اسلام محبوب را خود تعیین مىکند
اسلام مشکل اساسى عشق و محبت را بدین وسیله حل مىکند که محبوبو معشوق را خود تعیین مىنماید و این نیرو و غریزه را به مهاردرمىآورد و نمىگذارد دنبال هر چیزى برود و هرکه را خواست،دوستبدارد. اسلام خود، اشخاص دوست داشتنى را معرفى مىکند ولیست آنها را در اختیار پیروانش قرار مىدهد، لذا کسى که پیرواسلام است، حب و بغض او مهار شده است و نمىتواند هر کس را دوستبدارد و به هر چیزى عشق بورزد، بلکه باید منحصرا حب و بغضشبراى خدا باشد.
این موضوع در اسلام به قدرى با اهمیت تلقى شده است که از آن بهعنوان محکمترین دستگیره ایمان یاد شده است. روزى رسول اکرم(ص)به یاران خود فرمود: «اى عرى الایمان اوثق؟ کدام یک ازدستگیرههاى ایمان محکمتر است؟ عرض کردند: خدا و رسولش بهترمىدانند.
بعضى از آنها گفتند نماز و بعضى زکات و بعضى روزه و بعضى حج وعمره و بعضى جهاد. حضرت فرمود: آنچه را که گفتید همه آنها مهمو داراى فضیلت است، ولى آنها محکمترین دستگیره ایمان نیستند،بلکه محکمترین دستگیره ایمان عبارت است از دوست داشتن براىخدا و دشمن داشتن براى خدا. دوستى با دوستان خدا و دشمنى بادشمنان خدا (۱) .
در قرآن مجید این نوع افراد به نام «حزبالله» معرفى شدهاندو در سوره مجادله مىخوانیم: (لا تجد قوما یومنون بالله و الیومالاخر یوادون من حاد الله و رسوله و لو کانوا آباءهم اوابناءهم او اخوانهم او عشیرتهم اولئک کتب فى قلوبهم الایمان وایدهم بروح منه و یدخلهم جنات تجرى من تحتها الانهار خالدینفیها رضى الله عنهم و رضوا عنه اولئک حزب الله الا ان حزب اللههم المفلحون) (۲) . «هیچ قومى را که ایمان به خدا و روزرستاخیز دارند، نمىیابى که با دشمنان خدا و رسولش دوستى کندهرچند پدران یا فرزندان یا برادران یا خویشاوندانشان باشند،آنان کسانى هستند که خدا ایمان را بر صفحه دلهایشان نوشته وبا روحى از ناحیه خودش، آنها را تقویت فرموده و آنها را درباغهایى از بهشت وارد مىکند که نهرها از زیر (درختانش) جارىاست. جاودانه در آن مىمانند، خدا از آنها خشنود است و آناننیز از خدا خشنودند، آنها «حزبالله»اند بدانید «حزبالله»پیروزان و رستگارانند». امام صادق(ع) مىفرماید:
«من احب لله و ابغض لله و اعطى لله فهو ممن کمل ایمانه» (۳) .
«هر که براى خدا دوست دارد و براى خدا دشمن دارد و براى خداعطا کند، از کسانى است که ایمانش کامل است».
رسول خدا(ص) فرمود:
«ود المومن للمومن فى الله من اعظم شعب الایمان الا ومن احب فى الله و ابغض فى الله و اعطى فى الله و منع فى اللهفهو من اصفیاء الله» (۴) .
«دوستى مومن با مومن براى خدا از بزرگترین شعبههاى ایمان استآگاه باشید هر که براى خدا دوست داشته باشد و براى خدا دشمنداشته باشد و در راه خدا عطا و منع کند، او از جمله برگزیدگانخداست».
از امام صادق(ع) روایتشده است که فرمود:
«ان المتحابین فى الله یوم القیامه على منابر من نور قد اضاءنور وجوههم و نور اجسادهم و نور منابرهم کل شى حتى یعرفوا بهفیقال هولاء المتحابین فى الله» (۵) .
«کسانى که براى خدا با یکدیگر دوستى مىکنند، روز قیامتبرمنبرهاى نور مىباشند، نور چهره و نور بدن و نور منبرهایشانهمه چیز را روشن کند، تا آنجا که به آن معرفى شوند و گفته شوداینان کسانى هستند که یکدیگر را براى خدا دوست داشتند».
امام سجاد(ع) مىفرماید:
«چون خدا خلق اولین و آخرین را جمع نماید، منادى ندا کند کهکجایند کسانى که یکدیگر را از براى خدا دوست داشتند؟ گروهى ازمردم برخیزند به آنها گفته شود بدون حساب وارد بهشتشوید.
فرشتگان به آنها برخورند و گویند: به کجا مىروید؟ گویند: بهبهشت. گویند شما چه صنفى از مردم هستید؟ گویند: ما دوستىکنانبراى خدائیم، گویند اعمال شما چه بود؟ گویند: براى خدا دوستىمىکردیم و براى خدا دشمنى مىورزیدیم. گویند: چه خوبست پاداشاهل عمل را» (۶) .
انسان هر که را دوستبدارد با آن محشور مىشود و چون محبتانسان را سرانجام با محبوب خود همشکل و همرنگ مىسازد و همچوندستگاه خودکارى، خود به خود اوصاف محبوب را به محب انتقالمىدهد لذا انسان مىتواند خصیتخود را با حب و بغضى که بهدیگران دارد، بیازماید هرگاه افراد پاک و صالح را دوستبداردخود مرد پاک و شایستهاى است و اگر افراد آلوده و ناپاک رادوستبدارد، پیداست که او نیز از سنخ همان است.
چنانکه امام باقر(ع) مىفرماید:
«اذا اردت ان تعلم ان فیک خیرا فانظر الى قلبک فان کان یحباهل طاعه الله و یبغض اهل معصیته ففیک خیر والله یحبک والمرءمع من احب» (۷) .
«اگر خواستى بدانى که در تو خیرى هستیا نه؟ به دلت مراجعهکن، هرگاه دیدى اهل طاعتخدا را دوست و اهل معصیتخدا را دشمنمىدارى بدانکه در تو خیرى هست و خدا هم تو را دوست دارد و اگراهل طاعتخدا را دشمن و اهل معصیتخدا را دوست مىدارى، در توخیرى نیست و خدا تو را دشمن دارد و هرکسى همراه دوستخودمىباشد».
در منابع اسلامى باب وسیعى هست در این زمینه که انسان هرچه راکه دوست داشته باشد و به آن مهر بورزد با او محشور مىشود، حتىدر احادیث وارد شده است که: «من احب حجرا حشره اللهمعه» (۸) .«هرکس هرچه را دوست داشته باشد، اگرچه سنگى باشد باآن سنگ محشور مىگردد».
علت این که انسان همواره با آن چیزهائى محشور مىشود که بهآنها عشق مىورزد، و علاقمند است، این است که عشق و علاقه نسبتبه یک چیز، آن را در مرحله غایت و هدف انسان قرار مىدهد، آنغایت هرچند انحرافى هم باشد، سبب مىشود که روح و واقعیت انسانمبدل به آن بشود.
گر در طلب گوهر کائى، کانى ور در پى جستجوى جانى، جانى من فاش کنم حقیقت مطلب را هر چیز که در جستن آنى، آنى
طبیعى است که محبت و ارادت به پاکان و کملین در تمام ارکانهستى محب اثر مىگذارد بهطورى که عاشق کپیهاى از روشهاى محبوبخود مىباشد. در تاریخ اسلام براى این موضوع، نمونههاى برجستهو بىسابقهاى مىبینیم. «ثوبان» غلام رسول اکرم(ص) یکى از اینافراد است. ثوبان روزى به رسول خدا(ص) عرض کرد: اى رسول خداپدر و مادرم فداى تو باد. قیامت کى برپا مىشود؟ پیامبر فرمود:
براى آن روز چه آماده کردهاى وقتى از تو سئوال کنند؟ گفت: یارسولالله عمل زیادى انجام ندادهام و لیکن دوست دارم خدا ورسول او را، حضرت فرمود: دوستى تو با رسول خدا به چه درجهاىرسیده است؟ عرض کرد به آن خدائى که تو را به نبوت، به حقمبعوث کرده است. محبتشما در قلب من به اندازهاى است که اگرمرا با شمشیر قطعه قطعه کنند و با منشار خورده نمایند و باقیچى ریزریز کنند و به آتش بسوازنند و زیر سنگ آسیا نرم کنند،براى من بهتر و آسانتر است از این که در دل خود نسبتبه شمایا یکى از اهلبیت(علیهم السلام و یاران شما، کینهاى بیابم ومحبوب ترین خلق خدا بعد از شما نزد من کسى است که دوستترین خلقنسبتبه شما باشد و منفورترین و دشمنترین افراد نزد من کسىاست که شما را دشمن بدارد یا یکى از یاران تو را. این استمیزان دوستى من نسبتبه شما. پس اگر این از من قبول شود،البته رستگار خواهم بود و اگر خداوند عملى غیر از این بخواهداز خود سراغ ندارم که تا به آن اعتماد داشته باشم شما ویارانتان را دوست مىدارم اگرچه طاقت انجام عمل آنها را ندارم.
رسول خدا(ص) فرمود: بشارت و مژده بر تو، همانا هر فردىروز قیامتبا کسى خواهد بود که او را دوست مىداشته است. اىثوبان اگر مابین زمین و عرش پر از گناهان تو باشد با ایندوستى از تو زایل مىگردد و سریعتر از زایل شدن سایه تاریکى ازسنگ صاف که خورشید بر آن بتابد و زایل شدن نور از آن سنگ وقتىکه خورشید از آن غائب گردد (۹) .
البته ثوبان رسول خدا را شدیدا دوست مىداشت و ارادت به اوجانش را فرا گرفته و دگرگونش ساخته بود و آتش محبت در درونشبرافروخته بود. روزى پیامبر اکرم(ص) با او ملاقات کرد و دیدرنگ چهرهاش دگرگون شده و بسیار لاغر و ضعیف گشته است. پرسید:
ثوبان چهرهات چرا تغییر یافته و چرا این چنین ضعیف شدهاى؟ عرضکرد: اى رسول خدا هیچ درد و ناراحتى ندارم جز این که هرگاه بهیاد تو مىافتم طوفانى سخت در روحم پدید مىآید و امواج خروشانىرا در درونم احساس مىکنم و تاب و توانم از دستم مىرود تا آنکه اخیرا فکر تازهاى برایم پیدا شده که آن مرا بیشتر ناراحتکرده است. من فکر مىکنم بالاخره در آخرت از تو جدا خواهم شد واز فراق و دورى تو چه خواهم کرد؟ زیرا اگر بر فرض به بهشت همبروم مقام من به مراتب پائینتر و پستتر از مقام تو است و اگربه بهشت نروم که خود معلوم است، هرگز تو را نخواهم دید، اینفکر و خیالى است که مرا به شدت رنج مىدهد. همین بود که آیهشریفه نازل شد:
(و من یطع الله و الرسول فاولئک مع الذین انعم الله علیهم منالنبیین و الصدقین و الشهدا و الصالحین و حسن اولئکرفیقا) (۱۰) .
«هرکه از خدا و رسولش اطاعت کند او با آنان که به ایشان نعمتدادیم و گرامى داشتیم، از پیامبران و راستگویان و شهیدان ونیکوکاران، محشور خواهد شد و اینان رفیقان خوبى هستند».