جرج هربرت مید
دیدگاههای مهم مید درمورد نقش اجتماعی جایگاه خاصی دارد واین مفهوم را از ابتدا تابه امروز به صورت یک نظریه بنیادی درمطالعات اجتماعی در آورده است نظرات مید از جهاتی با دیدگاه روان شناسان قابل مقایسه است اما تفاوتهای فاحشی با آن دارد اهداف طرحهای روانشناسانه آن است که رفتار مردم درجامعه بر اساس عواملی که در ساخت روانشناسان تک تک افرادموجوداست تبیین می شود این عوامل روانشناسی بسیار متنوع است واز پاسخهای صرف عصبی –عضلانی گرفته تا مجموعه نیازهای «من» وعوامل واسطهای آن مانند وجهه نظرها احساسات انگیزه ها عناصر شناختی خود آگاه وناخودآگاه وغیره را شامل می شود. لیکن برداشت روانشناسانه دراساس همچون نگرشی است که جامعه انسانی را صرفاً حاصل جمع ساده روانی افراد وزندگی اجتماعی راحاصل جمع فعالیت افراد می داند بدون آنکه به تاثیر افراد دریکدیگر واثر پذیری آنها ازهمدیگر توجه نشان می دهد برطبق این نظر کافی است محقق برای تبیین زندگی گروهی به ساخت روانشناسانه تک تک افراد شرکت کننده در گروه رجوع کند از دیدگاه مید عمل مشترک یا اجتماعی مخلوطی ساده از اعمال افراد جدازاهم نیستعمل اجتماعی ویژگی خاصی دارد که باید جدا از عمل افراد مورد شناسایی قرار گیرد میدخاطر نشان می سازد که عمل مشترک واحد سازنده جامعه انسانی است واین درموردتمام اعمال اجتماعی صادق است متفاوت عمده دیگر میان نظر مید ونظر روانشناسان این است که به قول مید انسان با خودش کنش متقابل اجتماعی دارد یعنی فرد همانطور که دیگران را مخاطب قرار می دهد میتنواندخود رانیز خطاب قرار دهد یعنی خود راهم ماننددیگران تجزیه وتحلیل و بررسی کند مقایسه گذرا ومختصر مید باسایر دیدگاههای عمده مربوط به جامعه انسانی به ما امکان میدهد تا خصوصیات بارز طرح مید را واضح تر ببینیم عمده ترین این خصوصیات عبارتند از:
اول : از آنجا که عمل اجتماعی از طریق یک روند تعبیروتفسیر صورت می گیرد زندگی گروهی نیز باید برحسب تغییرات مطالعه وبررسی شود به عبارت دیگر کنشهای جمعی صرفا یک سلسله پاسخ که توسط محرکها ایجادمیشود نیست بلکه به میانجیگری تفسیری که اعضا شرکت کننده از وضعیت دارند شکل یافته است
دوم : جامعه انسانی براساسا عمل جاری هستی می یابد نه بر اساس ساخت یا روارط تثبیت شده وشکل یافته قبلی
سوم: حقیقت کنش متقابل «من » با «خود» که فرد را وادار به تعیین و ارزیابی موقعیت خودمی کند من را به صورت یک کارگزارمؤثر در شکل گیری عمل اجتماعی در می آورد مشارکت در عمل اجتماعی فقط به اعمال نیروهای خارجی برفرد خلاصه میشود بلکه خود باید فعالیتش را در درون یک چارچوب مشخص ومحدود تنظیم نماید.
این صفت مشخصه تصویری از جامعه انسانی را ارائه می دهد که با آنچه که نظریه های رایج ازجامعه انسانی ارائه میدهند بسیار متفاوت است
از آنجا که او انسان راموجودی می داند که از سوی اختیار عمل میکند بنابراین تحقیق در رفتار انسانی خارج از قلمرو علوم خواهد بود اما لوبراین انتقادات را سطحی وبی فایده می داند.
مید نگرش دینی راناشی از انگیزه ذاتی انسان برای مراودات می داند. این انگیزه موجب نوعی گرایش وتوانایی انسان می شود که اورا به سوی گسترش حوزه ارتباطات خود با مردم می کشاند وهمین امر موجب می شود که آیینهای دینی گسترش یابد که این روند به کلیت و عمومیت یافتن امر دینی منجر می گردد وزمانی که اعضای گروههای دینی رقیب توانستند نقشهای یکدیگر را بپذیرند میل فزاینده ای برای ایجاد جامعه انسانی گسترده تر به وجود می آید.
خطوط اصلی دیدگاه کنش متقابل نمادی
هر بینشی در دستگاهی از مفاهیم تعریف شده وقابل قبول شکل می گیرد این مفاهیم نه تنها زمینه مباحث آن را تشکیل می دهند بلکه استخوان بندی نظری آن را نیز به وجود می آورند دیدگاه کنش متقابل نمادی نیز پیرامون محور یک سلسله مفاهیم اساسی مانند: خود ، رفتار، کنش نماد معنی ،طبیعت و ... دور می زند که بدون درک این مفاهیم فهم و درک این نظریه دشوار می نماید.
( خود)
پلوجر معتقد است که مفهوم«خود» برای تحلیل این دیدگاه به خصوص در نظریات مید مفهومی کلیدی است از مفهوم « خود» گاه به نفس وزمانی به شخص ویا شخصیت و در مواردی به «من» تعبیر شده است این مفهوم را نباید به عنوان یک پدیده بدیهی تلقی کرد تا در نتیجه به عنوان یک مفهوم ساده مورد بی توجهی قرار گیرد.
مید برای آنکه نشان دهد موجود انسانی حتی در پویش روابط اجتماعی دارای یک «خود» است این موضوع را مطرح می کند که انسان در عین فعالیت می تواند تحت تأثیر اعمال خود واقع گردد او همانطور می تواند در برابر دیگران عمل کند در برابر خود نیز قادر به عمل است
انسان برای تقویت روحیه خود تلاش می کند برای خود هدف تعیین وخودرا سرزنش می کند ازخود عصبانی می شود به خود مغرور می شود به خودش می گوید فلان کار را بکن یا نکن به حساب خودش می رسد، دلش به حال خود ش می سوزد وکارهایی که قصد انجام آن را دارد طرح ریزی می کند این که انسان از این راه و راههای بی شمار دیگر در برابر خود عمل می کند مبتنی بر مشاهده تجربی ساده است
مید توانایی انسان درعمل کردن د ربرابر خود را به عنوان ساز و کار اصلی که توسط آن انسان با دنیای خودش روبرو می شود و با آن مراوده می کند در نظر می گیرد. این سازو کار انسان را قادر می سازد که چیزهای پیرامون را برای خودمعنی کند واعمال خود را بر اساس آن معانی هدایت نماید
آنچه انسان نسبت به آن آگاهی دارد همان چیزی است که انسان درحال معنی کردن آن برای خود است دراین نظریه عمل فردی یک پدیده ترکیبی و مصنوعی است یک تراوش محض وبه همین ترتیب جامعه انسانی نیز از ساختهای کلی ومبهم ساخته نشده بلکه از افراد دارای خود یعنی افرادی که برای خودشان می سازند ساخته شده است.
به اعتقاد لوجر تفکر جامعه شناسان به ندرت جوامع انسانی را پدیده ای مرکب از افرادی دارای خود می داند بلکه افراد را از اندامهایی با نوعی سازمان فرض می کندکه در برابر نیروهایی که بر آنها فرمان می رانند واکنش نشان می دهند. اگرچه دراین نظریه تنها پایه تصورات جمعی منزلت اجتماعی فرهنگ پایگاه نقش اجتماعی سنت ، نماد ،تصورات جمعی ، منزلت اجتماعی ،هنجار اجتماعی و ارزشها ساخت اجتماعی نیست اما رفتار مر دم به عنوان اعضای جامعه نمایشی ازبازی این عوامل با تاثیر نیروها بر آنها ست افراد تشکیل دهنده جامعه انسانی عوامل تلقی می گردند که این نیروها از طریق آنها عمل می کند وکنش اجتماعی افراد تجلی این عوامل محسوب می شود آنچه در این میان انکار یادست کم نادیده گرفته می شود این است که این موجودات انسانی حاصل خود اند واز طریق «ساخت معانی» عمل می کنند همه مفاهیم جامعه شناختی درباره جامعه انسانی در درک افراد تشکیل دهنده جامعه حامل «خود » به معنی مذکور هستند با ؟؟ مواجه شده اند.
بنابرآنچه گذشت «خود » به واقعیتی اطلاق می شود که فقط در جریان تجارب و فعالیتهای اجتماعی شکل می گیرد از این رو دارای خصلت مضاعف عینیت یافتن به صورت یک شی و مورد قضاوت دیگران قرار گرفتن است علاوه بر آن مید مفهوم «خود» را به دو بخش فاعلی و مفعولی تقسیم می کند تابین هویت فردی واجتماعی شخص تمایز قائل شود. «من » فاعلی نمایانگر حساسیت اندام به وجه نظر دیگران است ومن مفعولی مجموعه ای سازمان یافته از نظرات متناظر دیگران است یعنی وجه نظارات دیگری سازمان من مفعولی راتشکیل می دهد.
بررسی ارزشهای مادی وفرا مادی:
ارزشها از بنیادی ترین عوامل جهت دهنده رفتارهای انسانی درهر جامعه به شمار میروندارزشها در رابطه با فرهنگ جامعه ورفتارهای انسانها نقش دوگانه ای رابازی می کنند از یک جهت آنها یک نیروی ساختار دهنده فشارهای بشری به شمار می آیند و از جهت دیگر یک الگوی ساختار بندی شده توسط فرهنگ غالب جامعه به شمار می آیند. درعصر کنونی که رابطه حوزه های چهارگانه فرهنگی ،اقتصادی ،اجتماعی وسیاسی بیشتر از بیش مشخص شده است دراین میان رابطه دو حوزه اقتصاد وفرهنگ ومسأله زیر بنا و روبنا از دیرباز مورد توجه وبحث بنیانگذاران جامعه شناسی بوده است.
از جمله تحقیقات انجام گرفته برای بررسی رابطه بین ارزشهای مادی وفرامادی تحقیقات جهانی ایگهارت می باشد که با بررسی ارزشهای جوامع ونشانگان فرهنگی فرهنگی بنیادین درجوامع جهان و رابطه آن با رشد اقتصادی وتکنولوژی جوامع توانست با داده ها ویافته های تجربی این امر را اثبات کند بررسی حاضر نیز با ابهام ازتحقیقات اینگهارت سعی داشته تا به بررسی ارزشهای مادی \فرامادی بپردازد.
زن مسلمان وآزادی به سبک غرب:
اینگهارت و همکارانش در پژوهشی که با مدیریت پروفسور اینگهارت دردانشگاه میشیگان انجام دادند نشان می دهد که اهداف دراز مدت آمریکا فراتر از رفع محدودیتهای جزئی است
اینگهارت و همکارانش که در این پروژه نظر سنجی های میدانی متعددی برای شناخت رویکردهای ارزشی درجهان اجرا کرده بودند یکی از محورهای این نظرسنجی کسب آزادی نظر دهندگان درباره برابری زن و مرد برابری حقوق زن ومرد است اینگهارت وهمکارانش در این پروژه معتقدند که برخلاف نظر هانتینگتون که تفاوت اساسی میان جهان اسلام و جهان غرب را وجود یا غیاب ارزشهای سیاسی تثبیت کننده دموکراسی می داند این موضوع نمی تواند گویای تفاوت میان این دوجهان باشد زیرا در اسلام چنان که نتایج این پژوهش نشان می دهد دموکراسی از حمایت وتائیید گسترده ای برخوردار است بلکه اختلاف بزرگ تر دونوع نگاه به زن وآزادیهای جنسی نهفته است
این پژوهش نشان می دهد که نسل جدی غرب دراین مسایل لیبرال تر وآزادی گرا تر شده است وولنگاری و آماجی گری گسترش بیشتری یافته است درحالی که درجهان اسلام همچنان به عنوان سنتی ترین مناطق جهان باقی مانده است.
در اینکه وضعیت زنان در بسیاری کشورهای اسلامی وضعیتی مطلوب تر ومنطبق با فرهنگ آرمانی اسلامی نیست تردیدی وجود ندارد. ولی بدان معنا نیست که زنان مسلمان ناراضی ازوضع کنونی به هر وضع جایگزینی رضایت دارند و در هر شعایی وایده ای که آنان را از اوضاع کنونی برهاند استقبال می کنند نتایج برخی از پژوهش ها درغرب گویای خلاف این است.
بیش از دو دهه پیش رونالد اینگهارت نظریه ای درباره دگرگونی ارزشی مطرح کرد که پیش بینی می کرد ارجحیت های ارزشی در جوامع پیشرفته صنعتی میل به دگرگونی ارزشهای مادی گرایانه معطوف به امنیت جسمی واقتصادی به سوی تاکید بیشتر آزادی خود بیانگری و کیفیت زندگی یا ارزشهای فرامادی گرایانه دارد او با بحث در این باره که تفاوتهای بین تربیت اجتماعی شکل دهنده شخصیت اروپایی های جوان با مسنهایشان نسل های تازه تولد یافته را به سوی ارزش دادن به سطوح نسبتا بیشتر آزادی وخد بیانگری هدایت می کرده است اظهار می کند که جایگزینی جمعیت نسل مسن تر با نسل جوان تر تحولی در جهت ارجحیت های ارزشی جدید به بار خواهد آورد
اگر این دگرگونی ارزشی درحال بوقوع پیوستن باشد واقعیتهای گسترده ای داردرشد ارزشهای فرامادی ظاهرا با کمک به نوع کاهش رأی دهی براساس تعلق طبقاتی و برانگیختن جنبش های جدید اجتماعی پایه های سنتی صف بندیهای روبه روی حزبی را دچار اخلال کرده است ظاهرا ظهور فراماده گرایی به احزاب وجنبش های محیط گرا کمک های شایانی کرده است رشد فرا ماده گرایی می تواند دلابتهای وسیع تری نیز داشته باشد در طول دو دهه گذشته در سراسر جهان گرایش قابل توجهی به سوی دموکراسی بوده است که ساموئل هانتیگتون آن را موج سوم دموکراسی می نامد.
نگاهی مختصر به تأثیر وسایل ارتباط جمعی در تفسیر ارزشها
تحقیقات درباره وسایل ارتباط جمعی ار زمانی دور بالاخص از جنگ جهانی دوم آغاز شد و تقریباً همه ابعاد و زمینه های مربوط راهم از جهت توصیفی وهم از جهت تحلیلی در برگرفت:
نه فقط جنبه های فنی (نظیر: اجزا، فرایند، تأثیر) بلکه همچنین
روشهای سنجش
مدلهای تئوریکی
به اندازه کافی واشباع شده مورد بررسی قرار گرفته اند
ازنظر نفوذ سیاسی قدرتهای اقتصادی یاگروههای سیاسی واحزاب مربوطی که در پشت صحنه از طریق وسایل ارتباط جمعی بر روی مردم تأثیر می گذارند نیز کم وبیش موضوع بحثهای حاد بوده است
همچنین از نظر فعالیت و رقابت برای فروش وسائل الکترونیک ودیگر وسایل مستقیم یا غیر مستقیم مورد استفاده از جانب تولید کنندگان
یافتن بازارهای جدید بالاخص درجهان سوم نیز مسئله به اندازه کافی مورد بررسی و تجزیه و تحلیل قرار گرفت.
لاسول یکی از دانشمندان جامعه شناسی ازتباطات همه ابعاد و امور و تجزیه و تحلیل عمیق قرار داده است و تأکید می کند که هرچه جاذبه یک پیام بیشتر باشد تأثیر آن پیام بر روی مخاطب بیشتر خواهد بود
هرچه ارزش یک گیرنده در نظر بیننده بیشتر باشد جاذبه او تاثیر پیام بیشتر خواهد بود
هرچه یک گوینده بیشتر بتواند روابط احساسی با مخاطب برقرار کند تاثیر پیامش بیشتر خواهد بود وازنظر مخاطب به یک قهرمان تبدیل خواهد شد تا جائیکه مخاطب خود رابا او همانند احساس خواهد نمود واورا الگوی خود قرار خواهد داد.
شرایط مخاطبین و دریافت کنندگان پیام نیز مورد بررسی قرار گرفته است آقای King نشان داده بود ه تاثیر گذاری فرهنگی – اجتماعی بر اساس نظریه لوین (Lewin1963) تابع شرایط فردی ومحیطی است اویک مرحله فراتر رفته واین شرایط را به :
عوامل بیولوژیکی،روانی ، اجتماعی، فرهنگی، وصنعتی تجزیه می کند و معتقد است که تاثیر پذیری او و وسایل ارتباط جمعی تابع این عوامل سات (King 1915) برو سیوس و ویور نیز درکار اخیرشان نشان دادند که تاثیرات فیلمها وبرنامه های تلویزیونی تاحد زیاید نیز به خصوصیات افراد وابسته است (Brosiu s &weaver, 1994:284)
تاثیرو نفوذ اجتماعی وسایل ارتباط جمعی ازبدو پیدایش کم و بیش مورد توجه بوده (King 1915) است بالاخص اینکه این وسائل عموماً واساساً باهمین هدف تأثیر گذاری برروی جامعه ابداغ شده اند.
درزمینه تاثیر گذاری برروی مردم از طریق وسائل ارتباط جمعی بیش از همه آمریکائیها موفق بوده اند آنها با تولید انواع فیلمهای سینمایی بسیار جالب با روشهای بسیار مؤثر تاثیرات قوی بر روی اعضا جامعه خود و دیگر جوامع از طریق صدور این فیلماها گذاشتند تحقیقات اخیر نشان می دهد که حتی در کشورهای اروپایی نیز فیلمهای امریکایی بطور غیر قابل مقایسه بیشتر از فیلمهای وطنی مورد تماشا قرار می گیرند.
با پیدایش تلویزیون وسازماندهی سیستم تلویزیونی درهمه کشورها ازجمله جهان سوم این تاثیر گذاری فرهنگی گسترش یافت و امروز از طریق کانالهای متعدد تلویزیون افزایش یافته است در سالهای اخیر در اروپا نیز برنامه های کاملی گسترش یافته نظام فرهنگی آنجا را تهدید می نماید. لذا سنجش تاثیر گذاری تلویزیون که در امریکا از سالها قبل معمول بود در اروپا با پیدایش تلویزیون کابلی با فرستنده های خصوصی وتاثیرات مخرب آن شدت گرفت آقای تامسون درکتابش تحت عنوان «انتقال فرهنگی یا امپریالیسم الکترونیکی» نشان می دهد: که تاثیر برنامه های تلویزیونی امریکایی بر تلویزیونهای اروپا درحال گسترش است او درواقع همان مسئله ای را به بیان علمی و دقیق توسط دانشمندان مختلف بیان مینماید که در کشور ما «تهاجم فرهنگی » نامیده می شود زیمرمان نشان می دهد که تلویزیون تاثیر منفی بر روی استعدادهای کودکان داشته است(Zimmer man 1985) همچنین کوئیک نشان می دهد که چگونه پرخاشگری و رفتارهای ماجراجویانه و زورمندانه در فیلمها از جانب بینندگان جوان به عنوان الگو قرار گرفته می شود وجوانان رفتار ؟؟؟ هنر پیشه ها را تقلید می کنند ودر زندگی روزمره به کار می برند(Kunczik 1993)
تکنولوژی های جدید ارتباطی
در دهه 1950 به بعد بود که فن آوری پیشرفت چشمگیری کرد صنعت چاپ که در اروپا چند قرن زودتر از کشورهای جهان سوم شروع شده بود توسعه یافت. رفرماسیون و تحدید حیات دینی شروع دوره رنسانس وچرخه وسیع انقلاب صنعتی به وقوع پیوست و روشنفکران و آزادیخواهانی در فرانسه مانند مونتسکیو،؛جان لاک،هابز و در انگلستان نظیر اوموند بورک که مطبوعات را رکن چهارم مشروطیت و دموکراسی می دانستند سربلند کردند.
از همین دوره بود که اندیشمندان و صاحب نظران ارتباطی با تکیه بر این تحولات والهام ازروشنفکران نام برده شده نسبت به الگوی تک قطبی وتک مداری اخبارغرب واکنش نشان دادند وسلطه خبرگزاریهای غول پیکر آنان بر ملل جوامع شرقی تحریف اخبار ملل متحده پردازش اخبار و استحاله اطلاعات از سوی دروازهبانان اخبار را مورد اعتراض قرار دادند.
کشورهای توسعه یافته غربی به دلیل برخورداری از تکنولوژی وسایل ارتباط جمعی وپیشرفت درزمینه علوم کامپیوتر و بخشهای نرم افزاری و سخت افزاری دائماً با سلطه اخبار خود بر ملل توسعه نیافته حاکمیت آنان را دچار تزلزل کرده اند و سایل تله ماتیک یارسانه های بزرگ نظیر ماهواره ها و اقمار مصنوعی و همچنین وسایل اتنوترو نیک یا وسایل ورسانه های کوچک تر مانند ضبط صوت یا ماشین حساب به عنوان علم « سینزیک» قدرت را در دست کشورهای توسعه یافته قرار داده اند.
نظریه های هنجاری
نظریه های هنجاری به تعیین بایدها ونبایدهای حاکم بر وسایل ارتباط جمعی در شرایط مختلف می پردازد « ؟؟/ مک کوئیل» این نظریه رابه 6 گروه تقسیم می کند:
1- تئوری استبدادی
2- تئوری رسانه های آزاد
3- تئوری مسئولیت اجتماعی
4- تئوری رسانه های شوروی
5- تئوری رسانه های توسعه بخش
6- تئوری مشارکت دموکراتیک
دانیل لرنز
«دانیل لرنز» از محققان ونظریه پردازان بنام و مطرح آمریکاست . وی نظریاتی مبتنی ب رتغییرات فردی وتوسعه داد به اعتقاد او طرح نظریه توسعه بخشی ارتباطات، زمینه لازم برای تحرک روحی ورفتاری افراد به منظور ایجاد تحرک اجتماعی به وجود می آورد
در الگوی لرنز چهار مرحله مطرح گشته است وی با طرح نظریه «گذر از نظام سنتی نوسازی خاورمیانه» براساس تحقیق خود در کشورهای ایران،ترکیه ، مصر و.... نتیجه می گیرد: ( ارتباطات جمعی عامل مهم تحرک جوامع سنتی وتبدیل انسانها از حالت سنتی به متجدد می باشد وی در این زمینه تحرک جغرافیایی،سواد آموزی ، استفاده از رسانه های جمعی ومشارکت اقتصادی وسیاسی را مهمترین مراحل نوسازی کشورهای جهان سوم معرفی می نماید مراحلی که لرنز معرفی میکند
ارتباطات نخبگان:
در عصر ارتباطات نخبگان، بیشترین نقش را ارتباطات مذهبی بر عهده داشتند در مسیحیت کشیشها ودرمصر باستان کاهنان ودر زمان ساسانیان مغهای زرتشتی،عامل مهمی در برقراری ارتباطات جامعه بودند علت این امر تسلط آنان بر کتاب و آئین مذهبی بود به ویژه آموزش انجیل توسط کشیشها ویا اوستا توسط مغها
ارتباطات جمعی (توده ای) :
با خبر شدن روزنامه ها وافزاش تیراژ در قرن نوزدهم وبعداً با گسترش رادیو وتلویزیون درقرن بیستم ارتباطات جنبه ای توده وار پیدا کرد و توده ها رابر دور یکدیگر جمع کرد واز حالت تک افتاده ومنزوی خارج ساخت.
ارتباطات فردی:
این مرحله با ارتباط شخص فرق دارد. در این مرحله فرد دارای تمایلات با تمایلات فردی خارجی از جمع است گسترش انواع ضبط صوتها،کامپیوتر خاص این دوره است وبا آنکه ارتباطات جمعی برطرف کننده تمامی خواسته های فرد نیستند حذف نمی گردند.
مارشال مک لومان ( 1911-1980)
«مک لومان» نظریه پرداز ارتباطی کانادایی در سالهای اولیه دهه 60 نظریه تحول تاریخی برمبنای ارتباطات رامطرح ساخت. وی ویژگیهای جوامع ابتدایی رابر مبنای « ارتباطات صمیمانه» ونزدیک مبنا را «حواس انسانی» می داند وی می گوید «وسیله همان پیام است»
یعنی صورت بر محتوا برتری دارد وی همچنین می گوید که وسایل ارتباطی، امتداد حواس انسان است چنان که لباس امتداد پوست و دوچرخه امتداد پا سات مک لوهان معتقد است درهر دوره یکی از حواس بشر غلبه داشته است:
1- دوره ها اول یاکهکشان شفاهی،پیامها از طریق شنوایی وگوش منتقل می شود حس غالب شنوایی است وارتباطات چهره به چهره وصمیمی است و افراد در محیط طبیعی با یکدیگر زندگی می کنند وخود رابا نظام اجتماعی خویش، یعنی قبیله ادغام می کنند وی انتقال دانستنیهای این دوره را سینه به سینه می داند.
2- دوره دوم عصر تمدن یا کهکشان گونبرگ است باپیدایش خط و سپس اختراع صنعت چاپ دراین دوره تجربه و دانستنیها برای نسلهای بعدی محفوظ می ماند وافراد درمکان خلوت خود به مطالعه می پردازند ورواج مکتب فرد گرایی درهمین دوره است که به عقیده مک لوهان انسان ازمحیط گرم روستایی خارج شده به زندگی ماشینی روی می آورد وارتباط افراد از طریق کتاب مجزا بی روح است.
3- در عصر سوم کهکشان مشارکتی یا تمدن الکترونیک مجدداً حس شنوایی با اختراع رادیو باز می گردد وبیان شفاهی دوباره اعتبار می یابد البته یک تفاوت اساسی بانظم ابتدایی و قبیله ای دارد وآن هم این است که این نظام دریک سطح جهانی مطرح است.
مک لوهان دربخش دیگری از آرای خود از سانه ها به دونوع سرد وگرم نام می برد او رسانه های تک حسی راگرم و رسانه های همه حسی را سرد می نامد به عقیده وی وسایل سرد موجب جلب مشارکت بیشتری می شود مانندجلسات بحث و گفتگو یا سمینارکه همبستگی بیشتر می نماید مولی وسایل گرم به کمک ذهن و تخیلی امکان مشارکت را فراهم نمی کند وی رادیو را وسیله ای گرم می داندکه فقط حس شنوایی در آن دخالت دارد ولی درتلویزیون که وسیله ای سرد است تمام حواس شنوایی، بصری و ذهنی فعال است ولذا سخنرانی نزدیک وسیله ارتباطی گرم به شمار می رود.
دیوید رایزمن :
اوسه دوره را جهت محور ارتباط زندگی بشر تقسیم کرده است:
دوره اول که آنرا دروان «سنت راهبر» می خواند در این دوران یادآور زمانی است که انسانها ونیاکان آنها روابط انسانی نزدیکی داشتند واساس ارتباطات چهره به چهره و رو در رو بوده است.
دوره دوم را «درون راهبر» می نامد دراین دوره سنتهای پیشین کم کم به دست فراموشی سپرده می ضشود و انسان برای پاسخ به نیازها وخواسته های درونیاش تاحدی از آیین و رسوم قدیمی کناره می گیرد وبه سوی فرد گرایی واصالت وجود گام بر می دارد.
دوره سوم: که دیوید رایزمن آنرا دوره «دگر راهبر» می خواند جامعه نوینی بر پایه تولید انبوه باری جامعه توده وار و ناهمگن به وجود می آید رفاه اقتصادی وپیشرفتهای صنعتی به اوج خود می رسد و بوروکراسی سازمانی (سلسله مراتب) تکنوکراسی ( فن سالاری ) وبه طور کلی مدرنیزاسیون وسرمایه داری شکل می گیرد دراین دوره آموزش از راه دور و پیدایش وسایل ارتباط جمعی به تنهایی از انگاره های ذهنی همچون مد پرستی، الگو پذیری از ستارگان سینما و از خودبیگانگی درانسان پدید می آید و همراه با تمدن الکترونیک و تبلیغات کاذب وآگهی های معرفی تجاری انسان را به مقصودی تنها و بدون هدف و سرگشته در میان انبوهی از جمعیت شهری تبدیل می کند.
(نظر تونیس در مورد مطبوعات)
تونیس معتقد است افکار عمومی می تواند به عنوان مظهر اخلاقیات جامعه در سطحی عالی تر از دولت قرار گیرد وی مطبوعات را رکن اساسی تشکیل دهنده افکار عمومی معرفی می نماید و از آنجایی که مطبوعات در ورای مرزهای نقشی فرا ملی در آگاهی بخشیدن به افکار عمومی به عهده دارند. آن را از ارتش نیز برتر می داند.
زیرا حکومت فقط در محدوده مرزهای خود صاحب قدرت است تونیس روند گسترش جامعه صوری راموجب تبدیل فرهنگ به تمدن می داند وی نقش مطبوعات را در این فرایند به عنوان غذاهایی دلچسب می داند که وقایع وایده های رابه سرعت اشاعه می بخشد به عقیده وی روزنامه ها می توانند جامعه ای جهانی نظیر بازار جهانی را بسازند که روشهای اعمال فشار فاقد جنبه های روانشناختی حذف گردد وبدین طریق آن را بالاتر از دولت می داند.
نظریات هارولد لاسول
«هارولد لاسون » جامعه شناس آمریکایی طی سالهای 1927-1933 با همکاری بلومن استاک در کتاب تتحت عناوین تبلیغات انقلابیون جهانی وتکنیکهای تبلیغات درجنگ جهانی نوشت حزب نازیسم بااستفاده از موج کوتاه رادیویی ونطقهای تند هیتلر شاهد پیروزی گوبلز در سال 1933 شد . هارولد لاسون با استفاده از تحلیل محتوای پیامها و شعارها طی دهه های 30 و40 تبلیغات را از آموزش جدا نمود وعقیده داشت تبلیغات به دستکاری ذهن انسان می پردازد و ذهن را بسته نگاه می دارد تبلیغاتچی می خواهد آنچه را که هدف خود می داند مخاطب انجام دهد.
درحالی که آموزش بر پایه مهارتها ونوشتن وخواندن است وذهن را باز می نماید وی در سال 1948 در مقاله« ساخت وکارکرد ارتباطات در جامعه» برای پیام سه ویژگی مشخص کرد
1- نقش نظارت بر محیط(حزبی) : وسایل ارتباط جمعی مسئول انتشاراخبار و ایجاد هماهنگی افراد با دگرگونیهای جامعه هستند وباید مردم را به طور سریع از اوضاع جهانی باخبر سازند.
2- نقش ایجاد وتوسعه همبستگیهای اجتماعی افراد: رسانه های جمعی باید به ضرورت تفسیرو تجزیه وتحلیل اخبار آگاهی یابند وبه طور کلی راهنمایی افکار عمومی رابه عهده گیرند و موجب همبستگی وتعلق اجتماعی افراد شوند و آنان را به مشارکت سیاسی جلب کنند
3- نقش انتقال میراث فرهنگی: رسانه ها باید سطح نیازها و خواسته های مردم را در نظر گیرند وموجب آموزش مستدام واحراز هویت گروهی وهمگن سازی جامعه شوند.
مطالعات و تحقیقات تجربی د رارتباطات
اولین بار هارولد لاسون درسال 1948 مقاله «ساخت و کارکرد ارتباطات در جامعه» را نوشت روش وی مبتنی بر شیوه تجربی ومتاثر ار «نظریه کارکرد گرایی»یا «فونکسیونالیزم» است تجربه گرایان با جدا نمودن پدیده های اجتماعی ومطالعه آنها بدون در نظر گرفتن «کلیت اجتماعی » با تأکید بر نقشهای اجتماعی، آزادی واستقلال و بی طرفی ارتباطات، روابط مستقیم وغیرمستقیم وسایل ارتباط جمعی وسایر امکانات ارتباطی را با ساختار های اقتصادی سیاسی واجتماعی نادیده می گیرند ضعف اصلی این روش در شیوه تجربی لاسول، مطالعه مجرد ارتباطات و وسایل ارتباطی بدون در نظر گرفتن تضادهای اجتماعی است چنانچه می دانیم براساس رهیافت ودیاکلتیکی هیچ پدیده ای را نمی توان بدون ارتباط با کل تاریخ آن مورد مطالعه قرار داد وهیچ یک از اجزای تشکیل دهنده زندگی اجتماعی را نباید جدا ازاعضای دیگر بررسی کرد امکانات ارتباطی در نظام سرمایه داری جنسی بر تضاد طبقاتی وتضاد اجتماعی است که درصدد (کنفوزینیزم) یا هم نوایی توده های مردمی با ارزشهای مصرفی است.
نظریه های تحول تاریخی وسایل ارتباطی:
نظریه های مربوط به سیر تحول وتکامل شیوه های ارتباطی وتاثیر آن بر آگاهیها و زندگی بشراز گذشته تا امروزتوسط صاحب نظران بسیاری مورد بررسی قرار گرفته
ژان کلوتیه :
«ژان کلوتیه» صاحب نظری کانادایی است که در سال 1904 کتابی تحت عنوان ارتباطات سمعی ،بصری خطی نوشت وی در این کتاب دوره های ارتباطات اجتماعی را به چهار مرحله تقسیم می کند:
ارتباطات شخصی:
در روزگاران رویه زندگی انسان به صورت شخص بود.
نظریه زیست شناسان
برخی از زیست شناسان به وجود نوعی احساس حیاء و خجلت در جنس ماده اشاره می کنند ومنشا حشمت و حجاب زنان رانیز همان احساس حیاء می دانند (دکتر فخری) فیزیولوژیست مصری چنین می گوید:
« ریشه و مبداء حشمت همان احساس حیا و خجلت است زیرا انسان از آن جهت که چیزی احساس حیا می کند از ظهور آن نزد دیگر مردمان حشمت می ورزد وازهمین احساس حیا وحشمت (پوشیدن و حجاب ) سرچشمه می گیرد.
او درادامه سخنانش احساس حیا رابه دو قسم تقسیم می کند:
1- احساس حیوانی حیا
2- احساس اجتماعی حیا
در توضیح این تقسیم می گوید «بنابر اعتراف نوابغ علمی جهان نوعی احساس حیا در حیوانات وجود دارد زیرا میل به اختلاف جنسی درحیوانات به صورت ادواری است : یعنی در مقاطع خاصی از زمان چنین میلی وجود دارد ودر مقاطع دیگر زمانی تمایلی به آمیزش جنسی درآنان به چشم نمی خورد درچنین مواقعی آنان نوعی احساس حیای نسلی دارند» وی چنین نتیجه گیری می کند :
«بنابراین ممکن است بگوئیم اصل ومبدا احساس حیاهمان احساس حیوانی جنس ماده درمورد حیا است وبه همین جهت می بینیم نوعی احساس حیا در زنان از مردان قویتر است »
«مود ودی » نیز بعد از شرح مفصلی پیرامون آن که تجارب جنسی در انسان دائمی است می نویسد:
« در طبع زنان در مقابل شهوت وجاذبیت جنسی ،حیا واحتشام و امتناع نیز به ودیعت نهاده شده است که درهر زنی کم وبیش وجود دارد بدون شک این غریزه امتناع و فرار از جنس ماده حیوانات دیگر نیز ظهور دارد ولی درجنس ماده انسان بیشتر و شدیدتر است واین شدت به وسیله وضع غریزه حشمت و حیا در روان او افزون گشته است.
«ویل دورانت» که در برخی موارد حیا را امری اکتسابی بلکه تحمیلی برزنان توصیف می کند درباره این گفته است :
شرمینگی خاص نوع انسان نیست وشباهت آشکاری داردبه کراهت حیوان ماده از جفت شدن درغیر فصل جفت جویی یا خارج از حد متعادل آن مسلماً ریش شرمگینی نیز در همین حالت بهقول «بومارشد» فرق انسان وحیوان در این است که انسان بی آنکه احساس تشنگی کند می نوشد ودرتمام سال معاشقه می کند»(محمد شجاعی « در و صدف» قم نشر محیی(ص 37) چاپ دوم 1376
دیدگاه روانشناسان
برخی از روانشناسان در تائیداین مطلب که «حجاب و پوشش زن فطری است» از وجود «حیا» درنهاد انسان نامه می برد که به دو صورت «باز دارنده و هدایت کننده» ایفای نقش می کند بدین سان از نظر آنان «حیا» تعدیل کننده غرایز وضامن اجرای بسیاری از قوانین اجتماعی – اخلاقی است.
مور ودی می نویسد :« غریزه حیا در انسان غریزه طبیعی است در جسم انسان اعضاء وجوارحی وجود داردکه خداوند متعال اورا به پوشش واختفای آنها برانگیخته است وهمین تمایل موجب شده است که انسان از همان ابتدا برای جسم خود نوعی لباس انتخاب کند»
روانشناسان معتقدند که حیا با آفرینش زن به همه آمیخته است وتصورات جسمی دوران بلوغ که معمولاً بابروز حالات روحی و روانی مختلفی همراه است عامل درونی حیا را به نمایش می گذارد.
برخی از روانشناسان ریشه حیا و پوشش و حجاب زنان را تدبیر هوشمندانه فطری و برای جذابیت ؟؟/ خویش معرفی کرده اند
این نظریه نیز به نوعی بر طبیعی بودن حیا و حجاب دلالت دارد
« ویل دورانت می نویسد»«:
به عقیده «ویلیام جیمس» روان شناس معروف حیا امر غریزی نیست بلکه اکتسابی است زنان دریافتند که دست ودلبازی مایه طعن وتحقیر است واین امر رابه دختران خود یاد داده اند خود داری از انبساط و امساک در بذل وبخشش بهترین سلاح برای شکار مردان است مرد جوان به دنبال چشمان پر از حیا است و بی آنکه بداند حس میکند که این خود داری ظریفانه از یک لطف ودقت عالی خبر می دهد»(قم اشراق علی محمد آشنائی «حجاب در ادیان الهی»)
نظریه استاد شهید مطهری (ره):
استاد مطهری با تلفیق در نظریه زیست شناسان و روان شناسان نظریه جامع تری را مطرح کرده می فرماید: «به طور کلی بحثی است درباره ریشه اخلاق جنسی از قبیل حیا وعفاف و بستر و پوشش تدبیری است که خود زن بایک نوع الهام برای گرانبها کردن خود و حفظ موقعیت خود در برابر مرد به کار برده است زن باهوش فطری و با یک حس مخصوص به خود دریافته است که از لحاظ جسمی نمی تواند به مرد برابری کند واگر بخواهد درمیدان زندگی با مرد پنجه نرم کند از عهده زور وبازوی مرد بر نمی آنید و از طرف دیگر نقطه ضعف مرد را در همان نیازی یافاته است که خالق در وجود مرد نهاده است که او را مظهر عشق وطلب ، و زن را مظهر معشوقیت و مطلوبیت قرار داده است... وقتی که زن مقام وموقع خود رادر برابر مرد یافت و نقطه ضعف مرد را در برابر خود دانست همانظور که متوسل به زیور و خودآرایی و تجمل شد که ا زآن راه قلب مرد را تصاحب کند، متوسل به دور نگه داشتن خود از دسترس مرد نیز شد. دانست که نباید خود را رایگان کند بلکه بایست آتش عشق وطلب او را تیزتر کندودر نتیجه مقام و موقع خود را بالا برد
دیدگاه جامعه شناسان:
از آنجا که انسان موجودی است اجتماعی یا به تعبیر دیگر «مدنی باالطبع » می باشد
برخی با نگاه جامعه شناسانه به عفت و حجاب زن نگریسته وآن را از این زاویه مورد بررسی قرار داده9 اند برخی از جامعه شناسان حجاب و پوشش زن را مقتضای طبیعی جامعه بشری معرفی کرده اند (مونتسکیو) می نویسد:
«قوانین طبیعت حکم می کند زن خوددار باشد زیرامرد با تهور آفریده شده است و زن نیروی خود داری بیشتری دارد بنابر این تضاد بین انها را می توان از بین برد وبر اساس همین اصل تمام ملل جهان معتقدند که زنان باید حیا و حجاب داشته باشند»
راسل حجاب و پوشش و دوری از اختلاط و آمیزش زن ومرد را امری می داند که اخلاقیون ومصلحان جوامع بشری برای استحکام نظام اجتماعی بشر ضروری دانسته و آن را به جامعه توصیه کرده اند او پس از اینکه تقوای جنسی را عامل تنزل مرتببه وموقعیت زنان معرفی کرده است می گوید:
«از آنجا که اخلاقیون همه مرد بودن وزن در نظرشان به قیافه اغواگر جلوه کرد چون زن اغواگر بوده لازم بود که فرصتها و امکاناتی راکه برای اغوای مرد در اختیار داشت به حداقل تقلیل باید ودر نتیجه حصار محکمی از قید ومحدودیت به دور زنان آبرومند کشیده شد»
در این نکته که پوشش و حجاب زن وعفت او درجامعه موجب استحکام و استواری جوامع بشری خواهد شد با نتیجه پیشرفتهای فرهنگی اخلاقی واقتصادی میسر خواهد گشت و بالطبع خردمندان مسلمان واخلاقیون بر آن تاکید خواهند ورزید .