مقدمه
بشر در طول زندگی خود همواره با دو پدیده ذاتا متناقض مواجه بوده است این دو پدیده عبارتند از: منابع محدودLimited Resources و خواسته و نیازهای نامحدود unlimited wantsceeds به همین علت علمی به نام بودجه آمد که بین این پدیده ذاتاً متناقض ارتباط برقرار کند. بودجه در حقیقت منابع محدود بشر را بگونه ای تخصیص میدهد تا حداکثر استفاده از آن بعمل آید و در مقابل خواسته های بشر را بگونه ای تعدیل می کند تا با این منابع محدود هم خوانی پیدا کند.
مجموع کوشش هایی که صرف تدوین بودجه و تخصیص منابع می شود به منظور حداکثر استفاده از منابعی است که معمولا در حد کفایت نمی نمایند و به اصلاح اقتصادی کمیاب هستند بنابراین در راه رسیدن به اهداف مطلوب ضرورت دارد به نحوی از هر یک از منابع محدود استفاده گردد که در تبدیل کل منابع به پول بتوان گفت با حداقل هزینه حداکثر استفاده به عمل آمده است چنانچه منابع نامحدود بودند مسائل چه چیز چگونه و برای که نیز وجود نمی داشت. هرگاه می شد مقدار بی پایانی از هر کالا تولید کرد یا چنانچه نیازهای انسانی کاملا ارضاء می شد دیگر تولید بسیار زیاد یک کالای خاص اهمیت نداشت هم چنین اهمیتی نداشت اگر که نیروی کار و مواد , نابخردانه با هم ترکیب می شدند در این وضعیت چون همگی می توانستیم هر اندازه که بخواهیم داشته باشیم لذا مهم نبود که کالا و در آمدها چگونه میان مردم و طبقات مختلف تقسیم شوند افراد و جوامع و دولتها همه با هم اسیر جنگ پرقدرت محدودیت منابع و نامحدود بودن نیازها هستند پس برای همه اینها که مستقیم یا غیر مستقیم از نعمت اندیشه برخوردارند. تصور بودجه حادث می شود چه فرد که صاحب خرد است چه جامعه و دولت که با خرد انسانها اداره می شود هر یک می کوشند تا منابع محدود خویش را آنچنان بکار بندند که اگر حداکثر ممکن نیست. حد متوسط ارضاء فراهم آید. پس چه فرد چه جامعه و چه دولت تصور بودجه را از جهان اندیشه به دنیای عمل وارد می کنند.
«تاریخچه بودجه»
«گرچه هر علمی تاریخی دارد و وقوف به تاریخ و سیر تکامل هریک از علوم ما را به مطالبی واقف میکند که بر اطلاعات ما میافزاید و از هر جهت مفید است ولی دانستن غالب علوم چیز دیگر یست و دانستن تاریخ آنها چیز دیگر و ما از تجارب گذشته مستقیماً برای وضع فعلی خود استفاده میکنیم و برای هر تصمیم جدیدی وقوف بر نتایج مثبت و منفی گذشتگان برای ما لازم است تا ما اشتباهات آنها را تکرار نکنیم.
آغاز مالکیت بارام کردن حیوانات بوجود آمد. دراین دوره تقسیم کار ایجاد میشود. تولید کنندگی و مبادله شروع میشود و نوعی مدیریت ایجاد میگردد. تغذیه و مبادله آغاز میشود، شکار،چوپانی و شبانی بر عهده مردها و گردآوری غذا و بچهداری به عهده زنها بوده است.
ویل دورانت معتقد است که کشف کشاورزی به عهده زنها بوده است با کشف کشاورزی انقلابی به نام انقلاب کشاورزی رخ میدهد. بشر تنها موجودی میشود که رگههای اولیه را از ساختار مالکیت و مدیریت نسبت به موجودات دیگر بوجود میآورد. روابط در مرحلهای ایجاد میگردد و نظام ارباب و رعیبی بوجود میآید. در چنین جامعهای اقتصاد مبتنی بر فعالیتهای کشاورزی ابتدایی است بطوری که 75% جهت فعال در بخش کشاورزی بکار انتقال دارند این وضع ایجاب میکند که جامعه از نظراجتماعی،یک جامعه طبقاتی خاص باشد. بطوری که ثروت و قدرت در دست عده محدودی مالکان اراضی متمرکز گردد. این جامعه بر خلاف آنچه که میتوان تصور کرد. یک جامعه کاملاً بیتحرک بوده ، بلکه پیوسته در حال تحول و تغییر است. تولید و در آمد این جامعه بیش از حداقل مصرف آن است. لیکن مازاد حاصل به تأمین هزینههای غیر تولیدی از قبیل برگزاری اعیاد و مراسم مذهبی، ساختمان بناها برای عبادت و اعیاد و جنگها و هم چنین جهت افزایش سطح زندگی اقلیت مسلط در جامعه یعنی مالکان تخصیص مییابد. در این جامعهها علقهها و روابط وابستگی خانوادگی و قبیلهای اهمت خاص دارد. بطوری که رئیس خانواده (پدر) در سطح پایینتر، رئیس قبیله در سطح بالاتر و بالاخره مالکان در سطح اعلای سلسله مراتب قرار گرفتهاند و قدرت اقتصادی و سیاسی جامعه بین آنها تقسیم و در سطحهای معین به وسیله آنان اعمال میشود . در چنین شرایطی هیأت حاکمه به صورت مستبدانه و با قوه قهریه از مردم مالیات میگرفتند و آنها را عمدتاً برای خوشگذرانی،لشکر کشی یا گسترش مرزهای اقتدار خود خرج میکردند. یکی از قدیمی ترین مدارک موجود درباره بودجه کتابی است به نام «کتاب دامدی» که مندرجات آن مربوط به میزان زمینهای مزروعی انگلستان در قرون وسطی است و بر طبق مندرجات آن کتاب،پادشاه می توانسته است برای وصول باج و خراج به اراده خود دستور بدهد و قانون وضع کند این اختیار به صورت مطلق در خانواده سلاطین انگلستان موروثی بود.
نخستین حرکتی که برای تنظیم و سازماندهی مالیه در غرب صورت گرفت در اوایل قرن سیزدهم میلادی و دوران حکومت نرمانها در انگلستان بود در سال 1215 سران فئودال و داعیان انگلیسی که از سنگینی بار مالیاتهای تحمیلی از سوی پادشاه به تنگ آمده بودند با یکدیگر متحد شدند و از «جان» پادشاه انگلستان خواستند که در اتخاذ تصمیم نسبت به تعیین و تسهیم مالیاتها برای آنان نیز حقوقی قایل شود. این حقوق در سندی موسوم به «منشور بزرگ» یا «منشور آزادیها» گردآوری شد و به امضا به پادشاه رسید، در این منشور آمده بود «هیچ عوارض و مالیاتی در کشور وضع نخواهد شد مگر با موافقت شورای مملکتی».
تفاوت پارلمان در امر مخارج و تصویب برنامه خرج دولت و دستگاه اداری در انگلستان از سال 1344 مسیحی آغاز گردیده و در آن سال است که برای مرتبه اول در پارلمان آن کشور اظهار شد که پارسمان نه تنها باید مالیاتها و عوارض را به تصویب برساند بلکه باید نسبت به مصرف وجوه عمومی از طرف دولت و دستگاه اداری نیز اظهار نظر کند.
بتدریج این رویه ادامه پیدا کرد و هر ساله حکومت مجبور گشت اطلاعات جامعتری در باره صورت حسابهای مخارج دولت به پارلمان تسلیم نماید.
و هر ساله وزیر مالیه آن کشور در موقع معینی از سال برای وضع مالیاتهای جدید و پیشنهاد آن مالیاتها به پارلمان صورتی هم از مخارج سالانه و جاری کشور تسلیم پارلمان مینمود. در اثر این تحول تدریجی بالاخره در اوایل قرن 18 مسیحی موضوع تهیه و تصویب بودجه و الزام حکومت و اجرای بودجه مصوب در کشور انگلیس عملی گردید. و از آن پیروی نمودند. بطوریکه پس از انگلستان،فرانسه و سپس سایر کشورهای جهان از اوایل قرن نوزدهم شروع به تهیه و تنظیم بودجه نمودند.
واژهشناسی بودجه»
بودجه از واژه بوژت «Bugette» گرفته شده است و از طریق فرانسه به کشور انگلستان رفته است. و وزیر دارایی و خزانه انگلستان یا کیف چرمی را که مهر وزارت دارایی و صورت دریافتها و پرداختهای دولت در آن قرار داشت با خود جهت تصویب یا پارلمان میبرد که به آن کیف چرمی Bougette گفته میشد.
بعدها این واژه در ادبیات مالی انگلستان متحول شد و تحت عنوان Budset با جت مرسوم گردید سپس این واژه در ادبیات مالی فرانسه متحول شد و به بودجه معروف گردید و از آنجا وارد ادبیات مالی کشور ما شد .
هویت رشته بودجه:
بودجه علمی میان رشتهای است و از رشتههای متعددی کمک گرفته است که این ارتباط را میتوان در قالب شکل زیر نشان داد.
همانطور که ملاحظه میگردد علومی همانند اقتصاد با مدیریت ، حسابداری و ... هر یک بر روی بودجه اثر گذار و اثر پذیری میباشند که از این میان تأثیر اقتصاد و مدیریت بر بودجه بیش از سایر رشتههاست. بر همین مبنا ارتباط بین بودجه یا اقتصاد و مدیریت مورد بررسی قرار خواهد گرفت.
ارتباط بودجه با اقتصاد.
همانطوریکه بیان گردید اقتصاد یکی از رشتههایی است که ارتباط تنگاتنگ با بودجه دارد و بودجه کمکهای زیادی از این رشته گرفته است،تئوریهایی هم چون قانون بازده نزولی تئوری مطلوبیت و تجزیه و تحلیل هزینههای سود و ...
وظایف اقتصادی دولتها بطور کلی در سه دسته قابل بیان هستند، این وظایف عبارتند از :
1- Allo cation تخصیص
2- Distribution توزیع
3- Stabilization تثبیت
الف- تخصیص:
یعنی اینکه دولت وظیفه دارد منابع،تولیدات و خدمات در بخش دولتی و خصوصی را با توجه به اولویتهای مربوطه مشخص نماید.
ب: توزیع:
دولت هم چنین وظیفه دارد عدالت اجتماعی، اقتصادی را در جامعه با توجه به وظیفه توزیعی خود ایفا نماید.
ج: تثبیت:
وظیفه تثبیتی دولت از 4 جنبه قابل بررسی است.
ثبات نسبی در قیمتها
انتقال کامل
تراز پرداختهای مثبت (صادرات و واردات)
رشد اقتصادی متوازن (موزون)
همانطور که ملاحظه میشود دولتها برای ایفای نقش اقتصادی خود بایستی به این چهار وظیفه عمل نمایند و در واقع با استفاده از ابزاری بنام بودجه ایفای نقش کنند. نقش بودجه ریزی در تمامی وظایف فوق غیر قابل انکار است. بطوریکه در بودجه ریزی دولتی اولویتهای اقتصادی مشخص میشود. در جهت عدالت اقتصادی و اجتماعی در جامعه برنامهریزی میشود. و هم چنین برای ایجاد کار آیی دولت جهت انتقال کامل و رشد اقتصادی برنامهریزی صورت میپذیرد.
ارتباط بودجه با مدیریت (بویژه مدیریت دولتی)
همانطوریکه میدانیم وظایف مدیریت در قابل 5 وظیفه قابل بیان است.
این وظایف عبارتند از:
1- برنامهریزی Planning
2- سازماندهی organizing تفکیک diffratiztion
تلفیق integration
3- بکارگیری نیروی انسانی (مدیریت منابع) Staffing
4- فرماندهی و رهبری Directing
5- کنترل Controlling
بحث بودجه ریزی ارتباط نزدیکی با تمامی وظایف مدیریت دارد. بگونهای که هریک از این وظایف با توجه به وضعیت بودجه سازمان معنا و مفهوم پیدا میکند. در درون این وظایف ارتباط برنامهریزی و کنترل با بودجه ریزی مشهودتر است بگونهای که وقتی گفته میشود که دولت اقدام به بودجه ریزی نموده است. یعنی برنامههای خود را برای یک سال آینده طرحریزی نموده است. همچنین زمانی که پارلمان با استفاده از لایحه تفریغ بودجه بر عملکرد مالی دستگاههای دولتی نظارت میکند. در حقیقت وظیفه کنترلی صورت گرفته است. همچنین آقای گیولیگ یکی از صاحبنظران مدیریت وظایف مدیریت را در قالب واژه (POSDCORB) بیان میدارد که در این واژه حرف P بیانگر برنامهریزی، O بیانگر سازماندهی، S بیانگر هدایت، D بیانگر کنترل CO بیانگر هماهنگی، R بیانگر گزراش دهی و B بیانگر بودجهریزی است که این نشان دهنده اهمیت فوق العاده بودجه ریزی در مدیریت است که برخی دیگر از صاحبنظران نیز آنرا در قالب یک وظیفه جداگانه مد نظر دارند. نهایتاً میتوان این طور نتیجه گرفت که ارتباط بودجه با مدیریت ارتباطی ناگستنی است و بودجه در حقیقت ابزار مدیریت برای نیل به اهداف سازمانی و ملی است. با توجه به اهمیت بودجه در مدیریت و به ویژه مدیریت دولتی جایگاه دولت و مدیریت دولتی در کشورها و کشورهای غربی مورد بررسی قرار خواهد گرفت.
سیر تحول مالیه عمومی و بودجه
بودجه به عنوان یکی از شاخههای مالیه عمومی مطرح است که ما در اینجا سیر تحول بودجه مالیه عمومی را تواماً مورد بررسی قرار میدهیم. سیر تحول بودجه و مالیه عمومی در سه دوره قابل بررسی است.
دوره یونان ، روم ، ایران
الف- دوره یونان
در یونان قدیم در نوشتههای فلاسفهای چون سقراط ، ارسطو و افلاطون میتوان مباحث مربوط به اداره امور مالی دولت را یافت در این دوره حاکمان یونان عمده در آمدهای یونان را از طریق جرائمی که از محکومین و هم چنین در آمدهای مالیاتی که از طریق کشورهای مستعمراتی تأمین میشد و همچنین در آمدهای مربوط به معادن و عوائد گمرکی تأمین کننده در آمد دولت بود.
ب- روم:
در دوره رومیان نیز بعلت جنگهای فراوان مخارج دولتی بسیار بالا بود و این مخارج عمدتاً از دارائیهای شخصی امپراتور و خراجهایی که از سرزمینهای تحت سلطه گرفته میشود تأمین میگردید روی هم رفته مالیه عمومی پیشرفت چندانی نداشت.
ج- ایران:
تهیه و تنظیم بودجه در ایران سابقه طولانی برای شکل اولیه آن وجود دارد. ایرانیان در کشورداری و ترتیب و دفاتر دیوانی و گرفتن باج وخراج و عوارض گمرگی و اجرای اصول مالی تبحر داشتهاند. بسیاری از ملتها ترتیب کارهای دیوانی را از ایرانیان فرا گرفتهاند. بطوریکه در دوره هخامنشیان و ساسانیان عمده در آمدهای دولت را مالیاتهایی که از طریق زارعین و اقلیتهای دینی بطور ناعادلانه دریافت میشد. تشکیل میداد. عمدتاً صرف مخارج جنگلهای داخلی و مسافرت شاهان میشد. و یا در دوران حکومت صفویان تمام در آمدها و عوامل کشور در اختیارشان بود و تمام مخارج نیز به فرمان و تصویب شخص او صورت میگرفت، خزانه دولت و آنچه از مالیاتهای گوناگون و عوائد مستقیم یا غیر مستقیم و در آمدهای رسمی یا اتفاقی به خزانه وارد می شد. به شخص شاه تعلق داشت و میان عوائد دولت و سلطنت امتیاز و تفاوتی نبود. مردم صاحب مجلس و پارلمان نبودند. شاه شخصی به نام وزیر دفتر (وزیر مالیه) را مأموری ساخت تا بودجه کشور را تنظیم کند. در هر استان و شهری مسئول دولت به نام مستوفی بود که دفاتری به نام کتابچه داشت. بودجه مرکز و شهرستانها به وسیله مسوفیان تهیه میشد. بودجه هر شهرستان عنوان کتابچه آن شهرستان را داشت. مسئول هر کتابچه در مرکز یک نفر مستوفی بود و ممکن بود یک مستوفی کتابچه چند شهرستان را تهیه کند. این مستوفیان عدهای کارمند داشتند که به «میرزا قلم دان» مصطلع بودند و کارشان ثبت و نگهداری دفاتر بود. رئیس مستوفیها، مستوفی الممالک بود که وزیر مالیه بود.