تاریخچه باستانی قوم بلوچ :
سرزمینی که اکنون بلوچستان نام دارد، به اسم «مکا» «مکه» مشهور بود که یونانیها آن را «گدروزیا» نامیدند. در زمان قدیم در سرزمین بلوچستان باتلاق بسیار وجود داشت و «اراینا» یا «ایرینا» در زبان سانسکریت به معنی باتلاق است و برخی معتقدند از ترکیب این کلمه با کلمه «مکا» کلمهای پدید آمد که به مرور زمان به «مکران»(سرزمین باتلاقها) تبدیل شد. کلمه بلوچستان نیز از زمانی به این سرزمین اطلاق شد که بلوچها در آن سکونت کردند. در فرهنگ معین درباره قوم بلوچ آمده است:«قومی ایرانی، صحرانشین و دلیر ساکن بلوچستان، طوایف خارجی کمتر در آن ناحیه نفوذ کرده و ایشان در برابر بیگانگان مقاومت نمودهاند. آنان لهجه خاصی دارند که به بلوچی معروف است در تپههای بلوچستان آثاری به دست آمده است که تاریخ این سرزمین را به سه هزار سال پیش از میلاد میرساند. آنچه مسلم است، کورش هنگام لشکرکشی به هند، مکران را نیز تصرف کرد. فردوسی در شاهنامه، ازگردان بلوچ سخن گفته است یکی از وقایع مهم بلوچستان، عبور اسکندر مقدونی از این سرزمین در هنگام بازگشت از هندوستان است که در جریان آن در اثر وجود ریگهای روان، بیابانهای خشک و بیآب و سرسختی مردمان این سرزمین، اکثر قوای خویش را از دست داد در زمان خلافت خلیفه دوم، این سرزمین به وسیله عربها فتح و یکی از سرداران عرب به عنوان حاکم آن منصوب شد، ولی در اثر مخالفتها و جنگهای مردم بلوچستان با وی، سرانجام این سرزمین را ترک کرد در سال سیصد و چهار هجری قمری، سرزمین بلوچستان به وسیله دیلمیان فتح گردید. در زمان حکومت سلجوقیان در کرمان، منطقه بلوچستان نیز توسط آنها اشغال و تابع کرمان شد بعد از حکومت نادر، بلوچستان اسماً جزو ایران بود، اما حکومت مرکزی تسلط کاملی بر آن نداشت. محمدشاه قاجار ایرانشهر را تصرف کرد و پس از آن تمامی نواحی ساحلی بلوچستان به مرور زیر سلطه حکومت مرکزی ایران قرار گرفت
عکسهای از صنایع دستی
بلوچ در عصرارتباطات
درعصرارتباطات واوج گسترش تکنولوژی جالب است بدانیدبلوچهاازجایگاه مناسبی برای استفاده ازاین فرصت برخوردارنشده ودردهکده جهانی همچون جهان لایتناهی هضم شده اند.
آرى فیلمهایى نظیر تاراج - بدوک - عقرب و... ضربههاى جبران ناپذیرى را بر چهره مردم بلوچ وارد آوردهاند.
3- یکى دیگر از دلایل گمنام بودن و ناشناخته بودن بلوچها، سستى و تنبلى تحصیل کردههاى بلوچ است که واقعاً حق بزرگى را بر گردن دارند. و باید قلم در دست گیرند و حقایق را بدون پرده پوشى به رشته تحریر در آوردند. آخر برادران وخواهران عزیزم! چه کسى بهتر از من و شما، بلوچها رابهترمی شناسد؟ پس چرا خودمان بلوچها را معرفى نکنیم و آنها را آنطور که واقعاً بوده و هستند، به ایرانیان وجهانیان نشناسانیم؟ تا رشته اخوت و همبستگى بین اقوام ایرانى با بلوچها مستحکمتر گردد. جاى بسى تاسف است که ما تنهاخواننده مطالب نویسندگانى باشیم که اصلاً شناخت دقیقى از قوم بلوچ نداشته و فقط در حد نقل و قول آمده و چیزهایى را در مورد بلوچها نوشته اندکه به اوهام شبیه هستند وخیلی ها برای امرار معاش دست به نویسندگی زده اند. و وقتى که نوشتههاى آنها را مىخوانیم، از آنها انتقاد مىکنیم که برخلاف حقیقت نوشتهاند، پس چرا همین حقیقت را من و تو ننویسیم؟ بنابراین به جاست که از این به بعد از غفلت چندین ساله بیدار شده و روحیه تحقیق و تتبع را در خودمان بیدار کنیم وغبارتاریخ را از سر وروی بلوچ بزداییم.
4- کم توجهی دست اندرکاران صداوسیمای ایران (رادیو وتلویزیون) در معرفی آداب ورسوم اقوام مختلف ازجمله بلوچها از دلایل بی مهری دیگری نسبت به این قوم می باشد .این رسانه ملی که باید درخدمت آحاد جامعه باشد متاسفانه دراستان سیستان وبلوچستان به زابلی ها اختصاص یافته و99درصدپرسنل آن را سیستانیها تشکیل می دهند وکلیه برنامه های آنها درراستای اهداف قومی سرزمین سوخته(خشک) زابل که فقط 10درصداین استان پهناوراست معطوف گشته است وراه اندازی شبکه های استانی که درراستای استحکام نظام وتوجه به همه اقوام جزو سیاستهای کلان جمهوری اسلامی است دراین استان جایکاهی نداردوانتخاب نام این شبکه به نام هامون (سیستان) دلیلی واضح براین ادعااست وبا این انتخاب نام وعملکرد قریب به یک سال آن که بااجرای برنامه به لهجه سیستانی وپوشش لباس ناهمگون با فرهنگ مردم ازبیت المال تغذیه می شود گناهی نابخشودنی است.
خلاصه اینکه بلوچهای اصیل؛ انسانهایی آزاده، شجاع، مهربان، مهمان نواز، صادق ، وفادار، یکرنگ ، غریب نواز، راستگو ،سخت کوش و بردبار میباشند. باید که کلمه دیگری را نیز اضافه کنیم و آن کلمه "محروم" است. محرومیت ازخصوصیات ذاتی بلوچ نیست اما یک واقعیت تحمیلی است که جبرتاریخ و ظلم حکام و دولت ها آن را برای بلوچ به ارمغان آورده است
در بلوچستان «ذات» تعیین کننده .........
در بلوچستان «ذات» تعیین کننده پایگاه اجتماعى افراد و گروههاست. ذات در اصل همان اصل و نسب است. هویّت یک فرد وابسته به ذاتى است که در آن متولد شده و زندگى مىکند. بطور کلى هر فرد بلوچ از هنگام تولد، یک وابستگى ذهنى به ذاتى مشخص دارد و در نتیجه آن هیچگاه خویشتن را تنها و بىکس احساس نمىکند، چرا که اساس تشکیل ذات، خون مشترکى است که در رگهاى افراد وابسته به آن جریان دارد و نتیجه این اشتراک خون، چیزى جز تعصب نژادى نیست. تعصب نژادى چنان در بین بلوچها ریشه دوانیده است که خوشنامى و یا بدنامى، پیروزى و یا شکست، صواب یا خطاى فرد در امور گوناگون، پیش از اینکه براى خودش افتخار و سربلندى و یا برعکس موجب سرافکندگى و شرمسارى گردد، مؤثر دروجه ذاتش است و در کارنامه خانوادگى ذات ثبت مىشود. فرودستان جامعه براى حفظ خود در شرایط دشوار زندگى مجبورند که به یکى از ذاتهاى بالا وابسته شوند تا تحت چتر حمایت آنان قرار گیرند. از دیگر ویژگیهاى ذات، برابرى و برادرى به عنوان یک اصل پذیرفته شده است. در بلوچستان تمام افراد یک ذات، یکسان و برابرند و کسى را بر دیگرى رجحان و برترى نیست، مگر در مواردى که فرد یا افرادى در کسب وجهایى، مقبول براى ذات بکوشند و یا باعث از بین رفتن آبرو و حیثیت ذات خود شوند، در این صورت دسته نخست مورد احترام و گروه دوم مورد نفرت و انزجار ذات خویش قرار مىگیرند. ازدواج در بین ذاتها درون گروهى است، و ممکن است ذاتهاى برتر نیز با یکدیگر ازدواج بکنند. ذاتهاى پائین جامعه شامل غلامان، دَرزاده ها، استاها مىباشند، ذاتهاى بالاتر مىتوانند از ذاتهاى پایینتر نیز زن بگیرند اما بالعکس آن ازمحالات است. انسجام درونى ذاتى نتیجه مهمى در بر دارد و آن اتحاد و انسجام کلى ذات است. این اتحاد به حدى محکم و قوى است که اگر اختلافى در درون ذات رخ دهد، بیگانگان حق دخالت و اظهار نظر ندارند. مسأله مهم دیگرى که باید به آن اشاره کرد، این است که هیچ یک از ذاتها خود را از دیگران کمتر نمىدانند و هر ذات براى خود اصل و نسبى بالاتر از سایرین قائل است. نتیجه این خودخواهیها چیزى جز کینه توزى و جنگهاى «بین ذاتى»یاطایفه ای نیست که اتحاد و انسجام درچنین جامعهاى دور از انتظار است.درگیری های طایفه ای وازبین بردن یکدیگر باهروسیله ای ،سنتی است که ریشه درجهالتهای ماقبل تاریخ داردوامروزه نیزبلوچستان بستری برای بزرگداشت این رسم جاهلی وعامل تباهی بلوچ وسکون اودردنیای متمدن قرن بیست ویکم است.
در زمینه تیره هاى نژادى و قومى مختلفى که اکنون در بلوچستان متوطن شدهاند، و جایگاه اجتماعى آنان در میان سایر اقوام ، چگونگى ادغام یا عدم ادغام آنان با سایرین، منابع موثقی وجودندارد. جزسیاه پوستان که به علت تیرگى رنگ پوست و سابقه تاریخى مشخصشان، مىتوان به آسانی آنان را یادگار دوران برده دارى دانست. ازچرایى و چگونى مهاجرت اکثر اقوام بدین خطّه، و سرنوشت آنان در اینجا، اطلاعات جامعى در دست نیست، آنچه هست در قصههاست که صحت و سقم آنها سخت مورد تردید است. این نکته قابل توجه است که در بلوچستان بسیارى از طایفهها ایرانى الاصل نیستند، مثلاً مىگویند موطن اصلى طایفه «رئیسى ها» مصر بوده است، یا «هوتها» از اعراب یمن و «رندها» از سوریه، «دَرزادهها» از آفریقا، «شیخزادهها» از جنوب قندهار افغانستان «بلیدهایها» و قوم «بَرّ» از مسقط و عمان و«بارکزیی ها» ازافغانستان به بلوچستان آمدهاند.شناخت بلوچ اصیل ازبین این همه گروه های قومی مشکل می نماید،امااتحاد آنها( بلوچها) فارغ ازنسب وریشه که دارای لباس ، زبان ، فرهنگ و....... مشترک هستند برای برون رفت ازجهان ششم ضروری می نماید.
گردشگری
بیان مسله گردشگری در استان سیستان وبلوچستان خصوصا منطقه بلوچستان همواره با اما و اگرهای فراوانی همراه بوده است . اما و اگرهای که حکایت از بد خلقی و نداشتن فرهنگ میهمان نوازی در این منطقه داشته است. اما جای تعجب اینجاست که تا کنون کمتر میهمانی که وارد این منطقه شده است بخواهد بدی و یا برخوردی نامناسب از مردم این منطقه را بیان نماید. آنچه عیان و ظاهر امر است حکایت از فرهنگ بالای میهمان نوازی مردم این منطقه است. میهمان در جایگاه مردم بلوچ یعنی عزت و احترام و حفاظت ونگهداری و پذیرای شایان از میهمان بزرگترین افتخار مرد بلوچ است و آنچه از این مردم می گویند بیهوده سخنانی بیش نیست. وجود شاخصهای فراوان برای جذب گردشگر در این قسمت از ایران امری است انکار ناپذیر که در هیچ کجای ایران وحتی جهان نمی توان نظیر آن را پیدا کرد . واگر بتوان برنامه ای مدون برای فعالیتهای گردشگری در بلوچستان تهیه کرد می توان گفت جذب سرمایه و سرمایه گذاریهای کلان در این منطقه زودتر و بهتر خواهد شد. اما از این نکته هم نباید غافل شد یکی از مهمترین فاکتورهای جذب گردشگر ایجاد امنیت مطلوب است .با توجه به حضور تعداد زیادی از بلوچ مردمان در نقاط مختلف دنیا حضور در کارها و برنامه های مختلف می توان هر فرد را سفیری برای آشنای مردم پیرامون در مورد فرهنگ آداب و رسوم منطقه خود دانست.
دزک کهن ترین نامی است که در متون مورخین جغرافیا
دانان فارسی و عرب قرون نخستین اسلامی خصوصا از
سده چهرم تا پنجم هجری به بعد دیده می شود.ونام
دزک و جالق( جالگ یا گلشن) به عنوان مهمترین نقاط شهری
بلوچستان این زمان در کنار اسامی اماکنی همچون
بمپور فهرج یا ایرانشهر کنونی و تیز آورده شده است.از
قرون اولیه اسلامی به بعد دزک از مهمترین مراکز
سکونتی سراوان فعلی به شمار می رفته ولی در حال
حاضر دزک روستای است زیبا و آباد در سه کیلومتری
شرق سراوان........
برگرفته از: گاهنامه آوای باستان
نشریه اختصاصی باستان شناسی
فعال شدن گردشگری از لحاظ اقتصادی چه تاثیری براقتصاد سراوان خواهد داشت؟
استان در مورد گردشگری سراوان
امروزه گردشگری به یکی از بزرگترین بخشهای اقتصادی جهان تبدیل شده .صنعت گردشگری یکی از متنوع ترین صنایع خدماتی به شمار می آید و توسعه این صنعت بعنوان ابزاری برای ایجاد فرصتهای شغلی و فراهم آوردن زمینها ی جذب نیروهای جویای کار برای کاهش فقر کشورها محسوب می شود.صنعت گردشگری مهمترین وسیله معرفی عوامل فرهنگی اجتماعی ملتهاست.شهرستان سراوان نیز از قدیم الایام به عنوان شهرستان فرهنگی با پشینه و قدمت تاریخی بسیار زیاد به عنوان مثال دره نگاران و سنگ نگارهای آن۱۱ الی ۱۲ هزار سال سفال کلپورگان آن ۶ الی ۷ هزار سال قدمت تاریخی دارد واین آثار و آثار باستانی و زیبا ئهای طبیعی به ویژ نخلستانهای آن و هم مرز بودن با کشور پاکستان این شهرستان را یک شهرستانی با امکانات بالقوه گردشگری برخوردار است مطرح می نماید که چنانچه توجه به زیر ساختهای لازم شود در جذب گردشگر تاثیر بیسیار زیاد دارد.
« موسیقی بلوچستان »
در سال 1736 م . نادر شاه افشار در بازگشت از فتح هندوستان و توقف در ناحیه ای که «مکران» نامیده می شد؛بدین علت که مسکن قوم بلوچ بود، آن را «بلوچستان » نامید.
در متن های تاریخی و جغرافیایی اسلامی، از طایفه های بلوچ بسیار نام برده شده است و آنچه از مطالعه این گزارش- ها نتیجه می شود آن است که ایشان در کناره های جنوبی دریای مازندران سکونت داشته اند و مقارن قرن چهارم هجری به بلوچستان کنونی کوچ کرده، یا کوچ داده شده اند. از قدیم، در این خطه، مرزنشینان دلیر و سلحشوری می زیسته اند که در برابر توطئه های دشمنان داخلی و خارجی رشادت ها و مقاومت های زیادی از خود نشان داده اند. از سوی دیگر این دیار مهد دانشمندان و سخن سرایان نامداری چون ملا نور محمد بمپشتی ، شیخ محمد درفشان ، ملا بهرام راسکی و... و نیز هنرمندان بزرگی چون فیض محمد بلوچ قصر قندی، ملا موسی راسکی و ... بوده است. در بلوچستان موسیقی بخش جدایی ناپذیر زندگی مردم بلوچ است: از تولد تا مرگ، از اندوه تا شادی و درمان کننده بیماری های جسمی و روانی و ...
نفوذ و تأثیر متقابل فرهنگ های بلوچی و هندی باعث شده است که طی چند قرن اخیر موسیقی بلوچی از تأثیرات موسیقی هندی دور نماند. علت این تأثیر پذیری را شاید بتوان در انزوا و دور افتادگی بلوچستان، فقدان راه های ارتباطی ... و نیز عدم توجه دولت مرکزی به این نقطه و مجاورت آن با پاکستان جست و جو کرد. طی سالیان دراز، مرکز بلوچستان بیش از اینکه زیر نفوذ فرهنگی ایران قرار داشته باشد، با جلوه های مادی و معنوی فرهنگی هند و پاکستان روبرو بوده است.همچنین با توجه به کوچ های مداوم قوم بلوچ و اسکان در مناطق به غایت متفاوت در طول تاریخ، موسیقی بلوچی از تأثیرات فرهنگی مناطق مختلف دور نمانده است. با وجود این، مردم بلوچ توانسته اند بخش مهمی از فرهنگ اصیل و پویای خود را کماکان حفظ کنند.موسیقی بلوچی در انواع مختلف وجود دارد که هر کدام به بخشی از زندگی مردم بلوچ مربوط می شود؛