اندیشههای اقتصادی ابنتیمیه تأثیر فراوانی بر نسلهای بعدی اندیشمندان اسلامی و خصوصا اندیشمندان سدههای نوزدهم و بیستم داشته است.[17] اهم این اندیشهها عبارتند از:
قیمت عادلانه؛ اگرچه اصطلاح قیمت عادلانه و منصفانه اصطلاحی است که در فقه اسلامی متداول بوده، ولی ابن تیمیه فقیهی است که به این مفاهیم، توجهی خاص مبذول داشته است. از نظر وی، قیمت عادلانه همان قیمتالمثل است. قیمتالمثل در حقیقت نرخی است که در آن نرخ، مردم مایلند تا کالاهای خود را به فروش برسانند و این قیمت، بهعنوان عوضی برای کالاهای مشابه و در زمان و مکان خاص پذیرفته شده است. ابنتیمیه در جای دیگر قیمتالمثل را بهصورت دقیقتر بیان میکند و معتقد است این قیمت بهوسیله نیروهای آزاد عرضه و تقاضا مشخص میشود. او افزایش غیر متعارف را کار خداوند دانسته و معتقد است، «در شرایطی که مردم خرید و فروش خود را بهشکل متعارف انجام میدهند، هیچ نوع بیعدالتی رخ نداده و کمبود کالا یا افزایش جمعیت هم اتفاق نیفتاده است، در این هنگام، اگر افزایش در قیمت اتفاق بیفتد، از جانب خداوند صورت گرفته است. در این هنگام، اگر فروشنده را مجبور به فروش کالاهای خود در قیمت خاصی بنماییم، در حقیقت تحمیلی نابهجا و بناحق صورت گرفته است».[18]
قیمتهای معادل و همارز؛ «به شکل متعارف و بودن هیچ گونه بیعدالتی» ابن تیمیه در تعریف «قیمت المثل» اخذ شده است و اشاره بر این مطلب دارد که قیمت المثل باید قیمتی رقابتی باشد و هیچ گونه فریب کاری در کار نباشد. زیرا این قیمت در بازاری رقابتی شکل میگیرد و فقط فریبکار است که میتواند در این بازارها قیمتهای بالاتری را وضع کند.[19] لذا هر قیمت دیگری که بهدلیل عدم رقابتی بودن بازار وجود داشته باشد، رفاه انسانها را تحت تأثیر قرار خواهد داد و در این هنگام، لازم است دولت دخالت نموده و اگر ضروری باشد، سیاست کنترل قیمتها را اعمال نماید.[20]
مکانیسم بازار؛ او در مورد قیمت های بازار مینویسد: افزایش یا کاهش قیمت ها، همواره بهدلیل ظلم برخی افراد نیست، برخی از اوقات، دلیل آن نقص در تولید یا کاهش در واردات کالاهای مورد تقاضاست. بنابراین اگر تمایل به مصرف افزایش یابد، در حالیکه موجودی آن کاهش یابد، قیمت افزایش خواهد یافت و از طرف دیگر، اگر موجودی کالا افزایش یابد و تمایل به مصرف آن کاهش یابد، قیمت کاهش مییابد. کمیابی و یا فراوانی از این نوع ممکن است به رفتار هیچیک از تولیدکنندگان و یا مصرفکنندگان مربوط نشود. البته برخی اوقات، این امر ممکن است به بیعدالتی مربوط شود؛ اما همواره این مطلب صادق نیست.[21]
شروط رقابت کامل؛ اگر چه ابنتیمیه هیچگاه به وضوح اصطلاح "رقابت" و شرایط رقابت کامل را در جایی ذکر نکرده است، ولی با نگاه به دیدگاههای وی در بحث عملکرد بازار که در قیمتهای مختلف «کتاب الحسبه» وی وجود دارد، میتوان دریافت که وی حداقل برخی از شرایط رقابت کامل را در ذهن داشته است. او در جایی مینویسد: «اجبار مردم به فروش و یا محدود کردن آنان از فروش، نوعی بیعدالتی و خلاف قانون است» این عبارت آزادی در ورود و خروج بازار که یکی از شرایط رقابت کامل است را میرساند. همچنین از دیگر بحثهای ابنتیمیه (مانند رضایت طرفین، اجبار به فروش در بعضی مواقع ضروری و ...) میتوان به دیگر شرایط بازار رقابت کامل مانند، اطلاعات کامل بازار، کالای همگن و ... رسید».[22]
عدالت؛ ابنتیمیه در اینباره معتقد است، از آنجایی که افراد، صاحب چیزهایی هستند که در اختیار آنها است، هیچکسی نمیتواند چه بهصورت جزئی و چه بهصورت کلی این قدرت را از آنان سلب کند؛ مگر اینکه این عمل، با توافق کامل خود آنها صورت بگیرد. همچنین مجبور ساختن فرد به فروش چیزی که از لحاظ قانونی ملزم به فروش آن نیست و یا تحمیل فرد برای انجام عملی که از نظر قانونی ملزم به انجام آن نباشد، در حقیقت، نوعی بیعدالتی است و بیعدالتی نوعی ظلم و حرام است. اما اگر دلیلی برای مجبور ساختن فرد به فروش کالا وجود دارد، بهطوری که بدون این فشار و زور، شخص وظایف خود را انجام نمیدهد، در این صورت، باید وی را مجبور ساخت که کالای خود را به قیمتالمثل به فروش برساند؛ تا از این طریق، دیگران نیز منافعی کسب نمایند».[23]
ماهیت و وظیفه پول؛ ابن تیمیه در بحث پیرامون ماهیت پول به دو وظیفه مهم پول یعنی، سنجش ارزش و واسطه مبادله اشاره میکند و بیان میدارد که معیار سنجش ارزش کالاها و پرداخت آن در مبادلات برای مقادیر مختلف کالاها از وظایف ضروری پول است. بههمین جهت با توجه به دو وظیفه پول، وی مخالف انجام هرگونه تجارت پولی (مانند معاوضه پول نقد با پول مؤجل) است؛ چراکه این کار، باعث میشود تا پول، وظیفه محوله خود را بهخوبی انجام ندهد.[24]
تنزل دادن ارزش پول؛ ابنتیمیه نگران بیارزش شدن پول در مصر تحت حاکمیت سلاطین بود. او از سلطان درخواست کرد تا کم شدن ارزش پول را که عامل بدبخت شدن وضعیت اقتصادی بوده است، ارزیابی کند. در واقع او مخالف کم شدن ارزش پول و خلق بیش از حد پول است. وی میگوید: «بر حاکم لازم است که سکهها را براساس ارزش عادلانه در معاملات مردم و بدون وارد آوردن هیچگونه بیعدالتی بر آنان ضرب کند».[25] او اعتقاد داشته است که ارزش ذاتی سکهها که همان ارزش فلزی آن است باید با قدرت خرید آن در بازار مطابقت داشت هباشد بهگونهای که هیچکس از جمله حاکم نتواند با ذوب کردن سکهها و فروش فلز آن و یا تبدیل فلزات به سکه و به جریان انداختن آن سودی عاید خود نماید. وی میگوید: «بر حاکم لازم است که سکههای با ارزش حقیقی را بدون هدف کسب منغفعت خاص شخصی و بلکه با هدف تامین رفاه عمومی یا مصلحت عامه ضرب نماید.همچنین حاکم باید حقوق کارگران را از محل خرانه عمومی یا بیتالمال و نه از طریق ضرب سکه تأمین نماید و نهایت اینکه بدون شک اینگونه تجارت با پول به معنای باز کردن در به روی بیعدالتی و بلعیدن ثروت مردم با بهانههای نامربوط است».[26]