فصل اول: در بیان مسئله و ضرورت آن می باشد. پس از ذکر مقدمه ای کوتاه به بیان مسئله که فدک می باشد پرداختم. و این که فدک از نظر سیاسی و اقتصادی به قدری مهم بود که می توانست در دفاع از ولایت نقش بسیار مهمی داشته باشد و همچنین در تحکیم ولایت
فصل دوم: از زندگی حضرت زهرا (س) فقط به ولادت و واقعه ولادت از زبان امام جعفر صادق (ع) پرداخته و سپس موقعیت ممتاز آن حضرت از نظر نسب را به طور مختصر و کوتاه بیان کردم.
فصل سوم: به عصمت حضرت زهرا (س) و آوردن تنها یک شاهد از قرآن و روایات به عنوان سند معصومیت آن حضرت اکتفا کردم.
فصل چهارم: به فضیلت حضرت زهرا (س) پرداختم و در اینجا هم از بین خروارها مطلب فقط توانستم سه موضوع را به عنوان پیش درآمد عنوان کنم.
فصل پنجم: در این فصل به بیان فدک پرداختم و از نظر موقعیت جغرافیایی و سیاسی و نقش فدک در دفاع از حریم امامت و ولایت پرداخته و سپس در مورد غاصبین فدک و ادعاهای آنان قلم فرسایی کرده و در نهایت به بخش کوچکی از خطبه مفید و غرّاء حضرت زهرا (س) بسنده کردم.
در پایان به نتیجه گیری از این مباحث پرداختم.
به یاری خدا و نظر خاص حضرت زهرا (س) توانستم این تحقیق را به پایان برسانم. امیدوارم که مورد رضای حق تعالی قرار گرفته باشد.
مقدمه
الحمد لله رب العالمین و صلی الله علی محمد و آله الطاهرین والسلام علینا و علی عبادالله الصالحین و اللعن علی اعدائهم اجمعین.
حوادثی که پس از رحلت رسول اکرم (ص) بر فاطمه زهرا (س) پیش آمد همه آنها جهت رسیدن عده ای به مناصب و امتیازاتی بود که استحقاق آن را نداشتند.
علت از ایجاد این همه حادثه برای حضرت زهرا (س) این بود که آن حضرت را سدی قوی در راه بلندپروازیهای نامشروع خود می دانستند.
از جمله این حوادث «فدک» بود که آن را جهت تضعیف مولای متقیان علی (ع) و تحکیم حکومت غاصبانه خویش از حضرت زهرا (س) گرفتند و دست آن حضرت را از آن کوتاه کردند.
هدف از این تحقیق و پرداختن به این مسئله این بود که چون متأسفانه از این مسئله و حادثه ی بسیار مهم کمتر سخن به میان می آید و در جامعه اسلامی به آن پرداخته
می شود. لذا برای آگاهی بیشتر خودم و خوانندگان محترم از بین این همه حوادث به ذکر مسئله «فدک» پرداختم.
با استعانت از خدای متعال کار را شروع کردم و امیدوارم مورد رضای حق سبحانه و تعالی قرار گیرد.
فصل اول:
مقدمه
بیان مسئله و ضرورت آن
اهمیت مسئله
اهداف
بیان مسئله و ضرورت آن
فدک دهی است که یهودیان با مصالحه آن را به پیامبر (ص) تقدیم کردند و هر چیزی که با صلح به دست می آید «فیء» می باشد و مخصوص رسول خداست و حضرت صاحب اختیار آن می باشد. همانطور که قرآن می فرماید: «ما افاء الله علی رسوله منهم فما اوجفتم علیه من خیل و لا رکاب و لکن الله یسلط رسله علی من یشاء»
آنچه خداوند از کفار به رسولش برگردانده و شما اسبی و شتری بر آن نتاختید. اما خدا پیامبران خود را بر هر که بخواهد مسلط کند. [1]
و آن گاه چون آیه «و آت ذا القربی حقه» اسراء/ 26 نازل گردید پیامبر (ص) فدک را به فاطمه زهرا (س) دادند که از آن پس فدک دست فاطمه زهرا (س) بود و خانواده علی (ع) و بنی هاشم از عایدات آن استفاده می کردند.
پس از رحلت پیامبر (ص) ابوبکر ان را از دست فاطمه (س) گرفت و نماینده آن حضرت را از آنجا بیرون کرد.
لازم است اشاره شود که رسول خدا (ص) از «فیء» و اراضی دیگر به اشخاص دیگری زمین و مزرعه داد. از جمله:
ابوبکر، زبیر، عمربن الخطاب، عبدالرحمن بن عوف، صهب بن سنان، ابوسلم بن عبدالاسد، سهل بن حنیف، ابودجانه، وائل بن حجر، علی بن ابیطالب و... رسول خدا (ص) می خواست زمینها و املاک دست مسلمانها باشد و بی صاحب نماند و مردم از آنها استفاده کنند. پس از رحلت پیامبر (ص) هیچ کدام از این زمینها پس گرفته نشد مگر فدک.
به هر حال فاطمه زهرا (س) چون از ماجرا باخبر شد پیش ابوبکر رفت و فرمود: «پدرم فدک را به من داده است.» ابوبکر گفت: «آیا شاهدی داری؟» آن حضرت، علی (ع) و ام ایمن و ریاح غلام رسول خدا و حسن و حسین (ع) را شاهد آوردند.
ابوبکر حسنین و ریاح را نادیده گرفت و گفت: «با یک مرد و زن نمی توانی مستحق فدک باشی. در این کار باید دو نفر مرد یا یک مرد و دو زن شاهد باشد.» عجبا !!! آیا ابوبکر
نمی دانست که فاطمه (س) راستگوست. آیا کسی که آیه تطهیر درباره او نازل شده، کسی که غضب خدا در غضب او و رضای خدا در رضای اوست، می شود گفت: چنین کسی دروغ ادعا می کند؟ !!!
آیا احتمال داشت علی (ع) به دروغ شهادت دهد؟!!!
آیا احتمال داشت حسن و حسین (ع) هر چند به بلوغ نرسیده بودند دروغ بگویند؟ با آن که آیه تطهیر درباره آنها نازل شده بود.
آیا ریاح غلام رسول خدا (ص) به علت غلام بودن می بایست شهادتش نادیده گرفته شود؟
آیا کسی نبود از ابوبکر بپرسد چرا فقط از فاطمه (س) شاهد می خواستی؟ و از کسان دیگر حتی از خودت که آن حضرت از اموال بنی نضیر به تو داده بود شاهد نخواستی؟!!!
در اسلام شاهد بر عهده مدعی است فاطمه (س) که «ذوالیه» بوده، لازم بود ابوبکر شاهد بیاورد.
بالاخره حضرت زهرا (س) صلاح بر آن دید که شکایت را نزد مهاجران و انصار برد. به همین جهت چادر بر سرش کرده به مسجد وارد شد. ابوبکر در مسجد بود و جماعت زیادی از مهاجر
و انصار نیز حضور داشتند. پشت پرده نشست و ناله کرد. حاضران از شنیدن ناله فاطمه (س) گریه کردند و مسجد یکپارچه گریه شد. مقداری منتظر ماند تا حاضران آرام گیرند. آن گاه لب به سخن گشود و چنان خطبه ای خواند که همه را مات و مبهوت کرد و خلیفه را استیضاح نمود.
چون این استیضاح نیز فایده ای نبخشید و مسلمانان به دفاع برنخاستند و از پاره تن
رسول الله (ص) حمایت نکرده، خلیفه با قیافه حق به جانب گفت: «اموالی که مصادره شده در صلاح مسلمین به کار خواهد رفت ما نفع شخصی را قصد نکردیم.»[2]
پس با بیان همگان باید بدانند که برای غصب خلافت چه کارهایی که صورت نگرفته است و حضرت زهرا (س) به عنوان یک زن از هر نوع فداکاری در حق ولایت کوتاهی نکرده است. پس ضرورت دیدم این مسئله را به صورت تحقیق درآورم تا هم برای خود و دیگران این مسئله به خوبی روشن شود.
اهمیت مسئله
مسئله فدک به قدری مهم بود که موجب تقویت خلافت می شد به طوری که ابن ابی الحدید در کتاب خود نقل می کند:
«به یکی از متکلمین شیعه که علی بن تقی نام داشت گفتم: «آیا فدک نخلستان کمی و آبادانی کمی نبود؟»
گفت: «نه، جداً مهم بود. قصد ابوبکر و عمر از منع فاطمه (س) آن بود که مبادا علی بن ابیطالب (ع) با محصول فدک تقویت شود و در خلافت با آنها منازعه کند.»
در جای دیگر می گوید: از علی بن فارقی مدرس مدرسه غربی در بغداد پرسیدم: «آیا
فاطمه (س) بر ادعای فدک راستگو بود؟ گفت: آری.
گفتم: پس چرا ابوبکر حرف او را قبول نکرد؟
خندید و به عنوان شوخی گفت: اگر آن روز ابوبکر فدک را به فاطمه (س) می داد فردا
می آمد برای شوهرش ادعای خلافت می کرد. ابوبکر نیز چیزی نمی توانست بگوید. چون راستگو بودن حضرت زهرا (س) را حتمی کرده بود. دیگر نمی توانست در ادعای فاطمه (س) شاهد بخواهد.»
آن گاه خود ابی الحدید می گوید: این سخن حق است هر چند استاد به صورت شوخی بیان کرد.» یعنی ابوبکر با این کارش خواست به طور کلی راه را بر ادعای به حق فاطمه ببندد. (خاندان وحی، سید علی اکبر قریشی، ص 120)
اهداف:
آشنایی با:
زندگی حضرت زهرا (س)
عصمت آن بزرگوار
مقام و منزلت حضرت
ارتباط حضرت با فدک
فداکاریهای حضرت در مورد ولایت
موقعیت فدک
ارتباط فدک با مسئله ولایت
غصب فدک توسط خلف
ارزش مادی فدک
10- عاقبت غاصبین فدک
فصل دوم: ولادت فاطمه زهرا (س)
ولادت
واقعه ولادت
موقعیت ممتاز حضرت
ولادت
اولین چیزی که در زندگی حضرت زهرا (س) مطرح است تاریخ تولد آن حضرت است.
بعضی معتقدند 5 سال پیش از بعثت بدنیا آمده (این تاریخ از دید شیعه درست نیست) از امامان ما روایت شده که حضرت زهرا (س) 5 سال پس از بعثت رسول اکرم (ص) یعنی در سال هجرت به حبشه به دنیا آمد و در 18 سالگی رحلت نمود. (رنجهای حضرت زهرا (س) علامه سید جعفر مرتضی جبل عاملی، ص 43)
واقعه ولادت
مفضل گوید: خدمت امام صادق (ع) عرض کردم: ولادت فاطمه (س) چگونه بود؟
فرمود: «بلی، چون حضرت رسول (ص) خدیجه (س) را تزویج نمود زنهای مکه از خدیجه دور شدند. نه خود خدیجه بر آنها وارد می شد و نه آنها بر وی. و نه می گذاشتند زن دیگری بر او وارد شود. آن بزرگوار از تنهایی وحشت کرده و از این که به حضرت هم صدمه ای برسد
می ترسید. تا این که فاطمه (س) را حامله شد. فاطمه (س) در شکم مادر با وی صحبت
می کرد و مادر را به صبر دعوت می نمود. خدیجه این مسئله را کتمان می کرد.
روزی حضرت رسول (ص) بر خدیجه (س) وارد شد و سخن فاطمه (س) با مادر را شنید. فرمود: ای خدیجه! با که سخن می گویی؟ عرض کرد: این جنین که در رحم من است مونس من است و با من سخن می گوید.
فرمود: ای خدیجه! این جبرئیل است که مرا مژده می دهد که این جنین دختر است. نسل او طاهره، مطهره و میمونه است. خداوند نسل مرا از وی قرار داده و از او امامانی می آیند که جانشین خدا بر روی زمین هستند.
نزدیک حمل خدیجه شد. به دنبال زنان قریش و بنی هاشم فرستاد که پیش او بیایند و او را در این ولادت کمک نمایند. آنها پاسخ دادند: چون تو در عدم پذیرش محمد (ص) با ما نافرمانی کردی ما هم از تو دوری می کنیم. در این هنگام 4 زن گندمگون وارد شدند. خدیجه (س) ترسید و فریاد کشید. یکی از آنها گفت: ای خدیجه! اندوهگین مباش. ما رسولان پروردگار توایم. من ساره، این آسیه، این مریم و این ام کلثوم خواهر موسی بن عمران است. خداوند ما را فرستاده تا تو را یاری کنیم.
پس یکی به دست راست دیگری دست چپ یکی به پشت نشسته و فاطمه (س) پاک و پاکیزه متولد شد. نوری از وی ساطع شد که همه خانه های مکه را فرا گرفت و در شرق و غرب زمین مکانی نبود که این نور در آن داخل نشود. (چرا فاطمه، فاطمه شد، سیمین دخت بهزادپور، ج 1، ص 88)
موقعیت ممتاز حضرت زهرا (س)
چنانکه می دانیم فاطمه (س) دختر حضرت محمد رسول خدا (ص) و مادر او خدیجه (س) دختر خویلد است. از زندگانی خدیجه (س) چیز زیادی در دست نیست. این قدر می دانیم که خویلد بن اسد بن عبدالفرّی بن قصی بن کلاب از تیره ای معروف و از محترمان قریش بوده است.
خویلد در دوره جاهلیت مهتر طایفه خود بوده و در جنگ مجار دوم روزی که به نام «شمطه» معروف است و در آن روز قریش آماده جنگ با کنانه شد ریاست طائفه اسد را داشت.
برخی نوشته اند: هنگامی که تبّع خواست حجرالاسود را به یمن ببرد خویلد به مخالفت پرداخت و این نشان دهنده موقعیت ممتاز اوست. (زندگانی فاطمه زهرا (س)، جعفر شهیدی، ص 23)
فاطمه (س) از چنان پدری و چنین مادری زاده شد.