مقدمه
بی شک هنر این ابر پدیده بشری که وام دار بخش بزرگی از مواهب الهی بوده در سا حت های گونا گون تمدن انسانی حضوری قابل توجه و تامل برانگیز داشته است ، نیاز بشر اولیه به خوراک و تسخیر عوامل مادی _ طبیعی – بهانه ایی بوده است ، تا او بتواند با تکیه بر ذوق فطری خویش دست به خلاقیت هنری (غالبا تجسمی ) زده که در گاه دیگر با مهار این نیازمندی ها ؛ با دیدگاه زیبا شناختی خود توانسته است احساسات و افکار خود را ابراز دارد ؛ با این روی کرد می شود چنین نتیجه گرفت که آبشخور هنر ، سرچشمه ی نیازمندی های ابتدایی (مادی ) ، درونی (عاطفی) و احساسی بشر بوده که در گذر زمان شکل های متنوعی به خود گرفته است .
گاهی در ساحت تفریح و تفنن ؛ گاهی در رسالت یک رسانه ی فرهنگی اجتماعی و گاهی در قلمرو یک شیوه ی درمانی و چندین ساحت دیگر طی طریق نموده است تا جایی که اگر این ساحت ها و کار ویژه ها را برداریم گویی از پازل زندگی تکه های مهمی گم شده است این مقدمه گونه حاکی از ضرورت هنر در حوزه های زندگی مادی و معنوی بشر بوده که در تمامی دوره های تاریخی همزاد با بوده است ؛ چون تاکید این مقاله بر دامنه ی اثر بخشی هنر ، این میراث فرهنگی بر گروهی ویژه از جامعه یعنی تیپ کودک و دانش آموز است این مقدمه را پیوند هنر دانش آموز پی می گیریم ؛ از آنجایی که فعالیت تجسمی و بصری کودک در قسمت نیمکره راست مغز و امور تحلیلی ، بیانی و علمی کودک به نیمکره چپ او مربوط است بنابراین چنانچه مباحث علمی ، ارقامی و یا دروس کلاسه شده و بعضا خشک و بی روح استفاده ی زیاد از نیمکره ی چپ را بدنبال دارد ؛
ایجاد فعالیت های هنری به ویژه هنر های موسیقیایی و تجسمی استفاده از نیمکره ی راست را در بر می گیرد که این فرایند در بالانس و تعادل قوای فکری و روحی و روانی بچه یا دانش آموز ، شایسته و ضروری به نظر می رسد این تمهیدات زمینه و بستری است تا کودک یا دانش آموز با ارائه ی خلاقیت های هنری است می تواند هم به تخلیه و تحلیه روحی – روانی نائل آید و هم به موجودی دارای ظرفیت قابل فهم و درک برای پذیزش بهتر تغذیه های علمی و آموزشی تبدیل گردد ؛ هنر های تصویری و تجسمی به لحاظ دانش حس دیداری ماندگار تر از هر چیز دیگری در حافظه ی انسان نقش می بندد از تصاویر سنگ نگاره های دوران غار نشینی مانند تصاویر گاوهای وحشی در غار های التامیرا ی اسپانیا و لاسکوی فرانسه گرفته تا نقوش انتزاعی ماندالا های کودکان و تصاویر و نقوش گرافیکی و تجریدی مدرن با ماکتب و دبستان های خاص ؛ همه و همه این نکته را در ذهن متبادر می سازد که دیدن ؛ ماناتر جاودانه تر از شنیدن و گفتن است . این نظریه ما را بدانجا رهنمون میشود که به خاطر جذابیت های هنر های بصری و تجسمی نزد کودکان با این وسیله (شکل وتصویر ) بهتر می توان مسائل غامض مانند ریاضیات و دیگر علوم به ظاهر سخت را به آنان تفهیم نمود ؛ داستان های مصور و تصاویر متحرک (پویا نمایی ) همیشه جذاب تر از داستان هاس شفاهی یا سخنرانی ها نزد بچه ها هستند . البته این قضیه به همین جا تمام نمی شود ؛ اگر قرار است کودک را با دنیای نقاشی یا هنر های تجسمی آشناتر سازیم و استعداد های او را شکوفاتر و جهت مند کنیم باید به عنوان یک مربی از فنون و شیوه های درست ارتباطی ؛ ظرفیت های روحی و پذیرشی کودک یا دانش آموز ؛ عناصر کمی و کیفی هنر های تجسمی و محصولات هنری تاثیر گذار اطلاع کافی داشته باشیم ؛ یکی از این دانش ها دانستن وضعیت مخاطب به لحاظ ظرفیت سنی و روحی اوست .
جدول آمادگی ها :
جدوال آمادگی و ظرفیت های سنی و بصری هنر آموز را از دوران کودکی تا مراحل بلوغ نشان می دهد که مربی یا مدرس هنر ملزم به شناخت آن است .
سن هنر جو |
|
1 تا 5/1 سالگی |
کشیدن خطوط ساده و ناهماهنگ |
5/1 تا 5/2 سالگی |
کشیدن خطوط ساده و مرکب ( تصاویر دیاگرام و ماندالا) |
5/2 تا 4 سالگی |
دوران قبل از تصویری ( تصاویر ذهنی و انتزاعی ) |
4 تا 6 سالگی |
دوران تصویری ( خلق فضای مناسب از روابط اشیاء) |
6 تا 9 سالگی |
دوران واقعیت گرایی یا قبل از بلوغ ( ترسیم طبیعی اشیاء) |
9 تا 13 سالگی |
دوران بلوغ یا تمیز قابلیت های هنری خود |
13 تا 15 سالگی |
دوران بلوغ فکری و تحلیلی ( ناتورئالیسم گرایی : تصاویر سه بعدی اشیاء با جزئیات) |
پس مربی یا مدرس هنر باید نسبت به این پیش زمینه ها و پیش تولید ها آگاهی داشته باشد ؛ او باید بداند هنر آموزش در کدام شرایط سنی وشرایط زندگی به سر می برد تا بتواند فضایی مناسب برای آزادی عمل و هنر خلاقانه ایجاد نماید.
برای مثال : بچه هایی که در جنوب کشور یا روستا های بنادر جنوب ایران زندگی می کنند تا کنون برف ندیده و لمس نکرده اند ؛ چگونه می توان از آنها انتظار داشت که آنها زمستانی برفی با آدم برفی نقاشی کنند ؟ و یا کودکی که تازه به سن دوسالگی رسیده است چگونه می توان انتظار داشت خطوطی منظم ترسیم کند ؟ کشیدن گربه پشت دیدوار خانه (که قاعدتا پشت دیوار قابل دیدن نیست ) و یا تصویر پدر خانواده با هیکلی درشت تر از بقیه (به خاطر نقش کلیدی اش در خانواده ) همه حکایت از تعلقات خاطر و تمتیات کودک دارد که در حوزه روانشاختی کودک قابل تامل و پذیرش است .
هر اندازه سن کودک بالا تر رود احساس واقع گرایی و تجربه اندوزی وی نیز بیشتر می شود و آفرینش های هنری او نیز تغییر می یابند .... در هر مرحله بهتر از قبل می تواند تصویر واقعی بسازد و علمی تر بیاندیشد البته عملی نگری و واقعیت پردازی منافاتی با تخیل و رویا ندارد .انسان هیچگاه بی نصیب از رویا ، تخیل و حتی خرافه نخواهد بود ؛ حتی در دوران معاصر که عصر مدرنیته بوده و اساسش بر مبادی خرد گرایی تجربه و پوزیتیویسمی استوار است .
خیال پردازی:
تا زمانی که خواب، مرگ؛ اضطراب ؛ عشق ، نفرت و خطر همراه بشر است رویا پردازی ؛ نمادگرایی ؛ اسطوره سازی و تخیل همراه او خواهد بود . گویی یکی از مولفه های انسانیت انسان در همیشه ی تاریخ زمین و زمان حس تخیل رویا پردازی و نمادگرایی اوست .