از جملهی جدیدترین نظامهای حزبی، نظام تکح زبی است که اولین بار در قرنبیستم به وسیلهی فاشیست ها و سپس مارکسیست ها و نازیستها به کار گرفته شد. حزب واحد یا نظام تک حزبی، به این جهت از نظامهای دیگر و همچنین حزب مسلط جدا میشود که در چنین نظامی رقابت آراء احزاب مختلف مردود است؛ در حالی که درنظام با حزب مسلط، به احزاب دیگر اجازهی فعالیت داده میشود، ولی حزب مسلطآنقدر قوی است که نقش احزاب دیگر در انتخابات، بسیار کمرنگ به نظر میرسد. بنابراین مهمترین خصیصهی این نظام حزبی (تکحزبی) نظامی است که فقط تنها یکحزب بر کلیهی ابعاد زندگی سیاسی، اقتصادی و فرهنگی سایه افکنده است و اجازهیمشارکت و فعالیت قانونی دارد.
مردم در انتخابات با یک نظام تک حزبی یا میتوانندرأی بدهند یا ندهند، چرا که نامزدهای معرفی شده، از سوی حزب واحد را یا قبولدارند یا نه و به همین شیوه، برنامهی حزب و سیاستهای در نظر گرفته شدهی رهبرحزب را. از آنجا که حزب و نظام حزبی، خود محصول شرایط اجتماعی سیاسی یککشور بوده و رابطهی نزدیکی بین نظام حزبی و نظام سیاسی برقرار است، میتوان حزبواحد را نماد دولتهای تمامیتخواه (توتالیتر) اعم از چپ یا راست دانست.
علت اینکهاینگونه دولتها، مانند دولتهای مستبد قرون گذشته عمل نمیکنند و خود را محتاجیک حزب میبینند، در واقع گریزناپذیر بودن حضور مردم، در صحنهی سیاست است:
«پیچیدگی امور در قرن بیستم، نیاز به بسیج همگانی را اجتنابناپذیر میسازد. حزب واحد، قالبی از بسیج را عرضه میکند که در عین تضمین حضور مردم،نظارت بر آنها را نیز آسان میسازد. به این ترتیب، با نمایی از دموکراسی وحضور نظارت شدهی مردم، قدرت توده به نفع اهداف خاصی هدایت و ازهمین طریق، نظارت دولت به حوزهی خصوصی نیز تسری مییابد.»
این نوع نظام حزبی را میتوان به نظامهای تک حزبی کمونیستی، فاشیستی و جهانسومی دستهبندی کرد. هر چند کلیهی انواع یاد شده در استناد به اصل قدرت، مشترکهستند، اما دارای ایدئولوژی متفاوتی میباشند. ایدئولوژی در احزاب واحد یا یگانه،تأثیر مهمی را در تبیین «خود» و «بیگانه» ایفا میکنند؛ بنابراین ایدئولوگ رهبر حزب، کهقدرت اصلی را در دست دارد، تنها مرجع رسیدگی به شئون مختلف اجتماعی، سیاسی،اقتصادی و فرهنگی و شناسایی خود و بیگانه است.
از نظر ساخت و تشکیلات حزبی، تمرکز نیز از جمله شباهتهای نظامهای تکحزبی یاد شده است؛ ولی تفاوتهایی نیز، برای مثال، در نظامهای کمونیستی وفاشیستی شیوهی اصلی برگزیدن رهبران حزب، انتخابات است؛ در حالی که در نظامفاشیستی، برگزیدن رهبران حتی به طور اسمی نیز از طریق انتخابات انجام نمیگیرد. درنظام تک حزبی رستاخیز، میتوان گفت گزینش رهبران بر مبنای انتخاب نیست؛ چرا کههویدا، اولین دبیرکل حزب، از سوی مؤسس حزب، یعنی محمدرضا شاه منصوبمیشود. نه میتوان آن را کاملاً انتصابی دانست؛ چرا که دبیرکلهای بعدی را کنگرهتعیین میکرد. البته انتخاب کنگره نیز به صورتی که بعدها خواهیم دید از پیش معلومبود و کسی باور نداشت که نمایندگان انتخاب شده، برای حضور در کنگره و همچنیننحوهی انتخاب دبیرکل از پیش تعیین شده نباشند.
از جمله تفاوتهای دیگری که بین نظامهای کمونیستی و فاشیستی تک حزبی وجوددارد این است که در نظامهای اخیر، حزب پس از به قدرت رسیدن، کاملاً محافظهکار وخواستار حفظ وضع موجود است و در خدمت و حفظ منافع طبقهی بالا و متوسطجامعه در برابر کارگران قرار میگیرد؛ در حالی که در نظام کمونیستی تک حزبی، حزبوسیلهی انقلاب و دگرگونی است. در نظام تک حزبی رستاخیزی هر چند در گفتهیدبیران کل یا رؤسای کانونها دگرگونی تغییر وضع موجود جاری بود، ولی چنینتغییراتی محدود به مشکلاتی از قبیل ترافیکشهر تهران بود. مبارزه با فساد و همچنین گرانفروشی از طرحهایی بودند. که در زمانهویدا و آموزگار مطرح بودند این طرحها یادآور قانون «از کجا آوردهای» سال 1339اقبال و ده سال قبل از این تاریخ، سال 1329 رزم آرا بود. طرحها و قوانینی که هیچگاه بهطور جدی دنبال نشدند.
ویژگی «عضویت» نیز از جمله ویژگیهایی است که در تفاوت نظامهای تک حزبیبیان میشود. در نظام فاشیستی آنهایی که قبل از پیروزی فاشیسم عضو آن نبودهاند، پساز پیروزی حزب، شانسی برای عضویت در حزب ندارند. بنابراین در این نظام، حزب ازملت جدا میشود و نسل جدید به سختی میتوانند پس از به قدرت رسیدن حزب، به آنراه یابند. در نظام کمونیستی، هر چند مثل نظام فاشیستی رهبران از میان اعضا انتخابمیشوند، ولی عضویت در آن به سختی فاشیسم نیست و همچنین دارای نظام آموزشیسختگیری که تربیت کودکان یا نوجوانان را برای آماده کردن آنها در حزب فاشیستیبه عهده دارد، نمیباشد. بنابراین در نظام کمونیستی، حزب با توده مرتبط است و تفاوتچندانی بین اعضا و غیر اعضا به وجود نمیآید.
در روش نظام تک حزبی رستاخیزی،تنها شرطی که برای عضویت در اساسنامه قید شده است عبارت است از: 1) تابعیتایران 2) سن: 18 سال تمام. حتی حق عضویت نیز که در اساسنامهی احزاب دیگر ازشرایط عضویت محسوب میشود، در حزب رستاخیز عنوان نشده است. عضویت در حزب اهمیت فراوانی دارد، چنانکه مؤسس آن اعلامکرد:
«هر کس مخالف این سیاست (حزب رستاخیز) میباشد یا باید ایران را ترک کند و یاروانهی زندان شود.»
شاه و حزب رستاخیز ملت ایران
تشکیل حزب رستاخیز پس از صدور دستور شاه، در تاریخ 11/12/53 مطرح شد. وی استدلال کرد که چون تعدد احزاب و گروههای سیاسی، موجب شده است تا فرصتهای مساوی در اختیار افراد قرار نگیرد و اشخاص شایستهای که در احزاب اقلیت هستند، از دستیابی به پستهایی که در انحصار حزب اکثریت است محرومبمانند، بنابراین باید به جای احزاب موجود، حزب واحدی تشکیل داد تا فرصتهایمساوی را برای خدمت در مملکت، در اختیار همگان بگذارد.
اما شاه به رغم ادعای ایجاد فرصت برای اقلیت، مردم را به نامنویسی در حزب،تهدید و تطمیع کرد. وی معتقد بود:
«کسی که وارد حزب جدید سیاسی نشود، دو راه در پیش دارد؛ چنین شخصی یاوابسته به یک سازمان غیر قانونی است یا به حزب غیرقانونی توده و به بیاندیگر، یک خائن است. این چنین فردی جایش در یکی از زندانهای ایران است. یا اگر مایل باشد میتواند همین فردا کشور را ترک کند، بی آنکه عوارض خروجبدهد و هر جا که بخواهد برود، زیرا ایرانی نیست و جزو ملت نیست وفعالیتهای او طبق قانون غیرقانونی و مستوجب مجازات است.»
شاه که در سال 1353، با این قاطعیت از نظام تک حزبی خودی دفاع کرد، قبل ازتأسیس آن، در کتاب «مأموریت برای وطنم» قاطعانه خود را هوادار سیستم چند حزبینشان میداد و چنین میگفت:
«چون شاه کشور مشروطه هستم دلیلی نمیبینم که مشوِق تشکیل احزاب نباشمو مانند دیکتاتورها تنها از احزاب دستنشاندهی خود پشتیبانی نمایم.»
و به ناچار در تجدید چاپ کتاب خود، دستور داد جملهی فوِق را حذف کنند وشروع به جمعآوری چاپهای پیشین کنند.
یکی از مهمترین انگیزههای شاه برای اعلام سیستم تک حزبی در این تاریخ،دستیابی هر چه سریعتر به اهداف انقلاب سفید و نگاهبانی از دولت و جامعه، ازطریق مشارکت هر چه بیشتر افراد جامعه بود. دستیابی به اهداف انقلاب شاه و ملت،پیش از این در برنامهها و سیاستهای احزاب فرمایشی چون «ملیون» و «ایران نوین»، بود،ولی به قول خود او:
«یک عده از شما به تشویق خودمن، در واقع رول اقلیت وفادار را بازیمیکردید. بازی کردن رول اقلیت وفادار در این مملکت، خیلی مشکل است... برای اینکه این رول قابل بازی کردن نیست.»
و همچنین افزود:
«من امروز این پیشنهاد را میکنم که رودربایستی در بین نباشد. یک کسی ازقیافهی یک نفر خوشش نمیآید یا از یک کسی خوشش میآید. برای اینکه هیچکدام از اینها نباشد، ما امروز یک تشکیلات جدید سیاسی را پایهگذاریمیکنیم و اسمش را هم بد نیست بگذاریم یا رستاخیز ایران یا رستاخیز ملی.»
شکل گیری حزب رستاخیز:
نخستینمسألهای که دبیرخانهی موقت حزب بلافاصله پس از تشکیل با آن مواجه شد ومیبایست فوری برای آن چارهجویی میکرد، مشکل ثبتنام بود. پس از آنکه احساسشد ثبتنام متقاضیان پیوستگی به حزب، به وسیلهی دبیرخانهی موقت مقدور نیستتوصیه شد که دفترهای ثبتنام در محلهی احزاب سابق در شهر و روستا، سازمانهایکارگری و کشاورزی، اتاقِهای صنفها، اتاقِهای صنایع و معادن، سازمان زنان،کارخانهها، بانکها، کانون وکلا، کانون بازنشستگان، شهرداریها، انجمنهای شهر،شهرستان و استان، انجمنهای محلی، دانشگاهها، مدارس، شرکتهای تعاونیروستایی، شرکتهای سهامی زراعی، خانههای فرهنگ روستایی، انجمنهای ده وبرای کارمندان در وزارتخانهها و مؤسسات وابسته به دولت به تعداد کافی گذاشته شودتا امر نامنویسی را برای عموم آسان سازد.
در مرامنامه، از سخنان شاه و منشور جاودانی حزب رستاخیز ملت ایران، متضمناعتقاد و وفاداری به اصول سهگانهی نظام شاهنشاهی، قانون اساسی و انقلاب شاه وملت و نیز از اصول اجتماعی، اقتصادی و سیاست خارجی و روابط بینالمللی ایران، ازدیدگاه حزب رستاخیز ایران یاد شده است.
پس از تصویب مرامنامه و اساسنامهی حزب، اعضای حزب برای سپاس ازفرماندهی شاه در تشکیل حزب رستاخیز، در روز دوازدهم اردیبهشت ماه 1354 درتهران گردهم آمده شاه را سپاس گفتند و لوحی را که نمایانگر سپاس ملت بود، به ویاعطا کردند.
واکنشها به حزب رستاخیز:
در داخل کشور، افراد و گروههای مختلف سیاسی از ابتدای تشکیل حزب،زمزمههای مخالفت و عدم عضویت داشتند، داریوش فروهر، کریم کریمآبادی و اللهیارصالح از جملهی این افراد بودند. در این میان، دکترمظفر بقایی در مورخ 15 مارس1975 طی تلگرافی به شاه، ضمن اشاره به نظام تک حزبی، عدم فعالیت حزبی را نیزتوصیه کرد. وی در این نامه، پس از یادآوری مبارزههای قبلی حزب زحمتکشان نوشت:
«پس از آخرین کنفرانس مطبوعاتی اعلیحضرت، دولت، رادیو، تلویزیون ومطبوعات اعلام داشتند که کلیهی احزاب فعال در ایران، منحل گردیدهاند وکلیهی ایرانیان بالغ باید به حزب واحد بگروند. در غیر این صورت طرد، یامحروم از پشتیبانی دولت خواهند شد. در این روزهای آخر، وزارتخانهها وسازمانهای دولتی، با به وجود آوردن فضایی رعبآور بدون احترام به آزادیفکر و عقیدهی مردم، کارمندان خود را به طرف این حزب سوِ میدهند. اعلیحضرت: استدعا دارم از دولت بخواهند که طبق قانون اساسی ایران واعلامیهی حقوِ بشر، از هر گونه عملی که آزادی فکری افراد ملت را تهدیدنماید، خودداری کنند و ایرانیان را در وضعی قرار ندهند که برای حفظ موقعیتو حقوِ خود، مجبور شوند بدون ایمان و اعتقاد به حزبی بگروند.»