تحقیق مقاله شاهنشاهی پهلوی در ایران

تعداد صفحات: 34 فرمت فایل: word کد فایل: 7841
سال: مشخص نشده مقطع: مشخص نشده دسته بندی: تاریخ
قیمت قدیم:۲۳,۰۰۰ تومان
قیمت: ۱۷,۸۰۰ تومان
دانلود فایل
  • خلاصه
  • فهرست و منابع
  • خلاصه تحقیق مقاله شاهنشاهی پهلوی در ایران

    درمورد رضا خان

    رضا خان ، معروف به (پالانی – میر پنج – پهلوی) ، سر سلسله ی خاندان پهلوی در ایران بود ، که نیم قرن بر این سرزمین از سال(1299 ه  ش مطابق 1921 م الی 1357 ه ش مطابق 1979 م ) حکومت کردند .

    وی در 24 اسفند ماه 1257 ه ش مطابق 15/مارس/1878 م ، برابر ربیع الاوّل سال 1295 هجری قمری ، در یکی از بلوک مازندران ، در روستای متروک این شهر ،به نام آلاشت ، در منطقه سواد کوه متولّد شد . سواد کوه ، یکی از نواحی مازندران ، و یکی از استان های ساحلی دریای خزر است .

    جدّ اعلی وی ، (مراد علی خان) معروف به (باوندی) بود ، و با درجه ی سرگردی در فوج (سوادکوه) خدمت می کرد ، ویکی از صحنه های آن جنگ کشته شد .

    پدر او  ، سرگرد عباسعلی خان باوندی بود ، که او نیز مانند پدرش ، مردی نظامی بود ، و به درجه ی سرگردی رسید ، و فرمانده ی فوج  اوّل هفتم سواد کوه بود ،  که روز 8/آذر ماه/1255 شمسی (درحدود 8 ماه از تولّد رضا خان) ، بدرود حیات گفت ، و سرپرستی و تربیت او ، به عهده ی برادرش نصرالله خان ، که فرمانده ی جنگ سواد کوه بود ، محوّل شد ، و به توصیه و راهنمایی او ، برادر زاده اش که خود عشق سپاهیگری داشت ، در سال 1267 شمسی ، وارد فوج سوادکوه شد .

    خیلی ها ازاو شنیده اند که می گفته : مادرم در شیر خوارگی مرا از تهران به سوادکوه می آورده ، در بین راه گرفتار بوران شده ، وقتی به یکی از کاروانسراهای سنگی بین راه رسیده  ، مرا مرده پنداشته و در آخور طویله ای انداخته و رفته است ، بعد از ساعتی بر اثر گرمی طویله من جان گرفته ، سر و صدا راه انداخته ام ، یکی از افراد قافله ی بعدی که مادرم را می شناخته ، از نشانی کاروانسرا دارکه زنی را به این نشان دیده که به این طویله با یک بچّه وارد شده ، دانسته است من بچّه ی همان زن آشنای او هستم ، و مرا برداشته ، ودر منزل به مادرم رسانده است واین حقیقت را امروز هم روستایی های حول و حوش این کاروانسرا برای یکدیگر و عابرین ، سینه به سینه ، نقل می کنند و معروف است .

    سرهنگ سید جواد خان صوفی نقل می کند که رضای قزاق روزی برای تفریح به دولاب و قهوه خانه آنجا می رود ، قهوه چی ، از او احترامی بجا نمی آورد ، و چند باری که برای او چای می آورد ، سرد و کم رنگ و از قوری پس آب بوده است ، و رضا ناراحت چیزی نمی گوید ، ولی فردا صبح که قهوه چی به قهوه خانه می آید ، نیمکت بزرگ و سنگین خود را نمی بیند ، پس از تحقیق آن را در وسط خندق پیدا می کندو دانسته می شود که رضاقزاق به انتقام چای های قهوه چی ، نیمکت را تنهایی و در نیمه شب به خندق می اندازد ، و از آن روز ، قهوه چی به او احترام می گذاشت .

    2-در مورد مدرّس و مصدّق

    مدرّس و مصدّق ، دو رهبر بزرگ دوران شاهنشاهی پهلوی بودند ، دو فردی که سر تا سر عمرشان را در راه دین و وطن ، آزادی و استقلال و حفظ تمامّیت ارضی و امنّیت کشور صرف کردند .

    هر دو ، گام به گام هم در مبارزه با استبداد ، دیکتاتوری ، قدم برداشتند ، و با طرح های غربی و شرقی و ضد ملّی و دینی مبارزه کردند .

    مدرّس و مصدّق ، در اجتماع ، در مجلس ، در مسجد شاه ، در مسجد سپهسالار ، در ایران ، درخارج از کشور ودر همه جا ، دست از فعالیّت و کوشش در راه حفظ کشور از قدرت های اجنبی و به دست آوردن آزادی و حقوق انسانی برنمی داشتند .

    یک عمر در راه وطن و دین خدمت کردند ، و در این راه به زندان رفتند ، تبعید شدند ، فحش شنیدند  کتک خوردند ، هتک حرمت شدند ، به دادگاه کشانده شدند ، و خانه نشین و منزوی از اجتماع شدند .

    مدرّس با رضا خان در افتاد و سیلی خورد و مرده باد سردار سپه سرداد ، و اعتصاب و تظاهرات به راه انداخت ، و در زندان رفت و تبعید گردید ، تا توانست امروز سنگ بنای جمهوری اسلامی ایران را بگذارد . او بود که امروز را برای ما آورد .

    مصدّق ، دوره ی رضا خان و محمدرضا شاه را درک کرد ، ونفت ایران که انگلیسی ها می بردند را ملّی نمود ، و نهضت ملّیون و آزادی خواهان را بر علیه نظام ، به وجود آورد ، و قدرت را به آزادی خواهان و وطن پرستان داد ، و با قدرت حاکمه و مطلقه ی او در افتاد .

    سیّدحسن مدرّس به سال 1287 ه ق ، در قریه سرابه کچو (از توابع اردستان) از سادات طبا طبا یی  ، اصلا زواره ای ، فرزند سید اسماعیل ، جدّش میر عبد الباقی از طایفه میر عابدین که فعلا اکثر آن طایفه هم در قریه نامبرده ساکن می باشند ، شغل پدر و جدّش تبلیغ احکام الهی ، میر عبد الباقی مهاجرتی به قمشه کرد ، و مدرّس را که بیش از شش سال نداشته ، با خود به قمشه می برد .

     دکتر محمّد مصدّق ، فرزند مرحوم میرزا هدایت وزیر دفتر  ، در سال 1258 شمسی در تهران متوّلد شد ، وی بعد از تحصیلات معمول در کشور ، در شوّال 1314 قمری (1278 ش) متصدّی استیفای خراسان که یکی از مشاغل مهمّه وزارت دارایی بود گردید .

    بعد از افتتاح مدارس جدیده از اوایل سال 1281 شمسی قسمتی از اوقات خود را صرف تحصیلات جدیده نموده ، پس از ده شال به سمت اروپا رهسپار گردید .

    قریب دو سال ، در مدرسه ی علوم سیاسی پاریس به تحصیلات علوم مالیّه مشغول بود و بعد به علّت بیماری شدید به ایران آمده ، سپس در یکی از شهرهای سویس به نام (نوشاتل) به تحصیلات حقوق پرداخت ، و قبل از شروع جنگ بین الملل به رتبه ی دکترا در علم حقوق نائل گردید .

    3- ضدیّت با روحانیت

    رضاخان ، یکی از دیکتاتورهای فرصت طلب بود ، وی مانند دیگران ، هر چند وقت رنگی عوض می کرد و به چهرهای در می آمد ،و جانب عدّه ای را می گرفت و چون آنان می شد .

    رضا خان ، تا زمانی که صاحب قدرت نبود ، و خلع ید از امور مملکت و دولت بود ، مذهبی بود و با مذهب و مذهبیّون خوب بود .

    در ایّام محّرم ، در روز های تاسوعا و عاشورا ، با پای برهنه ، و با سر و صورتی پر از کاه و قیافه ای محزون عزاداری می کرد ، و در ترویج شعا ئر امام حسین (ع) کوشش می نمود .

    وی چند سالی پس از سلطنت نیز روضه خوانی می کرد و دسته جات را تشوّیق می نمود ، و از عزاداری ها دفاع می کرد ، و خود در مجالس مذهبی و حسینی شرکت می نمود ، و مردم را در این امر یاری می داد و کاری به امام حسین و خاندان عصمت و طهارت (ع) نداشت . امّا چند صباحی که از قدرت زمامداریش گذشت ، و اوضاع سامان گرفت ، غائله ها خوابید ، امور به کنترل درآمد ، مردم زیر سلطه قرار گرفتند ، رضاخان پادشاه شد ، و در خانواده اش موروثی گردید ، و دولت و حکومت ارتش به انقیاد مطلق در آمدند ، چهره از زیر نقاب بیرون آورد سینه و قلبش را آشکار ساخت و در رسیدن به مقصود و اهدافش قدم برداشت .

    نوروز سال 1306 ش مطابق 27/رمضان 1346 ه ق رسید ، و ایرانیان چون رسم همه ساله ، در برگزاری این به شادی پرداخته و گروهی به عتبات مقّدسه از جمله به حرم حضرت معصومه رفتند ، تا تحویل سال را در کنار مرقد مطهر دختر موسی بن جعفر (ع) باشند .

    خانواده و همسر رضاخان نیز ، چون دیگران به قم آمدندودر غرفه ی بالای ایوان آئینه ، بدون حجاب و روسری ، با وضع زیور و زینت زنانه نشستند و منتظر تحویل سال شدند !!

    جمعّیت مملو بود ، صحن و حرم و رواق ها پر بود ، و همه به انتظار سال نو بودند ، که یکباره شاهد یک چنین اسائه ادب و توهین به ساحت مقّدس حضرت معصومه (ع)  شعائر دینی ، و قداست دین ، و شخصیت جامعه از طرف خاندان شاه شدند .

    پادشاهی که در روز پادشاهی که در روز پادشاهی خویش از طرف مراجع و علما نجف چون صاحب جواهر ،آقا ضیا عراقی و دیگران ، پیام تبریک دریافت کرده بود ، و آیت الله شیخ عبد الکریم حائری رئیس حوزه علمّیه قم به او به دیده احترام نگاه می کرد ، و در اوقات ورودش ازاو پذیرایی می کرد . سید ناظم زاده که در مسجد جنب حرم مطهر مشغول سخنرانی بود و این وضع و حال خانواده ی شاه را دید ، از بالای منبر شروع به اظهار ناراحتی و اعتراض نسبت به این بد حجابی شد و از آنان خواست ، تا چادر سرکنند و دست از اسائه ادب به ساحت حضرت بردارند .

    همسر شاه (مادر محمد رضا) از این گفته ناراحت شد و به شاه فوراً که در تهران بود تلفن کرده ، مطلب را گفت و از او خواست ، تا به این اعتراض خاتمه دهد .

    آیت الله شیخ محمد تقی بافقی یکی از علمای بنام آن روز حوزهی علمیه ی قم ، و شخصیّت دوّم حوزه در تقوی و علم و ادب و احترام پس از آیت الله شیخ عبد الکریم حائری که در غیاب او ، نماز جماعت را بپا می کرد ، و در تاسیس حوزه به دست شیخ عبد الکریم حائری در قم سعی و کوشش و تشویق بسیار کرد ، با شنیدن این عمل از طرف خانواده ی شاه ، بسیار ناراحت و با سرعت به حرم آمده ، از آنان خواست تا دست از این هتک حرمت بردارند  .

    سر و صدا و اعتراضات بالا گرفت و مردم نوروزشان ، به روز مبارزه و خون و جهاد و شهادت تبدیل گشت .

    رضاخان چند ساعتی پس از این واقعه به قم رسیده ، و با کمال بی ادبی ، و بی احترامی ، با کفش هایش وارد حرم شده ، طلبه هایی که در اطراف و مسیر راهش نشسته بودند ، با لگد و عصا ، آنان را زد و به طرف ظریح رفته و در اطراف ضریح نیز هر که از روحانی و آخوند بود را با ضربات مشت و لگد و عصا کوبید و دستور داد شیخ بافقی را آوردند و پس از ناسزاهای بسیار به او وی را خوابانده و با لگد و عصا به کمر او زد و شیخ با کلمات یا امام زمان ، مقاومت می کرد .

    سپس دنبال سید واعظ را گرفت ، اظهار بی اطلاعی کردند رضاخان ، از شدت خشم و غضب در ناپدید شدن سید ، با مشت و عصا چنان به دهان و کتف رئیس نظمّیه قم زد که دندان هایش ریخت و دهانش پر از خون شد ، و بعد فرمان داد که شیخ محمد تقی بافقی رئیس نظمّیه و رئیس شهربانی قم محمودخان ششدری صمصام قمی را تحت الحفظ به تهران فرستادند .

  • فهرست و منابع تحقیق مقاله شاهنشاهی پهلوی در ایران

    فهرست:

    -در مورد رضاخان

    2-در مورد مدرّس و مصدّق

    3-ضدّیت با روحانیت

    4-لباس متّحد شکل

    5-سانسور مطبوعات

    6- کشف حجاب اجباری

    7- قانون نفت

    8- اجباری شدن کلاه شاپو

    9- کناره گیری اجباری از پادشاهی

    10- خاتمه ی کار

     

    منبع:

    - کتاب تاریخ بیست ساله جلد هفتم ، نوشته ی حسین مکّی .

    2- کتاب تاریخ ایران از ماد تا پهلوی حبیب الله شاملوئی ص 894 – 895  .

    3- کتاب ایران من الثوره الدستوریه حتی الثوره الاسلامیّه طلال مجذوب ص 308 –

    309 – 310 .

    4- کتاب استقرار دیکتاتوری رضاخان در ایران  ص 123 – 124 .

    5- خاطرات و خطرات مخبر السلطنه ص 420  .

    6- کتاب نفت ، سیاست و کودتا در خاور میانه لئونارد ماسلی ترجمه ی محمد رفیعی

    مهر آبادی از ص 211 الی 220  .

    7- کتاب اقتصاد سیاسی ایران از مشروطیّت تا سقوط رضاشاه ص 187 – 188  .

    8- کتاب تاریخ انقلاب ایران – نوشته ی محمد عباسی ص 604 .

    9- کتاب انقلاب – نوشته ی علی کمالی چاب اول بسال 1358 ص 91 – 92  .

تحقیق در مورد تحقیق مقاله شاهنشاهی پهلوی در ایران, مقاله در مورد تحقیق مقاله شاهنشاهی پهلوی در ایران, تحقیق دانشجویی در مورد تحقیق مقاله شاهنشاهی پهلوی در ایران, مقاله دانشجویی در مورد تحقیق مقاله شاهنشاهی پهلوی در ایران, تحقیق درباره تحقیق مقاله شاهنشاهی پهلوی در ایران, مقاله درباره تحقیق مقاله شاهنشاهی پهلوی در ایران, تحقیقات دانش آموزی در مورد تحقیق مقاله شاهنشاهی پهلوی در ایران, مقالات دانش آموزی در مورد تحقیق مقاله شاهنشاهی پهلوی در ایران, موضوع انشا در مورد تحقیق مقاله شاهنشاهی پهلوی در ایران
ثبت سفارش
عنوان محصول
قیمت