تعریف قرآن
در فرهنگ اسلام و تشیع قرآن را همواره با صفت کریم به صورت قرآن کریم ( اهل سنت ) با صفت مجید , به صورت قرآن مجید ( اهل تشیع ) مى نامند و این دو صفت منشا قرآنى دارد. از قرآن مجید دوگونه تعریف مى توان به دست داد. نخست تعریف ساده و عرفى که قرآن را کتاب مقدس و آسمانى اسلام و وحى الهى بر حضرت محمد (ص ) مى داند. دوم تعریف علمى که قرآن را وحى نامه اعجازآمیز الهى مى داند که به زبان عربى , به عین الفاظ توسط فرشته امین وحى , جبرئیل , از جانب خداوند و از لوح محفوظ , بر قلب و زبان پیامبر اسلام (ص ) هم اجمالا یکباره و هم تفصیلا در مدت بیست و سه سال نازل شده و حضرت (ص ) آن را بر گروهى از اصحاب خود خوانده و کاتبان وحى ( از میان اصحاب ) آن را با نظارت مستقیم و مستمر حضرت (ع ) نوشته اند و حافظان بسیار , هم از میان اصحاب , آن را حفظ و به تواتر نقل کرده اند و در عصر پیامبر (ص ) هم مکتوب بوده ولى مدون نبوده است , و در عصر عثمان با نظارت او طى چند سال , منتهى به حدود سال 28 هجرى , مدون بین الدفتین ,از سوره فاتحه تا ناس , در 114 سوره , مى گردد. و متن آن مقدس و متواتر و قطعى الصدور است و تلاوت آن مستحب مؤکد است . ایمان به قرآن مجید به توصیفى که گفته شد و نیز معجزه الهى و سند نبوت دانستن آن و محفوظ بودنش از خطا و هرگونه افزود و کاست ( تحریف ) , از ضروریات اسلام و مذهب تشیع است . قرآن به زبان عربى بسیار شیوایى که مایه اعجاب فصحاى عرب ( و بعدها اقوام دیگر ) گردیده و در تاریخ زبان عربى , سابقه و همانندى نداشته , در طى مدت بیست و سه سال , یعنى سراسر زمانى که حضرت رسول (ص ) به وظیفه رسالت و ابلاغ پیام الهى و دعوت به اسلام اشتغال داشته اند , به صورت بخش بخش ( منجما یا نجوما ) بر حضرت رسول (ص ) وحى شده است و چنانچه اشاره شد حافظان , حفظش کرده و کاتبان با نوشت افزارهاى بسیار ابتدایى , با خطى که هنوز نقطه و نشان و علائم اعراب نداشته است , و کوفى نام داشته است , در چندین نسخه بازنویس شده است .
کاتبان وحى
پیامبر اسلام به ظاهر خواندن و نوشتن نمىدانست،و در میان قوم خود بهداشتن سواد معروف نبود.زیرا هرگز ندیده بودند چیزى بخواند یا بنویسد،بنابر ایناو را«امى»مىخواندند.قرآن هم او را با همین وصف یاد کرده است: الذین یتبعونالرسول النبى الامی... ، .. .فامنوا بالله و رسوله النبی الامی .امى منسوب به ام(مادر)است و کسى را گویند که هم چون روزى که از مادر زاده شده است فاقد سوادباشد.معناى دیگرى نیز گفتهاند:منسوب به ام القرى(شهر مکه)،یعنى کسى که درمکه زاده شده است.در قرآن در موارد دیگر نیز مشتقات این واژه آمده است: هوالذی بعث فی الامیین رسولا منهم... شاید مقصود منسوبین به شهر مکه باشد، ولىاحتمال نخست مشهورتر است و با آیههاى دیگر قرآن بیشتر سازش دارد: «و منهمامیون لا یعلمون الکتاب الا امانی...» ،در این آیه جمله »لا یعلمون الکتاب« ظاهرا تفسیر «امیون»است و نیز از مقابله آنان(عرب)با اهل کتاب که اهل سواد بودند،به دست مىآید(به جهت تناسب در عطف)که مقصود،فاقد کتابت و سواد است و حدیث منقول از پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله که فرمود: «انا امه امیه لا نکتب و لا نحسب .ما مردمى هستیم فاقد سواد کتابت و نگارش حساب»معناى نداشتن سواد را تایید مىکند. آن چه با معجزه بودن قرآن تناسب دارد،صرفا نخواندن و ننوشتن است نهنتوانستن خواندن و نوشتن. و ما کنت تتلو من قبله من کتاب و لا تخطه بیمینک اذن لارتاب المبطلون ،تو هیچ کتابى را پیش از این نمىخواندى و با دستخود چیزى نمىنوشتى،و گرنه باطل اندیشان قطعا به شک مىافتادند»مبادا کسانى که در صدد تکذیب و ابطال سخنان تو هستند شک و تردید کنند.این آیه دلیلى استبر این که پیامبر چیزى نمىخواند و نمىنوشت،ولى دلالت ندارد که نمىتوانستبنویسد وبخواند و همین اندازه براى ساکت کردن معارضین کافى است،زیرا پیامبر را هرگز باسواد نمىپنداشتند،بنابر این راه اعتراض را بر خود بسته مىدیدند. شیخ ابو جعفر طوسى در تفسیر آیه مىگوید:«مفسرین گفتهاند نوشتننمىدانست،ولى آیه چنین دلالتى ندارد.صرفا گویاى این جهت است کهنمىنوشته و نمىخوانده است و چه بسا کسانى نمىنویسند ولى قادر بر نوشتنهستند و در ظاهر وانمود مىشود که فاقد سوادند و کتابت نمىدانند.پس مفاد آیهچنین است:پیامبر به نوشتن و خواندن دست نزده بود و او را عادت بر نوشتننبود» . علامه طباطبایى فرموده است:«ظاهر التعبیر نفی العاده و هو الانسب بالنسبه الىسیاق الحجه ،ظاهر عبارت نفى عادت-بر نوشتن و خواندن-است و این در جهتاستدلال مناسبتر است» . به علاوه داشتن سواد کمال است و بىسوادى نقص و عیب و چون تمامىکمالات پیامبر از راه عنایتخاص الهى بوده و هرگز نزد کسى و استادى تعلم نیافته(علم لدنى)پس نمىشود ساحت قدس پیامبر از این کمال تهى باشد.عدم تظاهر بهسواد،براى اتمام حجت و بستن راه اعتراض و تشکیک بوده است،به همین دلیلپیامبر اکرم صلى الله علیه و آله به کاتبانى نیاز داشت تا در شؤون مختلف از جمله وحى براى اوکتابت کنند،لذا چه در مکه و چه در مدینه زبدهترین با سوادان را براى کتابتانتخاب فرمود.اولین کسى که در مکه عهدهدار کتابت مخصوصا کتابت وحى شد،على بن ابى طالب علیه السلام بود و تا آخرین روز حیات پیامبر به این کار ادامه داد.پیامبر صلى الله علیه و آلهنیز اصرار فراوان داشت تا على،آن چه را نازل مىشود،نوشته و ثبت نماید تا چیزىاز قرآن و وحى آسمانى از على دور نماند. سلیم بن قیس هلالى،که یکى از تابعین بود،مىگوید:نزد على علیه السلام در مسجد کوفهبودم و مردم گرد او را گرفته بودند،فرمود: «پرسشهاى خود را تا در میان شما هستماز من دریغ ندارید.درباره کتاب خدا از من بپرسید،به خدا قسم آیهاى نازل نشدمگر آن که پیامبر گرامى آن را بر من مىخواند و تفسیر و تاویل آن را به منمىآموخت».عبد الله بن عمرو یشکرى معروف به ابن الکواء،یکى ازپرسش کنندگان صحابه على علیه السلام و بسیار دانا و دانشمند بود،از وى پرسید:آن چهنازل مىگردید و شما حضور نداشتید، چگونه است؟على علیه السلام فرمود:«هنگامى کهبه حضور پیامبر مىرسیدم،مىفرمود:یا على در غیبت تو آیههایى نازل شد،آن گاهآنها را بر من مىخواند و تاویل آنها را به من تعلیم مىفرمود» . اولین کسى که در مدینه عهدهدار کتابت وحى گردید،ابى بن کعب انصارى بود. او قبلا در زمان جاهلیت نوشتن را مىدانست.محمد بن سعد گوید:«کتابت در میانعرب کمتر وجود داشت و ابى بن کعب از جمله کسانى بود که در آن دوره کتابت رافرا گرفته بود» .ابن عبد البر مىگوید:«ابى ابن کعب نخستین کسى است که در مدینهعهدهدار کتابتبراى پیامبر صلى الله علیه و آله شد و او اولین کسى بود که در پایان نامهها نوشت: