شهید کیست؟ کسی که در راه خدا کشته میشود.
و مگر راه خدا چیست؟ راه خدا به خدا رسیدن است.و در این راه:
تو خود حجاب خودی حافظ از میان برخیز
کلمهی شهید از شهود گرفته شده است و شهود به معنی ادراک یقینی، و به یقین چیزی را فهمیدن است و در علم عرفان به شناخت قلبی خدای عالم هستی اطلاق میشود.
شناخت قلبی همان ادراک یقینی است یعنی خدا را با قلب شناختن واین چشیدنی است گفتنی نیست.
توضیحی مختصر: شناخت و درک و علم و فهم یک معنای واحد را میرسانند. شناخت یقینی، درک یقینی، علم یقینی و فهم یقینی نیز همینطور هستند. علم از یک لحاظ دو قسم است یکی علمی که تنها در ذهن است. نظیر خیلی چیزهایی که ما آنها را میدانیم. و دیگر علمی که علاوه بر دانستن به آنها یقین داریم.
و یقین هم به معنای اعتقاد راسخ است. اعتقاد که به معنای پیوند خوردن چیزی با چیزی است، از ورود علم به قلب انسان حاصل میشود. هنگامی که انسان چیزی را فهمید، آن وارد محدودهی ذهن او میشود. اما هنگامی که آن علم به قلب او نفوذ کرد با جان او پیوند خورد، دیگر انسان به آن اعتقاد پیدا میکند و زندگی خود را براساس آن علم شکل میدهد.
و مگر غیر از اینست که دنیویان، زندگی دنیایی خود را براساس آنچه که با چشم میبینند شکل میدهند؟ شب برای آنها زمان آرامش و استراحت و روز زمان کار و تلاش است. آنها در شب بودن شب و روز بودن روز یقین دارند. به همین جهت به زندگی خود با این علم جهت میدهند. به اینکه غذا آنها را سیر میکند و آب عطش آنها را رفع میکند اعتقاد کامل و راسخ دارند و اگر یکبار بر فرض محال غذایی که میخورند آنها را سیر نکرد و آبی که مینوشند عطش آنها را رفع نکرد با تعجب میگویند چرا چنین نشد؟ آنها واقعیت عالم را در محدودهی حواس و محسوسات میفهمند.
شهید، بر وزن فعیل از ریشهی شهود گرفته شده است و صفت مشبهه است. صفت مشبهه از هر کلمهای که گرفته شود، به معنی کسی است که معنای آن کلمه را همواره با خود دارد. درنتیجه شهید، به معنی کسی است که همواره در حال شناخت قلبی خداست. او به خدای عالم هستی یقین کرده است و این یقین را همواره با خود دارد. آیا کسی که با خدای عالم با حقیقت عالم مأنوس است زنده است یا آنکه در چهارچوب خودخواهیها و منیت اسیر است؟ و راستی برای آزادی از این چهارچوب باید چون شهید دست از خودخواهیها و حیات پست خاکی کشید
دل از خاک کندن هنر مردان خداست
آری، شهادت هنر مردان خداست.
سؤال: آیا من و تو هم میتوانیم؟ بله. اصلاً ما برای همین آفریده شدهایم. آفریده شدهایم که عظمت خالق عالم را نظاره کنیم و مخلوق در نظرمان کوچک آید. آنگاه دل از مخلوق کنده و در جمال خالق مست خواهیم شد. و دلبسته بودن به مخلوقات چونان رحم مادر است که دوست خدا قبل از خداشناسی در آن میزیسته است و بعد از آنکه خدا را میشناسد و دل از مخلوق میکند، دستان خدا او را از رحم مادر به مثال قابلهای که کودک را متولد میکند خارج میسازد و تازه اول رشد اوست. او باید با محبت خدا تربیت شود از آب کوثر که چون شیر سفید و چون عسل شیرین است بنوشد و رشد کند.
و این مفاهیم تا دل از خاک نکندهای و شهید نشدهای
حال تو بگو کدام زندهتر است.
من یا شهید؟
خدا در قرآنی که بر قلب پیامبر «صلی الله علیه و آله و سلم» نازل فرمود میفرماید:
گمان نکن که شهید مرده است. او زنده است.
گمان کردن به معنای این است که از ذهن خود چیزی را عبور دهی. گمان بکنی که فلان چیز فلان گونه است. خدا فرموده: حتی گمان هم نکن که شهید مرده است و این شاید در محدوده شرع با معیارهای خاص خود حرام نباشد و اگر گمان کنی شهید زنده نیست، حرام انجام نداده باشی. اما برای آنکه میخواهد الهی شود و انسان باشد، حرام است که حتی گمان کند که شهید مرده است و اینکه یقین داشته باشد که شهید زنده است واجب است.
بله، و لاتحسبن الذین قتلوا فی سبیل الله امواتاً بل احیا و عند ربهم یرزقون.
و حال آنانکه میپندارند که شهید مرده است ....
نمیدانم که آیا میشود نام آنها را خداپرست و مسلمان گذاشت؟ آنکه محبت به دنیا در قلبش، این جایگاه نازنین عشق به خدا نفوذ کرده و چشم و گوش باطن او را، فهم ملکوتی او را کور کرده، چگونه مسلمان است؟
سخن آخر:
عزیز دل خدا
شهید زنده است. هرگز نمیمیرد. و آنجا که شهداء را دفن کردهاند قبرستان نیست. قطعهای از بهشت است. و اهل خاک چه میدانند که بهشت چیست؟
ای شهید، ای آنکه بر کرانهی ازلی و ابدی وجود برنشستهای، دستی برآر و ما قبرستاننشینان عادات را نیز از این منجلاب بیرون بکش.
شهید مرتضی آوینی
« ورود 5 شهید گمنام را به محله ولنجک تبریک عرض می کنیم»
همه شب مراسم زیارت عاشورا با حضور عاشقان و دلباختگان شهید و شهادت در محل تدفین شهدا برقرار خواهد بود (کهف الشهداء).