به نام خداوند جان و خرد
کزین برتر اندیشه بر نگذرد
درود بر نوروز
در جهان هر چیز به نامی شناخنه است .گل ها ، پرندگان ، کوه ها، رودها و دشت ها نامی دارند و ویژگی هایی ، ملت ها همین جور ، کشور ها هم همین طور .
میهن ما نیز به نام ایران و ایران به فرهنگ خود شناخته است . فرهنگ ایرانی مجموعه تمامی ویژگی های رفتاری و روانی و فکری و تجربی مردمی است که به این سرزمین وابسته اند ، مردمی که در این سرزمین به دنیا آمده ، کار کرده و زیسته اند ، و اگر به جای دیگری هم رفته اند بخش هایی از آن را با خود برده اند .
فرهنگ ما از سرچشمه های تاریخ بر خاسته ، فراز و فرودهای بسیار را پیموده ، از گدارهای بسیار گذشته ، و به ما رسیده است . اگر ماندگاری و پویایی محک باشد ، فرهنگ ایران در شمار ماندگار ترین و پویا ترین فرهنگ های جهان است .
برای سخن گفتن از فرهنگ ایران ، همیشه مناسب است . دل را پر تپش می کند ، جان را شادی می بخشد ، و گرمای مطبوعی را در تمام وجود می دواند . سخن گفتن از نوروز ، آن چنان راآن چنان ترمی کند .
بنال بلبل اگر با منت سرِ یاریست
که ما دو عاشق زاریم و کار ما زاریست
لطیفه ای است نهانی که عشق از آن خیزد
که نام آن نه لب لعل و خال زنگاریست
قلندران حقیقت به نیم جو نخرند
قبای اطلس آن را که از هنر عاریست
بر آستان تو مشکل توان رسید آری
عروج بر فلک سروری به دشواریست
من این را برای هم دلان خودم مینویسم ، به عنوان هدیه نوروزی فرزندی کوچک برای میهنی بزرگ .
من این حروف نوشتم چنان که غیر ندانست
تو هم ز روی کرامت چنان بخوان که تو دانی
نوروز نمادی از تمامی فرهنگ ایران است و هر گوشه ای از آن بخشی از فرهنگ را در خود دارد . نوروز متْل یک قاب خاتم زیباست که هر رنگ و نقش و ذره ای از آن ، نشانه ای از پیامی یا تجربه ای یا آرزویی یا تمنایی است که در درازای هزاران سال زندگانی هزاران هزار مردم به هم پیوسته ودر کنار هم نشسته تا نقش فرهنگی این دیار را نشان دهد . در نوروز تمامی پدیده های طبیعی ایران زمین ، و تمامی ویژگی های احساسی و روانی و آرمانی مردم ایران زمین در هم بافته شده ، تا شناسنامه ای شایسته این نقش را به تماشا بگذارد .
ویژگی های نوروز
نوروز به عنوان یک پدیده فرهنگی ویژگی هایی دارد ، که آن را از دیگر پدیده ها متمایز و ممتاز می کند . اینک برخی از این ویژگی ها را به اشاره می آورم که درودی دیگر باشد به نوروز .
نوروز جشن طبیعت
شناخت نوروز را باید از شناخت ایران زمین شروع کرد . ایران در نیمکره شمالی - که بیشترین خشکی ها در آنجایند - در میان فاصله استوا به قطب شمال قرار دارد ، که در آن جا سال چهار فصل مشخص و جداگانه دارد .
بهار در ایران فصل زندگی است . از نیمه های اسفند ماه کمر سرمای سخت زمستانی می شکند . روزها با شتاب بلند می شود . باران ملایم صبحگاهی جای برف ریزان را می گیرد ، و نسیم جای باد را . نور درخشان خورشید آفتاب بی رمق زمستانی را پس می زند . هر بامداد ، هر چاشتگاه ، هر پسین ، و هر نماشام با روز و شب پیشین فرق دارد . زمین نفس می کشد . بوی خاک تازه همه جا هست . برف به نرمی آب می شود و به درون خاک فرو می رود تا از کاریز ها برآورد ؛ یا از جویبارها روان شود ، و رودها راپرآب ودشت های تشنه را سیراب کند .
سبزه ها و کاشته ها از خاک سر می زند . کشاورز در اندیشه آبیاری و سبزی کاری و هرس کردن درختان است . جانوران و پرندگان از خواب دراز زمستانی بر می خیزند . بهاران فصل زایش چارپایان و گوسفندان است ، وهمه جا شیر و ماست و دوغ و کشک تازه فراهم .
نوروز در دامان طبیعت ایران زمین زاده شده و از آن پرورش یافته است . نوروز جشن طبیعت ایران است . در نوروز تمامی پدیده های طبیعی این سرزمین رنگی دوباره دارند .
نوروز جشن زمان
آگاهی به زمان و وقت از ویژگی های عمده افراد و فرهنگ هاست . مردم و فرهنگ ها به دلایل بسیار روانی و عملی می خواهند زمان و وقت را بشناسند ، می گویند "زمان یعنی استمرار حالات روانی" .
زندگی و حیات همه جانداران درون زمان جریان دارد ، انگار که یک ساعت درونی زندگی تک تک جانداران را هدایت می کند . به زندگی و حرکت بوته و گل و پرنده و خرگوش و هر موجد زنده دیگر در طبیعت نگاه کنید ، رشد و خوراک و بالیدن آن ها همه با ساعتی بسیار دقیق هدایت می شود . تخم گیری تمامی جانداران و پرورش تخم و نگهداری از جنین و زایش و خانه سازی برای نوزاد و پروراندن نوزاد نظمی شگفت انگیز دارد که این نظم به زمان بسته است .
در ایران زمین و در نیمکره شمالی ، و در تمامی کره زمین ، در نظم حیاتی و زیستی تمامی جانداران و جانوران و حتی موجودات بی جان حرکت های مداوم وجود دارد که به هیچ روی یک نواخت نیست . بلکه شتاب و کمون خود را دارد .
حرکت پیوسته . در تمامی آفرینش یک حرکت مدام و همه جایی جریان دارد که زمان را می توان شاخص و ابزار سنجش آن دانست . آفرینش و زیست تمامی جاندار و بی جانان در این حرکت مداوم جاری است . من این حرکت را نه به صورت یک خط راست ، بلکه به صورت دایره ای چنبرین و گرد می بینم که از یک نقطه شروع می شود ، دور آن می چرخد و بزرگ و بزرگتر می شود .
حرکت سالوار . نوع دیگر حرکت سالوار است . حرکت جهان حرکتی است فعال و متنوع و رنگارنگ ، نه یک نواخت و کسالت آور ، گاه شتابنده تر برای تکاپوی زنده تر ، و گاه آرام تر برای آمادگی بیشتر .
خواب زمستانی موجودات ، پیش درآمدی است برای حرکت زنده تر . بدین گونه نوروز ناقوسی است برای آماده باش طبیعت و سرآغاز دیگرباره زمانی نو .
نوروز آغاز چرخش سالوار جهان است و ایرانیان هزاران سال است که آن را هوشمندانه نقطه شروع سنجش زمان قرار داده اند چرا که خواست انسان برای اندازه گیری زمان و طول زندگی و گذران عمر خود و دیگر موجودات ، طبیعی و غریزی است .
نوروز جشن سال شماری
بهترین شاهد بر ویژگی نوروز به نام جشن زمان ، نوشته تبرک شده عمر خیام است ؛ "اما سبب نهادن نوروز آن بوده است که چون بدانستند که آفتاب را دو دور بود ، یکی آن که هر سیصد و شصت و پنج روز و ربعی از شبانه روز به اول دقیق حمل باز آید ، به همان وقت و روز که رفته بود بدین دقیقه نتواند آمدن ، چه هر سال از مدت همی کم شود . و چون جمشید آن روز را دریافت نوروز نام نهاد و جشن آیین آورد ، و پس از آن پادشاهان و دیگر مردمان بدو اقتدا کردند" .
تاکنون نشانه ای پیدا نشده که ایرانیان باستان چگونه و با چه ابزاری سال را - یعنی گردش زمین به دور خورشید را - چنین دقیق اندازه گیری می کرده اند . نوشته های موجود هم در این زمینه قانع کننده نیست ، این است که باید پاسخ را از مکان جغرافیایی ایران گمان برد یا به دست آورد .
یک نقشه جغرافیایی پیش رویمان می گذاریم و به جهان باستان یعنی آسیا و اروپا نگاه می کنیم . اگر ساحل خاوری چین را مرز شرقی ، و ساحل باختری اروپا را مرز غربی جهان باستان تصورکنیم ، ایران در میانه آن قرار می گیرد .
با توجه به ده ساعت تفاوت زمانی میان این دو مرز خاوری و باختری ، در بعضی از ساعات شبانه روز ، در تمامی روزهای سال ، تمامی جهان باستان روز خواهد بود . آن زمان ایران نیمروز است .
آن چه ذهن مرا متوجه این نکته کرد اشاره ای بود که سال ها پیش خوانده بودم به این که "دایره رسد های قدیمی ایران از سیستان می گذشته است که آن جا را به همین مناسبت نیمروز و زاول می گفته اند" . بنابر این گنگ دژ - این نخستین رسدخانه جهان که لابد نصف النهار (=نیم روز) مبدأ هم از آن جا می گذشته - باید در همان جاها باشد .
نتیجه این که نیاکان ما در هزاران سال پیش زمین را و آسمان را رسد کرده بودند ، و از گردش زمین به دور خورشید آگاهی دقیق داشتند ، و درست ترین هنگام را برای آغاز سال گردشی انتخاب کرده بودند . شاید هم خیزش طبیعت و رویش گیاهان و زایش جانوران در نوروز بود که به محاسبه نیم روز و گردش زمین راهنماشان شد .
چرخش زمان سال تحویل در نوروز
لحظه تحویل سال از سالی به سال دیگر برای ما ایرانیان متفاوت است ، و به اندازه گیری دقیق زمان وابسته است . زیبایی این پدیده وقتی روشن می شود که آن را در مقیاس جهانی و در مقایسه با دیگر فرهنگ ها ببینیم .