مقدمه
در آغاز کلمه نبود. انسان بود و اشیای پیرامونش. و انسان خواست که بشناسد. و برای شناختن نیاز به کلمه داشت؛ به اسم. تا پیش از شناختن اشیا، پیش از ترسیم صور اشیا در ذهن اسم اشیار را بداند. و انسان اسم گذاشت بر اشیا.(1)
اسامی آن چه پیرامون انسان است – و البته آن چه در ذهن و فکر و روح اوست، کوشش اوست برای شناختن. این اسمها و کلمات، علامات و نشانههایی هستند که به معانی معینی دلالت میکنند و واضح آنها انسان است. انسان بر حسب قرارداد و به دل خواه خود، در ابتدا بر اشیای پیرامونش اسم گذاشت و این نشانههای وضعی/ قراردادی شدند نامهای واقعی اشیا. «نشانهها وسایلی مقتصدانه هستند برای بیان معنایی که یا حاضر است و یا قابل وارسی.»(2) انسان وقتی شیئی را دید، تعریفی از آن شیء بر حسب صورت ظاهر، هویت و کارکرد آن – و اگر آن شیء مفهومی ذهنی یا عقلی بود، تعریفی حاصل از ادراک آن – در ذهنش نقش بست و به منظور آن که از آن پس برای نامیدن آن شیء همهی معنایی را که در ذهنش دارد، با تمام حدود و ثغور آن به زبان نیاورد، به نامگذاری آن پرداخت. و از این رو است که نشانهها «همه وسایلی مقتصدانه» هستند «برای بیان تعریفی طولانی» و «موجب صرفهجویی در اعمال ذهنی».
نام اشیا را –از آن رو که به معنایی دلالت میکنند – دال، و معنای نهفته در آن را – که همان صورت ظاهر اشیا و مجموعهی ویژگیهای آنهاست- مدلول میخوانیم. بنا بر تعریفی که از نامها و نشانهها ذکر شد، دلالت این نشانهها بر معنا دلالتی وضعی و قراردادی است؛ نه مبتنی بر شباهت واقعی میان دال و مدلول. هم چنیناند علامتهای اختصاری یا نشانههایی نظیر علامات راهنمایی و رانندگی.
با وجود قراردادی بودن رابطهی میان دال و مدلول در نشانهها و از آن جهت که اشیا پیش از وضع این نامها اسم دیگری (در ذهن انسان) نداشتند، مدلول این گونه اسمها معنای حقیقی آنها محسوب است و انسان به محض شنیدن یا خواندن این اسامی، صور این اشیا را با همهی خصوصیات ظاهری و باطنی که از آنها میداند، به ذهن میآورد؛ بدون آن که ذهن در این فرایند شناختن دچار تکلف و زحمت شود. چرا که اسمها در حکم علامتهایی هستند که پس از وقع معنایی ثابت، معین و همه فهم دارند.
اما این اولین و ابتداییترین کوشش انسان است برای نهان کردن معنا در پوشش لفظ و نشانه. کوششی که به جز صرفهجویی و اقتصاد در اعمال ذهنی و زبانی و سهولت در ایجاد ارتباط با دیگران انگیزهی دیگری مسبب آن نیست. در عین حال این نشانهها در حکم آینههایی هستند که معنای مورد نظر را به روشنی و وضوح باز میتابانند و این معنا «واقعیتی است حاضر و موجود، یا واقعیتی که میتواند حضور داشته باشد.(4)»
پوشیدگی و عدم صراحت شیوهها، دلایل و انگیزههای دیگری نیز دارد و منجر به آفرینش شگردها و انواعی چون استعاره، تمثیل، نماد و رمز میشود؛ اصطلاحاتی که هر یک ، روشی است برای بیان مقصود و با وجود گونهگونی و بعضاً داشتن وجه تمایز با انواع دیگر، گاه به اشتباه به جای یک دیگر به کار میروند. در ادامه به بحث و بررسی پیرامون این اصطلاحات، تعریف هر یک، درجات پوشیدگی معنا در هر کدام، نوع رابطهی دال و مدلول در هر یک و علل و انگیزههای به کار بردن آنها پرداخته خواهد شد و البته نانوشته پیداست که مقصود از این تطویل کلام چیزی نیست جز به دست دادن تعریفی نسبتاً جامع و مانع از «تمثیل» و «بین تمثیلی» که موضوع اصلی این رساله است.
فصل اول: تمثیل
1- تمثیل در حوزهای بلاغت
تمثیل در لغت به معنای « مثال آوردن، تشبیه کردن، مانند کردن، صورت چیزی را مصور کردن، داستانی یا حدیثی را به عنوان مثال بیان کردن و داستان آوردن»(1) است. با توجه به ریشهی لغوی کلمه تمثیل – که شباهت و همانندی را میرساند-و نیز با مروری مختصر بر معانیای که ذکر شد، حوزهی کاربرد این کلمه مشخص میشود. کاربرد فراوان و بسامد زیاد این اصطلاح در حوزهی دانش بلاغت ما را بر آن میدارد که ابتدا در میان تعدادی از آثار بلاغی به جستجوی ردپای این اصطلاح بپردازیم و نظر چند تن از صاحب نظران علم بلاغت را در این باره گرد آوریم.
عدهای تحت تأثیر معنای لغوی این اصطلاح، آن را از جنس تشبیه یا حتی برابر با آن میدانند و عدهای دیگر آن را از خانوادهی استعاره و هم نوع آن میشناسند. سکاکی از جمله کسانی است که تمثیل را نوع خاصی از تشبیه میدانند و برای آن ویژگیهایی را برمیشمارند. او معتقد است تمثیل تشبیهی است که در آن «وجه شبه صنعتی غیرحقیقی باشد و از امور مختلف انتزاع شده باشد.»(2) عبدالقاهر جرجانی تشبیه را به دو قسم دسته بندی میکند: یکی تشبیهی که آنقدر روشن و واضح است که نیاز به تأویل و توضیح ندارد. دیگر تشبیهی که برای یافتن وجه شبه آن، نیاز به توضیح و تأویل باشد. او تشبیه نوع دوم را تمثیل مینامد و مینویسد: «تمثیل در اصل باید تصویر و تمثیل گردد و آن عبارت است از تشبیه منتزع از اموری چند و چیز است که جز از رهگذر یک یا چند جلمه حل نمیشود.»(3) آن گاه نتیجه میگیرد که «تشبیه، عام و تمثیل، اخص از آن است. پس هر تمثیلی تشبیه است هر تشبیهی تمثیل نیست.»(4)
انتزاع وجه شبه از دو یا چند چیز،, مشخصهای که در تعریف سکاکی و جرجانی از تمثیل آمده است. ضمناً هر دو معتقدند که تمثیل، زیرمجموعهی تشبیه است؛ پس وجود شبه و مشبهبه در ظاهر کلام ضروری است. این مشخصات ذهن را متوجه شیوهای میکند که در کتب بلاغت متأخر به «تشبیه مرکب» معروف است. و آن تشبیه حالتی است به حالت دیگر. تشبیهی که وجه شبه آن حاصل برهم کنش دو یا چند چیز است:
شکسته دل تر از آن ساغر بلورنیم که در میانهی خارا کنی ز دست رها
(خاقانی)
پیداست که در این تشبیه، دل شکستگی تنها به ساغر بلورین مانند نشده است؛ بلکه به ساغر بلورینی که در میان سنگ خارا از دست رها شود. به همین دلیل چنین تشبیهی برا کشف وجه شبه نیازمند مقداری کوشش ذهن و درجهای از تأویل و توضیح است. اما بهتر است این شیوهی بیان را «تشبیه تمثیلی» بنامیم تا از اقصام دیگر تشبیه متمایز شود.
اما صاحب جامع الکبیر دربارهی تمثیل نظر دیگری دارد. ابن اثیر میگوید تمثیل «تشبیه بر سبیل کنایه است بدینگونه که چون ارادهی اشارت به معنایی کنی، الفاظی به کاربری که دلالت بر معنایی دیگر داشته باشد. ولی آن الفاظ و آن معانی دلالت برمعنایی داشته باشند که مقصود توست.» آنگونه که از تعریف ابن اثیر برمیآید، در تمثیل لفظ مشبه ذکر نمیشود. بلکه تشبیه «برسبیل کنایه» و پوشیده میماند و تنها مشبهبه در کلام ظاهر میشود.
نویسندهی انوارالربیع نیز در پوشیده بودن تشبیه با ابن اثیر موافق است. علاوه بر این او تعاریف و مفاهیم دیگری نیز بر تمثیل میافزاید: «و آن تشبیه حالی است به حالی، از رهگذر کنایه، بدینگونه که خواسته باشی به معنایی اشارت کنی و الفاظی به کاربری که بر معنایی دیگر دلالت دارد. اما آن معنا خود مثالی باشد برای مقصودی که داشتهای، و اینگونه سخن گفتن را فایدهای است ویژهی خود که اگر به الفاظ خاص خود گفته شود، چندان تأثیر ندارد و راز آن در این است که در ذهن شنونده، تصوری بیشتر ایجاد کند. زیرا شنونده هنگامی که در دل خویش مثالی را تصور کند که مخاطب مستقیم آن نباشد، با رغبت بیشتری آن را پذیرا خواهد شد.(6)» در این تعریف، تمثیل تشبیه حالتی به حالت دیگر است بدون ذکر مشبه. یعنی معنایی که مورد نظر است با لفظ دیگری بیان میشود. لفظی ناظر بر معنایی که خود، مثالی است برای مقصود مورد نظر. علاوه بر این تعریف فوق بر جنبهی تأثیرگذاری و جذابیت تمثیل نیز تأکید میکند و آن را یکی از فواید تمثیل برمیشمارد. بنابراین تعریف صاحب انوارالربیع نسبت به تعاریف دیگر کاملتر و شاملتر است.
اما با نظری دوباره بر دو تعریفی که از تمثیل بیان شد، در مییابیم که این گویندگان تمثیل را در حیطهی استعاره تعریف میکنند؛ از آن جهت که معتقدند مقصود گوینده از راه الفاظی بیان میشود که برمعنای دیگری دلالت میکنند. به بیان سادهتر یعنی حذف مشبه- که مقصود گوینده است- و ذکر مشبهبه – که مثالی است برای مقصود گوینده. به دلیل آن که این تعریف، شیوهای متفاوت با «تشبیه تمثیلی» را بیان میکند، شابد بهتر باشد که نام آن را «استعاره ی تمثیلی» بگذاریم. بنابراین از این پس با دو اصطلاح در حوزهی علم بلاغت مواجهیم: تشبیه تمثیلی که تشبیه حالتی است به حالت دیگر با ذکر هر دو حالت در کلام و استعارهی تمثیلی که بیان حالت و وضعیتی است شبیه وضعیت مورد نظر؛ بدون آن که وضعیت مورد نظر مستقیماً به لفظ درآید البته جرجانی هم به شگردی هم چون استعارهی تمثیلی قایل است اما نام آن را مثل میگذارد: «هر گاه شبه در یک چیز به تنهایی وجود داشته باشد- بیآن که از پیوند آن چیز با چیز دیگر فراهم آید- یک کلمه میتواند استعاره باشد […] و هر گاه انتساب شبه به تنهایی به یک کلمه ممکن نباشد؛ بلکه، این شبه از حلال او و غیر او گرفته شود، دیگر آن اسم مستعار نیست؛ بلکه، کلام یک جا مثل است.»(7)
بد نیست از میان ادبای متأخر نظر صاحب معالم البلاغه را نیز در این باره جویا شویم. او «استعارهی مرکب» ،«استعارهی تمثیلیه» و «تمثیل بر وجه استعاره» را عناوین متعدد برای یک روش بیان میداند و مفهوم این اصطلاحات را این گونه توضیح میدهد: «دو صورت را که هر کدام منتزع باشد از امور متعدده در نظر گرفته یکی از آن و را به دیگر تشبیه نمایند. آن گاه لفظی که بر مشبهبه دلالت دارد بالمطابقه اطلاق کنند بر مشبه، به ادعای دخول مشبه در مشبهبه. پس در استعاره ی تمثیلیه هر یک از مستعارله و متعارمنه مرکب یعنی هیئت منتزع از دو یا چند چیز است و وجه جامع نیز لامحاله هیئت منتزع و مشترک بین الهیئتین خواهد بود.»(8)
مصراع دوم بیت زیرمصداق این تعریف است:
به هر که عرضه دهم درد خویش مینگرم که غرفهام منو او بر کنار میگذارد
(عرفی شیرازی)
اما همین نویسنده مثل را زیرمجموعهی استعارهی تمثیلیه میداند و معتقد است مثل استعارهای است که استعمالش جای و شایع باشد. پیداست که این تعریف ناظر بر مفهوم «ضرب المثل»یا همان «قول سایر» است.
مروری کلی بر تعاریفی که ذکر شد نشان میدهد، تمثیل- چه در ساختار تشبیهیاش به صورت تشبیه تمثیلی و چه در ساختار استعاری و به شکل استعارهی تمثیلی – یک مشخصهی ثابت دارد و آن ترکیبی بودن مثال و ممثول است. تشبیه حالتی به حالت دیگر، وضعیتی به وضعیت دیگر و ترکیب عناصری به ترکیب عناصر دیگر – و نه عنصر واحدی به عنصر واحد دیگر- همان چیزی است که شایستهی اصطلاح تمثیل است.
2- روایتهای تمثیلی
2-1- تمثیل از دیدگاه نقد ادبی معاصر
از بلاغت قدیم و انحصار اصطلاح تمثیل در چارچوب تشبیه و استعاره که بگذریم، به تعریفی دوباره، دقیقتر و ناظر به جزئیات بیشتری از ویژگیهای این کلمه میرسیم. تمثیل در اصطلاح ادبی معاصر «گونهای تصویر «ایماژ» یا داستانی است که پشت معنای لفظی یا ظاهری آن، معنای مشخص دومی هم پنهان باشد.»(9) به تعبیر دیگر «به داستان یا روایتی گفته میشود که دارای دو لایهی معنایی ظاهری و باطنی باشد که در آن تمامی وقایع، شخصیتها و اعمال سطح روبنایی دارای مرجع مشابهی در سطح درونی است.»(10) میبینیم که بر جنبهی روایی و داستانی بودن تمثیل تأکید میشود. هم چنین «معنای دومی» که در این تعرایف از آن یاد میشود، پنهان است و به راهنمایی لایهی معنایی ظاهری باید بدان دست یافت. داشتن معنای باطنی و پنهان همان است که در شیوهی ادبی استعاره به آن اشاره میشود. در استعاره نیز تنهه مشبه به ذکر میشود و رسیدن به مشبه محذوف – که مقصود استعاره پرداز است- با کوشش ذهنی مخاطب و با توجه به قراین لفظی یا معنو امکان پذیر است. نتیجهای که از این بحث حاصل میشود آن است که تمثیل در اصطلاح معاصر، شکلی از استعاره است؛ اما استعارهای که به گونهی داستان «روایت میشود» و شامل وقایع و اشخاص است. حال آن که استعاره در شکل سادهاش، تنها یک عنصر است که به جای عنصر دیگر- و البته با علاقهی مشابهت – در کلام میآید. جمع شدن چند عنصر و به اصطلاح چند بعدی بودن تمثیل سبب میشود که گاهی آن را «استعارهی گسترده»[1] بنامند. استعارهای که توسعه یافته، عناصر بعضاً متعددی در شکلگیری آن شرکت میکنند و به آن ساختاری روایی میبخشند.
2-2- ساختار روایی تمثیل
سؤالی که ممکن است در پی گفتار پیشین مطرح شود آن است که چگونه تمثیل، پس از گذشتن از مسیر تشبیه و استعاره، در چنین ساختار روایی ظاهر میشود؟ پیش از یافتن پاسخ این سؤال، بهتر است اصطلاح «روایت» را تعریف کنیم. روایت(1) «نقل رشتهای از حوادث واقعی و تاریخی یا خیالی است، به نحوی که ارتباطی بین آنها وجود داشته باشد.»(11) و «نوعی از بیان است که با عمل، با سیر حوادث در زمان و با زندگی در حرکت و جنب و جوش سر و کار داشته باشد.»(11)
اکنون اگر به خاستگاه اولیه و ژرف ساخت تمثیل – که همان تشبیه مرکب است – توجه کنیم، پاسخ سؤال مطرح شده را خواهیم یافت. در تشبیه مرکب و به تبع آن تمثیل در سادهترین شکل آن، ابتدا دو یا چند عامل در کنار یک دیگر جمع میشوند و سپس «وضعیت» حاصل از این گردآمدن و تأثیر و تأثر این چند عامل برهم، مثالی میشود برای آن چه قصد توصیف و بیان کردن آن در میان بوده است.
از طرفی پیش آمدن رویداد و حادثه – که سنگ بنای روایت است – نتیجهی بر هم کنش چند عامل و بیرون آمدن از حالت ایستایی و بیتحرکی است. توالی تعدادی از این حوادث و تحرک حاصل از آن روایت را میسازد و ساختن چند «وضعیت» و «حالت» از آن گونه که در تعریف تشبیه تمثیلی ذکر شد و سپس پیوند دادن این حالات در زمینهی یک روایت موجب ایجاد تحرک و توالی در تمثیل میشود. البته اطلاق اصطلاح «استعارهی گسترده» بر تمثیل را از این دیدگاه نیز میتوان توجیه کرد.
2-3- انواع روایت های تمثیلی
گفتیم که تمثیل در صورت نهایی خود در زمینهی روایت و به شکل داستان ظهور میکند. روایتهای تمثیلی را از نظرگاههای گوناگون میتوان تقسیمبندی کرد. یک دیدگاه ناظر به نوع عنصر به کار رفته در روایت و نیز ذکر یا عدم ذکر پیام و معنای اصلی تمثیل است. از این دیدگاه – که میتوان آن را یک دیدگاه ترکیبی دانست- روایت تمثیلی به سه نوع متفاوت تقسیم میشود:
2-3-1- افسانهی تمثیلی:[2]
افسانهی تمثیلی یا فابل عبارت است از «روایتی کوتاه به نثر یا نظم که دارای پیامی باشد» و «موجودات غیرانسانی یا اشیای بیجان معمولاً شخصیتهای آن هستند.»(12) در مفهوم کلی افسانهی تمثیلی داستانی کوتاه است که به سبب شخصیتهای موجود در آن، خیالی است و امکان وقوع آن در عالم خارج ناممکن است. میتوان گفت عنوان «افسانه» نیز به دلیل همین خیالی بودن بر آن نهاده شده است. شخصیتها در فابل «اغلب حیوانات اند اما اشیای بیجان، انسانها و خدایان نیز ممکن است در آن ظاهر گردند.»(13)
افسانهی تمثیلی را از آن جهت که شخصیتهایش غالباً حیواناتند، فابل حیوانی [3] نیز میگوییم. این نوع تمثیل با نیت انتقال پیامی سودمند روایت میشود و «به ضوح به بیان درسی اخلاقی میپردازد.» یعنی پیامی که منظور افسانه پرداز از روایت آن است، مستقیماً بیان میشود. حال یا در ابتدا و قبل از نقل داستان به عنوان یک حکم کلی میآید و سپس فابل به عنوان یکی از مصادیق آن روایت میشود؛ یا آن درس اخلاقی پس از افصانه و به عنوان نتیجهی آن ذکر میشود و یا در میان داستان و از زبان اشخاص بیان میگردد.
اگر چه اولین فابلها را به ازوپ یونانی نسبت میدهند، اما پیش از آن نمونههای فابل در میان هندیان رواج داشته است که بعدها تعدادی از آنها در کلیله و دمنه آمده است.
2-3-2- حکایت اخلاقی؛ [4]
حکایت اخلاقی هم مثل افسانهی تمثیلی داستان کوتاهی است که به منظور انتقال نکتهای اخلاقی و تعلیمی نقل میشود. با این تفاوت که شخصیتهای حکایت اخلاقی انسانند و بنابراین برخلاف افسانهی تمثیلی امکان وقوع آن در عالم خارج وجود دارد. تفاوت دیگر فابل با حکایت اخلاقی یا پارابل در این است که «نکته یادرس اخلاقی که در «فابل» مورد نظر است معمولاً به امور دنیوی مربوط میگردد. اما در «پارابل» این درس در سطح متعالیتری قرار میگیرد.»(15) در ادبیات فرنگی پارابل را «روش موعظههای حضرت مسیح» میدانند. چرا که مسیح معمولاً برای بیان نکات اخلاقی و تعلیم این درسها به مردمان عادی، از وقایع قابل وقوع در میان انسانها مثالهایی به شکل داستان نقل میکرد و پس از تفسیر و توضیح آن داستان، نکتهی نهفته در آن را بازگو مینمود. در ادبیات فارسی نمونههای حکایت اخلاقی را در میان کتابهایی چون گلستان سعدی، قابوسنامه، جوامع الحکایات و بسیاری کتب دیگر میتوان خواند.
صرف نظر از تفاوتهای حکایت اخلاقی و افسانهی تمثیلی، این هر دو نوع تمثیل در یک نکته با هم شباهت دارند و آن نتیجهگیری، تفسیر، رمزگشایی و ذکر پیام اخلاقی آن از طرف نویسنده و پردازندهی داستان است. قصد و نیت اخلاقی در فابل و پارابل روشن و صریح است و در ابتدا، میانه یا انتهای آن ذکر میشود. از این نظر فابل و پارابل بسیار نزدیک به تشبیه تمثیلیاند و میتوان آن را مثلهایی تفسیر شده دانست.
2-3-3- تمثیل رمزی:[5]
اگر فابل و پارابل را – از آن جهت که نتیجهی اخلاقیشان در داستان بیان میشود- دو نوع «تمثیل» بدانیم؛ آن گاه «تمثیل رمزی» را باید داستانها یا حکایاتی دانست که در آنها غرض و مقصود اصلی گوینده از ایراد آنها به طور واضح بیان نشده است.» این که این نوع تمثیل را «رمزی» مینامیم از آن جهت است که نیت گویندهی آن هم چنان مکتوم و پنهان و به صورت یک رمز باقی میماند و تفسیر و رمزگشایی آن بر عهدهی خوانندهی داستان است. «الگوری» که معادل فرهنگی اصطلاح تمثیل رمزی است در لغت به معنای «طور دیگر سخن گفتن» است و این معنای لغوی، خود مبین آن است که در تمثیل رمزی موضوع مورد نظر گوینده تحت صورت موضوعی دیگر ارائه میشود و در جامعهی یک مثال پوشیده میگردد. یافتن معنای باطنی در تمثیل رمزی تنها با توجه به قراین موجود امکان پذیر است و به هیچ وجه از سوی گوینده مستقیماً بیان نمیشود. داستانی نقل میشود؛ قراین و نشانههایی(لفظی یا معنوی) مبنی بر وجود و ارادهی معنای دیگری غیر از معنای ظاهری داستان در نظر گرفته میشود وآن گاه کشف سطح زیرین معنا به خواننده محول میگردد.
گامی الگوری از حیث داشتن شخصیتهای غیرانسانی (حیوانات، اشیا یا مفاهیم انتزاعی) با فابل شباهت پیدا میکند. اما تفاوت اصلی فابل و الگوری – که در طرز برخورد گوینده با پیام تمثیل است – هم چنان به جای خود باقی است.
2-4- تقسیم بندی دیگر
تمثیل را از دیدگاه دیگری نیز میتوان دستهبندی کرد. از این دیدگاه که ناظری به ساختار ظاهری تمثیل است، دو گونه تمثیل وجود دارد:
کل اثر ادبی تمثیلی و تمثیل در تمام روایت گسترده شده است. منظومهی منطقالطیر نمونهی این نوع تمثیل است.
تمثیل در بخشهایی از اثر ادبی به کار رفته است. این نوع تمثیل که به آن تمثیل ضمنی یا اپیزودی[6] نیز میگویند- در ادبیات فارسی نمونههایی نظیر حکایتهای بوستان ، مثنوی معنوی و قابوس نامه دارد.
2-5- انواع تمثیل از نظر موضوع
تمثیلها از نظر موضوع به دو نوع اصلی تقسیم میشوند:
تمثیل سیاسی و تاریخی[7] که شخصیتها و اعمال در آن نمایندهی شخصیتهای تاریخی و واقعی هستند و دوران تاریخی و اوضاع سیاسی مشخصی را به تصویر میکشد. منظومهی موش و گربه سرودهی عبیدزاکانی، رمان سفرهای گالیور[8] نوشتهی جاناتان سویفت[9] و فابل طنز آمیز مزرعهی حیوانات[10] اثر جورج اورول [11] از نمونههای این گونه تمثیل هستند. در دوران معاصر، داستان بلند نون و القلم نوشتهی جلال آل احمد را میتوان در این دسته از تمثیلها جای داد. وقایع تاریخی، اجتماعی و سیاسی معمولاً به منظور پرهیز از خطری که از جانب حکومتها متوجه گویندهی آنهاست، در کسوت تمثیل پرداخته و بیان میشوند.
تمثیل فکری یا تمثیل آرا و عقاید،[12] که در آن شخصیتها نشان دهندهی اندیشهها و مفاهیم انتزاعیاند و پیرنگ داستان در خدمت انتقال فکر و عقیدهی تمثیل پرداز است. حکایات اخلاقی و تمثیلهایی که به منظور انتقال مفاهیم عرفانی نوشته میشوند، از این دستهاند.
البته گاه اتفاق میافتد که این هر دو نوع تمثیل در یک اثر واحد جمع میشوند. نمونهی این کار را میتوان در داستان آب زندگی نوشتهی صادق هدایت- که در همین رساله بدان پرداخته خواهد شد – دید.
3-ضرورت بیان تمثیلی
وقتی میتوان هر موضوعی را صریحاً بیان کرد و برای بیان آن از الفاظی که دلالت واقعی بر آن موضوع دارند استفاده نمود، چرا گاه بعضی از گویندگان به سراغ بیان تمثیلی میروند و این شیوه را برای ابراز عقاید و گفتن حرفهای خود برمیگزینند؟ پاسخ این سؤال ضرورت بیان تمثیلی و انگیزهها و علل تمثیلگرایی را تبیین میکند. گرایش به تمثیل به یک یا چند دلیل از دلایل زیر اتفاق میافتد:
3-1- ترس و احتیاط
این عامل در دو حالت میتواند انگیزهی تمثیل پرداز باشد:
الف) عموماً در تمثیلهای سیاسی و تاریخی به دلیل ترس از حکومت، گریز از تنگناهای اجتماعی و فرار از سانسور، مضامین سیاسی، تاریخی و اجتماعی در قالب تمثیل بیان میشوند. جلال آل احمد، خود دربارهی قصهی نون والقلم و علت تمثیل گرایی در آن مینویسد: «چون و چرای شکست نهضتهای چپ معاصر را برای فرار از مزاحمت سانسور در یک دورهی تاریخی گذاشتهام.»(18)
ب) گاه قصد بیان اندیشهای عرفانی در میان است. اما با بیان صریح این اندیشه، بیم آن میرود که گوینده از طرف عدهای که عموماً قشریون و کسانیاند که تنها به پوستهی ظاهر دین گرایش دارند- به بیدینی متهم شود. در این حالت آن اندیشه برای ابلاغ به کسانی که خواهان آنند، در پوشش تمثیل پیچیده و بیان میشود.
زمانی که انگیزهی تمثیل گرایی ترس و احتیاط باشد، نتیجهی کار گوینده به شکل «تمثیل رمزی» ظهور میکند.
3-2- حفظ راز از نااهل
گاه پای بیان فکری در میان است که عدهای صلاحیت دانستن آن را دارند و اصطلاحاً محرم رازند: اما عدهای دیگر نامحرم و ناجنساند و اهلیت دانستن آن اندیشه را ندارند. در این حالت نیز اندیشهی قابل بیان در قالب تمثیل رمزی ریخته میشود.
3-3- مصلحت
گاهی قصد داریم واقعیتی را بیان کنیم اما مصلحت نیست که آن را ناگهان و بدون زمینه چینی و فراهم کردن تمهیدات لازم بگوییم. به عنوان مثال خبری که موجب ناراحتی فرد یا افرادی میشود. در این صورت ابتدا با آوردن تمثیلی زمینه را برای گفتن خبر اصلی آماده میکنیم. مشخص است که این انگیزه سبب پدید آمدن «تمثیل» (و نه تمثیل رمزی) میشود.
3-4-تأثیرگذاری بیشتر، جلب توجه و برانگیختن دقت
تمثیل رمزی به دلیل بیان غیرمستقیم معنی و پیام، فعالیت و تلاش ذهنی مخاطب را برای کشف آن میطلبد. و کشف معنی مکتوم از طرفی سبب لذت بیشتر و از سوی دیگر موجب تأثیر بیشتر و پایدارتر در ذهن میشود. تأثیر و نفوذ تمثیل در جریان صرف وقت به منظور رمزگشایی و تفسیر آن اتفاق میافتد.
3-5- تعلیم و عینی کردن مفهوم ذهنی
گاه تمثیل به منظور ملموس کردن مفهومی ذهنی یا معنایی که تصور و ادراک آن به دشواری صورت میگیرد، ساخته و پرداخته میشود. یعنی الفاظی در کلام ذکر میشود که بر معنای دیگری دلالت میکند. در عین حال آن معنا خود مثالی است برای مفهومی که قصد انتقال آن وجود داشته است. هنگام مواجه شدن با این تمثیل، مضمون مورد نظر با استفاده از مثال در ذهن مخاطب تصویر میشود و بنابراین درک آن به سهولت صورت میپذیرد. معمولاً به هنگام تعلیم و آموزش مفاهیم، از شیوهی تمثیل استفاده میشود و به ویژه در حوزهی تعالیم دینی گرایش به بیان تمثیلی غالباً به این دلیل است.
4- ضرورت تمثیل گرایی در کتب آسمانی
قسمت عمدهای از تمثیلها در متون دینی و کتب آسمانی جای دارند. گویی سرچشمهی تمثیلگرایی همین کتب دینی و متون مقدساند. تورات، انجیل و قرآن مشحون از تمثیلهای کوتاه و بلندند. میتوان گفت علت وجود تمثیل در کتب آسمانی ایضاح معنی، جلب نظر و توجه مستعمان و خوانندگان با استفاده از جذابیتی که حکیت و تمثیل برای افراد دارد و در نتیجه قصد تعلیم و آموزش مفاهیم والای معنوی است. به علاوه احکام و دستورات اخلاقی و دینی هم از راه تمثیل به مخاطبان این گونه متون القا میشود. به عنوان مثال معمولاً در عهد جدید (انجیل) ابتدا حکایتی از زبان مسیح نقل میشود؛ اعجاب و شگفتی مستعمان از شنیدن آن برانگیخته میگردد، در ذهن شنوندگان سؤالی طرح میشود مبنی بر این که مقصود نبی از گفتن این حکایت چه بود و در انتها پس از فرایند شگفتی، انعکاسی جزئیات تمثیل در ذهن و طرح سؤال، مسیح به تفسیر و تأویل تمثیل بر طبق مفهومی که در نظر داشته میپردازد. طبیعی است که پس از ایجاد شگفتی و لذت حاصل از شنیدن روایت، معنی مورد نظر بهتر به دل مخاطب مینشیند و گذشته از آن، از آن جا که داستان نقل شده معمولاً با وقایع عادی و روزانه زندگی مردم رابطهی نزدیکی دارد، فهم معنی و پذیرش آن از سوی شنوندگان آسانتر و زودتر صورت میگیرد. یکی از این تمثیلها را نقل میکنیم تا سیر بیان حکایت، طرح سؤال و تفسیر آن را مرور نماییم:
«وقتی برزگری به جهت پاشیدن تخم بیرون شد*و چون تخم میپاشید قدری در راه افتاد و مرغان آمده آن را خوردند*و بعضی بر سنگلاخ جایی که خاک زیاد نداشت افتاده به زودی سبز شد چون که زمین عمق نداشت*و چون آفتاب برآمد سوخت و چون ریشه نداشت خشکید* و بعضی در میان خارها ریخته شد و خارها ریخته شد و خارها نمو کرده آن را خفه نمود*و برخی در زمین نیکو کاشته شده بار آورد بعضی صد و بعضی شصت و بعضی سی*».(18)
آن گاه شاگردان مسیح نزد او میآیند و معنای این داستان و مقصود او را از طرح آن جویا میشوند. او در جواب میگوید:
«کسی که کلمهی ملکوت را شنیده آن را نفهمید شریر میآید و آن چه در دل او کاشته شده است میرباید همان است آن که در راه کاشته شده است* و آن که بر سنگلاخ ریخته شد اوست که کلام را شینده فیالفور به خشنودی قبول میکند و لکن ریشهای در خود را ندارند بلکه فانی است و هر گاه سختی یا صدمهای به سبب کلام براو وارد آید در عادت لغزش میخورد*و آن که در میان خارها ریخته شد آن است که کلام را بشنود و اندیشهی این جهان و غرور دولت کلام را خفه کند و بی ثمر گردد*و آن که در زمین نیکو کاشته شد آن است که کلام را شنیده آن را میفهمد و بارآور شده بعضی صد و بعضی شصت و بعضی سی ثمر میآورد.»(20)
در بیشتر تمثیلهای کتاب قرآن، ابتدا عین آموزهی اخلاقی یا آن چه قصد بیان آن در میان است ذکر میشود و سپس به منظور تبیین معنا تمثیلی برای آن پرداخته میشود:
«ای کسانی که ایمان آوردهاید، صدقههای خود را با منت و آزار، باطل مکنید، مانند کسی که مالش را برای خودنمایی به مردم، انفاق میکند و به خدا و روز بازپسین ایمان ندارد. پس مثل او همچون مثل سنگ خارایی است که بر روی آن، خاکی [نشسته] است، و رگباری به آن رسیده و آن [سنگ] را سخت و صاف بر جای نهاده است. آنان [=ریاکاران] نیز از آن چه به دست آوردهاند، بهرهای نمیبرند؛ و خداوند، گروه کافران را هدایت نمیکند.»(21)
تمثیلهای قرآن نیز برگرفته از وقایع عادی و تجارب مردمان است و به شیوهی تمثیلهای مسیح عموماً از الگوی پارابل پیروی میکند.
5- داستان تمثیلی، داستان رمزی و بهرهگیری از نماد
در میان اصطلاحاتی که بر «بیان پوشیدهی معنی» دلالت میکنند، بیش از همه «داستان رمزی» و مفهوم آن با «داستان تمثیلی» شباهت و سنخیت معنایی دارد. اما دقت بیشتر در مفهوم این هر دو اصطلاح که برشمردن مختصات و ویژگیهای هر یک، نشان میدهد که به کار بردن این اصطلاحات به جای یک دیگر دور از دقت علمی است. به منظور یافتن وجوه تمایز میان «داستان تمثیلی» (در معنای تمثیل رمزی» و «داستان مرزی» بهتر است ابتدا دقیقاً ویژگیهای تمثیل رمزی را بشماریم.