و سلیقهی خوب ایرانیان در لباس پوشیدن، در ظرف چند سال، از بین رفت. اما مردم فقیه، همچنان به پوشیدن پیراهن های بدون یقه. ادامه دادند. ریش خود را نتراشیدند، چرا که تراشیدن ریش را به معنای فقدان اسفبار این سنت اسلامی می دانستند. در 1936 (1315 شمسی) که روحانیون به اندازهی کافی ضعیف شده بودند. آماده پذیرش اصلاحات رضاشاه گردیدند. از این زمان به بعد قضات می بایست دارای دانشنامهی لیسانس از دانشکده حقوق تهران یا یک دانشگاه خارجی بوده و به مدت دو یا سه سال، کارآموزی قضائی کنند. قضات سابق که فاقد این شرایط بودند، می بایست برای ادامه کار در وزارت دادگستری امتحانات خاصی را بگذرانند اما به هر تقدیر، نمی توانستند از رتبه شش قضایی بالاتر روند.
فروش زمینهای دولتی به مردم و رونق زمین بازی:
دولت به عنوان تشکیلات بالای مملکتی قادر نبود که برای خود اعتبار بگیرد. تنها راه ممکن، وام گرفتن از دولت هایخارجی بود که در دوران حکومت قاجاریه متناول بود. اما رضاشاه، با این کار به شدت مخالف بود. این حقیقت که دولت قادر نبود از منابع مالی داخلی وام بگیرد، بیان گر نوع رابطهی دولت و مردم بود. همچنین به این معنی بود که دولت، برای تأمین مالی هزینه های « نظم نوین رضاشاهی ناگزیز بود که پول نقد را به طریقی به دست آورد. به این جهت ایجاد درآمد برای دولت مسأله اصلی آن را تشکیل میداد. یکی از راه های آن فروش زمین به مردم بود. این جریان پس از سال 1933
( 1312 شمسی) یعنی هنگامی که مجلس شورای ملی لایحه فروش نامحدود مستقلات را تصویب کرد، شتاب بیشتری می گرفت. این جریان سبب شد که الگوی مالکیت زمین، دگرگون شود، هر چجند که محاری از تأثیر بنیانی در وصفیت کسانی بود که مالک به شمار می آورند. در حالتی که آن وقت، زمین های دولتی را اجاره میدادند اینک مستأجران سابق، مالک این زمین ها شده بودند. در مناطق دور از پایتخت خان ها و اعیان و اشراف که اجاره و از زمین های دولتی بودند، به صورت مالکان آنها در آمدند. در نزدیکی پایتخت افسران ارتش و افراد نوکیسه ای که هوادار رژیم بودند، از این فرصت بهره گرفتند و در برگه مالکان زمین، در آمدند. به این جهت پس از تصویب لایحه مزبور، این افراد در موقعیت برتر قرار گرفتند، خریداری زمین، بسیار رایج شد.
چرا که علاوه بر منبع درآمد بودن رضاشاه توانست با این کار مجلس را هم از رژیم راضی نماید. اعضای مجلس در 1937( 1316 شمسی) ثروت باد آوردهی دیگری را هم نصیب خود کردند، زیرا در این سال که موضوع تأمین بودجه بانک جدید « صنعت و کشاورزی» در میان بود رضاشاه از مجلس خواست که فروش خالصه جات دولتی را هم، اجازه دهد. این خالصه جات در اطراف تهران قرار داشت
پیدایش طبقات اجتماعی جدید
در دوران رضاشاه، طبقات جدیدی پیدایش یافتند و تلاش شد تا طبقات قدیم را از بین ببرند. طبقه جدیدی از ثروتمندان پروبال گرفتند که بسیاری از آنها از افسران ارتش بودند که مورد مرحمت شاه قرار داشتند. طبقه جدیدی از سرمایه داران اقتصادی زایش یافتند. امکاناتی که رضاشاه از لحاظ اجرای خدمات عمومی فراهم کرد و در دوران سلطنتش ادامه یافت، بوسیلهی ارتش متخصصین « در دوران اشغال ایران» مورد استفاده قرار گرفت. فرزندان نامه رسان ها و مستخدمین دولت، به صورت سرمایه داران اقتصادی و میلیونرها درآمدند ثروت در دست کسانی انباشته شد که آماده فعالیت وارداتی در رشته هائی بودند که بازرگانان سنتی بازار با آنها ناآشنا بودند. نظیر ماشین آلات، وسایل نقلیه، قطعات یدکی و ماشین آلات صنعتی از انواع مختلف، همه اینها، کالاهایی بودند که بازرگانان قدیمی که عادت به واردات چای، شکر و قماش داشتند، به سختی حاضر می شدند وارد فعالیت وارداتی کالاهای جدید شوند. از سوی دیگر، بسیاری از اشراف قدیمی، از کارهای دولتی کناره گرفتند. برخی از آنها به ویژه آنان که در مراکز استانها زندگی می کردند- بخت و اقبالشان رو به ادبار نهاد
مشیرالدوله نمونه خوبی از رجالی است که از سیاست کنار رفت. رضاشاه و مجلس دوره پنجم به او ماموریت دادند که در انتخابات دوره ششم مجلس نظارت کند. پس از آن، تقریباً گوشه عزلت را برگیرند. و عمر خود را وقف نگارش تاریخ ایران باستان کرد. سایرین به خارج از ایران رفتند. برخی نیز گفتار مجازات هائی شدند که زائیده حساسیت زمامداران جدید ایران نسبت به مسائلی بود که آنها را توهین به خویش فرض میکرد و نیز نسبت به مخالفت بالقوه آنان سوء ظن داشت. مثلاً مصدق به زندان افتاد. بسیاری از رجال نیز گرفتار آزمندی فزاینده رضاشاه، آنهم در دوران پیری اش، شدند. رضاشاه تمام املاک آنها را تصاحب کرد.