حمله مغول به ایران
یکی از حوادث بسیار تلخ که ضرباب جبران ناپذیری بر فرهنگ و تمدن ایران اسلامی وارد شد فتنۀ حملۀ مغول به سرزمین ایران است. چنگیزخان )تموچین( پس از مطیع کردن اقوام مغول و حکومتهای محلی که با ایران همجوار شده بود به دنبال ایجاد در روابط تجاری، سیاسی با ایران بود اما به دلیل بیتدبیری سلطان محمد خوارزمشاه و نبود انسجام در ارکان حکومت تبدیل به روابط خصمانه شده یکی از دردناکترین فجایع انسانی در ایران به وقوع پیوست.
زمینهها و علل حملۀ مغول به ایران
1- همجواری مغولان و خوارزمشاهیان با نابود شدن قراختائیان توسط سلطان محمد خوارزمشاه.
2- قتل عام کاروان تجاری مغول در شهر اترار توسط غایرخان حاکم آنجا به دستور سلطان محمد.
3- توجه شدید مغولان به امر تجارت و نفوذ در غرب و مانع تراشی خوارزمشاهیان.
4- دشمنی دیرینه بین خلافت عباسی و سلطان محمد که باعث شد خلیفه چنگیزخان را علیه سلطان تحریک کند.[1]
چگونگی حملۀ مغول به ایران
چنگیزخان پس از تثبیت قدرت خود برای شروع باب تجارت و دوستی با ایران عدهای بازرگان به ایران فرستاد ولی هنگامی که سفیران چنگیز وارد شهر اترار شدند تا پیام او را تسلیم کنند، غایرخان حاکم آنجا در مالشان طمع کرده به بهانه جاسوسی آنها را زندانی کرد و از سلطان محمد درخواست قتل آنها را کرد. سلطان بدون تفکر دستور مصادره اموال و قتل آنان را صادر کرد. چون خبر به چنگیز رسید درخواست تسلیم حاکم را کرد ولی سلطان قاصد او را نیز کشت. لذا چنگیزخان همراه امرا و پسرانش عازم جنگ شد. او اترار را تصرف و اموال مردم غارت و غایرخان کشت. سپس شهرهای ماوراءالنهر مثل بخارا، سمرقند، ترمذ، جند، خجند، فناکت و ... یکی پس از دیگری با قتل و غارت گشود و جوانان را به سپاه و اهل حرفه و صنعت را به مغولستان فرستاد.
پس در تعقیب سلطان محمد عازم خراسان شدند و مرو، طوس، خبوشان، بلخ، هرات و نیشابور را تصرف کردند. سلطان محمد از طریق مازندران به جزیرۀ آبسکون گریخت. مغولان مناطق دیگر ایران را تصرف و عازم فتح خوارزم و تعقیب سلطان جلال الدین شده ولی جلال الدین از آب سند گذشت و به هند رفت لذا چنگیزخان به غزنین برگشت و قتل و غارت و ویرانی بسیار کرد و سپس به مغولستان رفت. جلال الدین دو سال بعد از هند برگشت تا آنها را شکست دهد اما خلیفه او را همراهی نکرد و در 628 در میافارقین کشته شد.[2]
دلایل شکست خوارزمشاهیان از مغول
- از دست دادن روحیۀ اعتماد به نفس و مستولی شدن ترس بر سلطان محمد در برابر قدرت مغول،
- سیاست نادرست نظامی او در متفرق کردن نیروها در شهرها و پراکندگی و اختلاف سپاهیان
- نبود یک نظام دیوانی کارآمد برای ادارۀ قلمرو وسیع
- سیاست مذهبی او و مخالفت با خلیفه عباسی به صورت حذف خلیفه و نامزدی یکی از سادات علوی که منجر به عدم همراهی خلیفه با وی شد.[3]
پیامدهای حملۀ مغول به ایران
بر اثر حملۀ مغول زیانهای مادی و معنوی بسیاری به ایران وارد شد و به قول جوینی:
«آمدند و کندند و سوختند و کشتند و بردند و رفتند».[4]
بیشتر شهرها، آبادیها، مزارع، اماکن، راهها، بازارها تخریب و در نتیجه تجارت، کشاورزی و صنعت نابود شد، اموال و داراییهای ایران غارت شد، بر اثر کشته شدن مردان بسیاری مناطق خالی از سکنه شده، علمای بسیاری کشته شدند، جوانان به سپاه برده شدند و اهل حرفه و صنعت به مغولستان انتقال یافتند و قلمرو سیاسی ایران مدتها تحت حاکمیت بیگانگان قرار گرفت.[
تموچین فرمانروای بی رقیب طوایف مغول
وقتی تموچین، سرکرده یک تیره از این طوایف با پیروزی بر اقوام مجاور، اندک اندک تمامی اقوام مغول را فرمانبردار ساخت و از جانب سرکردگان قبایل قوم «قوریلتای»، خان بزرگ خوانده شد. او سپس با لقب چنگیز خان، در مدت زمانی کوتاه هیبت و خشونتش مایه وحشت تمامی نواحی مجاور شد، به عنوان خان محیط یا خان اعظم، فرمانروای همه این طوایف شد. به طوری که چندی بعد نیز قبایل اویرات و قنقرات را فرمانگزار خویش کرد و بدین گونه خان اعظم سایر قبایل اطراف را به جنگ یا به صلح زیر فرمان خویش گرفت و به این ترتیب با برقرار ساختن قانون عدالت - یاسای چنگیزی - اتحاد مستحکمی را بین آنها برقرار ساخت. از آن پس، چنگیز خان فرمانروای بی رقیب تمام سرزمینهای مشرق مغولستان بود که البته او کسی نبود که به این میزان بسنده کند و پیش از فرمانگزار ساختن مغولهای غربی، دست از جنگجویی با سرکردگان طوایف بردارد. به زودی تموچین خان بزرگ، سرزمین ختای را تسخیر کرد و التون خان پادشاه آنجا را کشت؛ در چین شمالی به تاخت و تاز پرداخت و پکن را تسخیر کرد؛ طوایف اویغور را به فرمانبرداری وا داشت؛ کوچلک خان، سر کرده قبایل نایمان را که بر سرزمینهای اقوام قراختای چیرگی یافته بود، از آنجا بیرون راند و بدین گونه با خوارزمشاه که حدود شرقی قلمرو خود را به این نواحی رسانده بود، همسایه شد و مرز مشترک پیدا کرد.