روانشناسی چیست؟
روان شناسی عبارت است از مطالعه و شناخت علمی چگونگی و چرایی ابعاد مختلف رفتار موجود زنده، به ویژه انسان. در این تعریف بیشترین توجه به رفتار و جنبه های مختلف آن است. به دیگر سخن، به یک معنا می توان روان شناسی را رفتار شناسی نامید، چرا که موضوع اصلی روان شناسی به عنوان یک علم رفتاری ، مطالعه فعالیت ها و واکنش های حیوان وانسان در شرایط و موقیعت های مختلف است.
و اما منظور از " رفتار" آن دسته از حالت ها، عادت ها، فعالیت ها، کنش ها و واکنش های نسبتاً پایداری است که از انسان سر می زند و همواره قابل مشاهده، اندازه گیری ، ارزیابی و پیش بینی است.
رفتارهای انسانی را می توان به انواع مختلف تقسیم کرد، از جمله:
رفتار شخصی: رفتاری است که کاملاً جنبه شخصی دارد، مثلاً فردی همواره لباس قهوه ای رنگ می پوشد و یا عادت دارد روزی سه مرتبه مسواک بزند.
رفتار شغلی: یعنی رفتار خاص یا عادتی که انسان در کار و حرفه از خود نشان می دهد، مثلاً همیشه بعد از نماز صبح کارش را شروع می کند ویا همواره با دو انگشت تایپ می نماید.
رفتار تحصیلی: عبارت است از رفتار کودک یا بزرگسال در ارتباط با امور تحصیلی، فی المثل دانش آموزی همیشه قبل از تدریس معلم درس مورد نظر را مطالعه می کند و یا این که برای یادگیری بهتر خلاصه نویسی کرده، با صدای بلند درس می خواند.
رفتار اجتماعی: رفتار فرد در تعاملات بین فردی و معاشرت های اجتماعی است، به عنوان نمونه خوش قول بودن و تقدم درسلام داشتن.
در ارزیابی رفتار باید توجه کرد که رفتار چه کسی، در چه شرایط و موقعیتی و با چه فراوانی و شدتی مورد بررسی قرار می گیرد؛ چرا که زمانی می توانیم برداشت وتفسیر جامعی از رفتار یک فرد داشته باشیم که شرایط زمانی و مکانی، موقعیت بروز رفتار و ویژگی های زیستی ، ذهنی و روانی وی را مورد توجه کافی قرار دهیم.
شاخه های مختلف روان شناسی
از زمانی که روان شناسی به عنوان یک علم مستقل مطرح شده است، روان شناسان در زمینه موضوعات خاص، پژوهش های فراوانی به عمل آورده اند، به گونه ای که امروزه شاهد شعب و شاخه های مختلف روان شناسی هستیم.
متداول ترین شاخ های روان شناسی عبارت است از:
1- روان شناسی رشد و کودک
روان شناسی کودک به مطالعه مستمر رشد از زمان تشکیل نطفه تا دوران بلوغ و نوجوانی می پردازد.
موضوعاتی از قبیل نقش وراثت و محیط در شکل گیری شخصیت کودک، چگونگی رشد بدنی، ذهنی،عاطفی، کلامی، اجتماعی ، حسی و حرکتی، همچنین نحوه بازی، خویشتن داری، تقلید و همانند سازی کودک و نوجوان و تحولات دوران بلوغ در این شاخه از روان شناسی مورد مطالعه و بررسی قرار می گیرد.
2- روان شناسی شخصیت
در این شاخه از روان شناسی ابعاد مختلف شخصیت، جنبه های ادراکی، هیجانی، ارادی و بدنی افراد و چگونگی سازگاری فرد با محیط مورد مطالعه قرار می گیرد.
3- روان شناسی اجتماعی
روان شناسی اجتماعی ازتعامل فرد واجتماع، قانون های روانی گروه ها و سازمان های اجتماعی بحث می کند و در زمینه هایی از قبیل: معیارها و هنجارهای اجتماعی، مناسبات بین گروهی، باورهای عام، تکوین بازخوردها وتغییرنگرش ها و نقش رسانه ای جمعی به مطالعه و تحقیق می پردازد.
4- روان شناسی بالینی
این رشته از روان شناسی ویژگی های شخصیتی، اختلالات عاطفی و مشکلات رفتاری افراد را با بهره گیری از ابزارهای روان شناختی مورد بررسی ودرمان قرار می دهد.
5- روان شناسی مرضی
در این شاخه از روان شناسی اختلالات عاطفی و رفتاری و بیماری های مختلف روانی مورد بررسی قرار گرفته، روش های درمانی متداول در جهت حفظ بهداشت روانی ارائه می شود.
6- روان شناسی کودکان استثنایی
روان شناسی کودکان استثنایی به مطالعه ویژگی های جسمی، روانی، حسی، حرکتی، شناختی و اجتماعی کودکان عقب مانده ذهنی، نابینا و نیمه نابینا، ناشنوا و نیمه ناشنوا، ناسازگار، مصروع، کودکان معلول جسمی- حرکتی، دانش آموزان مبتلا به اختلال خاص در یادگیری و کودکان و نوجوانان تیز هوش و خلاق می پردازد. این شاخه از روان شناسی همچنین در زمینه علل مختلف معلولیت، راه های پیشگیری از معلولیت و روش های اصلاح و ترمیم نارسایی ها و اختلالات رفتاری مباحثی را مطرح می کند.
7- روان شناسی تربیتی
این رشته ازروان شناسی که درواقع مهمترین وکاربردی ترین رشته های روان شناسی است، تلاش دارد اصول، قوانین و یافته های روان شناسی و شاخه های مختلف آن را در قلمرو تعلیم و تربیت مورد استفاده قرار دهد. در روان شناسی تربیتی موضوعاتی از قبیل: روشهای مختلف یادگیری و قوانین آن، فرایند تفکر و اندیشیدن، یادآوری و به یادسپاری، حافظه و فراموشی، هوش و انگیزش، سنجش و اندازه گیری و کاربرد آزمون های روانی، نقش معلم و متعلم در انتقال یادگیری، شرایط و موقعیت یادگیری، انضباط و پیشرفت تحصیلی مورد توجه و مطالعه قرار می گیرد.
روان شناسی تربیتی و قلمرو آن
همان گونه که پیش تر اشاره شد موضوع اصلی روان شناسی تربیتی یا پرورشی به کار بستن قواعد و یافته های شاخه های مختلف روان شناسی در فرایند تعلیم و تربیت است. به عبارت دیگر هدف اصلی روان شناسی تربیتی توجه عمیق به امر مهم آموزش و پرورش و پرداختن به عوامل مؤثر در یادگیری، پیشرفت تحصیلی، سازگاری، تحول ذهنی و روانی و رشد متعادل انسان است.
ارکان اصلی روان شناسی تربیتی
به طور خلاصه می توان موضوعات، پایه ها یا ارکان اصلی روان شناسی تربیتی را در هفت محور زیر مورد توجه قرار داد:
1- قوانین و عوامل موثر در فرایند یادگیری
2- ویژگی های یادگیرنده یا تربیت شونده
3- موضوع یادگیری یا پیام تربیتی
4- موقیعت یادگیری یا شرایط انتقال پیام تربیتی
5- روش های تعلیم و تربیت یا انتقال پیام
6- ویژگی های مربی یا انتقال دهنده پیام
7- ارزیابی و ارزش سنجی
تعریف شخصیت
در رابطه با «شخصیت»، تعریف واحدی که مورد قبول تمامی روانشناسان و متخصصان دیگر رشتههای وابسته باشد، وجود ندارد. ما در اینجا به تعریفی که در «روانشناسی هیلگارد» بهعنوان یکی از معتبرترین کتاب روانشناسی دنیا، آمده است، اشاره مینماییم:شخصیت را میتوان الگوهای معین و مشخصی از افکار، هیجانها، و رفتارها تعریف کرد که سبک شخصی تعامل هر فرد با محیط مادی و اجتماعی را شکل میدهند. (آتکینسون، 1383، ج 2؛ 104.)اگر در زندگی روزمره از ما بخواهند که شخصیت کسی را توصیف کنیم، احتمالاً از صفات شخصیتی چون باهوش، برونگرا و باوجدان استفاده میکنیم. روانشناسان شخصیت همواره کوشیدهاند با ضابطهمند کردن نحوه استفاده از صفات شخصیتی در زندگی روزمره به روشهایی رسمی برای توصیف و سنجش شخصیت دست یابند. روانشناسان در پاسخ به این سؤال که «عوامل پایهای شخصیت چه تعداد هستند؟» به چندین دسته تقسیم گشتهاند. مثلاً ریموند کتل (Raymond Cattel) (1966;1957) عوامل پایهای شخصیت را به 16 صفت و هانس آیزنک (Hans Eysenk) روانشناس انگلیسی این عوامل را به 2 یا 3 صفت تقسیم نمودهاند، محققان دیگر هر کدام به اعداد دیگری رسیدند اما آنچه که مشخص است حتی با روش تحلیلی دقیق نیز نمیتوان جواب قاطعی به این سوال داد. برخلاف تمام این اختلافنظرها بسیاری از پژوهشگران در مورد پنج بُعد صفتی اجماع کردهاند که امروزه بهنام «خمسه کبیره» خوانده میشوند و برای تلخیص آنها از واژه «باروت» استفاده میکنند:«برونگرایی، اشتیاق برای تجارب تازه، روان نژندیگری، وجدانگرایی و توافقپذیری» (OCEAN)(1) قابل ذکر است که برای هر یک از این پنج عامل، نیز مقیاسهای صفتی خاصی برای ارزیابی مشخص نمودهاند. به نظر بسیاری از محققان و روانشناسان، کشف و معتبر شناخته شدن این خمسه نقطه عطف بزرگی در روانشناسی شخصیت در دوران معاصر به شمار میرود. تا اینجا بهطور اجمال با مفهوم شخصیت و عوامل مشخصکننده آن آشنا شدیم، اینک میپردازیم به عوامل تأثیرگذار در تنوع شخصیت افراد یا بهعبارت دیگر بررسی ریشههای تنوع رفتاری افراد که رفتارپژوهان و زیستشناسان بیشتر آن را در عوامل ژنتیکی و محیطی (environmental & genetic factors) دنبال مینمایند.
تعریف دنیای درون شخصیت ا نسان
زمانی که انسان تفکرات خود را بدست میگیرد ، و سیستم فکری اش از حال و هوای غریزی با اندیشیدن رو به تکامل میرود ، هر از گاهی در تضاد با قوانین عمومی جامعه انسانی در فضای ذهنی خود چارچوب هایی با قوانین و ضابطه های مخصوص و دلخواه خود ، تریسم میکند.ریشه های این قوانین عموما در تقابل آنچه بصورت عرفی در جامعه انسانی ای که در آن زندگی میکند ، شکل میگیرد.خواستهای یک انسان در دنیای درونی شخصیتش ، بگونه ایست که صرفا در همان محدوده ، بدون مقایسه با قوانین و عرفیات دنیای بیرونی مشروعیت پیدا میکند .و در صورتی که هر چیزی از آن ، با قوانین و ضوابط دنیای بیرومی منطبق شود دیگر از شکل متعلقات دنیای درون شخصیت انسان خارج میگردد.این فضای ذهنی ، غالبا بدون در نظر گرفتن یک بعد مشخص و با حجم خاصی در ذهن شکل میگیرد و هر لحظه امکان تغییر وضعیت و یا تعاریف را دارد. نبود محدودیت در پردازش قوانین و حتی تغییر در مواضع ، یکی از بارز ترین مشخصه های دنیای درون شخصیت انسانی بشمار میرود. بزرگی مختصات شخصیت درونی این اجازه را به انسان میدهد که به صورت سیال و با فراغ خاطر ، آنچه را که در شخصیت بیرونی اش ، نمیتواند به آن عمل کند را ، بصورت یک اندیشه پویا و فعال در ذهن خود پرورش دهد. دنیای درونی شخصیت انسان تمام زوایای خود را از محدودیت های بیرونی کسب میکند و شاید به زبانی ساده تر هر آنچه در دنیای بیرونی شخصیت انسان اورا محدود میکند ، در دنیای درونی شخصیتش بصورت یک عضو فعال و قابل توجه در می آید.
این عضو قابلیت تغییر و تکثیر به صورت های مختلف را دارد.جالبست توجه داشته باشیم که یکی از مهمترین خصایص اندیشه ای دنیای درون شخصیت انسان ، تضاد با قوانین دنیای بیرونیست. بدین معنی که هر پدیده ای که در دنیای درونی شخصیت انسان مشروعیت دارد، قطعا در دنیای بیرونی شخصیت وی مورد تهاجم قرار خواهد گرفت.این تهاجم هم از سوی شخصیت بیرونی آن انسان به خودش صورت میگیرد و هم دیگر اعضای آن جامعه انسانی ای که با فرد در یک عرف و قانون زندگی میکنند.
منظور از قانون در اینجا صرفا قوانین حکومتی و ولایتی نیست.این قوانین حتی در ساختار باور ها و اعتقادات جامعه نیز به چشم میخورد.این باور ها میتواند باور های مذهبی ، دینی ، روانی ، فلسفی ، اجتماعی و غیره باشد .که در نهایت به عرفیات یک جامعه انسانی منتهی میشود. داشتن یک باور خاص در دنیای بیرونی شخصیت یک انسان عموما ریشه در کششهای محیطی ، ژنتیکی ، جغرافیایی ، خانوادگی و ...دارد . اما باور های دنیای درونی شخصیت انسان میتواند متاثر از آن کششها باشد، اما قطعا خود آن کششها نیست.بلکه لزوما بایستی شاخه های جدیدی یا فلورانسهایی در راستای جهت هایی غیر از کششها ایجاد کند .به همین دلیل میگوییم که قطعا خود آن کششها نیست، اما میتواند متاثر از آنها باشد . باید توجه داشته باشیم که تمام باور ها و قوانین دنیای درون شخصیت انسان ، ساخته ذهن وی خواهد بود که در مراحل ابتدایی فقط به فقط برای خود شخص ، آنهم در دنیای درونی شخصیت وی مشروعیت دارد . اما نباید غافل بود که این فضای قوانین و باور ها قابلیتی بسیار ارزشمند را دارند.
و آن امکان خروج از ذهن و دنیای درونی شخصیت انسان و جای گیری در دنیای درونی شخصیت دیگر انسانها و نهایتا در آمدن بصورت یک عرف اجتماعی و یا قوانین مشترک دنیای بیرونی شخصیت یک جامعه انسانی است . البته این اتفاق بسیار نادر است .اما بی تردید غیر ممکن نیست .همانگونه که در تاریخ تمدن بشر مشاهده میشود ، تمام انسهانهایی که بگونه ای ، بخش مهمی از تاریخ تمدن انسانی را ساخته اند ، یک سری قوانینی را در دنیای درونی شخصیت خود تعریف و پس از سازماندهی و قوت بخشیدن به آن ، با استفاده از توانایی که بر اثر ایمان به آنجه که دریافته اند ، آن را به دنیای درونی شخصیت دیگر انسانها منتقل میکنند . تکثر در انتقال خود ایجاد عرف میکند و کم کم به بخشی از دنیای بیرونی تبدیل میشود . البته اصل قوت شخصیت دنیای درونی را نباید از یاد برد .
یعنی هیچ انسانی بدون داشتن یک دنیای درونی قوی در شخصیت خود نمی تواند سهمی در سازندگی تاریخ تمدن انسان را داشته باشد .پیامبران ، اندیشمندان بزرگ و یا کشور گشایانی همچون چنگیز هیتلر و یا فلاسفه بزرگ ، میتوانند مثال های خوبی از این دست باشند .بدون استثنا هر حرف نو و جدیدی که در جامعه انسانی مطرح میشود ، و اثری در پی بیانش بر روی جامعه انسانی میگذارد ، قطعا ساخته و پرداخته دنیای درونی شخصیت یک انسان است . که بطور جدی آن را در درون خود پردازش کرده است .