کودتای 28 مرداد
کودتای آمریکایی-انگلیسی که با هدف مقابله با نهضت ملی شدن صنعت نفت در ایران اجرا و منجر به برکناری محمد مصدق از نخست وزیری و انزوای آیت الله سید ابولقاسم کاشانی، رهبر مذهبی نهضت، شد.
بعد از پیروزی نهضت
با پیروزی نهضت ملی شدن صنعت نفت در جریان قیام سی ام تیر 1331 و روی کارآمدن مجدد دکتر مصدق، نهضت، به اوج اقتدار خود رسید. در اولین روز پیروزی دادگاه لاهه رای خود را به نفع مردم ایران رای صادر نمود. مجلس شورای ملی روز سیام تیر را به عنوان روز قیام مقدس ملی اعلام نمود و قوامالسلطنه را به دلیل کشتار مردم و قیام مسلحانه علیه ملت ایران، مفسد فیالارض شناخت و کلیه اموال او را مشمول مصادره دانست.
رئیس مجلس، سیدحسن امامی، که از فراماسونهای برجسته و از طرفداران دربار و شاه بود، کنار رفت و آیت الله سید ابوالقاسم کاشانی به ریاست مجلس انتخاب شد. در مجلس هم کمیسیونی برای تعقیب مسببین حوادث و کشتار سیام تیر تشکیل گردید.
به دنبال تضعیف دربار و نمایندگان طرفدار شاه در مجلس، مجلس شورای ملی طی مصوبهای بنا به درخواست مصدق، اختیارات قانونگذاری را برای ششماه به او واگذار کرد و بدین ترتیب مصدق با دارا بودن ریاست بر قوه مجریه، ارتش، فرماندهی کل قوا و اختیارات تام در قانونگذاری، تبدیل به قدرتی بلامنازع در کشور شد.
گام های اشتباه
دکتر مصدق در اولین گام اشتباه خود پس از کسب قدرت، سرلشکر احمد وثوق، فرمانده ژاندارمری زمان قوام السلطنه را که در جریان قیام، دست به کشتار مردم زده بود، به عنوان کفیل وزارت دفاع منصوب کرد.
همچنین مصدق در شرکت نفت، مرتضی قلی بیات (سهام السلطان) را به عنوان مدیر عامل و رضا فلاح را به عنوان مدیر پالایش، که هر دو به جاسوسی برای انگلستان شهرت داشتند، منصوب نمود. به همین جهت، حسین مکی و نمایندگان عضو هیئت مدیره شرکت نفت، در اعتراض به انتخاب این افراد استعفا دادند و در پی آن، دکتر مصدق، جمع دیگری را به مدیریت امور نفت برگزید. اما رضا فلاح و مرتضی قلیخان بیات را در مسئولیت خود ابقا کرد.
احمد قوام السلطنه نیز که به موجب مصوبه مجلس میبایست تحت تعقیب قرار گیرد و مجازات شود علی رغم اینکه دسترسی به وی ممکن بود، عملا مجازات نشد و اقدامی علیه وی صورت نگرفت. همین امر، زمینه ساز جرأت یافتن دیگران در فعالیت علیه مصدق و اعتراض دیگر رهبران و سیاسیون نهضت گردید.
شبکه «بدامن» و فعالیتهای آن
سیاست مصدق که در داخل مورد اعتراض نیروهای مذهبی و روحانیون قرار گرفته بود، سازمان جاسوسی انگلستان را بر آن داشت که شبکهای از فعالیتهای سیاسی علیه دولت مصدق را در قالب فعالیتهای کمونیستی سازماندهی نماید. فعالیتهائی که از حوز اشراف حزب توده و سازمان جاسوسی دولت کمونیستی شوری خارج بود و هر دو تصور میکردند که فعالیت این گروههای سیاسی به نفع سیاستهای آنها صورت میگیرد. در همین راستا، سازمان جاسوسی انگلستان، با هدایت شاپور جی در داخل و کریستوفر ودهاوس درانگلستان، با کارگردانی اسدالله علم به جذب تعدادی از کمونیستهای سابق پرداخت و با به خدمت گرفتن آنها، فعالیتهای مختلفی را در پوشش حزب توده انجام داد.
تصور حزب توده و روسها، گسترش نفوذ آنها در ایران بود. اما تصور دکتر مصدق، استفاده از آنان در مسیر اهداف خود بود. این گروه انگلیسی که در بین مردم به «توده نفتی» مشهور بودند، با تبلیغات علیه مذهب و روحانیت و معتقدات دینی، این باور را در میان مردم ایجاد میکردند که دولت مصدق دولتی ضد مذهبی و زمینه ساز نفوذ کمونیستهاست. شبکههای تحت هدایت «شاپور جی» و «اسدالله علم» در اجرای این سیاست نقشی فعال داشتند. اسدالله علم، با جذب چهرههای روشنفکر، مطبوعاتی و سیاسی یکی از موثرترین اجزای این عملیات بوده است.
مارک گاز یوروسکی، در پژوهشی درباره کودتای بیست و هشت مرداد 1332 مینویسد: «... اجرای یک سلسله عملیات با رمز بدامن از سال 1948 به منظور مقابله با نفوذ شوروی و حزب توده آغاز شده بود. بدامن، نام یک برنامه تبلیغاتی و سیاسی گسترده بود، که از طریق شبکهای به سرپرستی دو تن ایرانی با نامهای رمز «نرن» و «سیلی» اداره میشد و ظاهراً سالانه بودجهای معادل یک میلیون دلار داشت.»
فعالیت شبکه شاپور جی و اسدالله علم بر دو محور متمرکز بود: عملیات نفوذ سیاسی و عملیات جنگ تبلیغاتی و فرهنگی. عوامل این شبکه توانسته بودند که در حزب توده، جبهه ملی، حزب زحمتکشان، نیروی سوم، حزب ایران و.... نفوذ کنند.
گازیوروسکی در این باره مینویسد: «در این ایام «شبکه بدامن» تا سطوح عالی تشکیلات حزب توده رخنه کرده بود و از متن تمام دستورات رهبری حزب به کاردها اطلاع داشت.»
گسترش اختلافات
در کنار تبلیغات زهرآگین، سیاستهای دکتر مصدق نیز در راستای تمرکز بخشیدن به قدرت خویش و اعمال محدودیت در حوزههای دخالت آیت الله کاشانی و نیروهای مذهبی و نفی حضور آنان سبب شد که وی در میان مجموعهایی از مشکلات تنها بماند؛ به عنوان نمونه وی سیدمجتبی نواب صفوی، رهبر فدائیان اسلام، را- که میتوانست با نیروهای فدائی تحت امرش حمایت سیاسی و نظامی مناسبی برای حکومت او فراهم آورد - در همان ماههای اولیه حکومت خویش و به جرم ایراد یک سخنرانی در سال 1327 در آمل که در پی آن مردم به چند مغازه مشروب فروشی حمله کرده بودند، به زندان انداخت و عملاً در برابر نیروهایی که با فداکاری آنان به مجلس و ریاست دولت رسیده بود، ایستاد. علاوه بر آن مجموعه فعالیتهای ضد دینی گروههای سیاسی با گرایش انگلیسی و روسی، فضای روانی این افتراق را تشدید کرده بود.
اختلافات دکتر مصدق و آیت الله کاشانی در مسائلی مانند تمدید لایحه اختیارات دکتر مصدق، اجرای پارهای از احکام شرعی در خصوص منع فروش مشروبات الکلی و همچنین نوع عزل و نصبها و چگونگی تنظیم قرارداد جدید نفت، سبب بروز شکاف عمیقی میان رهبران نهضت و نمایندگان طرفدار آنها شد و سیل اتهامات و تبلیغات سیاسی علیه یکدیگر آغاز و پی گرفته شد. با وجود جلسات متعدد آشتی کنان که بین آنها برگزار شد، در نهایت به دلیل عدم درایت انقلابی و گذشت متقابل، راه اختلاف مجدداً، در پیش گرفته میشد.
دیپلماسی کودتائی آمریکا
در کنار این اختلافات داخلی، سیاستهای آمریکا و انگلیس در مسیر کودتا علیه دولت دکتر مصدق و نهضت ملی به طور جدی پی گرفته شد و دکتر مصدق در ملاقات با لوی هندرسن، سفیر آمریکا، نسبت به حمایت این کشور از انگلیس و عمل نکردن به وعدههایش، وی را سرزنش کرد.
در سوم خرداد سال 1332 جان فاستر دالس، وزیر خارجه آمریکا، خبر از وقوع تحولاتی مهم در خاورمیانه داد. در اواخر خرداد 1332 ژنرال آیز نهاور در قبال درخواست کمک دولت ایران اعلام کرد: «چون دولت ایران توانایی فروش نفت خود را دارد، دولت آمریکا هیچ گونه کمک مالی به ایران نخواهد کرد. افزون بر این تا رضایت دولت انگلیس جلب نشود، آمریکا از خرید نفت ایران خودداری خواهد کرد. با وجود این، ما نسبت به سختی و موقعیت دشوار ایران آگاهیم و امیدواریم تا وضع ایران بدتر نشده دولت ایران نظرات دولت انگلیس را بپذیرد.»
اما با وجود این، دکتر مصدق در نامهای به آیزنهاور از مواضع آمریکا در قبال ایران ابراز نارضایتی کرد و خواهان افزایش کمکهای اقتصادی آن کشور به ایران شد. آیزنهاور نیز به دکتر مصدق پاسخ رد داد و از او خواست تا فرصت باقی است اقداماتی برای جلوگیری از بدتر شدن اوضاع به عمل آورد.
در بیست و هفتم تیر ماه سال 1332 پنجاه و سه نفر از کارکنان اداره اصل چهار و سفارت آمریکا، تهران را ترک کردند و در کنار آن، مقادیر معتنابهی سلاح برای کودتا مخفیانه و تحت عنوان کمکهای انسان دوستانه اصل چهار وارد کشور شد.
عوامل داخلی
فضای سیاسی و اختلافات گسترده میان رهبران نهضت باعث شد که سرلشکر فضل الله زاهدی - که سابقه طولانی در خونریزی و بیرحمی نسبت به مردم و شورشهای داخلی داشت و در دولت دکتر مصدق نیز مدتی عهده دار سمت وزارت کشور بود، پس از برکناری، به یک نظامی مدعی نخست وزیری و محور مخالفان دکتر مصدق تبدیل شود. در ششم اسفند سال 1331 به دستور وی بازداشت گردید پس از مدتی به دلیل اهمال مسئولان دولت آزاد شد. از طرف دیگر آمریکاییها و انگلیسیها با هماهنگی اعضای خانواده سلطنت از جمله اشرف پهلوی به جلب همکاری عوامل خود پرداختند. اشرف پهلوی، در این مورد مینویسد: «در تابستان 1332 یک نفر ایرانی.... به من تلفن کرد که آمریکا و انگلیس درباره وضع کنونی ایران بسیار نگرانند لذا میخواهم با دو مرد یکی آمریکائی و دیگری انگلیسی ملاقاتی داشته باشید. ... مرد آمریکائی به من گفت که نماینده جان فاستر دالس و آن مرد انگلیسی هم نماینده وینستون چرچیل است که حزب محافظه کارش اخیراً به قدرت رسیده است. مرد انگلیسی.... گفت زمان عمل فرا رسیده است ولی ما باید از شما تقاضای کمک کنیم و چون از شما تقاضا میکنیم که عملاً زندگی خود را به خطر بیندازید چک سفیدی را در اختیارتان قرار میدهیم تا هر مبلغی که مایل باشید روی آن بنویسید. ... وقتی که به تهران رسیدم هنوز نیم ساعت نگذشته بود که فرماندار نظامی تهران دستور مصدق برای خروج را ابلاغ کرد و لی من نپذیرفتم و مصدق 24 ساعت فرصت داد. و من در این مدت پاکت ارسالی آن مرد آمریکائی را از طریق همسر شاه به وی دادم.»
مضمون پاکت ارسالی، دستور آمریکائیها مبنی بر همکاری با کودتاچیان بود که از طریق اشرف به شاه ابلاغ شد.
در همان روز ژنرال نورمن شوارتسکف، مستشار سابق ژاندارمری، با وجوه اعطائی سازمان سیا به مبلغ پنج میلیون دلار، به منظور سازماندهی کودتا وارد تهران شد و پس از ملاقات با جمعی از افسران و سرلشکر زاهدی از کشور خارج شد. او در این سفر، پنج میلیون دلار به زاهدی بابت هزینههای کودتا پرداخت. در ششم مرداد ماه جان فاستر دالس، وزیر خارجه آمریکا، گفت: «فعالیت روز افزون حزب غیرقانونی کمونیست توده در ایران واغماض و چشم پوشی دولت ایران از این گونه فعالیتها، نگرانی بزرگی برای دولت آمریکا ایجاد کرده است.» در پی آن کرمیت روزولت مسئول امور خاورمیانه سازمان سیا، با نام جعلی جیمز اف لاکریج از طریق مرز عراق در استان کرمانشاه وارد ایران شد. با ورود روزولت، تحرک بیشتری به فعالیت کودتا داده شد. رزولت علاوه بر پول، حجم قابل توجهی مقاله، کاریکاتور، و امکانات لازم برای فضاسازی نیز به همراه خود آورده بود.
در یازدهم مرداد سال 1332 کرمیت روزولت، رهبر کودتا، با شاه ملاقات کرد و طرح کودتا و برکناری مصدق و نخست وزیری زاهدی را با وی مطرح و رضایت نهائی وی را در عزل مصدق و انتصاب زاهدی جلب نمود.
سه روز بعد در چهاردهم مرداد سال 1332 ژنرال آیزنهاور، رئیس جمهور آمریکا، در یک سخنرانی تصریح کرد که: «آمریکا مصمم است راه پیشروی کمونیسم در ایران و دیگر کشورهای آسیائی را مسدود کند. پیروزی نخست وزیر بر اقلیت ناراضی مجلس و انحلال آن ثمر همکاری مصدق و حزب توده بوده است.